صفات نیکوی مردان
کمال زن، در صفات نیکوی زنانه و کمال مرد، در صفات نیکوی مردانه است.
زنانگی به زن می برازد و مردانگی به مرد. نه زن- اگر مردی کند- مرد می شود، ونه مرد -اگر زنانگی کند- زن می شود. بلکه سقوط از مقام خود برای آنها حتمی است.
یعنی زنی که مردانگی می کند، نه تنها مرد نمی شود، بلکه زن هم نیست و مردی که زنانگی می کند، نه تنها زن نمی شود، بلکه مرد هم نیست. باید اینها را زن یا مردمسخ شده نام نهاد. و بهتر است آنها را جنس سوم و چهارم بنامیم. چنان که زنی که زن مانده و به صفات زنانه خود ارج می نهد و مردی که مرد مانده و برای صفات مردانه خود ارزش قائل است، در فطرت انسانی خود باقی مانده و زن و مرد طبیعی هستند و صد البته که باید آنها را جنس اول و دوم نامید. جنس اول و دوم، در عالم انسان محدود و محصور نیست، بلکه در حیوانات و نباتات هم هست. اینها هرکدام به مقتضای طبیعت خود گام برمی دارند و هرگز دو جنس مذکر و مونث، پا را از حد و مرزخود بیرون نمی نهند و نوامیس خلقت را -عملا- محترم می شمارند و ضرری هم نمی بینندانسان نیز برای این که ضرری نبیند و سعادتش تامین شود، باید از مقتضای طبیعت وفطرت خود خارج نشود و پنجه در پنجه نوامیس خلقت نیندازد و به مبارزه و سرسری نپردازد و گرنه سرنوشتی جز هلاک و تباهی و بدبختی ندارد.
دانستیم که زن برای این که زن بماند، باید دارای چه صفاتی باشد. اکنون در پی آنیم که معلوم کنیم مرد برای این که مرد بماند، باید از چگونه صفاتی برخوردارباشد.
صفات ششگانه ای که از دیدگاه قرآن کریم برای زنان برشمردیم، معرف زنان برتر وبهتر بود. معلوم شد که برترها و بهترها -بلکه برترینها و بهترینها- در میان زنان، کیانند؟
کمال زن را باید با همان معیارها ارزیابی کرد. متاسفانه وقتی می خواهند کمال زن را ارزیابی کنند، او را با مرد می سنجند. حتی خود زنها هم غالبا با همین دید،به خود نگاه می کنند و این، موجب خسارتی بزرگ و ضلالتی آشکار است.
یک داستان آموزنده داستان زیر که در صدر اسلام اتفاق افتاده، شنیدنی و آموزنده است:
«اسماء» دختر «یزید»، خدمت پیامبر(ص) آمد و خود را نماینده زنان معرفی کرد و مطالب و اشکالات خود را اینگونه توضیح داد:
خداوند تو را به پیامبری مبعوث کرد و ما ایمان آوردیم. ما زنها در خانه هانشسته ایم و خواسته های شما مردان را برآورده می کنیم و فرزند می زائیم و شما مردان به نماز جمعه و جماعت و عیادت بیماران و تشییع جنازه و حج پیاپی و بالاتر از همه جهاد در راه خدا، بر ما برتری یافته اید. در غیبت شما اموالتان را حفظ می کنیم ولباستان را آماده می سازیم و فرزندانتان را تربیت می کنیم. آیا در اجر شما با شماشریک نیستیم؟
پیامبر رو به اصحاب کرد و فرمود:
آیا هرگز در مسائل و مشکلات دینی، سخنی بهتر از این، از زنی شنیده بودید؟!
اصحاب گفتند: گمان نمی کردیم زنی اینگونه سخن بگوید.
سپس رهبر عالیقدر اسلام متوجه او شد و فرمود:
برو به زنها بگو: اگر شما در برابر همسرانتان وظیفه همسری را خوب انجام دهیدو در پی خشنود ساختن آنها باشید و در راه جلب موافقت آنها کوشش کنید، با همه اینها برابری می کند.
