ماهان شبکه ایرانیان

وظیفه انسان در برابر هستی (۱۴)

پاسداشت جهان، به شناخت جهان و آگاهی نسبت به تعهداتی بستگی دارد که خدای جهان نسبت به آفرینش مخلوقات و به ویژه انسان دارد

جهان را پاس بداریم (4)

پاسداشت جهان، به شناخت جهان و آگاهی نسبت به تعهداتی بستگی دارد که خدای جهان نسبت به آفرینش مخلوقات و به ویژه انسان دارد. تاکنون دانسته ایم که خداوند بر راه راست است. ما نیز باید چنین باشیم و برخلاف مسیر جریان خلقت، حرکت نکنیم. دانسته ایم که او روزی رسان همه جنبندگان و عهده دار هدایت همگانی است. چرا ما از خوان بی دریغ روزی بخشی و هدایت رسانی او محروم بمانیم؟! اکنون با یک ویژگی دیگر، آشنا می شویم.

4. نصرت و یاری مؤمنان

درست است که اهل ایمان باید پاسدار مکتب خود باشند و آن را بهتر از مال و جان و ناموس خود، محافظت و مراقبت کنند و این هم درست است که به شهادت تجربه و تاریخ، مردم مؤمن در راه ایدئولوژی و مکتب، شکنجه ها و زجرها کشیده و قربانی ها داده اند و حماسه هایی آفریده اند که برای نسل های بعد از خود، الهام بخش و تحرّک آفرین بوده است؛ ولی بینش توحیدی و مکتبی، اقتضا می کند که معتقد باشیم نظام هستی و ناظم حکیم آن، درمسیر یاری اهل ایمان و مجاهدان راه حق و فضیلت اند و هرگز آنان را درکشاکش میدان مبارزه و زیر چنگال دشمنان، رها نمی کنند و اصولاً مسیر نظام آفرینش، هدف واحدی را تعقیب می کند و آن هم پیروزی حق بر باطل و غلبه ایمان بر کفر و چیرگی عدل بر ظلم و اسلام بر همه ادیان است. به همین جهت است که خداوند در قرآن مجید می گوید:

«... و کانَ حَقّا عَلَیْنا نَصْرُ المُؤْمِنینَ(1)». «یاری مؤمنان، حقی است که بر عهده ماست».

این هم یک تعهد است. خداوند، خود را الزام کرده که یاری مؤمنان را به عنوان یک سنت پایدار و یا راه و رسم ماندگار، به مرحله اجرا درآورد و اسباب پیروزی آنها را فراهم سازد.

باز هم به لحاظ ادبی، از تقدیم خبر -یعنی «حقّا علینا»- استفاده حصر می کنیم. یعنی این حق، منحصرا بر عهده ماست و کسی را در آن دخالتی نیست.

مروری بر آیات

قرآن مجید در مواردی به مصادیق ویژه نصرت الهی نسبت به مؤمنان اشاره کرده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

1. «إنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحا مُبینا(2)».

«ما -ای پیامبر- برای تو فتحی آشکار به ارمغان آوردیم».

2. «إذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ و الفَتْحُ * و رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلونَ فی دینِ اللّهِ أفْواجا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ و اسْتَغْفِرْهُ...(3)».

«هنگامی که نصرت و فتح خداوند فراآید و بنگری که مردم، گروه گروه در دین خدا داخل می شوند، پروردگارت را تسبیح کن و حمد بگو و از او طلب مغفرت کن».

3. «إنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرُکُم و یُثَبِّتْ أقْدامَکُم(4)».

«اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند و گامهایتان را استوار می سازد».

4. «إنْ یَنْصُرُکُم اللّه فلا غالِبَ لَکُم و إن یَخْذُلْکُم فَمَن ذَا الّذی یَنْصُرُکُم مِن بعده...(5)».

«اگر خداوند شما را یاری کند، هیچ کس بر شما غالب نیست و اگر شما را واگذارد، چه کسی بعد از او شما را یاری می کند؟».

5. «... و ما النّصرُ إلّا مِنْ عِنْدِ اللّهِ العَزیزِ الحَکیمِ(6)».

«یاری و نصرت، جز از جانب خداوند مقتدر و حکیم نیست».

6. و از همه گویاتر و نویدبخش تر آیه زیر است:

«وعْدَ اللّهُ الّذینَ آمنوا مِنْکُم و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الارضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الّذینَ مِنْ قَبْلِهِم و لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الّذی ارْتَضی لَهُم و لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعْدِ خَوْفِهِم أمْنا یَعْبُدونَنی لا یُشْرِکونَ بی شیئا و مَنْ کَفَرَ بعدَ ذلِکَ فأؤلئکَ هُمُ الفاسِقونَ(7)».

