شناسه : ۳۵۱۱۸۵ - پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۱۹
فقه و سکولاریسم
۱ . اگر سکولاریسم به معنای عرضی آن مقصود باشد، به این مفهوم است که در مسائل روزمره زندگی، به جای اتکا بر اعتقادات و ایمان باید بر عرف و مسائل مربوط به آن تکیه شود . یعنی ارزش ها و بایدها، زندگی روزمره را تعیین نمی کند که فرد به ایمان و عقیده - به عنوان پایه ارزش ها - تکیه کند; بلکه بایستی به عرف - به عنوان اقتضائات زندگی روزمره - نگاه کرد .
1 . اگر سکولاریسم به معنای عرضی آن مقصود باشد، به این مفهوم است که در مسائل روزمره زندگی، به جای اتکا بر اعتقادات و ایمان باید بر عرف و مسائل مربوط به آن تکیه شود . یعنی ارزش ها و بایدها، زندگی روزمره را تعیین نمی کند که فرد به ایمان و عقیده - به عنوان پایه ارزش ها - تکیه کند; بلکه بایستی به عرف - به عنوان اقتضائات زندگی روزمره - نگاه کرد .
2 . این تعریف از سکولاریسم، شامل قسمت هایی از فقه می شود; در معاملات و عقود که عرف بر آن حاکم است، موضوع خارجی . و شرع متاثر از عرف ما قبل ظهور دین می شود و آن را امضا می کند و . . .
در احکام عبادی نیز اگر موضوع ماخوذ از شرع و به اختراع شارع نباشد، باز تابع عرف است، وعرف بر بسیاری از جنبه های آن حاکم است .
3 . جاهایی هست که فقه از سکولاریسم جدایی پیشه می کند و آن زمانی است که حکم دیگر تابع زمان و مکان و ضرورت نمی شود; مثل کشتن انسان دیگر بدون گناه مستوجب مرگ و یا همجنس بازی بطور مطلق . ممکن است اقتضای عرفی بودن، کشتن انسان دیگر بدون گناه مستوجب مرگ (در صورت فرمان بالاتر از خود و یا تهدید مرگ در اثر نکشتن شخص مذکور) باشد و یا آزادی همجنس بازی در اثر حقوق بشر و یا آزادی فحشا در اثر فشار و بحران جنسی - اجتماعی; ولی فقه راضی به احکام فوق نمی شود . از اینجاست که برخورد بین فقه و سکولاریسم به وجود می آید .
4 . برخی از فقها اصالت را بر عرف قرار می دهند و احکام بالضرورة یا ثانویه و یا مصلحتی را صادر می کنند . این عده را غالبا تابع قدرت های موجود و درباری دانسته اند; زیرا بر آنچه جامعه و یا حکومت یا فضای جهانی امروز طلب می کند، به طور مصلحتی حکم نهی و یا وجوب جاری می سازند; مانند کلیساهای سکولار در غرب که حتی ازدواج از نوع همجنس بازی را مشروع شمرده، آن را در دفاتر خود ثبت کنند . یعنی به تمام معنا خودرا تابع قوانین سکولار حاکم بر جامعه می دانند .
5 . برخی از فقها نیز سعی بر عوض کردن اوضاع جامعه و حتی وضع جهانی دارند و با یک حکم کلی به دنبال این هستند که وضعیت جهانی را از بن عوض کنند و با لقب دادن «بلاد الکفر» به بلاد حربی یا تقسیم بندی بلاد به اسلام و کفر، سعی در مبارزه جامع و خشن با دنیای اطراف خود دارند . در این دیدگاه هیچ گونه مصالحه ای بین فقه و سکولاریسم وجود ندارد; چرا که به طور اساسی و کلامی و اعتقادی با هم برخورد دارند . پس صرفا یک راه را می شناسند و آن جنگ فقه علیه سکولاریسم و یا در صورت حکومت فقهی، اجرای فقه بدون توجه به عرف و زندگی روزمره جهانی است . این قسم از فقه و فقها، بنیادگرایی رادیکالی را ترویج می کند .
6 . برخی راهی غیر از این دو پیشه کرده، سعی می کنند با انبساط کلامی راه را برای انبساط قومی در جهان امروز هموار سازند . پس سعی در تلفیق و تزریق سکولاریسم در مرتبه ای بالاتر از فقه یعنی کلام دارند و پس از آن، احکام فقهی متناسب با جهان امروز و غرب اجتماعی و جهانی را استنتاج می کنند .
این مشی ظاهرا بسیار پیچیده تر از مشی گروه های قبلی است .
7 . برخی سعی می کنند که با گفت وگوهای کلامی بین فقه و مبانی سکولاریسم، راهی برای زندگی روزمره و سکولار بیابند; به طوری که نه دچار بی دینی شوند و نه گرفتار مسائل و مشکلات جامعه سکولار . از طرف دیگر آنها توجه دارند که دچار عقب ماندگی از فضا و زمان فعلی و مقتضیات زمان نیز نشوند . این راه بس مشکل و زمان بر و ریشه ای است که دانشگاه های جدید دینی در پی آن می باشند . این دسته تلاش می کنند در یک فرایند مطالعاتی جدید، توازن عمیق ابعاد سکولاریسم و فهم مبانی آن در تماس با سطوح و گستره زندگی بشری، دین را بفهمند و سپس با گزینش و تلفیق جدید بتوانند الگوهایی در سطح جهان امروز ارائه دهند که این به عبارتی راه سومی در جهان امروز است .
8 . گروهی دیگر به جای پرداختن به بحث نظری، به یک حکم عملی و روزمره روی آورده اند و آن اینکه خود مکلفین و معتقدین به دین، بایستی یک حالت دوگانه عملی در پیش گیرند و در وقت ضرورت در مسائل اجتماعی و زندگی روزمره، سکولار و عرفی عمل کنند و در عوض، اعتقادات و دین خود را در قالب حب و بغض دینی مستحکم بدارند و یا به عبارتی، فقه شخصی و خصوصی را همراه با حب ورزیدن به الگوهای دینی و انسان های برجسته در زندگی خود اجرا کنند; ولی در زندگی اجتماعی کاملا تابع زندگی روزمره اجتماعی و عرف سکولاریسم باشند . این مسئله هم در یهود و هم در مسیحیت و حتی در اسلام و شیعه دارای طرفدارانی بوده است که نمونه بارز آن در شیعه، انجمن حجتیه است . این رویکرد، به معنای پذیرفتن سکولاریسم در آرای دینی است .