پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تنظیم لایحه بودجه، غالبا ردیفهای بودجه مشخصی برای فقرزدایی در نظر گرفته شده است . اما پس از پایان جنگ تحمیلی بویژه در شرایط کنونی که توان اقتصادی کشور به صورت قابل ملاحظه ای افزایش یافته است، انتظار می رود سهم بودجه مربوط به فقرزدایی و توجه به قشر آسیب پذیر جامعه نیز به همان نسبت افزایش چشمگیری یابد .
صرف نظر از بحث مصداقی در این باره، شایسته است به این مساله توجه نمود که اگر چه زندگی بعضی از مسؤولین، بویژه بسیاری از مسؤولین رده بالای نظام در پیروی از ساده زیستی امیر مؤمنان علیه السلام ستودنی است و متاسفانه بیشتر مردم از ساده زیستی آنان بی اطلاع هستند . اما برخی دیگر از مسؤولین و برنامه ریزان اقتصادی کشور چنانچه نمی توانند همچون مولای متقیان حضرت علی علیه السلام زندگی ساده و بی پیرایه ای داشته باشند، دست کم می توانند در سیاستگذاریهای کلان اقتصادی از روش آن حضرت پیروی نموده و به توصیه های ایشان در این زمینه گوش فرا دهند و به یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی یعنی مبارزه با فقر، جامه عمل بپوشانند . هر چند نباید خدمات ارزنده دولت اسلامی را پس از انقلاب به طبقه محروم جامعه، نادیده گرفت، اما با این وجود نمی توان تکلیف دولت مردان را در این زمینه پایان یافته تلقی نمود .
در حکومت امیر مؤمنان علیه السلام، فقر زدایی و توجه به طبقه پایین جامعه از جایگاه ویژه و اولویت خاصی برخوردار بود; زیرا از دیدگاه آن حضرت، در میان ملت، طبقه فقیر به عدل و انصاف از دیگران نیازمندترند (1) و اساسا یکی از اهداف مهم حکومت آن حضرت، مبارزه با فقر و نجات گرسنگان جامعه اسلامی و طبقه محروم و جدال با ثروتهای باد آورده بود . (2)
به دلیل اهمیت فقر زدایی، حضرت علی علیه السلام در نامه معروف خویش به مالک اشتر، برای طبقه محروم و آسیب پذیر جامعه به عنوان یکی از طبقات مهم اجتماعی، ردیف بودجه مستقلی از بیت المال و درآمد عمومی دولت قائل بود و تاکید ایشان بر طبقه محروم و رعایت حقوق آنان بیش از سایر طبقات است . (3) و در همین نامه به مالک اشتر می فرمایند:
مبادا سرکشی شادی و فرو رفتن در نعمتها، تو را از حال طبقه محروم جامعه باز دارد زیرا عذر تو برای غفلت از این امور به دلیل انجام کارهای بزرگ و برنامه های کلان که اهتمام تو نسبت به آن بیشتر است، پذیرفته نیست . (4)
بر اساس بینش صحیح اسلامی، ضعفا و طبقه محروم جامعه که به دلایل ناخواسته ای توان امرار معاش ندارند، واقعا و حقیقتا در اموال دیگران (اغنیا) دارای حق هستند; یعنی نه تنها از نظر اخلاقی بلکه از نظر حقوقی و لزوم عدالت اجتماعی، در اموال توانگران حقی برای آنان مشخص گردیده است (5) و این گونه نگرش به مساله فقر، از ویژگیهای حکومت اسلامی است . (6)
بنابر این از دیدگاه حضرت علی علیه السلام، غفلت از توجه به قشر محروم جامعه صرفا به دلیل برنامه های کلانی همچون سازندگی و سیاست تعدیل و یا توسعه سیاسی، عذری غیر موجه است .
به منظور تحقق فقر زدایی، تنها خواستن کافی نیست بلکه برنامه های عملی و حساب شده با توجه به شرایط و مقتضیات زمان و مکان، لازم است . به عنوان نمونه می توان به چند نکته اساسی که آن حضرت به مالک اشتر توصیه نموده اند اشاره نمود:
1- تعیین «سهم مشخصی » از بودجه درآمدهای عمومی جامعه برای امر فقر زدایی . (7)
2- «برخورد برابر» و مساوی در فقر زدایی نسبت به نقاط مختلف و عدم تبعیض در ارائه خدمات (محرومین در شهرهای دور و نزدیک سهم یکسان داشته باشند) (8)
3- «شناسایی طبقه محروم » جامعه . زیرا در میان قشر مستضعف جامعه بسیاری از آنان به دلیل عفت و عزت نفس قادر به ابراز و آشکار نمودن تنگدستی خود نیستند . (9)
4- دولت اسلامی باید ماموران و کارگزارانی را که دارای دو ویژگی «خداترسی » و «فروتنی » هستند برای شناسایی قشر محروم، ارائه طرح و راهکارهای لازم جهت رسیدگی به مشکلات آنان بگمارد (10) تا در برنامه فقرزدایی همه مستحقین واقعی تحت پوشش قرار گیرند و دولت اسلامی منتظر مراجعه نیازمندان نباشد بلکه موظف است خود به آنان مراجعه و حل مشکل نماید .
5- در میان قشر آسیب پذیر جامعه از دیدگاه حضرت علی علیه السلام دو دسته بیشتر از دیگران باید مورد توجه قرار گیرند: «یتیمان » و «پیران سالخورده ای » که هیچ راه چاره ای ندارند و شخصا برای حل مشکل خویش و درخواست، توانایی ندارند . (11)
شایان ذکر است در برنامه فقرزدایی، دولت اسلامی نباید به تامین حداقل معیشت قشر آسیب پذیر بسنده نماید بلکه در تفکر اسلامی، دولت موظف است طبقه محروم جامعه را به «رفاه نسبی » و بی نیازی برساند . (12) و این وظیفه دولت منحصر به مسلمانان هم نیست بلکه برنامه فقرزدایی و تامین معیشت باید نسبت به کافر ذمی هم اعمال گردد . (13)
آن یاور محرومان نه تنها در برنامه اصلاحات حکومتی خود سراسر به فکر قشر تنگدست جامعه بود، بلکه در سیره عملی خود نیز همیشه به مانند فقیرترین افراد جامعه می زیست و دیگر کارگزاران حکومتی را نیز به همین روش توصیه می نمود .
ایشان در مورد ریاضت نفس خویش و همدردی با محرومین می فرمایند:
نفس خویش را به گونه ای تربیت می کنم که با دیدن قرص نانی که بر آن خورشی بیابد شاد و شگفت گردد و در خورش به نمک قانع باشد . (14)
ایشان یکی از کارگزاران خود را که بر سفره رنگین یکی از اغنیا حضور یافته بود - تنها بدین خاطر که در این مجلس تنگدستان و فقرا دعوت نشده بودند - به شدت مورد سرزنش قرار داده و می فرمایند:
همانا امام شما از دنیا فقط به دو جامه کهنه و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا نموده است . . . اگر بخواهم می توانم به صافی این «عسل » و مغز این «نان گندم » و این «جامه ابریشم » دست یابم ولی محال است که خواهش نفس بر من غالب گردد و طمع زیاد، مرا به گزینش طعامها وادارد در حالی که شاید در شهر حجاز یا یمامه، کسی باشد که طمع قرص نانی نداشته باشد (چون دسترسی بدان ندارد) و سیر شدن را به خاطر نیاورد (یعنی هیچ گاه سیر نشده است). و ممکن نیست من با شکم پر بخوابم در حالی که در اطراف من شکمهای گرسنه و جگرهای گرم (تشنه) وجود داشته باشد . . . آیا همین کافی است که به من بگویند «زمامدار» و «امیر المؤمنین » ولی در سختیهای روزگار با آنان همدرد نبوده و در تلخ کامی ها پیشاپیش آنان نباشم؟ (15)
بنابراین، چه نیکوست که همه مسؤولین، با اقتدا به امیر مؤمنان علیه السلام طریق ساده زیستی پیشه خود سازند تا بدین وسیله همدردی خود را با محرومین اثبات نمایند . چرا که این همدردی، به تعبیر حضرت علی علیه السلام موجب کاهش فشار فقر بر مستمندان خواهد شد (16) و بدا به حال کسی که در محضر خداوند، فقرا و مساکین و محرومان دشمن او باشند . (17)
از این رو، دولت اسلامی برای تحقق هدف فقر زدایی نباید صرفا به توصیه های اخلاقی بسنده نماید بلکه لازم است در یک برنامه ریزی منسجم بویژه در هنگام تصویب و تعیین ردیفهای بودجه، با نگرش خاص به قشر محروم و آسیب پذیر جامعه، نظریه عدالت اجتماعی را با دیدگاه حقوقی و با ضمانت اجرایی لازم پیگیری نماید .