«خداوند به آنهایی که از شما ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، وعده کرده است که آنها را خلافت ببخشد، همانگونه که پیشینیان را خلافت بخشید و دینشان را که برای آنها پسندیده، استوار سازد و ترس و بیم آنها را مبدّل به امنیّت کند که مرا پرستش کنند و هیچ چیزی را شریک من نسازند و هرکس که بعد از آن کفر بورزد، از فاسقان است».

شرط نصرت الهی

نکته مهم این است که در عین اینکه خداوند وعده نصرت داده، تحقق این وعده، شرطی دارد که اگر مردم مکتبی و متعهد به آن شرط عمل نکنند، نباید انتظار داشته باشند که خداوند متعال آنها را یاری کند. «چه خوش بی مهربانی از دو سر بی»

از قدیم گفته اند: «از ما حرکت، از خدا برکت». در سومین آیه از آیات فوق به این شرط اشاره شده است.

قانون خدا و سنت غیرقابل تغییر او این است که حق را بر سر باطل بکوبد(8) و شرّ مردم بد را به وسیله مردم خوب دفع کند. اگر چنین نباشد، از صومعه ها و کنیسه ها و کلیساها و مساجد، چیزی بر جای نمی ماند. به همین جهت است که می فرماید:

«... و لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ و بِیَعٌ و صَلَواتٌ و مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللّهِ کَثیرا...(9)».

«اگر نبود که خداوند شرّ برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر کوتاه می کند، صومعه ها و کنیسه ها و معبدها و مسجدهایی که در آنها بسیار یاد خدا می شود، ویران می شد».

و در ادامه آیه فوق می گوید:

«.. و لَیَنْصُرَنَّ اللّهَ مَنْ یَنْصُرُهُ إنَّ اللّهَ لَقَویٌّ عَزیز(10)».

«به طور حتم خداوند کسی را یاری می کند که یاریش کند. خداوند نیرومند و غیرقابل شکست است».

آری یاران خدایند که با پایداری و استقامت و جهاد با دشمنان در همه ابعاد آن - اعم از جهاد با شمشیر و قلم و زبان - ضامن سرپا ماندن تمام مساجد و معابد روی زمین اند و اگر اینها نباشند، آنها هم نخواهند بود.

عواقب کوتاهی مؤمنان از نصرت خداوند

اگر پرچم نصرت خداوند از دست اهل ایمان بیفتد، نه تنها مساجد و معابد که کعبه هم به دست انسان های فاسد و مفسد، ویران می شود. دیدیم که در هند، بودائیانِ از خدا بی خبر مسجد بابری را ویران کردند و آب از آب تکان نخورد. مگر صهیونیست ها مسجد الاقصی را که قبله گاه نخستین اسلام است، آتش نزدند؟! مگر در این ایّام تاریک و سیاه که ملت های عراق و فلسطین و افغانستان، اسیر چنگال مهاجمان دیوسیرت شده اند، به حرم مطهر امیرالمؤمنین علی علیه السلام و سیدالشهداء علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام و مسلم بن عقیل و مسجد کوفه، اهانت و جسارت نشد؟! اگر مسلمانان، یک دل و یک زبان و یک دست بودند، کی صهیونیست ها و مهاجمان و اشغال گران، جرأت اینهمه کشتار و جسارت و اهانت به اماکن مقدس داشتند و بی رحمانه، مردم بی گناه را قتل عام می کردند؟!

اکنون کره زمین را فساد فراگرفته است. وضع خاورمیانه را - که دشمن، عزم خود را بر متلاشی کردن آن و گسترش اسرائیل از نیل تا فرات و یا از فرات تا نیل، جزم کرده است - همه شاهدیم. قاره آفریقا گرفتار فقر و فلاکت است. دشمنی که خود را ابرقدرت و «ربّ اعلی»(11) می پندارد، صریحا مدّعی شده است که اعراب شایستگی تصدی سرنوشت نفت را ندارند. در قاره آمریکا مردم آمریکای جنوبی از زورگویی های مردم آمریکای شمالی در رنج و عذابند. در چنین شرایطی راه علاج و درمان همان است که قرآن مجید می گوید:

«... و لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأرْضُ ولکِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلیَ العالَمینَ(12)».

«اگر خداوند شرّ برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر، دفع نمی کرد، کره زمین دستخوش فساد می شد، ولی خداوند بر مردم جهان، صاحب فضل است».

