ماهان شبکه ایرانیان

امام علی علیه السلام از دیدگاه مقام معظم رهبری

چرا باید ائمه را بشناسیم؟ این پرسشی است که ذهن هر شیعه ای را هماره به خود مشغول کرده است. آیا شناخت ائمه در توان ما هم هست؟ این پرسش دیگری است که پس از پاسخ به پرسش نخست به ذهن هرکاوشگری راه پیدا می کند. مقام معظم رهبری، در این باره فرمود:

بخش اول

چرا باید ائمه را بشناسیم؟ این پرسشی است که ذهن هر شیعه ای را هماره به خود مشغول کرده است. آیا شناخت ائمه در توان ما هم هست؟ این پرسش دیگری است که پس از پاسخ به پرسش نخست به ذهن هرکاوشگری راه پیدا می کند. مقام معظم رهبری، در این باره فرمود:

«یکی از وظایف بسیار مهم مسلمانان شناخت سیره و شخصیت ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین است، زیرا عمل کردن به روش آنان سعادت دارین را در بر دارد و به همین دلیل است که می بینیم عدم شناخت سیره و شخصیت آن ها در طول زمان نشان داده است که چه بدبختیها و ضلالتهایی را برای مسلمانان جهان به دنبال داشته است... سیره پیشوایان معصوم ما، همه و همه دارای یک سو و یک جهت بوده است ولیکن روشهایی که هر یک از این اختران تابناک اتخاذفرموده اند به صورت ظاهر با یکدیگر مغایرت دارد.

... اگر چه شناخت وجود مقدس ائمه معصومین(ع) از عهده افرادبرجسته و عالیرتبه، اعم از عرفا و فیلسوفان و مورخین ودانشمندان و متفکرین و ... خارج است، تا چه رسد به ما تهی دستان و از راه بدور ماندگان. لکن هر کس باندازه معرفتش لازم است درجهت شناسایی و شناساندن سیره آنان که در نتیجه شناخت شخصیتشان می باشد، کوشش کرده و لحظه ای از پای ننشیند.»

نسل جوان تشنه آموختن است. اینک که بیش از نیمی از پیکره جامعه مسلمان ایران را طبقه جوان تشکیل می دهد، وظیفه اربابان فرهنگی کشور سنگین تر است. تهاجم فرهنگی غرب علیه ساختارهای فرهنگی مذهبی ما نشانه رفته است و غفلت مسئولان فرهنگی نظام از یک سو و نارسایی در روش های تبلیغی سنتی از سوی دیگر، موجب شده است تا نسل جوان در خطر از دست دادن باورهای اعتقادی قراربگیرد. و بنابراین وظیفه همه مسئولان و نشریات است که در راستای گسترش فرهنگ شیعی بکوشند و با استفاده از همه روش های مطلوب ونو، در پی شناساندن ائمه به نسل جوان باشند.

ولایت و امامت از دیدگاه ائمه علیهم السلام

بسیاری از واژه ها در طول زمان تفسیر می شود و معنا می یابد.

برخی واژه ها در گذشت زمان ها، معنای تازه ای می یابند و معانی برخی واژه ها روز به روز تازه تر و روشن تر می شود. اینک که ولایت فقیه در راس حکومت است، واژه های امامت و ولایت تواءمان باحکومت و جامعه معنا می شود; مقام معظم رهبری فرمودند:

«گر چه ولی و امام ممکن است معناهای متفاوتی داشته باشند،اما مراد از این دو مسئله، مسئله ولایت و مسئله امامت در زبان ائمه یکی است ... یعنی آن کسی که هم متکفل ارشاد و هدایت توست از نظر دینی، و هم متکفل اداره امور زندگی توست از نظر دنیا;

یعنی جانشین پیغمبر.

خوشبختانه امروز در زندگی و در وضع کنونی در ایران، مردم معنای امام را خوب می فهمند، در دوره گذشته، از امام، مردم آن معنای درستش را نمی فهمیدند. ما امروز می گوییم امام یعنی رهبرجامعه; یعنی آن کسی که ما هم دینمان را از او یاد می گیریم، هم اداره دنیامان به دست اوست. اطاعت او هم در امور دینی، هم درامور دنیا بر ما واجب است.»

مردم و حکومت امام علی علیه السلام

دموکراسی واژه ای نو و غربی است اما بسیاری از تعاریفی که برای آن می شود، سازگاری با دین داری و شریعت محوری دارد. حضورمردم در عرصه حکومت، نقش داشتن آحاد شهروندان نظام در اعطای مسئولیت ها و تصمیم گیری ها به صورت مستقیم و غیر مستقیم، حق انتقاد از دولت و دیگر حقوق طبیعی مردم در اسلام پذیرفته شده است; مقام معظم رهبری در این باره فرمود:

«در دوران امیرالمؤمنین(ع)مردم در صحنه ای حکومت، به معنای واقعی، دخالت داشتند; نظر و رای می دادند; تصمیم می گرفتند.»

اصول گرایی

اصول گرایی از ویژگی های ائمه است. امامان معصوم هماره دردفاع از ارزش های اسلامی، پیشگام بودند. ائمه هماره در سخنان واعمال خویش به دنبال اصول گرایی بودند. پیاده شدن احکام اسلامی هدف اصلی تلاش های فرهنگی، علمی و سیاسی ائمه بود. ائمه در برابرکژی ها، استوار ایستادند و بر سر آرمان ها و اصول اسلام معامله نکردند:

«از اول، امیرالمؤمنین پای بندی خود به اصول را در گفتارهاو کلمات مشخص کرد; چه در زمینه مسائل مالی، چه در زمینه مسئولیت های مربوط به حکومت و ولایت و سپردن مشاغل حساس به افرادصالح.

... به حضرت امیرالمؤمنین(ع)گفتند: شما امروز اول کارتان هست، افراد صاحب نفوذ را از راس کارها بر می دارید، و این به صلاح حکومت و خلافت شما نیست، ایشان در جواب فرمودند: شما از علی توقع دارید که پیروزی را به وسیله ی ظلم به آن مردمی که مسئولیت آن ها به عهده ی اوست، به دست بیاورد! تا دنیا دنیاست و تا نقشه ی عالم بر این منوال است، علی ابن ابی طالب این کار را نخواهدکرد. می گویید: علی شکست می خورد، پس برای این که شکست نخورد، برخلاف اصول و ارزش های اسلامی کاری را انجام دهد؟ این کار را من نخواهم کرد. به مردم و خودم ظلم نمی کنم تا به این وسیله پیروزی را به دست بیاورم.»

عزل و نصب ها

امام علی(ع)در تمام مدت خلافتش تلاش کرد تا صالح ترین افراد رابه مسئولیت ها بگمارد. امیرالمؤمنین(ع)در طول مدت کوتاه خلافتش بارها بر اساس تعهد و تخصص، افرادی را به مسئولیت هایی گمارد وافرادی را هم عزل کرد. امام علی(ع)تلاش می کرد تاشایسته ترین افراد را به مسئولیت ها بگمارد.

محمد بن ابی بکر یکی از یاران امام علی(ع)است. وی جزو بهترین اصحاب آن حضرت بود; اما هنگامی که حضرت علی(ع) فردی دیگر راشایسته تر از او در مسئولیت یافت، او را نیز عزل کرد مقام معظم رهبری می فرماید:

«یک مورد دیگر از قاطعیت امیرالمؤمنین ... در عزل و نصب هاست. ارزش هایی که موجب می شود یک انسان منصوب به یک مسئولیت اجتماعی بشود، این ها ارزش های مشخصی است. همه کس را نمی شود برهر کاری گماشت. باید افرادی که به مسئولیت ها و ماموریت های اجتماعی گماشته می شوند، صلاحیت ها و قابلیت هایی داشته باشند. اگرآن قابلیت ها را نداشتند. معنایش این نیست که آدم های بدی هستند،معنایش این است که برای این کار مناسب نیستند ... در حکومت امیرالمؤمنین این معنا مراعات می شد ... امیرالمؤمنین احساس کردند که باید استاندار مصر، یعنی محمد بن ابی بکر را که ازیاران و نزدیکان و شاگردان مخصوص امیرالمؤمنین است، بردارند وکار را به یک انسان نیرومندتری بدهند و آن آدم نیرومندتر، مالک اشتر بود ... به صرف این که مالک اشتر دارای صلاحیت بیشتری است،موجب آن شد که امیرالمؤمنین، محمد بن ابی بکر را بردارد و مالک اشتر را بگذارد. محمد بن ابی بکر هم بدش آمد، با این که وی یکی از بهترین یاران امیرالمؤمنین و فرزند خوانده ای اوست و حضرت به او، فوق العاده علاقه مند بود، در عین حال وقتی که می بینند برای این مسئولیت از او مناسب تر و شایسته تر وجود دارد ... او را برمی دارد .... او هم ناراحت می شود، نامه ی گلایه آمیزی می نویسد یاپیغام گلایه آمیزی می دهد. حضرت هم در جواب می نویسند که من به توبدبین نشدم و تو را کوچک نشمردم، اما این کار برای مالک اشترمناسب تر بود. این قاطعیت است و مجموعه ی این رفتارها و این برخوردها و این پایبندی های صد در صد، و اصول و ارزش های اسلامی از امیرالمؤمنین، آن شخصیت جهانی تاریخی فراموش نشدنی راساخته، که چهره ی آن بزرگوار در میان ذهن های مردم مسلمان شبیه چهره های افسانه ای است.»