«اسماء» درحالی که تکبیر و تهلیل می گفت، خوشحال از پیش پیامبر رفت (1) مشکل اسماء بنت یزید، این بود که زنان را با مردان مقایسه می کرد و انتظار داشت که همان کارهائی که برعهده مردان است، بر عهده زنان نیز باشد. ولی پیامبر اکرم(ص)به او فهمانید که مقایسه غلط است. زن، کارها و وظائفی دیگر بر عهده دارد و اگردر کارها و وظائف خود تلاش کند، به کمال مطلوب خود می رسد و از لحاظ رسیدن به اهداف خلقت، اگر از مردان پیشی نگیرد، دنبال هم نمی ماند.
اکنون مردان هم باید توجه کنند که نباید برای تعیین برتری و کمال مردانه، خودرا با زنان مقایسه کنند. بلکه باید در صدد یافتن الگوها و مراجعه به معیارهای اصیل و مسلم خلقت باشند. دین با زبانی روشن و بیانی مستدل و متقن و تعابیری زیبا و مبرهن، این الگوها و معیارها را بیان کرده است.
از صفات ششگانه ای که برای زنان در محیط خانواده برشمردیم، می توانیم صفات مردانه مردان را هم الهام بگیریم.
مسلمانی و ایمان، تنها برای زنان خانواده لازم نیست، بلکه برای مردان هم لازم است.
توبه و عبادت و سیاحت نیز از اوصافی است که نه تنها مایه رشد و کمال زنان،بلکه مایه رشد و کمال مردان هم هست. هرچند که ما به توبه و عبادت و سیاحت زن،از بعد خاص زنانگی نگاه کردیم.
در اینجا هم می توانیم به توبه و عبادت و سیاحت مرد، از بعدی ویژه -یعنی ازبعد خاص مردانگی- بنگریم. مرد باید از کج خلقیها و کجرویهائی که موجب پریشانی وتلاطم کشتی خانواده می شود، توبه کند و عباداتش به گونه ای باشد که به محیطخانواده، گرمی و رونق بخشد و سیاحت و هجرتش به سوی خانواده و روزه اش در جهت حفظشهوات و پرهیز از هواهای نفسانی -که بنیان برانداز خانواده و متلاطم سازنده بنای انس و الفت است- باشد.
اگر از زن قنوت و تسلیم خواسته اند، مرد هم باید عرضه و لیاقت این را داشته باشد که همسر و شریک زندگیش در برابرش مطیع و منقاد و رام باشد. رام و تسلیم بودن زن در برابر مردی که عرضه و لیاقت اداره زندگی و تامین معاش و سرپرستی خانواده ندارد، کاری بیهوده و لغو است. خداوند چنین استعدادی را در وجود مرد به ودیعت نهاده و او موظف و مکلف است که از استعداد خداداد خود حداکثر بهره رابرگیرد. چنان که همه موجودات و مخلوقات، به طور طبیعی در راه به ظهور رساندن استعداد و به بروز رساندن توان خویش، در حرکتند. آیا نباتات و گیاهان اینگونه نیستند؟! پس چرا موجود انسانی به نام مرد چنین نباشد؟! مردی که تن به لوازم وآثار ازدواج نمی دهد و خود را در برابر همسر و فرزندان مکلف و مسوول نمی شناسد واز انفاق و معاشرت به معروف سر باز می زند و در روابط زناشوئی به افراط و تفریطروی می آورد و در عمق وجدانش برای خود حقوق یک جانبه قائل است و برای طرف مقابل و دیگر اعضاء خانواده، حقوقی قائل نیست، عنصری پلید و شوم است و کیفر و مجازات الهی برای او حتمی و مسلم است.
قرآن کریم در یک دستور جامع، مردان را مخاطب ساخته، فرمود:
(...فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه...) (2) .
«مبادا اینقدر به طرفی متمایل شوید که زنان خود را معلق بگذارید».
«زنی که شوهر ندارد، آزاد است که شوهر کند یا پی کاری برود و زنی که شوهردارد و از حسن معاشرت شوهر برخوردار است، در زندگی متنعم و شادکام است. اما زنی که هم شوهر دارد و هم از حسن معاشرت برخوردار نیست و شوهر سبت به اداء همه یابعض وظائف خود متخلف است، معلق و بلاتکلیف و زندگی او تلخ و ناگوار است و هیچ مردی مجاز نیست که با همسر خود اینگونه برخورد کند» (3) .
