اشاره
در بخش نخست، نگاهی گذرا به سیر تدوین صحابه نگاری از قرن نخست تا قرن هفتم، یعنی تا عصر ابن اثیر و کتاب اسدالغابه فی معرفة الصحابه داشتیم. مباحثی هر چند خلاصه درباره جایگاه صحابه نزد مسلمانان به عنوان واسطه میان عصر رسالت و نسل های بعدی و نیز شروع صحابه نگاری و فهرست صحابه نگاران پیشگام، بیان شد. هم چنین به فضایل نگاری صحابه و صحابه نگاری محلی و نیز دو مکتب صحابه نگاری حدیثی و توصیفی - انتقادی پرداختیم و اشاره شد که مکتب حدیث نگاری با کدام چالش ها روبه رو شد که صحابه نگاران بعدی از این رویه تبعیت نکرده، به صحابه نگاری توصیفی - انتقادی رو آوردند و در این میان به توضیح و تبیین شیوه و روش تدوین سه کتاب مهم معرفة الصحابه ابونعیم، معرفة الصحابه ابن مَنْده و الاستیعاب فی معرفة الاصحاب ابن عبدالبر پرداختیم. اینک ادامه بحث.
درآمدی بر شناخت شکل گیری و تطور صحابه نگاری
از ابن اثیر تا ابن حجر
نزدیک به دو قرن پس از ابن عبدالبر، ابن اثیر جزری علی بن محمد (متوفای 630ق) با کتاب اسدالغابة فی معرفة الصحابه گام بلندی در صحابه نگاری برداشت. وی همان طور که در مقدمه بیان داشته، چهار کتاب را پایه و اساس کار خود در اسدالغابه قرار داده است که عبارت اند از: معرفة الصحابه ابن منده با علامت (د) و معرفة الصحابه ابونعیم با علامت (ع) و الاستیعاب ابن عبدالبر با علامت (ب) و تتمة معرفة الصحابه ابوموسی مدینی با علامت(س). به جز این ها ابن اثیر از ده ها کتاب دیگر نیز بهره جسته و مهم ترین آن ها را باید ذیل هایی دانست که بر الاستیعاب نوشته شده و اسدالغابه واسطه ما و این کتاب ها است. مجموع اصحاب نام برده شده در اسدالغابه 7711 هزار نفر، اعم از زن و مرد است. این رقم با مقایسه با 4235 و نیز 3659 نفر در کتاب های ابونعیم و ابن عبدالبر به خوبی نشان می دهد که اولا: ذیل های نوشته شده بر این دو کتاب تا چه اندازه کاستی های آن دو را جبران کرده، ثانیاً: کتاب ابن اثیر را باید فصل الخطاب تمام کتاب هایی دانست که تا پیش از او در حوزه صحابه نگاری نوشته شده است. نکته مهمی که ابن اثیر خواسته تا بدان توجه لازم را مبذول دارد تشخیص اصحاب از دیگران و تمییز میان افراد مشابه بوده است. وی در مقدمه کتاب خود بیان می دارد که وقتی وارد بیت المقدس شدم علما و محدثان آن جا نزد من آمدند و از این که صحابه نگاران پیشین در باره صحابی بودن افراد و نسب و موارد دیگر با هم اختلاف زیاد دارند و آنان نمی توانند حقیقت مطلب را دریابند، شکوه کردند. از من خواستند تا کتابی در این موضوع تألیف کنم و تمام نام ها و دیدگاه های مختلف را بیان و حقیقت امر را روشن نمایم.2 از همین رو غالباً ابن اثیر ذیل هر یک از اصحاب پس از نقل مستندات و دیدگاه های دیگران به جرح و تعدیل این دیدگاه ها پرداخته و سعی در ابهام زدایی و نشان دادن خطاهای پیشینان کرده است. با این حال، ابن اثیر خود نیز اشتباهات زیادی در این میان مرتکب شده و می توان گفت که یکی از علت های ازدیاد اصحاب همین بوده است. به طور مثال گاه یک نفر به دلیل تعابیر مختلفی که از او در روایات شده است به چند نفر تبدیل شده که گاهی ابن اثیر متوجه این موضوع شده و در مواردی نیز بدون توجه، به گفته های صحابه نگاران چهارگانه اعتماد کرده است، چنان که ابوسبره و ابن سبره دو نفر تلقی شده، در حالی که هر دو از یک روایت و با یک سند و از یک منبع اخذ شده اند.3 از همین رو یکی از ایرادهای مهم ابن حجر بر اسدالغابه همین نکته است که ابن اثیر نتوانسته اصحاب را از کسانی که صحابی نیستند تمییز دهد.4 به همین منظور مغلطای بن قلیچ (متوفای 762ق) حاشیه ای بر اسدالغابه با عنوان حاشیة اسد الغابه نوشته و اشتباهات ابن اثیر را بیان کرده است. با این حال کتاب ابن اثیر نقد نشده و تنها نووی5، کاشغری6 و ذهبی7 این کتاب را تلخیص کرده اند.
این موضوع نشان می دهد که ابن اثیر در هدف خود موفق بوده و اسدالغابه توانسته است جامع کتاب های پیش از خود باشد.
اسد الغابة فی معرفة الصحابه
ابن اثیر، علی بن محمد جزری (متوفای 630ق):
مختصراسدالغابه نَوَوی(متوفای 676ق)
مختصراسدالغابه کاشْغَری(متوفای 705ق)
تجریداسماءالصحابه ذهبی (متوفای 748ق)
حاشیة اسدالغابه مُغْلَطای (متوفای 762ق)
صرف نظر از کسانی که کتاب اسدالغابه را تلخیص یا حاشیه بر آن نوشته اند صحابه نگاران دیگری نیز بوده اند که تا پیش از ابن حجر در این زمینه آثاری داشته اند. برای آشنایی با این نویسندگان و کتاب های آنان به فهرست اسامی برخی از آنان بسنده می شود
1. معرفة الصحابه، رُعَیْنی8، عیسی بن سلیمان بن عبدالله (581 - 631ق).
2. معرفة الصحابة و التابعین، کلاعی، ابو ربیع سلیمان بن موسی بن سالم بن حسان حمیری کلاعی بلنسی (565 - 634).9
3. نهج الاصابة فی معرفة الصحابه، ابن نجار، ابوعبدالله بغدادی، محمد بن محمود بن حسن بن هبة الله بن محاسن بن نجار (573 - 643قق).
4. القمر المنیر فی المسند الکبیر، ابن نجار، ابوعبدالله بغدادی، محمد بن محمود بن حسن بن هبة الله بن محاسن بن نجار. وی اسامی صحابه را نام برده و ذیل هر یک، احادیث آنان را آورده است.
5. درّ السحابة فی (بیان مواضیع) وفیات الصحابه، صاغانی، ابوالفضل رضی الدین حسن بن محمد بن حسن حیدر بن علی بن اسماعیل قرشی عدوی عمری صاغانی (صغانی) لاهوری بغدادی (555 یا 577 - 650ق).
6. معرفة الصحابه، قیسرانی، ابو محمد فتح الدین عبدالله محمد مخزومی حلبی (متوفای 703ق).
7. اسماء الصحابة الشعراء، ابن سید الناس، محمد بن محمد بن محمد یعمری (متوفای 734ق).