عبدالله بن عباس، یکی دیگر از اصحاب سرشناس حضرت علی(ع)است که از سوی آن حضرت به استانداری بصره گمارده شده بود. وی پسرعموی امام علی(ع)و جزو یاران نزدیک آن حضرت بود اما هنگامی که به حضرت علی(ع)خبر رسید که ابن عباس در بیت المال تصرف ناحق کرده است، بلافاصله او را توبیخ نمود.

سوابق درخشان افراد نباید سبب شود تا اشتباهات آنان فراموش شود بلکه باید اشتباهاتشان به آن ها گوشزد شود تا از راه راست خارج نشوند. مقام معظم رهبری، حضرت آیه الله خامنه ای درباره برخورد شدید امام علی(ع)با ابن عباس می فرماید:

«عبدالله بن عباس پسر عمو، شاگرد، مرید و مخلص امیرالمؤمنین بود; یکی از کسانی که امیرالمؤمنین او را از همه به خودنزدیک تر می شمارد. وی از طرف امیرالمؤمنین استاندار بصره بود.

البته عبدالله بن عباس اگر چه این حادثه در زندگی او هست ...

اما یکی از کسانی است که تا آخر عمر به امیرالمؤمنین وفاداربود ... تا آخر عمر یکی از مبلغان و وفاداران و منادیان به محبت امیرالمؤمنین بود.

به امیرالمؤمنین گزارش رسیده بود که عبدالله بن عباس یک مقداری در اموال بیت المالی که در اختیارش هست، دخل و تصرف بیجاکرده. حضرت نامه نوشتند که چنین چیزی به گوش من رسیده، حساب وکتاب برای من بفرست.

امیرالمؤمنین ملاحظه نکرد که حالا عبدالله بن عباس پسر عموی من است، اگر من بگویم حساب و کتاب بده، بدش می آید. نگفت این اهانت به اوست.

وقتی ما می دانیم که هر انسانی که می تواند لغزش و اشتباه درمسائل شخصی، جمعی و در مسئولیت های بزرگ اجتماعی داشته باشد،این ملاحظات، دیگر بیجاست ... پرسیدن، حسابرسی کردن و ملاحظه کارکارگزاران حکومت را کردن، این یک واجب و وظیفه ی اولیای اموراست ...

عبدالله بن عباس بدش آمد، در جواب نوشت که آن مقداری که مااز این اموال در اختیارمان هست، بیش از این ها ما در بیت المال حق داریم. این حالتی که در بعضی هست، به طوری که خیال می کنندچون یک خدمتی کرده اند، سابقه ای به خرج داده اند و کاری برای انقلاب یا مردم کرده اند، پس حق آن ها در بیت المال یک حق زیادی است و اگر چیزی زیر دست آن ها تلف شد، کمتر از حقشان است; همین تصور نادرست بر این بزرگوار هم وجود داشت و همین را هم به امیرالمؤمنین نوشت.

آن وقت، امیرالمؤمنین در جواب او، یک نامه ی تندی نوشته که این نامه در نهج البلاغه ی شریف هست. به قدری الفاظ شدید، غلیظ،توبیخ کننده و ملامت گر نسبت به ابن عباس در این نامه هست که آدم تعجب می کند. واقعا هم اگر ایمان ابن عباس نبود و سابقه معرفت او نسبت به امیرالمؤمنین نبود، شاید کس دیگر بود از این نامه ی امیرالمؤمنین(ع)موجب می شد که روی گردان شود، به معاویه پناه ببرد و اصلا از حوزه ی ولایت امیرالمؤمنین خارج شود; اما اونکرد و بعدها همواره عبدالله بن عباس هر وقت یاد امیرالمؤمنین را می کرد، چشمش پر از اشک می شد و نام نیک این بزرگوار و یادنیک این استاد و امام خود را بر زبان جاری می کرد.

طبیعی است وقتی برای خدا، امیرالمؤمنین حرف می زند و اقدام می کند، اثر او هم اثر عمیق و الهی خواهد بود. ببینید قاطعیت این است. ملاحظه ی پسر عمویی، شاگرد و استادی، سوابق خدمت و غیره نمی کرد.

عبدالله بن عباس یکی از حواریین امیرالمؤمنین بود، از کسانی که در مقابل دشمنان، از این حضرت به بهترین وجه دفاع کرده، اماوقتی که خبر می رسد که این، تخلف کرده، تخلف است، فرق نمی کند.

متخلف اگر عبدالله بن عباس هم هست باید به او تذکر داده بشود.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان