ماهان شبکه ایرانیان

برکرانه جبل طارق ( خاطرات سفر آیة اللّه سبحانی به کشور مغرب)

در ادامه خاطرات سفر حضرت آیة اللّه جعفر سبحانی به کشور مغرب (مراکش)، در سال ۱۳۸۲ شمسی، در این شماره، گزارش دیدار با شخصیّت های علمی و سیاسی، با قلم خود معظم له تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 پاسخ به پرسش های علمی در آکادمی کشور مغرب

در ادامه خاطرات سفر حضرت آیة اللّه جعفر سبحانی به کشور مغرب (مراکش)، در سال 1382 شمسی، در این شماره، گزارش دیدار با شخصیّت های علمی و سیاسی، با قلم خود معظم له تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

دیدار با شخصیّت های علمی و سیاسی

از نخستین روزی که وارد «رباط» شدیم، به مناسبت های مختلفی، با شخصیّت ها دیدارهایی داشتیم که تشریح برخی از آنها آموزنده است بیشترین ملاقات ها، با افراد علمی و فرهنگی بود؛ گروهی با اندیشه علمی خواهان دیدار بودند. احیانا، برخی از شخصیت های سیاسی نیز علاقه مند دیدار شده بودند؛ بالأخص که سخنرانی ما، در دانشگاه های متعدد، واکنش خوبی داشت و بر خلاف تصوّر برخی که همه سفرها و دیدارها را مقدمه مسایل سیاسی می اندیشند، در این سفر این قاعده، تخصیص خورد. اینجانب از خطّ علمی و فرهنگی، سر سوزنی کنار نرفتم. احیانا، برخی از حاضران می خواستند، به صورت خزنده، سخن را به سوی مسایل سیاسی سوق دهند، بنده به عنوان مزاح می گفتم: «ما تفضّلْتُم بِهِ یرجع الی الخطوط الحمراء و سیادة السفیر، هو المسؤول عنه، لا أنا(1)». گفتار من موجب خنده حاضران و سبب ادامه بحث به صورت علمی می گشت.

البته این سخن نه به این معنی است که فرد روحانی هیچ گاه نباید وارد خطوط قرمز گردد، بلکه مقصود این است که: «هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد». در مراحل نخست، پرداختن به این مسایل، اهداف دیگر را نیز مختل می سازد ولذا در دیدار خصوصی با یک شرق شناس ایتالیایی، پرده را بالا زده و حقیقت را بازگو کردم که شرح آن را در زیر ملاحظه می فرمایید:

دیدار با شرق شناس ایتالیایی

واتیکان، در اکثر نقاط جهان، دارای سفیر، و در مغرب نیز، سفارت خانه ای در شهر «رباط» دارد. مسلّما در کنار سفیر، افرادی به نام های مختلف، فعالیت می کنند و از آن جمله افرادی به نام «شرق شناس» حضور دارند که به ظاهر خاورشناس هستند، امّا در حقیقت اسرار و رازهای کشورها را منتقل می کنند.

در تاریخ 9/12/82، ساعت 5/4 بعد از ظهر، شرق شناسی به نام، آقای وایشر (ایتالیایی) وابسته به سفارت واتیکان، به دیدار اینجانب آمد. گویا از برنامه های من در دانشگاه ها آگاهی یافته و علاقه مند شده بود که دیداری انجام گیرد. او همراه خود، مترجم مغربی آورده بود که زبان شرق شناس(ایتالیایی) را می دانست و زبان مادری او نیز عربی بود. اینجانب نیز به زبان عربی سخن می گفتم و او ترجمه می کرد. پس از یک رشته تعارف ها و خوشامدگویی ها، من دو مطلب را گوشزد کردم:

1. امروز همه جهانیان، با دیدگان خود مشاهده می کنند که صهیونیسم، خانه های فلسطینیان را بر سرشان خراب کرده و مزارع شان را نابود می کند و ملّت آواره را، آواره تر می سازد؛ ولی متأسّفانه جوامع مسیحی نسبت به این رفتار ظالمانه عکس العملی جدّی نشان نمی دهند.

2. به خاطر دارم مرحوم آیة اللّه میرسیّد محمد بهبهانی -از علمای بزرگ ایران- در ماهی که فلسطین به اشغال دولت اسرائیل درآمد، نامه ای به پاپ نوشت و از ایشان خواست که در این مورد اقدام جدّی کنند. این نامه در آن روز در مطبوعات پایتخت ایران منتشر شد و این حاکی از آن است که جوامع روحانی در مسایل مشترک، یکدیگر را به یاری می طلبند.

برای اینکه نامه اشاره شده در تاریخ ثبت شود، اینک متن آن را می آوریم(2):

تلگراف آقای آیت اللّه بهبهانی به پاپ اعظم

جناب قدسی خطاب پاپ اعظم واتیکان

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَدوةً لِلَّذینَ آمنُوا الیَهُودَ و الّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَوَدَّةً لِلّذینَ آمنُوا الّذینَ قالُوا اِنّا نصاری بِأنّ مِنْهُم قِسّیسِینَ وَ رُهْبانا و أَنّهُم لا یَسْتَکبِرُون(3)».

«خبرهای اسف انگیز فلسطین، در محافل روحانی و ملّی کشور ایران تأثیرات عمیقی کرده و نظر مراکز حسّاس روحانیّت را به خود جلب نموده است.

فتنه انگیزی و ماجراجویی جمعیّت لجوج و حریص یهود، چندان موجب تعجّب نیست؛ زیرا سوابق سوء آنها، روی تاریخ بشریّت را سیاه کرده است و به حکم قضاوت تاریخ باید این جمعیت را دشمن نوع بشر دانست. تنها چیزی که مایه تعجّب و تحیّر بسیار است، پشتیبانی پاره ای ملل مسیحی از آنها و به رسمیّت شناختن دولت پوشالی اسرائیلی است. همان مردمی که قلب عیسی مسیح7 را در آسمان رفعت، جریحه دار کردند. همان جمعیّتی که مریم صدّیقه را به ناسزا و بی ادبی یاد کردند، همان افرادی که امروز هم در محافل مذهبی آنها، مریم پاک را به خلاف عفّت یاد می کنند، این ضربت های جگرخراش معنوی است که از این یک مشت جهود عنود به مذهب عیسوی وارد شد.

در مقابل، تنها کسی که به مخالفت آنها برخاست، پیغمبر بزرگ اسلام9 بود که کتاب آسمانی خود را در دست گرفت و به جهانیان اعلان عظمت مسیح و عصمت مریم صدّیقه را نمود. آری! اسلام در مقابل جمعیّت یهود قیام کرد و دامن عفّت مادر مسیح را از لوث ناسزاهای آنها تنزیه نمود و یک سوره در شأن مریم و عظمت او برای جهانیان و به رسوایی یهود، از منبع وحی دریافت نمود. اکنون ملّت نصاری، جبران خوبی های اسلام را بدین نحوه می نماید و با دشمنان عیسی مسیح، دستِ برادری می دهد و بر علیه مسلمین و اسلام قیام و اقدام می کند؟

این است پاداش ملّت نصاری در مقابل خدمت اسلام به مسیح و مریم صدّیقه، باز این قدرها تعجّب و تأثّر ندارد که بعضی از رجال سیاسی، دست دوستی و برادری به دشمن عیسی و مادر معصومه اش بدهند؛ لیکن در محافل مذهبی و ملّی مسلمین، یک نکته با کمال تعجّب، تلقّی می شود و آن نکته این است که چه شده است که محافل روحانی مسیحیّت به جای آنکه دولت هایی را که با دشمنان مسیح، دست دوستی داده و با آغوش باز آنها را پذیرفته اند، به خطای خود آگاه کند و ملل دیندار عیسوی را از خواب غفلت بیدار کند، به سکوت فرو رفته و وظیفه روحانی خود را انجام نمی دهد؟

اینک اینجانب از طرف عموم ملّت اسلام؛ مخصوصا پیروان و روحانیّون مذهب مقدّس شیعه ایران، تنفّر خود را از جمعیّت متعدّی یهودی و کسانی که با آنها همراهی می نمایند به تمام ممالک عالم و مخصوصا به مقامات بزرگ روحانیّت ملّت مسیح، اعلان می کنم و از خداوند متعال، نصرت مسلمین و خذلان متجاسرین را خواهانم.

