به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «ساخت واقعیت اجتماعی» نوشته جان ر. سرل با ترجمه میثم محمدامینی به تازگی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال 1995 چاپ شده و ترجمه فارسیاش با کسب اجازه از نویسنده اثر، به چاپ رسیده است. سرل در ازای ترجمه کتابش به فارسی، تنها درخواست نسخه فارسی آن را مطرح کرده است.
بخشهایی از جهان واقعی هست که فقط به واسطه توافق انسانها، واقعیت به شمار میآید. یعنی بعضی چیزها فقط به این علت وجود دارند که انسان ها معتقدند وجود دارند؛ چیزهایی مانند پول، دارایی، دولت و ازدواج. جان سرل، فیلسوف آمریکایی در این کتاب با انتزاع چند عنصر کلیدی از شبکه پیچیده حیات اجتماعی و ارائه تحلیلی منطقی از آن تلاش میکند، درکی بنیادی از امر اجتماعی به دست دهد.
این کتاب با پرهیز از مغلق گویی های فلسفی و با زبانی ساده نوشته شده است؛ اما در عین حال به بیان استدلالها و تحلیلهای فلسفی مهم و اساسی میپردازد. سرل در درآمد کتاب نوشته است: ما بسیار مدیون فیلسوف _ جامعه شناسان بزرگ قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم هستیم _ در این جا به ویژه نام و وبر و زیمل و دورکم به ذهن میآید _ اما تا جایی که من با کار آنها آشنایی دارد، به نظرم می آید که در جایگاهی نیستند که بتوانند به پرسشهایی که مایه حیرت و سردرگمی ام شده است پاسخ گویند؛ زیرا فاقد ابرازهای لازم اند. یعنی آنها، بدون آن که تقصیری متوجه خودشان باشد، نظریه ای مکفی درباره کنش های گفتاری، درباره جملات انجامگر، درباره حیث التفاتی، درباره حیث التفاتی جمعی یا قصد جمعی، درباره رفتارهای قاعده مند و ... در اختیار نداشتند. این کتاب کوششی است برای پاسخ به دسته ای از پرسشهای قدیمی با استفاده از منابع و امکاناتی که من و دیگران هنگام کار درباره پرسش های دیگر مرتبط فراهم آوردهایم.
فصول این کتاب، پس از درآمد به این ترتیب اند: سنگ بنایِ واقعیت اجتماعی، ایجاد امور واقع نهادی، زبان و واقعیت اجتماعی، نظریه کلی در باب امور واقع نهادی (بخش نخست: تکرار، میان کنش، ساختار منطقی)، نظریه کلی در باب امور واقع نهادی (بخش دوم: ایجاد، حفظ، و سلسله مراتب واقعیت نهادی)، قابلیت های پس زمینه ای و تبیین پدیده های اجتماعی _ آیا جهان واقعی وجود دارد؟ (بخش نخست: حملات به واقع گرایی)، آیا جهانِ واقعی وجود دارد؟ (بخش دوم: آیا می توان برهانی برای واقع گرایی بیرونی عرضه کرد؟)
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
در مورد قابلیت های پس زمینه ای انسان برای مواجهه با پدیده های اجتماعی هم باید نوعی وارونه سازیِ مشابه صورت گیرد. به جای این که بگوییم شخص چنین رفتاری دارد، زیرا از قواعد نهاد پیروی می کند، باید بگوییم، نخست (در سطح علّی)، شخص چنین رفتاری دارد، زیرا ساختاری دارد که گرایش به این گونه رفتار را در او پدید می آورد؛ و دوم (در سطح کارکردی)، گرایش به این گونه رفتار در او به وجود آمده است، زیرا این همان گونه رفتاری است که با قواعد نهادها همخوانی دارد.
به تعبیر دیگر، برای سازگاری با قواعد نهاد لازم نیست که شخص این قواعد را بداند و از آنها پیروی کند، بلکه صرفا گرایش به این نوع رفتار خاص در او هست، و این گرایشها و قابلیتهای ناخودآگاه را نیز به صورتی کسب کرده است که نسبت به ساختار قواعد نهاد حساس است. اگر بخواهیم این موضوع را با مثالی ملموس توضیح دهیم، مثلا نباید بگوییم که بازیکن بیسبال به سوی بیس اول می دود چون می خواهد که از قواعد بیسبال پیروی کند، بلکه باید گفت چون طبق قواعد او باید به سوی بیس اول بدود، او هم مجموعه ای از عادات و مهارت ها و گرایشها را کسب کرده است که سبب می شود پس از ضربه زدن به توپ، به سوی بیس اول بدود.
می خواهم یک آزمایش فکری طرح کنم که خطوط کلی این نوع تبیینی را که عرضه کردم روشن می کند. فرض کنید قبیلهای هست که در آن، کودکان از سنین بسیار پایین بیسبال بازی می کنند. آنها هیچ گاه قواعد را به شکل مجموعه ای مدون نمی آموزند، اما در صورت انجام رفتار صحیح یا نادرست پاداش میگیرند یا سرزنش میشوند. مثلا اگر کودکی سه ضربه زده باشد و بگوید: «می توانم یک بار دیگر ضربه بزنم؟» به او می گویند: «نه، دیگر باید کنار بنشینی و بگذاری نفر بعدی راکت را بگیرد.» می توانیم فرض کنیم که بدین ترتیب این کودکان مهارت بسیار بالایی در بازی بیسبال خواهند یافت.
این کتاب با 303 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 250 هزار ریال منتشر شده است.