پیروزی طالوت بر جالوت، جلوه ای از نصرت الهی

آیه فوق - که بیانگر سنت غیرقابل تغییر الهی است - در زمینه فساد بزرگی است که با ظهور جالوت و جالوتیان، دامنگیر بنی اسرائیل شده بود. آنها در آن شرایط حادّ و وحشتناک، نه اختیار سرزمین خود را داشتند و نه اختیار فرزندان خود را. از این رو به فکر جهاد و مبارزه افتادند و خداوند طالوت را به رهبری آنها برگزید؛ تا زیر فرمان او با دشمن مبارزه کنند. داوود که یکی از پیامبران خداست، تحت فرماندهی او، جالوت را کشت و ریشه فساد را قطع کرد و این، در حالی بود که لشگر طالوت با عزم جزم و اراده پولادین، قدم به میدان نبرد گذاشته و از خدای خود درخواست می کرد که:

«... رَبَّنا أفْرِغْ عَلَیْنا صَبْرا و ثَبِّتْ أقدامَنا و انْصُرْنا عَلَی القَوْمِ الکافِرینَ(13)».

«پروردگارا، بر ما صبر و شکیبایی نازل فرما و گام هایمان را استوار گردان و ما را بر کافران یاری فرما».

اینان که با نیایش فوق، از خدای خویش تقاضای نصرت می کردند، به مقدمات آن هم توجه داشتند. آنها مکتبی های مکتب شناسی بودند که گرفتار طمع خام و خیالات بیهوده نبودند. آنها می دانستند که نزول نصرت الهی برای جنگاوران و رزمندگان و مجاهدان است، نه برای قاعدان و گوشه نشینان. آنها آگاه بودند که رسیدن به پیروزی، صبر و ثبات قدم می خواهد و صبر و ثبات قدم، مقدمه نزول نصرت الهی است.

نتایج و آثار مضاعف ایمان و جهاد در راه خدا

از نظر قرآن، تجارتی که نجات بخش انسان است، ایمان به خدا و رسول و جهاد مالی و بدنی در راه خداست. مردمی که ایمان و جهاد دارند، همه چیز دارند. هم دنیا، هم آخرت. هم آمرزش، هم بهشت و از همه بالاتر اینکه به همان چیزی که در این دنیا دوست دارند، می رسند.

«و أُخْری تُحِبّونَها نَصْرٌ مِّنَ اللّهِ و فَتْحٌ قَریبٌ...(14)».

«و شما را تجارتی دیگر است که دوستش دارید و آن، نصرتی است که از جانب خداوند است و فتحی است نزدیک».

آری پیروان متعهد مکتب، دو تجارت می کنند:

یکی اینکه با ایمان و جهاد خود، خریدار بهشت عنبرسرشت و مسکن های پاکیزه و آمرزش گناهان و رستگاری بزرگ می باشند.

دیگری اینکه نصرت الهی آنها را فرامی گیرد و فتح و پیروزی خداوند، به آنهانزدیک است.

آنچه در ایران اسلامی رزمندگان اسلام را در نبرد تحمیلی هشت ساله پیروز کرد، ایمان و جهاد و صبر و استقامت و پایداری بود. امروز هم خطر در کمین است. شورای حکّام به بهانه انرژی هسته ای ایران - که هدفی جز استفاده صلح آمیز ندارد - هر روز بهانه ای می تراشد و سران اروپایی که با حضور خود در ایران، متعهد شدند که پرونده ایران را از دستور خارج کنند، عهدشکنی کردند. حضور اشغالگران در عراق و افغانستان و سرسپردگی دیگر همسایگان در برابر استکبار، خطر را مضاعف کرده است. امام حسین علیه السلام می فرمود: «مرا میان کشته شدن و تسلیم، مخیّر کرده اند، ولی هیهات من الذّلّة». ما را هم مخیّر کرده اند که با خواری و فرومایگی تسلیم شویم یا استقامت کنیم. اگر تسلیم شویم، همه مردمی که در دنیا به عشق اسلام و انقلاب اسلامی به مبارزه برخاسته اند، مأیوس و دل شکسته می شوند و اگر مبارزه کنیم، نه تنها آنها را امیدوار کرده ایم، بلکه نصرت الهی و فتح قریب او شامل حالمان می شود و در دنیا، پیام آور صلح و آزادی و عدالت و امنیّت و سمبل استبدادستیزی خواهیم بود.

جلوه حقو تکلیف در نصرت خداوند

ما مسلمانان جهان که خوشبختانه از نظر کمّیّت، عدد چشمگیری داریم و امروز از مرز میلیارد گذشته ایم و می رویم که در آینده ای نه چندان دور، به میلیاردها برسیم، بیاییم و دست در دست یکدیگر نهیم و آوای وحدت را سر دهیم و از خدایی که بندگان صالح را بر کرسی فتح و ظفر نشانده کمک بخواهیم، تا حقی که خود برای ما قرار داده، ادا کند و ما را در این دنیای سرگردان و استبدادزده، اسوه و الگوی انسان های آزاده و عدالت خواه قرار دهد.