در خاتمه از مقام پاپ تقاضا دارم که به ملل مسیحی تذکر دهند که از این جمعیّت یهود که دست تعدّی به جان و مال مسلمین مظلوم دراز کرده اند، پشتیبانی ننموده و عواطف چند صد میلیون مسلمان را برای خاطر یک مشت یهود فتنه جو، جریحه دار ننمایند و البته این معنی درخور مقام روحانیّت پاپ که همیشه رهبر و هادی ملّت هست، می باشد.

محمد الموسوی البهبهانی

آقای وایشر پس از شنیدن سخنان اینجانب و خلاصه نامه، از علاقه پاپ نسبت به مسلمانان که در حقیقت پرتوی از حبّ مسیح به جهان و انسان است سخن گفت؛ ولی از اقدامات پاپ در موردی که تذکر دادم چیزی به زبان نیاورد.

ما منکر آن نیستیم که حضرت مسیح، سفیر مهر و مودّت بوده است؛ ولی این حقیقت، در همه پیامبران وجود دارد. انبیای عظام، مظهر شفقت و مهر بودند و سخت ترین ناملایمات را در راه هدایت بشر متحمّل می شوند و قرآن، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را به عنوان «رحمة للعالمین» معرفی می کند و در روایات ما وارد شده است: «و هَلِ الدّین إلاّ الحبّ(4)». واقعیّت دین، همان مهر و محبّت است. انسان آگاه که واقعیّت ها را شناخت، طبعا واقعیّت، جاذبه دار و مهرآفرین است.

آقای وایشر، این سخن اینجانب را نیز تصدیق کرد و گفت: امروز باید بشر را به همفکری و نوع دوستی دعوت کرد، و نبرد و خونریزی باید جای خود را به مهر و مودّت بدهد.

بانوی ایرانی محقّق در کتابخانه قرویین

همان طور که در آغاز یادداشت ها گفتیم: از طرف آقای دکتر خالد علیوه -وزیر آموزش عالی و تحقیقات علمی کشور مغرب (مراکش)- برای ایراد سخنرانی علمی و گفتگو با علما و شخصیّت های فرهنگی، فکری، دانشگاهی آن کشور دعوت شدم. پاسخ مثبت به این دعوت، جز در روزهای تعطیلی دروس حوزه علمیّه و فصل زمستان که هوا در آنجا کاملاً معتدل است، امکان پذیر نبود؛ از این لحاظ در تاریخ 3/12/82، برابر با یکم محرم الحرام 1425ه، که فصل پایانی زمستان، آغاز و دروس حوزه به مناسبت سوگواری سالار شهیدان تعطیل شده بود، ایران را به مقصد یاد شده ترک گفته و در فرودگاه «الدار البیضاء» مورد استقبال آقای «محمد برکاوی» -رئیس دانشگاه «الحسن الثانی»- قرار گرفتم و ده روز در آن کشور اقامت داشته و طبق برنامه تنظیم شده به استان های مختلف کشور، مسافرت داشتم. خاطرات سفر و بیان نکات آموزنده این سفر علمی، همان است که در گذشته گفته شد. چیزی که در این جا مناسب است بیان گردد این است که:

روز سه شنبه 5/12/82 در محلّ آکادمی مَلِکی مغرب در حضور جمعی از اعضای این آکادمی و شخصیّتهای علمی و دانشگاهی، تحت عنوان «اصول فقه و نوآوری علمای شیعه در آن» به سخنرانی پرداختم و پس از یک رشته پرسش ها و پاسخ ها، نشست به پایان رسید؛ سپس ما را برای استراحت به اتاق خاصی راهنمایی کردند.

من در میان جمعی، باز سخن می گفتم، ناگهان بانویی که روسری بر سرداشت، وارد اتاق شد و خود را ایرانی مقیم کشور مغرب معرفی کرد و گفت: شوهرم برای تدریس زبان فارسی به این کشور سفر کرد و اقامت گزید، ما هم بالتبع در این کشور اقامت گزیدیم؛ امّا شوهرم درگذشت و اکنون من به جای او تدریس می کنم.

گفتم: اهل کجا هستی؟

گفت: گیلان.

گفتم: چند سال است که در این کشور اقامت گزیده اید؟

گفت: سی و هفت سال.

پس از یک رشته مذاکرات کوتاه، او افزود: من هدیه ای را به شما تقدیم می کنم تا آن را همراه خود به ایران ببرید، هرچند مردم این کشور، از آن آگاهی ندارند.

