آشیل (یا آکیلیس) قهرمان حماسه ایلیاد هومر و نیرومندترین مرد در جنگ تروا بود. گفته میشود که او رویینتن بوده اما یک ضعف داشت. پاشنه پای او تنها نقطه ضعفش بود. مثل چشم اسفندیار که در نهایت باعث مرگش شد. تمامی قهرمانان تاریخ ضعفی داشتهاند که در نهایت منجر به شکستشان شده است و گاهاً بیش از آنکه بهخاطر قدرتشان شناخته شده باشند به خاطر ضعفشان معروف بودهاند. «هیچکس کامل نیست». این عبارت الگوی بسیاری از درامهای تاریخ است. ضعف در شخصیت در نهان خود درام ایجاد میکند و باعث همذات پنداری با مخاطب میشود. اساساً ما با شخصیتهایی بیشتر ارتباط برقرار میکنیم که ضعفها یا رنجهای مشابهی با آنها داشته باشیم تا قدرتها و خوشیهای مشابه.
فیلم King’s Speech محصول سال 2010 کشور بریتانیا به کارگردانی تام هوپر و نویسندگی دیوید ساندلر یک درام شخصیتمحور بر پایه ضعف شخصیت اصلی است که در این قسمت از معرفی فیلم به سراغ آن رفتهایم. در اینگونه درامها شخصیت محوری در ابتدای داستان ترس، ضعف یا مشکلی شخصیتی دارد که او را آزار میدهد. اما در موقعیت داستانی با شرایطی مواجه میشود که میبایست در مقابل ضعف و ترس خود و در واقع در برابر خود قد علم کند. او وارد نبردی با خود میشود و با پیروزیاش، هم درام به پایان میرسد هم شخصیت به رشد و درکی تازه میرسد. آنچه که درام را جذاب میکند علاوه بر تلاش شخصیت برای مقابله با ترسش نوعی کندوکاو درون ذهن شخصیت است. مخاطب همراه با شخصیت اصلی درون خود رو میجوید تا ظاهر ترسش را کنار زده و متوجه دلیل واقعی ترس خود شود. در این نقطه اعتماد به نفس و نیرویی حاصل میشود که شخصیت را قدرتمند و برنده میکند. از اینرو اینگونه فیلمها درامهای روانشناختی نیز میتوانند باشند.
جذابیت اینگونه درامها رابطه مستقیمی با شدت خطر مواجه موقعیت داستانی با شخصیت دارد. در سخنرانی پادشاه آلبرت (با بازی کالین فرث) فرزند کوچک پادشاه بریتانیا از لکنت زبان رنج میبرد. آنچه موقعیت داستان را جذاب میکند اختراع رادیو است. پدر آلبرت اولین پادشاه بریتانیا است که از طریق رادیو با مردمش سخن میگوید. پس پسرانش که شانس جانشینی او را دارند باید توانایی سخن گفتن رسا را آنگونه که عظمت سلطنت خدشه دار نشود داشته باشند. حال آلبرت یا باید فرار کند یا با ترسش مقابله کند تا شانس پادشاه شدن را به دست آورد. این نقطه آغاز یکی از پیچیدهترین و جذابترین درامهای چند سال اخیر سینما است.
بازی ویژه کالین فرث و جفری راش (در نقش پزشک گفتار درمان) و فیلمنامه حساب شده و دقیق دیوید ساندلر ماده خام لازم را برای تام هوپر ایجاد کرد تا توانایی خود را در کارگردانی نشان دهد. از همان ابتدای فیلم شکل ترکیب بندی قابها، محل قرارگیری دوربین حتی برای نشان دادن یک شی به ظاهر بیاهمیت (میکروفون رادیو) و همچنین محل قرارگیری سوژه اصلی یعنی آلبرت در قاب های بعدی با استفاده از لنز واید و گوشه قرار دادن سوژه با کمک طراحی صحنه دقیق، دنیای آشوبناک ذهن آلبرت و ترس شدیدش از اتفاقی را که قرار است برایش بیافتد، به خوبی نشان میدهد. هوپر در فیلم بعدیاش دختر دانمارکی نیز همین شکل از کارگردانی را با ظرافت زیادی پیاده کرد اما نتوانست موفقیت ویژه سخنرانی پادشاه را تکرار کند. فیلم جایزه بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلم را دریافت کرد و در 12 شاخه نامزد دریافت جایزه اسکار بود.
آلبرت فرق بسیاری با آشیل دارد. عیب آشیل شکلی فراموشکارانه دارد. او آنقدری خود را قدرتمند میداند که فراموش کرده (یا نمیداند) که ضعفی دارد. اما ضعف آلبرت آیینه دق زندگی اوست. تمام داشتههایش را تحت شعاع قرار داده و به همه تواناییهایش لکنتی ناخواسته داده است. بهعلاوه تاکید درام هومر بر قدرت آشیل است اما در سخنرانی پادشاه همه چیز حول محور ضعف خداداد آلبرت میچرخد و از او شخصیتی ویژه ساخته که برای تغییر خود تلاش میکند. هیچکس کامل نیست اما فقط آدمهای معدودی هستند که میتوانند خود را کاملتر کنند. زومجی تماشای این فیلم را در آخر هفته به شما توصیه میکند.