در آیه شریفه «و کانَ حقّا عَلینا نَصْرُ المُؤْمِنینَ» که محور اصلی این نوشتار است، سخن از حق به میان آمده. حق، دو طرف دارد: یک طرف آن «مَنْ لَهُ الحقّ» و طرف دیگر آن «مَنْ عَلَیْهِ الحقّ» است. در حقیقت، حق و تکلیف در برابر یکدیگرند. آنجایی حقی باشد، در مقابلش تکلیفی است و آنجا که تکلیفی باشد، در برابرش حقی است. اگر فرزند بر پدر و مادر، حق خدمت و هدایت و تعلیم و تربیت دارد، پدر و مادر هم تکلیف دارند که حقوق او را ادا کنند. اگر مؤمنان، حق نصرت دارند، خدا هم مکلّف(15) است که حق آنها را بدهد. این تکلیف را خودش مقرر داشته است. چه مانعی دارد که او خود برای خود، الزاماتی در قبال انسان ها و همه آفریدگان قائل باشد و به الزامات خود عمل کند؟!

مطابق آیه شریفه، مؤمن، «من له الحق» و خداوند «من علیه الحق» است. اوّلی، بستانکار و دومی بدهکار است. البته هیچ موجودی از خداوند، طلبکار یا بستانکار نیست، چنانکه او به هیچ کس بدهی ندارد. هرچه می دهد، تفضّل است و هرچه نمی دهد، تعطیل تفضّل است. آنهم نه اینکه او بخل و امساک دارد؛ بلکه قابلیّت ها محدود است. محدودیّت قابلیّت ها را نباید با محدودیّت فیض فیّاض علی الاطلاق اشتباه کرد. خورشید، فیّاض نور است. اگر چشمی نتواند از فیض نور آن برخوردار شود، از قصور اوست نه از قصور فیّاضیّت خورشید. هرگز نباید قصور قابل ها را به حساب قصور فاعل ها گذاشت. اگر کودک ابجدی، از آموزش الهیّات عالی ناتوان است، چه ربطی به استاد دارد. اگر برخی مردم، زمینه هدایت پذیری را در خویشتن از بین برده اند، چه ارتباطی با فیّاضیّت پیامبران در انتشار نور هدایت دارد(16).

چه مانعی دارد که او نسبت به همین تفضّلات، خود را بدهکار بداند و در آن تفضّل ویژه که افراغ صبر و تثبیت اقدام و نصرت بر کافران و فرا آوردن فتح و ظفر و پیروزی بر مؤمنان است، خود را بدهکار و مؤمنان را طلبکار، تلقّی کند.

او، هم تفضّل ویژه دارد که برای مؤمنان است و هم تفضّل عام دارد که شامل حال همگان است. آنجا که سخن از دفع فساد زمین می گوید و خبر می دهد که به وسیله خود مردم باید فساد برانداخته شود، از فضل خود بر عالمیان سخن می گوید(17). در فساد فراگیر، تر و خشک با هم می سوزد. تفضل عام الهی اقتضا می کند که به وسیله خود مردم، ریشه های فساد قطع شود. طلبکار این تفضل عام، همه مردمند.

با این توضیحات، معلوم می شود که نظام کلّی جهان که به حکمت ناظم آن پدید آمده، در خدمت نصرت مؤمنان و دفع فساد از روی زمین است. بر ماست که آن را بشناسیم و آن را پاس بداریم.

 


1. روم، 47.

2. فتح، 1.

3. نصر، 1 به بعد.

4. محمد، 7.

5. آل عمران، 160.

6. آل عمران، 126.

7. نور، 55.

8. «... بَل نَقْذِفُ بِالحقِّ عَلَی الباطِلِ فیدمغه فإذا هُوَ زاهِقٌ...». (انبیاء، 18).

9. حج، 42.

10. حج، 42.

11. «أنا ربّکمُ الأعلی»(نازعات، 25).

12. بقره، 251.

13. بقره، 252.

14. صف، 13.

15. این تکلیف به معنای اصطلاحی که به دستور مافوق است، نیست. چراکه خدا را مافوقی نیست، بلکه صرف الزام است.

16. «إنّکَ لا تُسْمِعُ المَوْتی و لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إذا و لَّوْ مُدْبِرینَ». نمل، 80.

17. «.. ولکنّ اللّه ذو فضلٍ علی العالمین». بقره، 253.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان