اشاره:
استاد حمید سبزواری برای علاقه مندان به حوزه ی ادب فارسی به ویژه ادبیات منظوم انقلاب، چهره ای آشنا و نامی پرآوازه است؛ چه این شخصیت فرهنگی و شاعر گرانمایه، افزون بر اینکه از مفاخر ادبی معاصر این مرز و بوم اسلامی به شمار می روند، با توجه به خدمات ارزنده ای که از سر خلوص و اخلاص و ایمان به فرهنگ و ادب و هنر و انقلاب ارائه کرده اند، «شاعر انقلاب» لقب گرفته اند که این عنوان به حق زیبنده و شایسته اوست. زمانی که بنا شد مصاحبه ای با استاد سبزواری در باب ادبیات انقلاب اسلامی داشته باشیم، شاعر بزرگوارمان با روی گشاده، محبت و کرامت خاصی پذیرا شدند. ذیلاً حاصل این مصاحبه که بیانگر ژرف نگری، دانش و بینش، ظرافت روح انسانی و لطافت طبع ادبی استاد است به علاقه مندان تقدیم می شود.
***
با تشکر از حضرت عالی، به عنوان اولین سؤال جلوه های شعری و ادبیات منظوم انقلاب اسلامی را چگونه تحلیل می کنید و به طور کلی نظرتان درخصوص فرایند نظم پیش از انقلاب و در جریان انقلاب چیست؟
انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بود. حرکت مردم میهن ما به خاطر منقلب کردن فرهنگ اسلامی ما بود. یعنی تلاش مردم این بود که از نو ارزش های والای اسلامی را در ایران زنده کنند. ایران یکی از سنگرهای بزرگ اسلام و تشیع است یعنی بیشترین مهم را در طول تاریخ در درک و فهم و نشر و گسترش فرهنگ اسلامی، بزرگان ایرانی دارند که ما وقتی خواسته باشیم از این نقطه نظر سالیان دراز از دعوت اسلام تاکنون را نگاه کنیم، با نگاهی منصفانه باید گفت بیشترین مهم را در گسترش اسلام و در زنده نگه داشتن آیین الهی ملت ایران داشته است. یک دورانی به ما گذشت، اسکتبار و استکبار و غرب به طور کلی، سالیانی با دسایس خود و خریدن برخی از روشنفکر نمایان مملکت ما وجود داشت فرهنگ خود را بر جامعه ما تحمیل کردند تااینکه به اشغال فیزیکی کشور هم در 3 شهریور 1320 کشید. از آنجا مبارزاتی بین ملت ما و دولت اشغالگر پیش آمد. گرچه خوب اینها هم درمقابل اندیشه های اسلامی، عده ای طرفداران و احزاب پیر و طرفدار خود را پیدا کردند.
در این جریان پس از اشغال ایران، آنچه که ما روشنفکرانی را در مملکت ما غرب زده شده بودند و با غرب زدگی مان صنعت را دلیل بر پیشرفت فکری می دانستند. مسلما وجود صنعت نشانگر پیشرفت است ولی مسایل فکری ورای این مسایل است. در آنچه که به روح و اعتقادات انسانی مربوط می شود و با خدا ارتباط برقرار کند و دست انسان دیگری را بگیرد جدای از مسایل فیزیکی است. آنهایی که بر مملکت ما حکم می راندند مردم را در بی خبری گذاشتند و حداقل از دوران صفویه به این طرف فشار غرب برما وارد شد و منتها سلاطین قدرت داشتند هرچند مناطقی را از مملکت ما جدا کردند در عین حال مرکزیتی داشتیم.
توانستیم در مقابل به صورت فیزیکی مقابله کنیم ولی اندیشه هایشان نفوذ کرد. اندیشه هایشان از راه به رخ کشیدن صنایع پیشرفته شان نفوذ دادند و در باور مردم این گونه مطرح کردند که شما عقب مانده هستید. در سال های بعد نیز حاکمان ما متأسفانه از غربیان احساس ضعف داشتند. هرچند تعدادی افراد بودند که عنصر ایرانی را می دیدند ولی چون عناصر ارتباطی دست طرفداران غرب بود مردم کمتر توجه می کردند این جریان ادامه پیدا کرد. ماهم این قضیه القا شده بود که آنچه باعث عقب ماندگی ماست، اسلام و دین اسلام است. معلمین اواخر پهلوی دوم به ما القا می کردند که ما چیزی نداریم و آنچه هست، آنها دارند و می گفتند که صنعت نفت برای ماست. در حالیکه بعدها مشخص شد پشت قضایای نفت، بریتیش پترولیوم بود که به ما می گفتند پارس است. در خلال این مسأله فرهنگ غربی را با ایسم های مختلفی در مقابل اعتقادات اسلامی القا می کردند.
ما در دوران پهلوی یک ملت عقب مانده، دور از خودی خود بودیم، یعنی خودمان را باور نداشتیم. پیرمردی پیدا شد و مبارزه را شکل دیگری به آن داد. مردی که پخته بود و در جامعه همه چیز را در خصوص اسلام و ادیان درک کرده بود و شناختی نسبت به مکاتب رنگارنگ غرب داشت. این پیرمرد ما را به سوی حق راهبری کرد یک حرکت اگر از یک فرهنگ بالایی استفاده نکند راه به جایی نمی برد. وقتی امام را شناختیم، من خودم سعی کردم در سه لوحه برنامه خودم داشته باشم که آرمان های امام را در شعرهای خودم مطرح کنم. من با خودم فکر کردم و گفتم که خدا و پیغمبر چه گفته و این پیرمرد نیز چه می گوید. در این پیرمرد حقیقتی رادیدم که شروع کردم به طرفداری از ایشان گرچه اول در پرده افکار ایشان را در اشعارم منعکس می کردم. کم کم در این اواخر که خیلی ها این اندیشه در ذهنشان پیدا شد، از این جهت از روی طبقه برجسته مملکت پیدا شدند.
بودند بسیاری از روشنفکران که حقیقت را دریافتند و از روحانیت هم امام را شناختند و به یاری انقلاب شتافتند.
اگر اشعار پیش از انقلاب را مطالعه کنید، مشاهده می شود که این اشعار یک انگیزه ای در درونشان هست و مردم را به سویی می خوانند که مورد قبول رژیم حاکم نیست. همه مقالات و اشعار و کارهایی نیز که توسط علمای قم شروع شده بود به دنبال پیروزی بودند و در مقابل اراده پروردگار کسی کاری نمی تواند انجام دهد. حضرت امام ما را به جایی رسانده بود که به این مسایل اعتقاد کامل داشتیم. ایشان به ما روحیه می داد و زندگی با افتخاری را به ما نوبد می داد. با شناختی که در امام داشتم، اشعاری را در روزنامه ها و مجلات در دفاع از ارزش های انقلاب منتشر می کردم. اگر از فرهنگ انقلاب بخواهیم صحبت کنیم به نوشته های چند نویسنده یا روزنامه نمی توان اکتفا کرد. آنچه در ایران انجام می شد از شعارها، شبنامه ها، منابر و مساجد و غیره که پیشقدم بودند نموداری از فرهنگ ما بودند و اگر خواسته باشیم فرهنگ انقلاب را مورد بررسی قرار دهیم باید به این موارد رجوع کنیم.
جناب استاد! اشعار و شعارهایی که جناب عالی به آن اشاره کردید چه ویژگی ها و به عبارتی چه حال و هوایی داشت؟
اصولاً مبارزه کردن با یک کار خطایی روش ناصحیح برای به دست آوردن حقیقت یک لذتی را در انسان ایجاد می کند. من این آرمان را نداشتم که با پیروزی انقلاب، به مقامی دست یابم صرفا به خاطر اینکه انقلاب به جایی برسد شروع کردم به مبارزه انقلابی و نوشتن اشعاری که از ارزش های انقلاب دفاع می کرد. این خود یک لذت دارد.
انسان مبارز از هیچ چیزی نمی ترسد و مبارزه می کند این یک لذتی شیرین دارد. در آن زمان من غالباً شعر می گفتم که این شعرها را کم کم به سمت سرنگونی رژیم کشیدیم. این کار را از آغاز سلطنت شاه انجام دادم و شروع به مبارزه با رژیم کردم. وقتی امام مطرح شدند آن موقع مبارزات من جهت دار شد. در اشعار و سرودها برای ما راهی باز شد که بر خیزش مردم راهی ببریم. امام هم کم کم در این اواخر سال های نزدیک به انقلاب، زمانی که به عراق رفتند اعلامیه هایشان برای ما می آمد و این اعلامیه ها برای ما دستورالعمل بود.
در رابطه با همین اعلامیه ها شعر می گفتیم و راه و روش در اختیار مردم قرار می دادیم. آنچه که از گذشته های تاریخ به مردم گفته می شد در مجموع دستاوردهای علاقه مندان و روشنفکران انقلاب بود که فرهنگ انقلاب ناشی از کارهای اینهاست.
برخی از بیداری که مردم پیدا کرده بودند بیشتر می ترسیدند تا اینکه ما به اسلحه ای مجهز شویم. این بیداری برای آنها خطرناک بود و به مبارزه با طرفداران امام برخاستند. وقتی دیدند این حربه ها کارآمد نیست دست به ترور زدند و طرفداران امام را ترور می کردند. و نتیجه نگرفتند. من مطمئن هستم این حرکت نیز برای ما فایده داشت چرا که باعث شد بیشتر متحد شویم.
استاد سبزواری! با توجه به اینکه حضرت امام به عنوان بنیانگذار انقلاب، دیوان شعری غنی از مفاهیم و مضامین عرفانی داشتند، جناب عالی تأثیر این اشعار عرفانی را بر ادبیات نظم انقلاب در چه مواردی می دانید؟
البته، عرض کنم جریان عرفان درجات و مراتب متعددی دارد. پاره ای بزرگان تا نزدیکی های معصوم رسیده اند مثل امام. برخی دیگر نیز در راهند و برخی نیز تازه در راه هستند.
مسایل اسلامی یک معنویاتی دارد که اشخاص قرین به معصومین از آن بهره مند هستند. امام یک عارف بود و ما شعر عرفانی در تاریخ ادبیاتمان، داشتیم مثل حافظ و مولانا، امام ادعای شاعری ندارد و اگر کسی خواسته باشد از این نقطه نظر به اشعار امام توجه داشته باشد، به امام جفا کرده است. امام شخصیتی نیست که کوچک شود. من نسبت به اصل مسأله هنر شاعری عرض می کنم. نه باورهایی که در کار هست و دستاوردهای عرفانی که دارد. در آنجا ایشان به کمال است. منتها اشعار امام را با شعر حافظ مقایسه کردن خدمت به امام نیست. امام خودشان ادعایی را نیز در این زمینه نداشتند. ایشان جوششی در وجودشان هست و در اشعارشان این جوشش را بروز می دهند. اشعارشان خوب است منتها این خوبی هم از نظر صنعت شعری درجات متعددی دارد.
از نظر معنوی و عرفانی سرشار است. نباید از امام یک حافظ تراشید. امام شخصیتی است بسیار معنوی با بینشی فوق العاده که حتی فراتر از حافظ قرار دارد. حال چرا برخی نمی آیند امام را با این ملاک با حافظ بسنجند. حافظ شاعر بزرگی است ولی کجا مبارزه کرده است در حالی که در زمان سلاطین جور می زیسته است. این شخصیت امام برای ما اهمیت دارد ضمن اینکه برخوردار از کمال و معنویتی عرفانی است این کمالات خود را در یک شعر متوقف نمی کند و آن را در یک جامعه تسری می دهد. از یک بعد به معنویت امام و از بعد دیگر به بینش معنوی، سیاسی و اجتماعی امام توجه داشته باشیم.
امروزه متأسفانه در دانشگاه ها نشریات و کارها را دست کسانی داده اند که هیچ شناختی از امام ندارند. کسانی که در جبهه ها جانشان را کف دست خود گذاشتند امام را شناختند و از دور به امام عشق می ورزیدند.
مقصود برخی انحراف مردم از آرمان های انقلاب بود و در واقع می کوشیدند مردم را از انقلاب بیزار کنند در حالیکه امام شخصیتی بود در اوج همه این مسایل.
باید برای معرفی امام از روحانیان و شخصیت های هم سطح امام که آشنایی به آرمان های ایشان داشته باشد، استفاده کرد از جمله آیات عظامی که زنده بودند. امروزه افرادی در دانشگاه ها راه یافته اند که مجیز بیشتر می گویند تا شعر، هرکجا که می روند دعاگوی رئیس هایشان می باشند.
اما مطمئن هستیم که این راهی را که امام در پیش گرفته بود به جایی می رسد که همه ملت ها از اسارت نجات پیدا کنند و منتها با این کارها، کار را به تاخیر انداختند. فرهنگ انقلاب، فرهنگ پیامبر است. فرهنگ متاثر از علی(ع) و اولاد علی(ع) است و با وجود سرمایه های بزرگی در فلسفه و عرفان و ادبیات دانستیم که سرمایه های عظیم فرهنگ ما به شمار می روند و باید مدارس و دانشگاه ها و حوزه ها را به افرادی واگذار کرد که نه برای نام و نان، عقیده شان را فنای این مسایل می کنند.
جناب استاد به عنوان آخرین پرسش، سوالم این است که این فرهنگ اصیل و میراث نابی که از انقلاب به دستمان رسیده بتوانیم حفظ کنیم و آن را اشاعه بدهیم؟
من فکر می کنم این مسایل را در ضمن عرایض گفته باشم. منتها مسأله ای که وجود داراد این است که ما باید به خاطر داشته باشیم تا جایی که می توانیم گرد رهبر انقلاب باشیم و از فرمایشات و رهنمودهای ایشان استفاده کنیم. در متون اسلامی یک بازگشتی داشته باشیم. مطالعه ای توام با تفکر و مقایسه با مکاتبی که به نسل جوان ما منتقل می شود. مسایلی که یک جاذبه هایی جوان را تحت تأثیر قرار می دهد باید کاری کنیم درورای این مسایل جاذبه های فراتری را بهوجود بیاوریم و جوان را از نظر وجدان بیدار کنیم باید استدلالی کنیم که مقام انسانیت جوان شکوفا شود و بایستی مبارزه طولانی را در بازگشت به اسلام داشته باشیم شعار ندهیم و عامل باشیم. اگر گفتیم خیانت براست و مال اندوزی براست نباید خیانت کنیم و مال اندوزی کنبم. ما باید مطئمن به پیروزی خودمان باشیم و مبارزه را ادامه دهیم.
دشمن چیزی ندارد و ما را به چیزهایی می فریبد که سطحی است و خیلی زود ما باید جایگزینی برای اینها مطرح کنیم. جوانان ما خوب می توانند بین حق و باطل را تشخیص دهند بایستی با این تیپ، رابطه برقرار کرد. یک رابطه صمیمی و دوستانه و مهربانانه. جوان نیازمند ستایش کرامت های نفسانی وی است نه اینکه توسری خور باشد. باید از راه مقایسه مکاتب و مقالات و اشعار بایستی پرباشد از مطالب اسلامی و کارگشا باشد برای جوانان برای شناخت.
من معتقدم که اگر اسلام را درست و ساده و بی پیرایه به جوانها عرضه کنیم، جوانها خودشان تشخیص شان خوب است و انتخاب می کنند. ما هم آثار مارکسیست ها و لنین و استالین را خواندیم. و حتی قدمی هم برداشتیم ولی دیدیم که حقه و نیرنگ است و برگشتیم. پیامبران الهی و ائمه دین برای دنیا جنگ نکردند اگر پیروز شدند در راه اعتقادشان بود و اگر هم شهید شدند به معنی پیروزی شان بوده است چون مردم فهمیدند در چه راهی باید قدم بردارند. باید باورهای مردم را اگر نادرستی های در آنهاست، حقایقی در باورهای مردم جا دهیم که راهی را به درستی به حقایق باز کنیم نه فقط شعار و حرف هایی که گوش نواز و پرطنین باشد ولی در عمل چیزی نباشد. ما باید در کارهایمان صداقت داشته باشیم و به سوی خدا برویم. ما یک ملت فداکاریم و باز اگر گلوله ای شلیک شود همین جوانهای ما در مقابل آن خواهند ایستاد. باید با حقایق اسلامی آشنا شد.
با تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.
(2)
اشاره:
انقلاب اسلامی ایران خالق فضایی بود که در درون این فضا، ادبیاتی شکل گرفت و رواج یافت. با وقوع انقلاب، نسل جدیدی از ادبا و شاعران و نویسندگان ظهور یافتند که خالق ادبیاتی مشحون از حماسه های انقلابی، اسلامی شدند. ادبیات انقلاب در واقع بخشی اساسی از فرهنگ انقلاب است. در دوران دفاع مقدس نیز ادبیات دفاع مقدس ظهور یافت که در راستای ادبیات انقلاب بود. در گفت وگوی حاضر به تبارشناسی ادبیات انقلاب اسلامی در سه حوزه پیش از وقوع انقلاب و پس از انقلاب و ادبیات دفاع مقدس پرداخته ایم.