8. تحفة المشتاقین الی مناقب الصحابة و التابعین، محمد بن حسن بن عبدالله بن محمد حسینی شافعی (متوفای 776ق).
نقش ابن حجر عسقلانی در صحابه نگاری انتقادی
سهم ابن حجر عسقلانی را در حوزه صحابه نگاری باید از چند جهت فراتر از دیگر صحابه نگاران دانست. اولا: به لحاظ گستردگی و حجم کار; تعداد افرادی که در الاصابه نام برده نزدیک به 12304 است که به هیچ وجه قابل قیاس با صحابه نویسان پیشین نیست. وی در مقدمه به این نکته اشاره کرده و ضمن تمجید از سعی و کوشش ابن عبدالبر و ابن اثیر می گوید: کتاب الاستیعاب بسیاری از صحابه را از قلم انداخته و به همین دلیل ذیل آن تکمله هایی نوشته شده است و کتاب اسدالغابه نیز نتوانسته اصحاب را از غیر آنان تمییز دهد و افرادی را صحابی معرفی کرده که از اصحاب نیستند،10 ثانیاً: تقسیم بندی بدیع او در معرفی صحابه، کار او را از دیگران بسیار متمایز ساخته و در شناخت دقیق تر اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) کمک شایانی کرده است.
نکته ای که در ابتدا توجه به آن در شناخت کار ابن حجر قابل توجه است این که وی بر خلاف ابن اثیر، خود را مقید به نقل مطالب ابن منده یا ابونعیم به عنوان صحابه شناسانی که پیش از او تألیف داشته اند نکرده و در موارد متعدد اصلا توجهی بدان ها نکرده است. این نکته را می توان از اصحابی به دست آورد که ابن اثیر تصریح کرده که مثلا ابن منده و یا ابونعیم چنین شخصی را در شمار صحابه نام برده اند، اما ابن حجر کوچک ترین اشاره ای به این مطالب نکرده و منبع خود را ذیل آن افراد، صحابه شناسانی دیگر معرفی کرده است. به طور مثال ابن اثیر ذیل ابوسائب حنفی، منبع خود را ابن منده و ابونعیم قرارداده11، ولی ابن حجر تنها ابن سکن را نام برده است.12 ابن حجر به منظور شناخت و تمییز دادن صحابه از دیگران کتاب خود را به چهار بخش تقسیم کرده است که عبارت اند از: صحابه، اطفال، مخضرمین و توهمات. بخش دوم و چهارم را باید امری مهم و ابتکاری شمرد که دیگر معجم نویسان پیشین چنین تقسیم بندی را در جهت شناخت دقیق و بهتر صحابه نداشته اند، لذا اقدام ابن حجر از این نظر حائز اهمیت است.13 موضوع بخش دوم عبارت است از اطفال و کسانی که تا وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) به سن تمییز نرسیده اند. این بخش از آن جهت مهم است که میان بسیاری از معجم نویسان درباره صحابی بودن این افراد اختلاف نظر دیده می شود، زیرا قید تمییز در تعریف صحابی اختلافی است. واقدی این قید را لحاظ کرده است، اما مشهور محدثان و صحابه نگاران این قید را نپذیرفته اند، چرا که لازمه آن نفی صحابی بودن افرادی است که نزد مشهور صحابه نگاران، از اصحاب شمرده شده اند مانند ابن عباس، امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و ابن زبیر14. ابن حجر در این باره، تفکیک دقیقی بیان داشته که جمع بین این دو نظریه است. وی می گوید: قید تمییز از آن جهت لحاظ شده است که صدق رؤیت برای افراد زیر سن تمییز، صحیح نیست، بلکه رؤیت از سوی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) صدق می کند و از همین حیث افراد غیر ممیز با تسامح، صحابی شده اند; یعنی به اعتبار رؤیت، صحابی است ولی به اعتبار روایت تابعی است.15 با توجه به این نکته است که ابن حبان چنین افرادی را طبق دو اعتبار مذکور، هم در فهرست صحابه و هم در فهرست کبار تابعان می آورد.16 البته مشکلی که برای غالب این افراد وجود دارد، نبود روایت و ادله ای کافی حتی در حد دیدار با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) است. این مطلبی است که ابن اثیر بدان توجه داشته و از این که برخی صحابه نگاران افرادی را تنها به صرف اخباری که بر تولد آنان در زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دلالت داشته، صحابی شمرده اند ایراد گرفته است.17 ابن حجر نیز گرچه بر نظر ابن اثیر صحه گذاشته، اما با توجه به سیره و اصرار صحابه مبنی بر بردن اطفال خود نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای تبرک بدان حضرت و نام گذاری آنان، این احتمال را زیاد و قوی دانسته که به دیدار پیامبر(صلی الله علیه وآله) شرفیاب می شده اند.18از این رو به طور مثال ابن حجر ابراهیم بن عبدالرحمن بن عوف را صحابی می داند،19 اما عجلی، یعقوب بن شیبه، ابن حبان، مسلم و بخاری و ابن اثیر او را از طبقه نخست تابعان بر شمرده اند.20.
بخش چهارم نیز یکی دیگر از بخش های مهم الاصابه است. ابن حجر این بخش را به «توهمات» اختصاص داده است; یعنی به افرادی که پیشینیان به غلط آنان را صحابی دانسته اند. وی این بخش را بسیار مهم و ابتکاری دانسته و می گوید: این بخش همان گمشده ای است که بسیاری در پی آن هستتند و گمان نمی کنم در این زمینه کسی بر من پیشی گرفته و یا به فکرش خطور کرده باشد.21 در این بخش بسیاری از اشکالات و توهمات در باره صحابه از جهت نام، شباهت ها و اختلافات اسمی که سبب شده تا توهم دو شخص یا یک شخص شود بیان شده است.22 نیز نقد و بررسی روایات و اخباری که پیشینیان بدون توجه به ضعف اسناد آن ها یا اشکالات دیگر، افرادی را صحابی پنداشته اند. ابن حجر در این بخش به این توهمات پاسخ داده است و نشان داده که چگونه کسانی، به توهم صحابی قلمداد شده اند.
بخش دیگری که ابن حجر در صدد تدوین آن بوده، ولی ظاهراً ننوشته یا این که به دست ما نرسیده بخش: «مبهمات» است که بارها در الاصابه افرادی را به این بخش ارجاع داده، ولی هیچ گونه اثری از این بخش در الاصابه نیست. سؤال مهم این است که چرا وی در مقدمه کتاب به چهار بخش کتاب خود تصریح کرده و آن ها را توضیح داده، ولی هیچ اشاره ای به بخش مبهمات نکرده است؟ این فرضیه که بگوییم مقدمه کتاب پیش از تدوین کتاب نوشته شده و آن موقع در صدد اختصاص بخشی به مبهمات نبوده صحیح نیست، زیرا، هم رویه مؤلفان بر این است که مقدمه را پس از اتمام کتاب می نویسند، و هم از مطالب مندرج در مقدمه آشکار است که مطالب پس از اتمام کتاب نوشته شده است. افزون بر این، چنین احتمالی متناسب با مواردی است که مثلا پس از تدوین یک جلد یا نزدیک به آن نوشته شده باشد و به مواردی برسد و آن وقت به فکر اختصاص دادن به چنین بخشی بیفتد، در حالی که در همان ابتدا ذیل مدخل آدم بن ربیعه می گوید: «یاتی فی المبهمات»23. بنابراین، ابن حجر مبهمات را یا ننوشته یا به دست ما نرسیده و یا - هر چند بر خلاف ظاهر - «یاتی فی المبهمات» را باید بر تدوین کتابی جدا از الاصابه حمل کرد که ابن حجر خواسته آن را بنویسد، ولی ننوشته یا به دست ما نرسیده است.
در هر حال، این کار بسیار حجیم در صحابه نویسی از سوی یک نفر24 حقیقتاً قابل تقدیر و ستایش است، اما با تتبع در الاصابه، هم اینک آشکار شده که همان نقطه قوت، سبب نقطه ضعف و اشتباهات قابل توجهی در الاصابه شده است که نیاز به بازسازی جدّی دارد. سؤال اصلی این است که آیا ممکن است ابونعیم، ابن عبدالبر و حتی کسانی که بر کتاب های آنان ذیل ها و حاشیه هایی نوشته اند این مقدار غافل بوده باشند که ابن حجر بتواند اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را از دو هزار یا چهار هزار و اندی و حداکثر نزدیک به هفت هزار به بیش از دوازده هزار نفر برساند؟! نکته این ازدیاد در الاصابه چه بوده است؟ پاسخ این سؤال تا اندازه ای از مباحث مذکور بیان شد، ولی علل و دلایل این ازدیاد اصحاب را در الاصابه می توان به طور اختصار در این چند مورد بیان کرد:
1- ابن حجر به منابع متعددی دست رسی داشته که در اختیار دیگران نبوده است. این امر طبیعی است، چنان که به طور مثال ممکن است تألیفات پس از ابونعیم و ابن عبدالبر که به عنوان حاشیه و ذیل بر کتاب های آن دو و مانند آن ها بوده است، برای علمای بعدی منابع تازه ای باشد و در تألیفات بعدی از آن ها استفاده شود. ممکن است عدم استفاده بعضی صحانه نگاران از این منابع به این دلیل بوده که به عنوان منابع صحابه نگاری نبوده اند یا به دلایلی دیگری به آن ها توجه نشده است;
2- مدخل قرار دادن افراد بی شماری که نامشان یا کنیه یا القاب و یا نسبشان به گونه های مختلف در روایات از سوی راویان بیان شده است، در حالی که یک نفر بوده اند. این مورد یکی از عوامل مهم ازدیاد صحابه بوده است;
3- معرفی مخضرمین;
4- مقید نکردن تعریف صحابه به روایت از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) یا مصاحبت طولانی با پیامبر(صلی الله علیه وآله);
5- تأسیس قواعد. ابن حجر در مقدمه جلد اول کتاب خود زیر عنوان تعریف الصحابی و الطریق الی معرفة کون الشخص صحابیاً با تأسیس چند قاعده، راه را برای شناسایی بیشتر اصحاب هموار کرده و خود را از قید نقل حدیث به عنوان تنها دلیل بر اثبات صحابی بودن افراد یا قضاوت ها و گفته های دیگران بر صحابی بودن افراد خارج کرده است. این قواعد و ضوابط عبارت اند از:
الف - تمام مردم مدینه که تا لحظه آخر حیات رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در قید حیات بوده اند.25 وی بیان می دارد که چون برای ما مسلم و ثابت است که در مدینه کسی باقی نمانده که مسلمان نشده باشد و از طرفی حصول دیدار افراد مدنی با پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز در یک شهر کوچکی مانند مدینه تقریباً مسلم است، بنابراین هر چند خبر و روایتی که بر ملاقات فلان شخص با پیامبر(صلی الله علیه وآله) نداشته باشیم، اما با این مقدمات، صحابی بودن چنین شخصی ثابت خواهد بود;
ب - تبرک جستن به پیامبر (صلی الله علیه وآله) و نام گذاری نوزادان توسط آن حضرت. ابن حجر فصل دوم الاصابه را به صغار صحابه اختصاص داده است. در این بخش افراد زیادی را نام برده که گزارش های مربوط به آنان حداکثر تولد این افراد را در اواخر عمر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ثابت می کند، ولی دیدار با پیامبر(صلی الله علیه وآله) را که یکی از شروط اساسی صحابی بودن است بیان نمی کند. ابن حجر با این بیان که صحابه مقید بودند و رسمشان چنین بود که برای تبرک و نام گذاری فرزندانشان آنان را به محضر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می آوردند، صحابی بودن این افراد را مسلم فرض کرده است;
ج - فرماندهی در فتوحات; بدین معنا که در فتوحات رسم بر این بوده که اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) به فرماندهی سپاه انتخاب می شدند.26 بر اساس این قانون، هر کس در فتوحات دوران خلفای ثلاثه فرماندهی کل یا گروهی از سپاه مسلمانان را بر عهده داشته، صحابی است هر چند از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایتی نداشته یا دیدار وی با آن حضرت گزارش نشده باشد. حتی ابن حجر این افراد را از گروه و بخش نخست صحابه دانسته است;
د - حضور در حجة الوداع; بدین معنا که تمام قرشی های مکه و ثقفی های طائف تا پیش از حجة الوداع مسلمان شده و همه آنان در حجة الوداع حضور داشته اند. او در الاصابه با استناد به این قانون، افرادی را که روایت صریحی بر دیدار آنان با پیامبر(صلی الله علیه وآله) وارد نشده و صحابه نگاران پیشین یا نامشان را نگفته و یا در صحابی بودنشان اختلاف جدی داشته، اما در حجة الوداع شرکت داشته اند، صحابی دانسته است.27 البته وی این قانون را از ابن عبدالبر اخذ کرده است.28
این قواعد هر چند جای تأمل دارند و ما اینک در صدد نقد و بررسی این قواعد نیستیم،29اما هر یک از این دلایل و قواعد به خصوص مورد 2 و 3 در ازدیاد آمار در الاصابه سهیم بوده است. این نه بدان معنا است که صحابه نگاران پیشین تا بدین اندازه غفلت داشته اند، چرا که عدم ذکر افراد دیگر می تواند یا به دلیل خروج آنان از موضوع بوده باشد، مانند مخضرمین و یا به دلیل دقت نظر آنان در روایات مربوط به صحابه. به طور مثال چند روایتی که یک نفر را به نام ها، انتساب ها، القاب و کنیه های مختلف و مطلق و مقید نام برده اند سبب نشده که این افراد در شناخت واحد بودن این نام ها گرفتار لغزش شوند و به فربه کردن فهرست اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) دست زنند; امری که مورد انتقاد ابونعیم بوده است. اما شیوه ابن حجر بر این بوده تا برای هر نامی هر چند به اَشکال گوناگون در روایات بوده، مدخلی جداگانه قرار دهد و این سبب ازدیاد افراد شده و در موارد قابل توجهی نیز عاملی برای به اشتباه افتادن ابن حجر و توهم تفاوت این اسامی شده است.30
در هر حال، به دلیل اهمیت الإسابه سیوطی، ابی بکر (809 - 911ق) آن را با نام عین الاصابة فی معرفة الصحابه تلخیص کرده است. استاد شاکر محمود عبدالمنعم نیز در دو جلد به شرح این کتاب و منابع آن پرداخته است.
(5)
الإصابة فی تمییز الصحابه
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (متوفای 852ق)
عین الإصابة فی معرفة الصحابه
سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر
(809 - 911ق)
اصحاب اختلافی
منظور از این اصحاب، افرادی است که علمای این فن در مورد صحابی بودنشان اختلاف نظر دارند. با نگاهی به تعلیقه ها و ذیل های برخی کتاب های صحابه نگاری و بیان پاره ای از اشتباهات مؤلفانِ صحابه نگار مبنی بر رد صحابی بودن مثلا فلان شخص به دلایل مختلف و بیان غلط بودن مستندات کسانی که آنان را صحابی پنداشته اند جاداشت که همه این موارد یک جا جمع آوری شده و موضوع صحابی بودن آنان تنقیح شود، زیرا تعداد این افراد نه تنها کم نیست، بلکه زیاد است. از همین رو خود این موضوع، باب گسترده ای را در حوزه صحابه نگاری برای خود باز کرده و در این زمینه سه کتاب نوشته شده است. برای آشنایی هر چند مختصر با این سه کتاب، در ذیل: به ساختار آن ها اشاره ای می شود:
الف نقعة31 (بُِغْیة32) الصَدْیان33 فیمن فی صحبتهم نظر من الصحابه، تالیف صاغانی (صغانی)، ابوالفضل رضی الدین حسن بن محمد بن حسن حیدر بن علی بن اسماعیل قرشی عدوی عمری صاغانی (صغانی) لاهوری بغدادی (555 یا 577 - 650ق). صاغانی پیش تر در زمینه افرادی که صحابی بودن آن ها اختلافی است کتاب عقلة العجلان را که کتاب مفصلی بوده نوشته است، اما گویا این کتاب موجود نباشد.34 کتاب نقعة الصدیان در حقیقت تلخیص عقلة العجلان است که خود صاغانی آن را انجام داده است. از این کتاب، مغلطای استفاده کرده است.
ب الضعفاء فیمن اختلف فی صحبته، ابن جوزی ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی (متوفای 597ق).
ج الانابة فیمن اختلف فیهم من الصحابه، مغلطای بن قلیح ترکی (متوفای 762ق). روش مغلطای در این کتاب جمع آوری دیدگاه های مختلف درباره هر یک از افراد مذکور در الانابه است. به همین دلیل از منابع مختلفی استفاده کرده که برخی از آن ها موجود نیست. تعداد این منابع به بیش از 150 کتاب می رسد، اما بیش ترین تکیه او بر این چند کتاب است:
الطبقات الکبری، ابن سعد (متوفای 230ق).
التاریخ الکبیر، بخاری (متوفای 256ق).
الآحاد و المثانی، ابن ابی عاصم (متوفای 287ق).
معجم الصحابه، بغوی (متوفای 317ق).
المراسیل، ابن ابی حاتم (متوفای 327ق).
معجم الصحابه، ابن قانع (متوفای 351ق).
الثقات، ابن حبان (متوفای 354ق).
المجروحین، ابن حبان (متوفای 354ق).
المعجم الکبیر و الاوسط و الصغیر،طبرانی (متوفای 360ق).
المختلف و المؤتلف، دارَ قُطنی (متوفای 385ق).
معرفة الصحابه، ابونعیم(متوفای 430ق).
الاستیعاب، ابن عبدالبر (متوفای 436ق).
معرفة الصحابه، ابن منده اصفهانی (310 - 395ق).
الاکمال، ابن ماکولا (متوفای 479ق).
کتاب الصحابه، ابوموسی مدینی (متوفای 581ق).
الموضوعات، ابن جوزی (متوفای 597ق).
تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (متوفای 620ق).
اسدالغابه، ابن اثیر (متوفای 630ق).
نقعة الصدیان، صاغانی (متوفای 650ق).
ریشه یابی توهمات و تدوین اصول توهم زدایی
پیچیدگی و گستردگی کار، و اشتباهات مکرر افرادی که حتی برای توهم زدایی تلاش کرده و کتاب های دیگران را نقد کرده بودند نشان داد که بایستی راه ها و گام های دیگری برای توهم زدایی از سوی علما برداشته شود. آنان با توجه به اهمیت صحابه نویسی و تأثیر آن در فقه و حدیث و تاریخ، تلاش گسترده ای را آغاز کردند که نتایج آن دیگر به حوزه صحابه نویسی منحصر نمی شد، بلکه بیش از صحابه نگاری تأثیر عمیقی در علوم حدیث بر جای گذاشت و ابواب مختلفی را به وجود آورد. این راه ها یکسان نبود و از جهات مختلف سعی شد تا جایی که ممکن است توهم زدایی شود که در ذیل به برخی از مشکلات و راه حل ها در این زمینه اشاره می شود:
نسب شناسی
به یقین همان طور که ملاحظه خواهد شد بحث و تتبع در زمینه تبارشناسی مربوط به قرن پنجم به بعد نیست، بلکه از همان قرن نخست، به خصوص در بخش صحابه شناسی مورد توجه جدی بوده و کتاب هایی نیز در این زمینه نوشته شده است. این موضوع حتی تا بدان حد مورد توجه صحابه نگاران پیشین بوده که اعتراض ابن عبدالبر را به دنبال داشته است،35 اما به شاخه هایی دیگر مرتبط با شناخت اسامی افراد به مرور و به علت بروز اشکال ها و ابهام ها از قرن های چهارم به بعد توجه شد و دامنه های آن گسترده تر از پیش شد.
این عناوین و نیز عناوین مرتبط با اسامی افراد عبارت اند از: الأسماء و الکنی; الألقاب; قبایل; الأسماء المفرده; المنسوبین إلی غیر آبائهم و غیره. بخشی از این کتاب ها به قرار ذیل است:
نسب الأنصار، عبدالله بن محمد بن عمارة بن قداح انصاری (متوفای پیش از 230ف). ابن سعد بارها از این کتاب در الطبقات الکبری نام برده و برای شناخت دقیق و صحیح افراد، بدان احتجاج کرده است.36 غالباً ابن سعد از این شخص به ابن العماره یاد می کند، ولی به ابن قداح مشهور است.
کتاب الأسامی و الکنی، احمد بن حنبل (متوفای 241ق).
مختلف القبائل و مؤتلفها، محمد بن حبیب بغدادی (متوفای 245ق)
معرفة الصحابة و انسابهم، ابن البرقی، ابوبکر احمد بن عبدالله بن عبدالرحیم بن سعید(متوفای 270ق).
طبقات الاسماء المفردة من الصحابة و التابعین و اصحاب الحدیث، بردیجی، احمد بن هارون (متوفای 301ق).
الکنی و الأسماء، ابوبشر دولابی، محمد بن احمد (متوفای 310ق).
اسماء من یعرف بکنیته من اصحاب رسول الله (صلی الله علیه وآله)، ابوالفتح ازدی موصلی محمد بن حسین (متوفای 367 یا 374ق)
من وافق اسمه اسم ابیه من الصحابه، ابوالفتح ازدی موصلی، محمد بن حسین بن احمد (متوفای 367 یا 374ق).
الأسماء المفردة فی الصحابه، ابوالفتح ازدی موصلی، محمد بن حسین (متوفای 367 یا 374ق).
کتاب الألقاب، ابوالفرضی الاندلسی، عبدالله بن محمد ازدی (متوفای 403ق).
کتاب الإنباه علی القبائل الرواة، ابن عبدالبر اندلسی (متوفای 463ق). ابن عبدالبر همان طور که خود گفته این کتاب را مدخل و مقدمه کتاب الاستیعاب فی معرفة الأصحاب قرار داده است.37
القاب الصحابة و التابعین فی المسندین الصحیحین، غسانی، ابوعلی حسین بن محمد جَیَّانی اندلسی (متوفای 498ق).
اقتباس الانوار و التماس الأزهار فی أنساب الصحابة و رواة الآثار، رُشاطی، ابومحمد عبدالله بن علی بن عبدالله بن خلف بن احمد بن عمر لخمی اندلسی (466 - 542).
الاستبصار فی نسب الصحابة من الانصار، ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد بن محمد (متوفای 620ق).
من وافقت کنیته کنیة زوجته من الصحابه، ابن عساکر دمشقی (متوفای 571ق).
من وافقت کنیته کنیة زوجته من الصحابه، جلال الدین سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر (809 - 911).
من وافقت کنیته کنیة زوجته من الصحابه، ابوالحسن محمد بن حیویة (متوفای ق).
مراسیل
یکی از رایج ترین اسباب توهم صحابه بودن افراد، روایاتی است که برخی از تابعان به صورت مرسل از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل کرده اند. این شبهه درباره مخضرمین، یعنی کسانی که دوره جاهلیت و اسلام را درک کرده ولی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را ندیده اند بیشتر بوده است. نگاهی به بخش چهارم الاصابه و افراد قابل توجهی که صحابی بودن آنان اختلافی است ریشه در مراسیل آنان دارد. حتی خود ابن حجر با این که به این موضوع کاملا عنایت داشته، اما گاه افرادی را به صرف روایت آنان از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در بخش اول نام برده، در حالی که راه های دیگر آن روایت در مجامیع حدیثی اهل سنت کاملا نشان داده که فرد مورد بحث روایت مورد نظر از کدام صحابی نقل کرده است. شمردن افرادی که توهم صحابی بودن آنان ریشه در روایات مرسل دارد از حوصله این نوشتار خارج است. محدثان و علمای اهل سنت بنا به اهمیتی که این موضوع داشته است کتاب های زیادی نوشته اند که یکی از مهم ترین این کتاب ها که به اصحاب پیامبر بیشتر پرداخته است و بارها صحابه نگاران برای توهم زدایی و تبیین مرسل بودن روایات مورد نظر بدان استناد کرده اند کتاب المراسیل ابن ابی حاتم رازی38 و ابوداود39 است. البته ممکن است در اصل بحث ارسال روایات، افرادی که بر اساس آن ها صحابی شمرده شده اند میان علما اختلاف باشد.40
تصحیف نگاریو گونه های آن
تصحیف و شناخت آن، با این که یکی از نیازهای جدی و مهم و بسیار کاربردی در صحابه شناسی و غیره است، اما به دلیل پیچیدگی خاص خود به نظر می رسد فنی است که افراد کمتری توان بازگشایی گره های این فن را داشته باشند.41 گفته اند که بیشترین تصحیف و خطا، در اسامی واقع شده است.42 در زمینه تصحیف، کتاب های مختلفی نوشته شده که مهم ترین آن ها عبارت اند از:
التنبیه علی حدوث التصحیف، حمزه اصفهانی (متوفای 360ق)
شرح ما یقع فیه التصحیف و التحریف، عسکری، حسن بن عبدالله (متوفای 382ق)
تصحیفات المحدثین، عسکری، حسن بن عبدالله (متوفای 382ق)
تصحیح التصحیف و تحریر التحریف، صفدی، صلاح الدین خلیل بن ایبک (متوفای 764ق)
ریشه های تصحیف می توانسته در شکل، اعراب، حروف و نقطه و موارد دیگری باشد. به تناسبِ هر یک از این مشکلات و راه حل ها، ابواب مختلفی بهوجود آمده است، مانند: المتفق و المفترق; المؤتلف و المختلف; المقلوبات; المبهمات; المتشابهات.43
این موارد برای شناخت و تمییز دادن میان افراد، کاربرد دارند. درباره هر یک از این عناوین، کتاب های مختلفی نوشته شده که ذکر نام تمامی آن ها و توضیح و شرح هر یک از این موارد از حوصله این نوشتار خارج است و ما تنها اشاره ای به طرح مسئله و بیان راه حل آن داریم.
المؤتلف و المختلف
عراقی درباره اهمیت این فن گوید: محدثانی که در این علم مهارت ندارند بسیار در معرض لغزش و اشتباه قرار گرفته اند.44 مؤتلف، هم صورت بودن نوشتاری دو اسم است، اما تفاوت در تلفظ آن دو است. این خود دو بخش است:
بخش نخست، که از آن به «عموم» نام برده اند این است که شناخت تلفظ هر یک در بیشتر موارد، ضابطه و قاعده معین و مشخصی ندارد، بلکه در موارد زیاد بیشتر بر شهرت اعتماد می شود و به اصطلاح سماعی است نه قیاسی. مثال های زیادی برای این نوع است، مانند سلاّم و سَلام که در بسیاری از موارد به تشدید لام است مگر در پنج مورد یا مانند کُرَیز و کَرِیز;45 مِسْوَر، مُسَوَّر; حزام و حرام. در مورد اخیر گفته اند که حزام در میان قریش به کسر حرف ح است، ولی در میان انصار و مدنی ها به فتح حرف ح و راء است46 و یا مانند ابوعبیده که دارقطنی گفته است تنها با ضمه حرف عین تلفظ دارد.47 گاه راویانی به مناسبت شغلشان معروف شده اند، ولی نام آن شغل ها در لفظ، شبیه هم است و از این رو به صورت های مختلف تلفظ شده است، مانند، حناط، خیاط و خباط.48
بخش دوم، که از آن به «خصوص» نام برده اند چنین است که ضبط صحیح آن بر اساس صورتی است که مثلا در صحیح بخاری یا مسلم و یا موطأ مالک نقل شده است.49 به طور مثال گویند که در صحیحین و موطأمالک، جاریه نیست مگر جاریة بن قدامه و یزید بن جاریه; به جز این ها هر چه هست حارثه است.50 به طور کلی در این بخش تبیین کرده اند که فلان اسم با فلان صورت نام چه کسانی است و با فلان صورت نام چه افراد دیگری است، مثل حَراش و خِراش; حازم و خازم; حَبّان و حِبان; سُلَیم و سَلِیم و... .
برای این نوع، کتاب های مختلفی نوشته شده است. محقق کتاب الإکمال، عبدالرحمن یحیی معلمی، 26 کتاب را در این زمینه نام برده است همان طورکه بیان شد برخی از این عناوین، دیگر از حوزه صحابه شناسی فراتر رفته، تمام افرادی را که روایتی دارند، اعم از صحابه و دیگران را در بر می گیرد. برخی از این کتاب ها عبارت اند از:
المختلف و المؤتلف فی اسماء القبائل، محمد بن حبیب بغدادی (متوفای 245ق).
المؤتلف و المختلف فی الأسماء و الکنی و أسماء الشعراء و کناهم و ألقابهم و أنسابهم، آمدی، حسن بن بشر بن یحیی (متوفای 370ق).
المؤتلف و المختلف، دارقطنی (متوفای 385ق).
المؤتلف و المختلف، ابن فرضی، عبدالله بن محمد بن یوسف بن نصر ازدی (351 - 403ق).
المؤتلف و المختلف، عبدالغنی بن سعید ابو محمد ازدی (332 - 409ق).
الإکمال فی رفع الإرتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الأسماء و الکنی و الأنساب، ابن ماکولا، علی بن هبة الله (متوفای 479ق).
کتاب ما یأتلف خطه و یختلف لفظه من أسماء الرواة و کناهم و أنسابهم من الصحابة و التابعین و من بعدهم ممن ذکر فی الصحیحین، غسانی، ابوعلی حسین بن محمد بن احمد جَیَّانی اندلسی (427 - 498).
التمییز و الفصل بین المتفق فی الخط و النقط و الشکل، ابن باطیش، اسماعیل بن ابی البرکات هبة الله بن محمد موصلی (متوفای 655ق).51
تهذیب مستمر الوهام علی ذوی المعرفة و أولی الأفهام، ابن ماکولا، ابونصر علی بن هبة الله بن جعفر بن علی (متوفای 479ق).
متشابهات
متشابهات نیز در حقیقت نوعی از المؤتلف و المختلف است. تشابه اسم دو نفر در نام، کنیه، نسب، نسبت و اختلاف آن ها در تلفظ مانند موسی بن عُلی و موسی بن عَلی; محمد بن عبدالله مُخَرِّمی و محمد بن عبدالله مَخْرَّمی; حَیّان اسدی و حَنَان اسدی و... .
از جمله کتاب های با ارزش در این باره عبارت اند از:
المعجم فی مشتبه اسامی المحدثین، ابوالفضل عبیدالله بن عبدالله بن احمد هروی (متوفای حدود 405ق).
تلخیص المتشابه فی الرسم و حمایة ما اشکل منه بوادر التصحیف و الوهم، خطیب بغدادی، احمد بن علی (متوفای 436ق).
غنیة الملتمس و ایضاح الملتبس، خطیب بغدادی، احمد بن علی (متوفای 436ق).
ایضاح الاشکال، مقدسی، ابوالفضل محمد بن طاهر (متوفای 507ق).
المشتبه، ذهبی، محمد بن احمد (متوفای 748ق).
تبصرة المتنبه بتحریر المشتبه، ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (متوفای 852ق).
المتفق و المفترق
این نوع بر خلاف صورت پیشین است. در این جا چند نفر صحابی و یا راوی ممکن است در نام با هم مشترک باشند ولی باید متوجه شد که منظور و مراد از آن، چه شخصی است و این ممکن نیست مگر با شناخت دقیق تمام افرادی که در این نوع با هم شباهت دارند و نیز این که هر کدام از چه کسی روایت می کنند یا چه کسانی تنها از او روایت دارند. اهمیت شناخت این نوع، از آن روست که گاه ممکن است یکی صحابی و دیگری تابعی و یا یکی ثقه و دیگری ضعیف و... باشد. اشتباه در این بخش، مخصوص افراد کم تجربه نیست، بلکه بسیاری از بزرگان نیز در این باره اشتباه کرده اند.52 این بخش به چند دسته تقسیم می شود:
1- اشتراک در نام و نام پدر مثل مالک بن انس که بین ده نفر مشترک است یا مانند خلیل بن احمد که بین شش نفر و سلیمان بن داود که بین دوازده نفر مشترک است.
2- اشتراک در نام و نام پدر و جد، مثل احمد بن جعفر بن حمدان که بین چهار نفر یا محمد بن جریر بن رستم که بین دو نفر مشترک است.
3- اشتراک در کنیه و نسبت، مثل ابوعمران جَونی.
4- اشتراک در نسبت، مثل آملی و آملی. که انتساب به اول به اعتبار طبرستان است و انتساب به دوم به اعتبار آمل جیحون است. دو کتاب مهم در این زمینه عبارت اند از:
المتفق و المفترق، خطیب بغدادی، احمد بن علی (متوفای 436ق).
کتاب الأنساب المتفقة فی الخط المتماثلة فی النقط، مقدسی، ابوالفضل محمد بن طاهر (متوفای 507ق).
مبهمات
گاه در روایت به نام کسی تصریح نشده، بلکه با تعابیر مبهم نام برده شده است، مثل رجل، امرأة، ابن فلان، عم فلان، زوج فلان، زوجة فلان و مانند آن. ابهام می تواند در سند یا در متن باشد، اما ابهام سندی مهم تر است، هر چند که در ابهام متنی موارد قابل توجهی در ارتباط با اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وجود دارد، مانند این که جاء رجل الی النبی.
ابهام زدایی از این گونه موارد بستگی به تسلط و اشراف کافی به جمیع روایات دارد، چرا که ممکن است این نام مبهم در نقل های دیگر تصریح شده باشد و با کمک آن آشکار شود که منظور از فلان رجل و یا امرأة چه کسی است. گاه به دلیل اشتباه در مصداقِ این نام مبهم، کسی را صحابی معرفی کنند که صحابی نیست. به طور مثال روایتی از کسی با عنوان مبهم جد عکرمة بن خالد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در باره طاعون نقل شده است.53 طبرانی ذیل نام عاص بن هشام بن مغیرة بن عبدالله بن مخزوم این روایت را نقل کرده و به تبع او بغوی،54ابونعیم،55 ابوموسی مدینی،56 مغلطای،57 ابن اثیر58 و ذهبی59 ذیل نام عاص بن هشام همین روایت را آورده و او را جد عکرمة بن خالد دانسته و بر این اساس، او را صحابی معرفی کرده اند، در حالی که این موضوع به یقین صحیح نیست، زیرا به اجماع سیره نویسان عاص به نیابت از ابولهب در بدر شرکت کرد60 و به دست عمر کشته شد.61 از همین رو ابن حجر عقیده کسانی را که به استناد این روایت، عاص بن هشام را در شمار صحابه دانسته اند توهم و اشتباهی محض دانسته و بر این اساس، نام او را در بخش چهارم الاصابه (توهمات) قرار داده است.62
ابن عبدالبر در الاستیعاب بخش مبهمات ندارد، ولی ابن اثیر این بخش را اضافه نموده و ابن حجر همان طورَ که گذشت وعده تدوین این بخش را داده، ولی گویا ننوشته یا به دست نیامده است.
مهم ترین و بهترین کتاب ها در این زمینه به قرار ذیل است:
الأسماء المبهمة فی الأنباء المحکمة، خطیب بغدادی، احمد بن علی (متوفای 436ق).
کتاب غوامص الأسماء المبهمة الواقعة فی متون الأحادیث المسنده، ابن بشکوال، ابوالقاسم خلف بن عبدالملک (متوفای 578ق).
ترتیب المبهمات علی الأبواب، مغلطای بن قلیج (متوفای 689ق)
المستفاد من مبهمات المتن و الاسناد، ولی الدین عراقی (متوفای 826ق)
مقلوبات
مقلوبات نوعی از متشابهات است. مقلوب به معنای جابه جایی است; بدین گونه که نام پدر و پسر جابه جا شده و ممکن است صورت جابه جایی با شخص دیگری هم باشد، مثلا یزید بن اسود و اسود بن یزید; ولید بن مسلم و مسلم بن ولید. در میان صحابه ابوواقد لیثی، حارث بن عوف را عوف بن حارث نیز گفته اند.63 اشتباه و توهم از این نوع، شایع است و گاه شخصی چون بخاری مرتکب چنین اشتباهات و لغزش هایی شده است.64 بهترین کتاب را در این زمینه خطیب بغدادی، احمد بن علی (متوفای 436ق) با نام رافع الارتیاب فی المقلوبات من الاسماء و الانساب نوشته است.
در پایان گفتنی است که صحابه نگاری به گونه های مختلف دیگری نیز نوشته شده که توضیح در باره این گونه کتاب ها مجال دیگری می طلبد. هم چنین به دلیل این که بحث در باره صحابه و صحابه شناسی یکی از مباحث زنده معاصر است تحقیقات جدید در این حوزه بسیار زیاد و گسترده انجام شده که این موضوع نیز فرصت دیگری می طلبد.
کتاب نامه
1. ابن ابی حاتم، عبدالرحمن (متوفای 327ق)، الجرح و التعدیل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1371ق.
2. ابن ابی عاصم، أحمد بن عمرو (متوفای 287ق)، الآحاد و المثانی، تحقیق باسم فیصل احمد الجوابره، ریاض، دار الدرایة، 1411ق.
3. ابن اثیر جزری، ابوالحسن علی بن محمد (متوفای 630ق)، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، تحقیق علی محمد معوض و عادل
4. احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیة، [بی تا].
5. ابن بشکوال، ابوالقاسم خلف بن عبدالملک (متوفای 578ق)، کتاب غوامص الاسماء المبهمة الواقعة فی متون الاحادیث المسنده، تحقیق عزالدین علی سید و محمد کمال الدین عزالدین، بیروت، عالم الکتب، 1407ق.
6. ابن حبان، محمد بن حبان تمیمی(متوفای 354ق)، کتاب الثقات، حیدر آباد هند، مؤسسة الکتب الثقافه، 1393ق.
7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (متوفای 852ق)، الإصابة فی تمییز الصحابه، تحقیق علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1415ق.
8. ، تهذیب التهذیب، بیروت، دار الفکر، 1404ق.
9- ابن سعد، محمد (متوفای 230 ق)، الطبقات الکبری، تصحیح عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق.
10- ابن سیدالناس، محمد بن محمد (متوفای 734 ق)، عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تحقیق محمد عیدخطراوی و محیی الدین متو، المدینة المنوره، مکتبة دارالتراث - دمشق، دار ابن کثیر، 1413ق.
11. ابن عبدالبر اندلسی، یوسف بن عبدالله (متوفای 463ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1415ق.
12. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله (متوفای 430ق)، معرفة الصحابه، تحقیق عادل یوسف عزاری، ریاض، دار الوطن للنشر، 1419ق.
13- احمد بن حنبل (متوفای 241ق)، مسند احمد بن حنبل، تحقیق احمد محمد شاکر، قاهره، دار الحدیث، 1416ق.
14. خلیفة بن خیاط، ابوعمرو (متوفای 240ق)، کتاب الطبقات، تحقیق سهیل زکّار، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
15. ذهبی، ابو عبدالله محمد بن احمد (متوفای 748ق)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب السته، تحقیق صدقی جمیل العطار، بیروت، دار الفکر، 1418ق.
16. ، تجرید اسماء الصحابه، بیروت، دار المعرفة، [بی تا].
17. ، سیر أعلام النبلاء، تحقیق شعیب انؤوط، بیروت، مؤسسة الرساله، 1413ق.
18. سمعانی، ابو سعد عبد الکریم بن محمد (متوفای 562ق)، الأنساب، با حواشی محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
19. صالحی شامی، محمد بن یوسف (متوفای 942ق)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمدمعوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق.
20. طبرانی، سلیمان بن احمد (متوفای 360ق)، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبد الحمید سلفی، چاپ دوم: بیروت، دار احیاء التراث العربی، [بی تا].
21. عتر، نورالدین، منهج النقد فی علوم الحدیث، دمشق، دار الفکر، 1406ق.
22. عراقی، عبدالرحیم بن حسین (متوفای 806ق)، التقیید و الایضاع لمااطلق و اغلق من مقدمة ابن الصلاح، تحقیق محمد عبدالله شاهین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
23. عسکری، حسن بن عبدالله بن سعید (متوفای 382ق)، تصحیفات المحدثین، تحقیق احمد عبدالشافی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1408ق.
24. عسکری، مرتضی، یکصد و پنجاه صحابی ساختگی، ترجمه سردارنیا، تهران، دفتر نشر کوکب، 1362.
25. مزّی، ابوالحجاج یوسف (متوفای 742ق)، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق سهیل زکّار، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
26. مغلطای، علاءالدین بن قلیط (متوفای 762ق)، الإنابة الی معرفة المختلف فیهم من الصحابه، تحقیق سید عزت مرسی و دیگران،ریاض، مکتبة الرشد، 1420ق.
27. میر سلیم، مصطفی، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بناید دائرة المعارف اسلامی، 1375.
28. واقدی، محمد بن عمر (متوفای 207 ق)، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، قم، نشر دانش اسلامی، 1405ق.
29. هیثمی، علی بن ابی بکر (متوفای 807ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1408ق.
----------------------------------------
1 عضو گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
2 . اسدالغابه، ج 1، ص 111.
3 . همان، مدخل ابوسبره و ابن سبره. البته از این نمونه ها زیاد است.
4 . ابن حجر، الاصابه، ج1، ص 154.
5 .نووی یحیی بن شریف، مختصر اسد الغابة فی معرفة الصحابة.
6 . محمد بن محمد بن علی کاشغری، مختصر اسد الغابة فی معرفة الصحابه.
7 . محمد بن احمد ذهبی، تجرید اسماء الصحابه.
8 . منسوب به قبیله ذی رُعَیْن از قبایل یمنی که بخشی از آنان در مصر ساکن شدند. ر.ک: سمعانی، الانساب، ج 3، ص76.
9 . ذهبی می گوید: اگر این کتاب به اتمام می رسید دو برابر الاستیعاب ابن عبدالبر می شد. سیر اعلام النبلاء شرح حال کلاعی.
10 . ابن حجر، الاصابه، ج 1، ص 154.
11 . ابن اثیر، اسدالغابه، ج 6، ص 128.
12 . الاصابه، ج 7، ص 140.
13 . البته عسکری (ابوالحسن علی بن سعید، (متوفای 300 یا 305ق) بخشی با عنوان باب «من ولد فی ایامه(صلی الله علیه وآله) و لم یرو عنه شیئاً» در کتاب الصحابه خود داشته است. ر.ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج6، ص 147.
14 . اسدالغابه، ج 1، ص 10، مقدمه.
15 . الاصابه، ج1، ص 159. ذهبی پس از رد صحابی بودن چنین افرادی از آنان به صحابی مقید (به خردسال بودن) تعبیر کرده است. سیر اعلام النبلاء، ج3، ص484 و ج4، ص419.
16 . به طور مثال ابو رداد (و یا رداد) لیثی را هم در صحابه آورده و هم در شمار تابعان. ابن حبان، کتاب الثقات، ج3، ص 454 و ج4، ص 241.
17 . اسدالغابه، ج 1، ص114.
18 . الاصابة، ج 1، ص 155. آشکار است که این توجیه در جایی صدق می کند که امکان دیدار با پیامبر(ص) بوده باشد، مثل مدینه یا اطراف آن و احیاناً مکه و طائف، اما در مورد کسانی که در یمن و بحرین و جاهای دور بوده اند از این قانون تنها یک حدث و گمانی بیش تولید نمی شود.
19 . الاصابه، ج 1، ص 323.
20 . تهذیب التهذیب، ج 1، ص 121 و اسدالغابه، ج1، ص 158.
21 . همان، ج 1، ص 156 - 157.
22 . البته در این زمینه، بر خلاف گفته ابن حجر که مسلم خود بر آن آگاه بوده است، برخی علما کتاب های مستقلی نوشته اند، از جمله خطیب بغدادی در خصوص این موضوع کتابی به نام المتفق و المفترق نوشته است.
23 . الاصابه، ج1، ص 318.
24 . اگر چه احتمال بدهیم که با کمک و همیاری شاگردان ابن حجر بوده است.
25 . الاصابه، ج 1، ص160.
26 . همان، ج1، ص159 و 161.
27 . همان، ص16، 130، 161، 219، 570 و...; ج2، ص 38، 85، 87، 384 و...; ج 4، ص 150، 221، 360، 534 و...; ج 5، ص308، 317، 455 و...; ج 6، ص37، 276، 224 و...; ج 7، ص 6، 44، 155 و... .
28 . همان، ج 1، ص 161.
29 . به طور مثال، قانون بند «ج» را از کجا به دست آورده است؟ علامه عسکری، مؤسس این قانون را سیف بن عمر کذاب دانسته است و بیان می دارد که سیف برای اثبات صحابی بودن افرادِ ساخته و پرداخته خود این قانون را نیز ساخته تا هر گونه شبهه و اشکالی را از حیث صحابی بودن آن افراد زدوده باشد، در حالی که افرادی را می توان نام برد که در فتوحات فرمانده بوده، ولی صحابی نبوده اند. ر.ک: یکصد و پنجاه صحابی ساختگی، ج 4، ص 21-29.
30 . اشتباهات ابن حجر از این حیث آن قدر زیاد است که جمع آوری آن ها و بیان اشتباه ابن حجر، خود مقاله مفصلی را می طلبد.
31 . به معنای تسکین یافتن.
32 . به معنای مطلوب و حاجت.
33 . به معنای تشنگان.
34 . مغلطای، الانابه، ج 1، ص 7.
35 . الاستیعاب، ج 1، ص 129. از همین رو ابن عبدالبر کتابی جداگانه در انساب و قبایل صحابه و راویان نوشت که در ادامه بحث بدان اشاره خواهد شد.
36 . ر.ک: الطبقات الکبری، ج 1، ص 9; ج 3، ص 479، 513، 522، 548، 552، 582، 625 و 626; ج 5، ص 74; ج 8 ، ص 317، 320 و 336.
37 . الاستیعاب، ج 1، ص 132.
38 . برای نمونه ر.ک: الاصابه، ج 1، ص485; ج 2، ص536; ج 3، ص99، 201، 230 و 242; ج 4، ص255، 334، 342 و 405.
39 . برای نمونه ر.ک: همان، ج 1، ص627; ج 2، ص381 و 539; ج 3، ص450 و ج 5، ص163 و 176.
40 . برای نمونه ر.ک: مدخل ابوسلام هاشمی که خلیفه (الطبقات، 33)، ابو احمد حاکم (ابن حجر، ج7، ص157)، ابن ابی عاصم (ج1، ص348 و ج 5، ص 286)، ابن عبدالبر (ج 4، ص243) و برخی دیگر وی را صحابی و خادم پیامبر(صلی الله علیه وآله) نام برده اند. تنها مستند این وصف، روایت ابوسلام از پیامبر (صلی الله علیه وآله)است که فرمودند: هیچ غلام و انسان و مسلمانی نیست که شامگاهان و صبحگاهان گوید: رضیت بالله ربا و بالاسلام دینا و بمحمد نبیا، مگر این که بر خدا حق و واجب می شود که در قیامت او را راضی کند. بر خلاف ابن عبدالبر (ج 4، ص243) که سند این روایت را به همین گونه صحیح دانسته است، مزی (تهذیب الکمال، ج 10، ص125)، ذهبی (الکاشف، ج2، ص433) و ابن حجر (الاصابه، ج7، ص157-158) سند این روایت را مرسل دانسته و صحیح آن را چنین گفته اند که ابوسلام از خادم رسول الله (صلی الله علیه وآله) روایت کرده است... . از این موارد در سه کتاب الاستیعاب و اسدالغابه و الاصابه زیاد است و باز برای نمونه ر.ک: الاصابه، ج 1، ص381 و ج 2، ص399.
41 . برای اطلاع در این زمینه ر.ک: دانشنامه جهان اسلام، مدخل تصحیف و تحریف، سید جواد شبیری زنجانی.
42 . عسکری، تصحیفات المحدثین، ص 5.
43 . برای شناخت هر یک از این ابواب و عناوین و اهمیت آن ها ر.ک: نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث.
44 . عبدالرحیم بن حسین عراقی، التقیید و الایضاح، ص 299.
45 . همان، ص 300.
46 . نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، ص 182.
47 . عسکری، التقیید والایضاح، ص 301.
48 . همان ، ص 306.
49 . همان، ص 306.
50 . همان، ص 308.
51 . زرکلی، الاعلام، ج 1، ص 328.
52 . منهج النقد، ص 181.
53 . احمد بن حنبل، المسند، ج 3، ص 416; طبرانی، المعجم الکبیر، ج 4، ص 195; ابونعیم، معرفة الصحابه، ج 4، ص 2261; ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 4، ص 200; ابن اثیر، اسدالغابة، ج 3، ص107; هیثمی، مجمع الزوائد، ج 2، ص 315; الاصابة، ج 5، ص 130.
54 . الاصابه، ج 5، ص 130.
55 . معرفة الصحابه، ج 4، ص 2261.
56 . الاصابه، ج 5، ص 130.
57 . الانابه، ج 1، ص 198.
58 . اسدالغابه، ج 3، ص 107.
59 . تجرید اسماء الصحابه، ج 1، ص 281.
60 . ابن سعد، الطبقات الکبری، ج4، ص 54.
61 . واقدی، المغازی، ج 1، ص92 و 150; ابن سعد، همان، ج2، ص13 و ج5، ص 23; ابن عبدالبر، همان، ج 2، ص 15; ابن سبد الناس، عیون الأثر، ج1، ص372; صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج 4، ص 88.
62 . الاصابه، ج 5، ص131.
63 . همان، ج 7، ص 37.
64 . نور الدین عتر، منهج النقد، ص 186.