پی نوشت ها:
1) نهج البلاغه (ترجمه فیض الاسلام)، نامه شماره 53، ص 1019: «فان هؤلاء من بین الرعیة احوج الی الانصاف من غیرهم .»
2) همان، خطبه شماره 3، ص 52: «لو لاحضور الحاضر . . . و مااخذ الله علی العلماء ان لایقاروا علی کظة ظالم و سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها .» (یعنی اگر آن جمعیت بسیار حاضر نمی شدند . . . و اگر نبود عهدی که خداوند از علما و دانشمندان گرفت تا راضی نشوند به سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم، هر آینه مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می انداختم) .
3) همان، نامه شماره 53، ص 1019: «ثم الله الله فی الطبقة السفلی من الذین لاحیلة لهم من المساکین و المحتاجین و اهل البؤسی و الزمنی . . . و اجعل لهم قسما من بیت مالک و قسما من غلات صوافی الاسلام فی کل بلد .»
4) همان: «فلا یشغلنک عنهم بطر، فانک لاتعذر بتضییع التافه لاحکامک الکثیر المهم »
5) الذاریات/19: «و فی اموالهم حق للسائل و المحروم »
المعارج/25: «و الذین فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم »
البته برخی از مفسرین بر این عقیده اند که مقصود از «حق معلوم » در آیه شریفه همان «زکات واجب » است ولی بعضی دیگر از مفسرین بر این باوراند که بر اساس روایتی منقول از امام صادق علیه السلام مقصود از «حق معلوم » زکات نیست بلکه مراد از آن، مقدار مشخصی است که به فقرا و محرومین انفاق می شود .(علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1363، ص 85).
6) شهید مرتضی مطهری، بیست گفتار، انتشارات صدرا، تهران، چاپ پنجم، خرداد 1358، صص 64- 63 .
7) نهج البلاغه (ترجمه فیض الاسلام)، ص 1019: «و اجعل لهم قسما من بیت مالک .»
8) همان: «فان للاقصی منهم مثل الذی للادنی »
9) همان: «فان فی هذه الطبقه قانعا و معترا»
علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج 20، ص 85: اساسا واژه «محروم » در قرآن به آن دسته از تنگ دستانی اطلاق می شود که مناعت طبعشان مانع از آن است که نزد کسی دست نیاز دراز کنند; در مقابل «سائل » که چنین مانعی ندارد .
10) همان: «و تفقد امور من لایصل الیک منهم ممن تقتحمه العیون و تحقره الرجال ففرغ لاولئک ثقتک من اهل الخشیة و التواضع »
11) همان: «و تعهد اهل الیتم و ذوی الرقة فی السن ممن لاحیلة له و لاینصب للمسالة نفسه »
12) شهید سید محمد باقر صدر، اقتصادنا، مجمع علمی شهید صدر، چاپ دوم، 1408 ق . ، ص 710 .
13) همان، ص 705 .
14) نهج البلاغه، (ترجمه فیض الاسلام)، نامه شماره 45، ص 973 .
15) همان، صص 971- 965 .
16) نهج البلاغه، (ترجمه دکتر شهیدی)، خطبه شماره 209، ص 242: «ان الله تعالی فرض علی ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره » (یعنی: خداوند بر پیشوایان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر سازند تا تنگدستی فقرا آنان را به طغیان وا ندارد) .
17) همان، نامه شماره 26، ص 884: «بؤسا لمن خصمه عند الله الفقراء و المساکین و السائلون و . . .»