مردی که در راه گرم نگاه داشتن تنور خانواده تلاش می کند و همواره می کوشد که جاذبه های محیط خانواده را بیشتر و دافعه های آن را کم و کمتر کند، مورد توجه پیشوایان دینی است و دعای آنان، ره توشه او در تمام مراحل حیات و در همه عقبات ومشکلات است. به همین جهت است که امام صادق(ع) فرمود: «رحم الله عبدا احسن فیمابینه و بین زوجه فان الله عزوجل قد ملکه ناصیتها و جعله القیم علیها» (4) .
«خداوند رحمت کند بنده ای را که میان خود و همسرش روابط حسنه برقرار کند.
زیرا خداوند سرنوشت زن را به دست او سپرده و او را موظف به سرپرستی وی کرده است ».
از این حدیث می توان به معنای آیه شریفه: (الرجال قوامون علی النساء...) (5) بهتر پی برد. معلوم می شود دائره قیمومت مرد، بسیار وسیع است. او باید رهبری خانواده را در جهت تحکیم روابط و بخشیدن شور و نشاط و رونق به زندگی، بر عهده وبه کارگیرد و از هر کار غلطی که موجب تیرگی روابط می شود، بپرهیزد.
او فقط رهبر اقتصادی و معیشتی خانواده و مخصوصا همسر نیست، او فقط قیمومت جنسی و زعامت در چارچوب روابط زناشوئی ندارد که زن مطیع و منقاد و تسلیم اوباشد. بلکه قیمومت اخلاقی دارد و باید پرچمدار انس و الفت و محبت و تحکیم جاذبه ها باشد.
شخصی از آن حضرت درباره حقوق زن بر مرد، سوال کرد. چرا که شرط اول ادای حقوق،معرفت حقوق است. حضرت در پاسخ وی فرمود:
یسد جوعتها و یستر عورتها و لا یقبح لها وجها فاذا فعل ذلک فقد والله ادی حقها» (6) .
«گرسنگی او را رفع می کند و تن او را (که عورت است) می پوشاند و برای اوبدروئی نمی کند.
هرگاه چنین کند -به خدا سوگند- حقش را ادا کرده است ».
مطابق این روایت، مرد هم به داد و دهش مالی و هم به گشاده روئی و داد و دهش اخلاقی توصیه شده است. مرد ایده آل مردی است که این هر دو جنبه را در ارتباط باهمسر خود به خوبی انجام دهد.
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:
«اوصانی جبرئیل بالمراه حتی ظننت انه لا ینبغی طلاقها الا من فاحشه مبینه » (7) .
«جبرئیل در مورد زن، آنقدر به من سفارش کرد که دانستم طلاق او روا نیست، مگربه خاطر یک زشتی آشکار».
درست است که آئین مقدس اسلام -بنابر مصالحی- اختیار طلاق را به دست مرد داده،ولی چنین نیست که او مجاز باشد که زن را به هوس، طلاق دهد یا نگاه دارد.
مرد باید در طلاق دادن یا نگاه داشتن زن، تابع عقل و منطق باشد و هرگز عنان اختیار و زمام تصمیم را به دست هواهای نفسانی نسپارد.
رهبر خانواده، اگر در رهبری خود به علت ندانم کاری و قصور یا تقصیر در وظائف شکست بخورد، گناه زن چیست؟ او باید به جای روی آوردن به طلاق، خودش را اصلاح کند.
مردی که توان لازم و کافی برای به کف گرفتن زمام قیمومت ندارد، مرد نیست. در این مورد، باید مرد به خودسازی بپردازد. تا بتواند برای خانواده پناهگاهی لایق باشدو با داشتن شرائط و اوصاف لازم، بر اریکه قوامیت، تکیه زند.
اما اگر مقصر واقعی زن است و هیچ راهی برای اصلاح او وجود ندارد، بلکه او حاضرنیست به صراط مستقیم قنوت روی آورد و از آن، انحراف نجوید، مرد مجاز است که اورا طلاق دهد و غده ای که پیکر خانواده را زار و رنجور و نحیف کرده، به تیغ جراحی طلاق بسپارد و به دور اندازد.
این طور نیست که هرگونه جهالتی که از زن سر بزند، مجوز طلاق باشد. آن جهالت هائی که به حیثیت خانوادگی لطمه می زند، بخشودنی نیست. زنی که در غیاب شوهر حافظ مال و ناموس شوهر نیست، سزاوار ترحم و احترام نیست. اما زنی که به خاطر کمی حوصله وضعف صبر و حلم، ایده آل نیست و نمی تواند از لحاظ معاشرت و رفتار، برآورنده همه ایده ها و خواسته های شوهر باشد، ولی در دائره قنوت و تسلیم، پای برجاست و خلاصه زنی صالحه است نه ناشزه و همسری رو به راه است نه منحرف، مجوزی برای طلاقش نیست و چه بسا -اگر مرد به رموز معاشرت آگاه باشد- بتواند ضعفهای زن را برطرف و اورا -آنگونه که مطلوب و ایده آل است- به راه راست، هدایت کند.
بازهم در روایتی آمده است که «اسحاق بن عمار» درباره حق زن از امام ششم(ع)سوال کرد. حضرت در جوابش فرمود:
«یشبع بطنها و یکسو جثتها و ان جهلت غفر لها، ان ابراهیم خلیل الرحمان(ع)شکا الی الله عزوجل خلق ساره فاوحی الله عزوجل الیه: ان مثل المراه مثل الضلع، ان اقمته انکسر و ان ترکته استمتعت به، قلت: من قال هذا؟ فغضب ثم قال:هذا والله قول رسول الله(ص)» (8) .
«شکمش را سیر کند و پیکرش را بپوشاند و جهالتش را ببخشاید. زیرا ابراهیم خلیل(ع) از بدخلقی ساره، پیش خدا شکایت کرد. خداوند فرمود: مثل زن، مثل استخوان سینه است که اگر بخواهی راستش کنی، می شکند و اگر رهایش کنی، از او بهره مندمی شوی. پرسیدم: این را چه کسی گفته؟ حضرت خشمگین شد و فرمود: به خدا این، سخن پیامبر(ص) است ».
نکته تازه ای که در این روایت آمده، بخشودن جهالت زن است. به هیچوجه ریزبینی وخرده گیری در کار همسر روا نیست. سعه صدر و تسامح و تساهل، مایه گرمی کانون خانواده و استمرار زناشوئی و تمتعات و تلذذات متقابل است. تنگ نظری و سخت گیری وکوته بینی موجب تیرگی محیط خانواده و ناکامی دلها و اشباع نشدن ارواح است. کشتی زندگی خانوادگی را بر گرداب شکوه و اعتراض و انتقاد انداختن، موجب ناکامی وپریشانی و دل سردی و دل مردگی است. هیچ محیطی برای اظهار کرامت و بزرگواری ومهربانی، بهتر از محیط خانواده نیست. اینگونه اوصاف، در همه جا خوب است، ولی درمحیط خانواده خوبتر.
عفو و گذشت و صفا و صمیمیت در همه جا لازم است، چه نسبت به افراد دور و چه نسبت به افراد نزدیک، ولی چه بهتر که نزدیکترین افراد به انسان، یعنی همسر وفرزندان، بر سر خوان محبت و کرامت سرپرست و قیم خویش، در صف مقدم و دیگران، به سلسله مراتب، در صفوف بعد باشند! آری زنگار کدورتها را باید زدود و دلها را به صیقل محبت و ودادا و وفا و مروت، صلا و جلا بخشید. آیا این طوری، بهتر نیست؟
پی نوشتها:
1- بهشتی، احمد، خانواده در قرآن، طریق القدس، قم، 1361، ص 8 - 79، چاپ اول.
2- النساء: 129.
3- خانواده در قرآن،(پیشین)، ص 156 - 155.
4- مجلسی، محمد تقی، روضه المتقین، بنیاد فرهنگ اسلامی، قم، 1356، ج 8، ص 377.
5- النساء: 34.
6- عاملی، شیخ حر،وسائل الشیعه،باب 88،ازابواب مقدمات نکاح،حدیث 4(14 121).
7- روضه المتقین،(پیشین) ج 8، ص 368.
8- همان ماخذ، ص 369 و 370.