***
با تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما قراردادید. موضوع گفت وگوی ما بررسی سیر تحول ادبیات انقلاب اسلامی است. ادبیات یکی از پایه های فرهنگ و تمدن هر جامعه ای است. ادبیات انقلاب اسلامی نیز که در دوران انقلاب رشد و نمو داشته در واقع جزیی از فرهنگ انقلاب است. حال به عنوان نخستین پرسش، ادبیات انقلاب را پیش از وقوع انقلاب اسلامی و در دوران رژیم پهلوی چگونه ارزیابی می نمایید؟
به هرحال ادبیات بخش ویژه ای از فرهنگ و تمدن یک جامعه است. اگر تمدن و فرهنگ هر جامعه ای را از یکدیگر تفکیک کنیم، تمدن نمایانگر جلوه های مادی و ملموس و فرهنگ دربردارنده جلوه های غیرمادی و معنوی خواهد بود. در این صورت شعر یکی از بارزترین جلوه های فرهنگ ایرانی محسوب می شود اما در حوزه ادبیات داستانی شاید به دلیل قریحه عاطفی. مردم ایران از گذشته تا امروز کمتر رواج داشته و شعر جلوه بیشتری داشته است. در واقع پس از مشروطیت است که جلوه های ادبیات مدرن مانند داستان، رمان، تئاتر، نمایشنامه به حوزه ادبیات اضافه می شود.
عمده رشدی که نثر و ادبیات داستانی در ایران داشته پس از مشروطه و در عصر پهلوی بوده است که البته با تأثیرپذیری از تمدن غرب. در دوره پس از قاجار ما شاهدیم که شعر دچار افول می شود و اوج شعرمان در دوران پیش از قاجار است. دردوران قاجار و پهلوی شعر کلاسیک افول پیدا کرد. در حالی که شعر به سمت افول می رفت ادبیات داستانی اوج می گرفت و نویسندگانی که تحت تأثیر نویسندگان غربی بودند شروع به نوشتن آثار داستانی کردند. در دوران پهلوی دوم به واسطه دیدگاه های فرهنگی خاص و بهره برداری های ایدئولوژیک و سیاسی، شاهد رواج بیشتر ادبیات داستانی هستیم. از سوی دیگر در این دوران شاهد ظهور عرصه جدیدی در شعر یعنی «شعر نو» هستیم. این روند شعری به دلایلی با صبغه سیاسی و اجتماعی مورد استقبال رژیم پهلوی دوم قرار گرفت و بدعتی در شعر و به ویژه شعر کلاسیک به وجود آمد. رژیم پهلوی دریافته بود که بخش عمده ای از ادبا، نخبگان و روشنفکران جامعه سرگرم بحث درباره اختلافات میان شعر نو و کلاسیک هستند از این رو می کوشید، با دامن زدن به این اختلافات، توجه ادبا و نخبگان و روشنفکران را از نقاط و معضلات اساسی جامعه دور می کرد.
در این دوران عمده تلاش ادبا و شاعران حوزه شعر نو صرف رسمیت بخشیدن به شعر نو گردید و بیشتر از محتوای شعر به اثبات سبک شعر نو پرداختند. برخی شعرا نیز دارای گرایش های چپ بودند و در عرصه شعرنو آثاری داشتند. در آثار این دسته از شاعران رگه هایی از دعوت به انقلاب و اعتراض به وضع موجود قابل مشاهده است که البته این روند در دهه 50 شدت می گیرد لیکن به واسطه دیدگاههای مرام مارکسیستی محتوای این اشعار همگامی و هماهنگی با محتوای انقلاب اسلامی ندارد.
چرا در این دوره شعر نو به سمت محتوای انقلابی پیش رفت؟
بخش قابل توجهی از آثار شعر نو به دلیل پیروی جریان روشنفکری متأثر از تمدن غرب که حتی روش خود را از آثار شعرای قرون 18 و 19 اروپا وام گرفته بود به واسطه ماهیت روشنفکرانه اش وضع رژیم پهلوی را نمی توانست تحمل کند چون با ارزش های غربی مانند: دموکراسی، آزادی بیان و... مغایر بود. این روشنفکران در آثار خود، اعتراضشان را به ناهنجاری های اقتصادی و بی عدالتی های حکومت پهلوی ابراز می کردند. عمده اشعار انقلابی در قالب شعر نو که منتشر شده بودند تأثیر چندانی در انقلاب نداشتند و در میان عامه مردم که موتور انقلاب بودند مخاطب و جایگاهی پیدا نکردند. منتها این گونه قالب شعری در میان روشنفکران چپ و هواداران اندیشه های مارکسیستی طرفدار بسیاری داشت. عامه مردم نیز کماکان با اشعار کلاسیک ارتباط برقرار می کردند نه با شعر نو.
برخلاف شعر نو که روحیه ای انقلابی داشت، ادبیات داستانی گرایش چندانی به اعتراض نداشت و در حقیقت انقلابی ترین داستان های دوران پهلوی دوم، توصیفگر فقر و مناسبات ضالمانه ارباب و رعیتی و... بود. قالب شعر نو قالب خاصی بود که این امکان را به شاعر می بخشید تا با استفاده از اشاره و کنایه و در قالب شعری کوتاه افکار سیاسی خود را بیان کند. در حالی که ارائه افکار سیاسی و یا ایدئولوژیک خاص در قالب داستان به مراتب مشکل تر بود.
به طور کلی ادبیات نظم و نثر پیش از انقلاب با محتوای دینی انقلاب همخوانی چندانی نداشته و هم از این رو بر فرایند شکل گیری انقلاب هم تأثیر چندانی به جای نگذاشت و در واقع اصلاً همنوا با جریان انقلاب نبود. انقلاب حرکتی مردمی بود با استفاده از خاستگاه های مذهبی و رهبری دینی ولی حوزه ادبیات، حوزه خاص روشنفکران و نخبگان بود که پیوند ایدئولوژیک چندانی با مردم نداشتند.
انقلاب اسلامی ایران به تعبیری خالق یک فضای گفتمانی جدید بود. با توجه به اینکه اشاره کردید ادبیات پیش از انقلاب همخوانی کمتری با روند انقلاب داشت، حوزه ادبیات نظم و نثر با وقوع انقلاب دچار چه تغییری و تحولاتی شد؟
انقلاب به طور کلی به معنای جابه جایی و دگرگونی است. انقلاب ها در واقع منجر به جابه جایی و دگرگونی در ارزش ها و هنجارهای مسلط در یک دوره می شوند. حوزه های مختلف نیز از انقلاب تأثیر می پذیرند. در مورد انقلاب اسلامی نیز باید اذعان داشت که حوزه ادبیات نیز از انقلاب تأثیرات بسیاری پذیرفت. با پیروزی انقلاب، در حوزه ادبیات یک جریان نوپای ادبی از میان خود مردم شکل گرفت که معتقد به اعتقادات اسلامی و ارزش های انقلابی بود. اوج این جریان در قالب شعارهایی بود که بیانگر آرزوها و احساسات انقلابی مردم بود که عین تأثیرات روانی منفی بر رژیم طاغوت عام انسجام و روحیه بخشی به مردم نیز بود. در آن مقطع خصوصا ادبیات منظوم و شعر در قالب شعارهای آهنگین، با قدرت وظیفه خود در را در قبال انقلاب انجام می داد.
شعر نو پیش از انقلاب مخاطب و خاستگاهی روشنفکری داشت لیکن در سال های 56 و 57 سبک شعر جدیدی متولد شد که خاستگاه آن مردم بود و به جهت پاسخ گویی به نیازهای انقلاب شکل گرفته بود. در میان این آثار، طیف گوناگونی از اشعار موزون، قالب های شعری با محتوای مشخص، و خمیرمایه هایی از نوحه های مذهبی مشاهده می شود برخی از این اشعار محتوای خبری داشتند و برخی بیانگر آرمان های انقلاب بودند.
در حوزه ادبیات داستانی نیز پس از انقلاب، شاهد ظهور سبک ادبیات نثری جدیدی هستیم که ریشه در ارزش های انقلاب دارد و در قالب داستان های انقلاب بیان شده است. در حقیقت با وقوع انقلاب نسل جدیدی از نویسندگان و شعرا متولد شدند که خود از پدیدآورندگان انقلاب بوده و به معرفی آثار و ارزش های انقلابی پرداختند. این طیف از نویسندگان و شعرا آثار گوناگونی را در حوزه نظم و نثر خلق کردند. ویژگی های مردمی بودن، دینی بودن، فراگیر بودن و مخاطب عام داشتن که از وجوه مشخصه انقلاب بود در این ادبیات به وضوح قابل مشاهده است.
با توجه به اینکه حضرت امام به عنوان بنیانگذار انقلاب دارای آثار ادبی متعددی می باشد، تأثیر این آثار بر حوزه ادبیات پس از انقلاب چه بوده است؟
تأثیر آثار امام بر حوزه ادبیات شعر و نثر را می توان در دو قسمت مجزا بیان کرد: یکی تأثیرات هنجاری، ارزشی و محتوایی و دوم تأثیرات قالبی و شکلی. ارزش هایی که امام داعیه دار آن آرمان ها بودند، شاعر و نویسنده نسل انقلاب خود را موظف می دید تا مبلغ این ارزش ها باشد که در حوزه های عدالت خواهی، استکبارستیزی، نفی طاغوت و مردم داری نمود یافته بود.
امام این چارچوب ها را ترسیم کردند و شاعران و نویسندگان نسل انقلاب با تقیّد درونی، این چارچوب ها را رعایت می کردند. دومین بخش تأثیر آثار امام که مغفول مانده است تأثیر بر قالب و شکل اشعار و متون نثری است. تمامی اشعار به جای مانده از حضرت امام در حوزه کلاسیک قرار دارد و به همین دلیل تأثیر چندانی بر اشعار معاصر نداشته است امّا عمده تأثیر آثار امام در عرصه نثر مشاهده می شود. امام در مقام یک رهبر دینی ارتباط مستحکمی با منابع عرفان اصیل اسلامی داشتند. و عرفان اسلامی در طول تاریخ سرچشمه غنی سیراب کننده ادبیات بوده تا آنجا که عمده آثار ادبی ما ریشه در منابع عرفانی دارد.
متأثر از آثار امام، ادبیات انقلاب در واقع ادبیاتی آکنده از حماسه می شود که این حماسه در برخی پیامها و رهنمودهای امام جلوه گر است. در این راستا شاهد ادبیات جدیدی هستیم که برخاسته از عرفان اسلامی و ارزش های شیعی هم در قالب و هم در محتوا بود.
به هرحال ادبیات آیینه ذهن خالق اثر است و هر حادثه ای مثل انقلاب تا سالهای سال پس از خود، در حال بازتابش است. در حوزه ادبیات، آثار ادبی در واقع احساسات خود را از منابع اصیل اسلامی و شیعی مانند، عدالت علوی و حماسه استکبار ستیزی عاشورا و نظام حکومتی پیامبر اکرم(ص) و رفتارهای ایشان وام گرفته است.
وقوع جنگ تحمیلی چه تأثیراتی بر حوزه ادبیات چه نظم و چه نثر داشته است؟
معمولاً جنگ ها از ناخوشایندترین رفتارهای بشری به شمار می آیند. هرچند عالی ترین رفتارهای انسانی هم در آنها قابل مشاهده است. همان طور که انقلاب اسلامی حرکتی مردمی بود، دفاع مقدس نیز حرکتی مردمی بود در مقابل ظلمی ناخواسته به مردم مسلمان ایران. وقتی عرصه های عواطف انسانی جریحه دار می شود قطعا بر ادبیات تأثیر دارد و دومین رویشی که در حوزه ادبیات پس از انقلاب اسلامی صورت گرفت، ادبیات دفاع مقدس بود که به واسطه گستردگی آن، عمق وسیع تری نسبت به بخش اول پیدا کرد و حتی به عرصه ی هنرهای نمایشی نیز تسرّی یافت.
دفاع مقدس تأثیر بیشتری از انقلاب بر ادبیات گذاشت و بخش قابل توجهی از رزمندگان که در دوران دفاع مقدس حضور داشتند، احساسات و ارزش ها خود و همچنین خاطرات پیروزی ها و شکست های خود را در قالب شعر و داستان منعکس می کردند. خاطره نویسی جنگ پهنه ی جدیدی را در ادبیات پس از انقلاب اسلامی ایجاد کرد که یک منبع بسیار غنی از احساسات، منطق، عاطفه و رفتارهای متعالی بشری در آن متجلی شده بود. به طور کلی جنگ الهام بخش بسیاری از نویسندگان در حوزه نثر و رسانه های مکتوب شد و آثار متعددی در این زمینه نیز به رشته تحریر درآمده است.
وضعیت ادبیات سیاسی ما در این دورانی که بدان ها اشاره کردید چگونه است و ساختار ادبیات سیاسی ما بر چه اساسی صورت بندی شده است؟
در زمینه ادبیات سیاسی باید گفت که ادبیات سیاسی دو دسته است. یکی ادبیات سیاسی همراه با انقلاب و برخاسته از آن و دیگری ادبیات سیاسی مخالف انقلاب. ادبیات سیاسی مخالف انقلاب که در واقع ادامه منطقی سیر ادبی قبل از انقلاب بود، بعد از انقلاب توانست با توجه به فضای بازی که ایجاد شده بود، با ایجاد برخی تغییرات جزیی به حیات خود ادامه داد و در مطبوعات و نشریات و کتب در سال های اولیه تا سال های 61 و 62 به مخالفت علنی با انقلاب می پرداختند و تأثیر قابل توجهی در حوادث ناخوشایند اول انقلاب داشتند. به هر حال این تولیدات ادبی باعث شدند که بخشی از جوانان به واسطه این آثار جذب گروهکها و دسته جات ضد انقلاب شوند که این مخاطبان بیشترین حجم شان توسط آثار ادبی و مکتوب جذب گروه های مارکسیستی شدند. ادبیات سیاسی همراه با انقلاب نیز متأثر از ارزش هایی چون ارزش های دینی، حقوق مردم، عدالتخواهی، و نقد عملکردها و رفتارهای مغایر با ارزش های اسلامی و انقلابی ظهور و بروز یافته و به تدریج در روند تثبیت انقلاب قلمرو خود را در عرصه های ادبی معین نمود.
ادبیات انقلاب و دفاع مقدس که بدان اشاره کردید چه تحولاتی پس از دوران جنگ و در سال های اخیر یافته است؟
عمده تحولی که در سال های اخیر در حوزه ادبیات شاهد هستیم متأثر از تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه است. انتخابات دوم خرداد در واقع جدای از انقلاب نبود و به دلیل تأثیرات بیرونی به نقطه عطف تبدیل شد. این نقطه عطف در عرصه های مختلفی تأثیرات خود را برجای گذارده است. نسل جدیدی که متولد شدند برخی پایبند به ارزش های انقلاب بودند و برخی سعی کردند هنجار شکنی کرده و یا تصاویر تازه تری از ارزش های انقلابی و اسلامی ارائه کنند. در حوزه ادبیات داستانی وارد مرحله جدیدی شده ایم که متأثر از تحولی بود که در دوم خرداد رخ داد. یکی از حوزه های اساسی که همگام با این تحولات رشد پیدا کرد عرصه طنز بود که هم در راستای دفاع از ارزش های انقلاب و هم در جهت خلق ارزش های جدید و بازبینی ارزش های انقلاب طنزهای گوناگونی خلق گردید.
جهت حفظ ادبیات انقلاب و دفاع مقدس، جناب عالی چه راهکارهایی را پیشنهاد می کنید؟
ادبیات انقلاب و بخشی از آن که همراه و همپای انقلاب است در واقع سرپرست و همراه و پشتیبانی نداشته است. ادبیات انقلاب و دفاع مقدس نیازمند حمایت بیشتری است که بتواند شاهد ظهور و خلق آثار غنی، قوی و پرمحتوای بیشتری باشد؛ و در واقع هر شاعر و نویسنده ای افتخار کند که در مورد ادبیات انقلاب و جنگ می نویسد. انقلابی که برخاسته از دیانت مردم بوده است. دستگاه های ذیربط در این راستا باید مبنایی را بگذارند که نویسندگان و شاعران انقلاب و دفاع مقدس مورد حمایت و تشویق قرار گیرند و با استفاده از ابزارهایی مانند انتخاب کتاب و یا آثار برگزیده و معرفی نمونه های برتر ادبی به جامعه به گسترش باورها و هنجارهای مطرح در آثار نویسندگان نسل انقلاب مساعدت شود.