گفتم: چیست؟

گفت: سالها پیش، هنگامی که در «خزانه قرویین» (کتابخانه تاریخی شهر قدیم فأس) به رونویسی از ترجمه فارسی نظام الدین قاری نیشابوری(5) بر قرآن مجید می پرداختم به این حدیث منظوم فارسی که در قالب مثنوی است، دست یافتم -که تاریخ کتابت آن، سال 976 ه.ق قیده شده بود و شخصی آن را از ترکیه به ابومنصور السعدی، سلطان مراکش-(6) هدیه داده بود. وی نیز بنا به دست خطی که بر آن نوشت، در سال 1007 ه.ق آن را وقف کتابخانه نمود.

این جانب به تبرّک نام امام جعفر صادق علیه السلام به رونویسی از آن پرداختم و مرحوم استاد سعدانی، مضمون دستخط سلطان ابومنصور السعدی را که در صفحه پایانی کتاب خدا ثبت بود به آن افزود. این حدیث منظوم، چون از پهنه جغرافیای تاریخی زبان فارسی حکایت ها دارد، به مبارکی بیست و پنجمین سالگرد جمهوری اسلامی به ایران عزیز هدیه می نمایم.

اینک متن حدیث منظوم:

هر که از قران گشاید فال خویش

بی شک او واقف شود بر حال خویش

بایدش کردن طهارت از نخست

مصحف از اوّل و آخر و درست

فاتحه برخوان تو از اوّل سه بار

سوره اخلاص و نیتّ پیش آر

سطر اوّل تا به هفتم برشمر

کت نماید حرفِ هفتم خیر و شر

چون که شد نیّت سه بار ای نیک رأی

این دعا برخوان و مصحف برگشای

«اللهمّ إنّی توکّلت علیک وتفأ

لت بکتابک فارنی ما هو المکتوم»

«فی سرّک المکنون فی غیبک المصون

یا ذا الجلال و الإکرام»

این چنین فال است فال انبیا

هم برین بودند جمله اولیا

چون الف آید به فال اندر کتاب

ابتدای کار شد خیر و صواب

ببه نیکویی بیابی راحتی!

منفعت یابی ز صاحب دولتی

ت به توبه باز گرد از هر خطا

گر دهی صدقه بُوَد ردّ بلا

ث اگر آید به فال اندر کلام

گردی اندر دین و دنیا نیکنام

ج(7) جدّ و جهد کن در کار خویش

کت درآید ناگهان دولت به بیش ح ز خویشان دولتی یابی قویاز بلا و از عنا ایمن شوی

خ نباشی خالی از خوف و خطربا خدا باش و ز هر بد درگذر

د دولت یابد او با عزّ و نازدست او در کارها گردد دراز

ذ دشمن قهر گردد شاد باشاز غم و اندوه دل یابی خلاص

ر به فال آمد بدان ای مهتریهم ز عمر و هم ز دولت برخوری

ز به کار خویش درماند به جانعاقبت یابد از آن سختی امان

س سعادت یابی اندر دو سرایهم بیابی هرچه خواهی از خدای

ش ز دشمن می نماید ترس و بیمباید از دشمن خطر کردن مقیم

ص صبری کرد باید در مرادچون که کردی صبر کارت نیک باد

ض روزی چند غمخواری شودبی تردّد در پی کاری شود

ط طلب توفیق از فضل خدابهر هر کاری که پیش آید تو را

ظ نیابی از بلا و رنج و دردپس بیابد آنچه طالب بود مرا

ع اگر آید به فال اندر زمانآشکارا گردد از راز نهان

غ چیزی داد باید خواستهچون ندادی کار شد آراسته

ف اگر آید به فال ای هوشیارجمع گردد کار و گردی کامکار

ق اگر آید شوی مقبول قولبی شک ایمن می شوی از بیم و هول

ک بیم آن بود کت ناگهاندر خصومت اوفتی هش دار هان

ل اگر آید به فال ای مرد خاصاز غم و اندوه دل یابی خلاص

م از دشمن ملامت یابد اویا به دشمن بازگردد یا بدو

ن در آن کاری که رنجی برده استصبر باید زآنکه بس آزرده است

ه هلاکِ دشمن یابد به فالباز رست از گفت و گو و قیل و قال

و از خلقان شود او بی نیازسازدش کار دو عالم کارساز

لا (اگر) آید یقین و بی شکیکار تو شوریده گردد اندکی

ی ز غایت آیدش اخبار خویشتا بگیرد در کنارش باز خویش

چون که شد منظور از فال کلامشاد بادا هر که خواند والسلام

سنة ستّ و سبعین و تسعمأئة 976 من الهجرة النبویّة(8)

هر که خواند دعا طمع دارم

زانکه بس بنده ای گنه کارم

دیدار از دارالحدیث الحسنیّة

علم الحدیث از زمان های دیرینه از علوم رایج در مغرب زمین بوده است، و پیوسته محدّثان بزرگ و شارحان کتب حدیث در این علم سرآمد روزگار بوده اند و در فهرست کتاب های مربوط به حدیث، اسامی گروهی از مغاربه (اهل مغرب) دیده می شود که پیوسته آثار آنها، مورد مراجعه محدّثان و دانشمندان بوده است(9).

به خاطر دیرپا بودن این رشته، در شهر رباط، مرکزی به نام «دارالحدیث الحسنیّة» وجود دارد که با مدیریّت آقای دکتر احمد الخملیشی اداره می شود و در کنار این رشته، رشته قرائت و تجوید نیز ایجاد شده است.

به هنگام ورود، استقبال گرمی از ما به عمل آمد و برای این که جمع قلیلی در مجلس حاضر شوند و حضور به اسانید، اختصاص یابد، به غرفه کوچکی راهنمایی شدیم که حدود 20 نفر در آنجا حضور یافته بودند.بیشترین عنایت آنان در تصحیح حدیث، ملاحظه اسناد است و صحّت سند و ضعیف بودن آن، دلیل بر اعتبار روایت یا عدم آن است و در این قسمت پیشرفت های زیادی کرده اند و کلیّه روایات سنن و چهار کتاب از صحاح را به نقد کشیده صحیح را از غیرصحیح بازشناسی نموده اند.

ولی در اینجا راه دیگری برای بازشناسی صحیح از سقیم هست که نسبت به آن، کمتر عنایت شده است. این راه، بررسی مضمون و محتوای حدیث است که می توان با موازینی، صحیح آن را از غیرصحیح بازشناخت و یکی از محقّقان معاصر اهل سنت؛ یعنی استاد شیخ محمد غزالی مصری(م1416ه) در این راه پیشگام شده و کتابی به نام «الحدیث النّبوی بین أهل النقل و أهل الفهم» دارد. او در این کتاب با دلایل خاصی، بسیاری از احادیث را در عین صحّت سند، مردود شمرده است. این کتاب، که با مذاق سلفی ها سازگار نبود، پس از نشر، آماج تیرهای اعتراض قرار گرفت و احیانا بخشی از منابر سعودی ها در نماز جمعه ها به نقد مؤلف اختصاص یافت. اگر او مبتکر این راه است، ما نیز از او پیروی کرده، کتابی به نام «الحدیث النبوی بین الرّوایة و الدّرایة» نوشته ایم؛ ولی روش ما با روش او یکسان نیست، هرچند در برخی از نقاط با هم تلاقی داریم. روش ما به اختصار چنین است:

1. حدیث را بر کتاب اللّه عرضه می داریم و اگر مخالف تشخیص داده شد، قطعا مردود خواهد بود. البته مقصود از مخالفت، مخالفت تمام عیار است که در اصطلاح، به آن «تباین» می گویند، نه اختلاف در تخصیص و تقیید که هرگز اختلاف به حساب نمی آید. بنابراین روایاتی که حاکی از تجسیم و تشبیه خداست، مردود خواهد بود؛ زیرا نظر قرآن در این مورد این است که «لیس کمثله شی ء(10)».

2. حدیث را بر عقل و خرد عرضه می داریم؛ عقلی که با آن خدا را شناخته ایم و همه گروه ها آن عقل را حجّت می دانند و گاهی نام آن را «عقل حصیف» می نامند. در این صورت روایاتی که حاکی از این است که گناه برخی را برخی دیگر به دوش می کشند، مخالف این میزان بوده و قطعا مردود خواهد بود.

3. حدیث بر سنت و احادیث متواتر و مورد پذیرش فریقین عرضه می شود؛ هرگاه روایتی با چنین حدیثی، مخالف باشد، مردود خواهد بود.

عبداللّه بن زبیر آنگاه که خواست نماز جمعه را قبل از خطبه ها بخواند؛ گفت: «سنت پیامبر صلی الله علیه و آله گاهی بر تقدیم خطبه و گاهی بر تأخیر آن بود(11)». مسلّما این حدیث، مخالف سنّت متواتری است که از پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده و حاکی از آن است که آن حضرت پیوسته خطبه ها را قبل از نماز می خواند.

4. حدیث بر تاریخ قطعی که مورخان آن را نقل کرده اند عرضه می شود، در صورت ناسازگاری پذیرفته نخواهد شد.

از باب نمونه، «مسلم» در صحیح خود در باب فضائل صحابه از ابن عباس نقل می کند: مسلمانان مدینه، پس از اسلام آوردن ابوسفیان، به وی با چشم حقارت نگاه می کردند و حاضر به نشست و برخاست با او نبودند. ابوسفیان خدمت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله رسید و گفت: سه چیز زیبا در اختیار من است و من آنها را در اختیار تو می گذارم.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آن سه چیز چیست؟!

ابوسفیان: 1. زیباترین زنان به نام «امّ حبیبه» در اختیار من است، من آن را به عقد تو درمی آورم.

2. معاویه -فرزندم- را کاتب تو قرار می دهم.

3. هرگاه به من امر کنی با کافران می جنگم چنانکه با مسلمانان جنگیدم.

این روایت در صحیح مسلم وارد شده است که از نظر اهل سنت، مانند صحیح بخاری، خدشه بردار نیست. در حالی که بر خلاف تاریخ صحیح است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله با ام حبیبه در مکّه ازدواج کرده و در سال پنجم بعثت از جمله مهاجرین به حبشه بود، ولی ایمان ابوسفیان، پس از فتح مکّه در سال هشتم هجری بوده است؛ بنابراین فاصله تزویج امّ حبیبه با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، حداقل 16 سال است. چگونه زنی که 16 سال قبل به عقد پیامبر درآمده و افتخار همسری او را داشت، بار دیگر پس از گذشت 16 سال به عقد او درآید؟!

گذشته از این، کاتب بودن معاویه خود مورد بحث است؛ زیرا پدر و پسر در رمضان سال هشتم هجرت، به ظاهر اسلام آوردند و در مکّه زندگی می کردند. در چه زمانی به مدینه آمده و ماندگار شده و به کتابت وحی پرداخته است، جای گفتگوست.

5. یکی دیگر از راههای شناسایی صحیح از غیرصحیح، عرضه آن بر مسایل اجتماعی امّت اسلامی است. هرگاه حدیثی برخلاف اتّفاق امّت باشد، مردود خواهد بود. به عنوان نمونه، «طحاوی» در کتاب «مشکل الآثار» از «انس» نقل می کند که او گفت: از آسمان تگرگ بارید، ابوطلحه به ما گفت: از این تگرگ به من بدهید و او در حالی که روزه بود از آن تگرگ خورد. انس می گوید: به او گفتم: تو روزه بودی و با این حال، تگرگ را خوردی؟ او گفت: این یک مائده آسمانی است که فرود آمده و شکم های ما را پاک می سازد و از خوردنی ها و نوشیدنی های معمولی نیست.

انس می گوید: به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدم و جریان را به او گفتم، او سخن ابوطلحه را تأیید کرد و حتّی به من گفت: این مطالب را از او یاد بگیر(12)!

شکی نیست که چنین روایتی، فاقد ارزش می باشد؛ زیرا امّت اسلامی، هر نوع خوردن و نوشیدن را موجب باطل شدن روزه می داند و این گواه آن است که این حدیث را به رسول خدا صلی الله علیه و آله به دروغ نسبت داده اند و سیوطی آن را از روایات موضوع و جعلی می داند.

قرّاء سبعه و قرائات سبع

سخن از قرائت های مختلف به میان آمد. قرائت های مختلف که هرگز سند صحیحی به رسول خدا صلی الله علیه و آله ندارند، اصولاً این قرائات سبع را چگونه می توان به رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت داد؟ آیا پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در ده سال آخر عمرش که دهها گرفتاری داشت، این مجال را پیدا کرد که این قرآن را با هفت قرائت بخواند و دیگران آن را حفظ کنند؟

پرسیدم: آیا مقدّمه جزری در تجوید، در اینجا تدریس می شود؟ از ظاهر سخنانشان برآمد که مورد توجه است. مقدمه جزری ارجوزه کوچکی است در علم تجوید که آغاز آن چنین است:

یقول راجی عفو ربٍّ سامعٍ

محمد بن الجزری الشافعی

و در اهمیّت علم تجوید می گوید:

الأخذ بالتجوید حتم لازم

من لم یجوّد القرآن آثم

لأنّه به الإله أنزلا

و هکذا امنه الینا وصلا

تا اینکه می گوید:

و لیس بینه و بین ترکه

إلاّ ریاضة امرء بفکّه

در نسخه های مطبوع در ایران به جای «فکّه»، «کفّه» آمده است که مسلّما غلط می باشد؛ زیرا تجوید فنّی است که با فکّ انسان سر و کار دارد و انسان باید با این «فکّ» خود، آن قدر به کار تجوید بپردازد، و یا قرآن را به اندازه ای با تجوید بخواند، تا تجوید برای او ملکه گردد.

بحث های جانبی دیگری انجام گرفت که فعلاً لزومی برای بازگویی آنها نیست. پس از آن، ما دارالحدیث را با تشکر و سپاس ترک کردیم.

پی نوشتها:

1. آنچه فرمودید، مربوط به خطوط قرمز است و این، مربوط به جناب سفیر است نه من!

2. در روزهایی که دولت پوشالی اسرائیل تشکیل گردید و سازمان ملل نیز آن را به رسمیّت شناخت و کشتار مردم فلسطین و کوچاندن آنها به نقاط دیگر جهان آغاز گردید گروهی از علمای بزرگ تهران در منزل آیت اللّه بهبهانی قدس سره گرد آمدند و قرار شد که تلگرامی در این مورد از جانب ایشان به پاپ صورت گیرد، و قرار شد که چند نفر در این مورد، متنی را تنظیم کنند که فردا در منزل ایشان مورد بررسی قرار گیرد و یکی از آنها برگزیده شود و مرحوم امام خمینی قدس سره یکی از افرادی بود که متنی را نوشته و آن را عرضه کرد و از میان آنها متن ایشان مورد گزینش قرار گفت؛ بنابراین متن تلگرام از ایشان بود؛ ولی چون آیت اللّه بهبهانی رئیس روحانیّون پایتخت بود، تلگرام به نام ایشان مخابره شد.

3. مائده، 82.

4. سفینة البحار، ماده «حب».

5. او بیشتر به لقب «نظام الدین اعرج» معروف است.

6. «ابوالعباس احمد منصور باللّه سعدی» از سلاطین سلسله سعدیین در مغرب اقصی بود و در سال 956هجری در شهر فاس به دنیا آمد، و در یازدهم ربیع الاوّل سال 1012 به مرض وبا در شهر «دارالبیضاء» درگذشت، و در مقبره سعدیین در شهر «مراکش» مدفون گردید».(الاستبصار، ابوالعباس احمد بن خالد ناصری). تعدد کنیه ابومنصور در متن، و ابوالعباس در پاورقی، مربوط به دستخط خود بانوی ایرانی است و شاید دو کنیه داشته است.

7. حروف ذیل برای حفظ وزن، تلفظ کامل دارد: جیم - دال - ذال - سین - شین - صاد - ضاد - طا - ظا- عین-غین-قاف-کاف-لام-میم-نون-واو و چنانکه ملاحظه می گردد چهار حرف فارسی ندارد.

8. ملاحظه (به خط مرحوم استاد عبداللطیف السعدانی):

«وردت هذه القصیدة فی آخر مصحف شریف: بتحبیس لأبی العبّاس المنصور السعدی، بتاریخ أواسط رمضان 1007 هجری، بخطّه أهدی الیه من ترکیا». (لا یعرف مهدیه و لا ناسخه). خزانة القرویین.

9. دانشجویانی از کشورهای عربی که از مسلک وهّابی، بیزار هستند برای آموزش حدیث به جای اینکه به مدینه و مکّه بروند، کشور مغرب و نظایر آن را انتخاب می کنند و لذا گروهی در اردن و غیره دیده می شوند که در علم حدیث، در درجه بالایی قرار دارند، که تحصیل کرده مغرب و یا کشورهای همجوار آن می باشند.

10. شوری، 42.

11. مسند احمد، ج 4، ص 4.

12. مشکل الآثار، ج 2، ص 832، شماره 1983.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان