Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
AR-SA
MicrosoftInternetExplorer4
جهان را پاس بداریم (7)
دیدیم و
دانستیم که طراح حکیم جهان هستی اموری را نسبت به جهان و انسان برخود واجب و لازم
شمرده و متقابلاً ما را هم به وظایف و تکالیفی ملزم کرده است. از جمله اینکه با
وعده هایی که داده، ما را به انتظار نشانده و آخرالزمان را به زیبایی ترسیم کرده
است. او به وعده هایی که داده، خود را متعهد و ملزم شمرده، تا ما چگونه باشیم؟!
آینده بشریّت و وعده الهی
بشریّت به
کجا می رود؟ آیا بشر سرانجامی مبهم و تاریک دارد و آیا کاروان پویای بشریّت -همچون
رود کوری که مسیری را طی می کند و صحراها و بیابان ها و دره هایی را پشت سر می گذارد
و عاقبت به دشتی شوره زار می رسد و در دل خاک، محو و گم می شود- پایانی جز ناکامی
و شکست ایده ها و آرزوها و یأس از همه مبارزه ها و ایسم های فلسفی و سیاسی و
اجتماعی نخواهد داشت؟
اگر دنیای
بشریت از ظلم ها و تبعیض ها و جنایات و حق کشی ها در رنج و عذاب است و قدّاره بندهای
زورمند و قلدرمآب با عناوین فریبنده ای همچون تأمین دموکراسی و جهانی سازی به مال
و جان و ناموس ملت های ضعیف رحم نمی کنند و سازمان های جهانی تماشاگر صحنه اند و
احیانا قطع نامه ای هم به نفع زورگوها صادر می کنند، انسان های مبارز و مجاهد نیز
در برابر آنها به صف ایستاده اند و بدون اینکه دل به وعده ها و نویدهای پوچ و
دروغین ببندند، با فریادهای کوبنده و مبارزات انتحاری، خواب راحت را از چشم آنها
گرفته و آنها را در وحشت و اضطراب دائم فروبرده اند.
سرانجام،
پیروزی از آنِ کدام است؟ نظام هستی و آنکه مدیر و مدبّر این نظام است، کدامیک را
ترجیح می دهد؟ راستی آیا در برابر این تضادّ خونین و این تنازع مستمر و در جریان
ستیز حق و باطل، بی تفاوت و فقط تماشاگر است و احیانا از این جنگ نابرابر و به خاک
و خون کشیده شدن زنان بی گناه و کودکان معصوم و بیماران دردمند، لذت می برد؛ یا
اینکه خطای فاحش و ظلمی آشکار است؟ اگر فکر کنیم که او و نظام متقن و مستحکمش،
همین وضع را می پسندد و ظالم پروری و مظلوم ستیزی و ضعیف کشی، خاصیت ذاتی جهان او
و غیرقابل تغییر است.
او انسان
را بر فطرت حق طلبی و کمال جویی آفریده و کلّ نظام جهان هستی نیز در همین مسیر
قرار دارد و به همین جهت است که راه را برای رسیدن به حق و کمال، هموار کرده و
موانع را شکست پذیر و عوامل فساد و انحطاط و بدبختی را نامقاوم قرار داده و این
موجود انسانی می تواند با عبور از موانع و پشت سر گذاشتن اسباب رکود و مزاحمت به
آرمان های بلند و ایده های والا و اهداف دور و دراز خود نایل آید.
در این
نظام، موجودی سرسخت تر از شیطان، وجود ندارد؛ ولی کیست که نداند که همان هم در
برابر اراده پولادین انسان به زانو درمی آید و در میان همین انسان ها کسانی پیدا
شده و می شوند که شیطان را در برابر خود به زانو درمی آورند. همان که می گفت:
«أسْلَمَ شیطانی بِیَدی(1)» به انسان ها مژده داد که اگر سرسختی کنند،
در برابر شیطان به پیروزی می رسند.
نفس
امّاره، عامل طغیان ها و حق ستیزی ها و غلبه خوی حیوانیّت و ددمنشی بر انسان هاست
و آنهایی که با دشمن نفس، همخانه و همسایه اند و در این پیکار داخلی، ضعیف و زبون
مانده اند، هرگز نتوانسته اند در برابر جنایتکاران متعدی و متجاوز، سینه سپر کنند
و آنها را به زانو درآورند؛ ولی همین دشمن درونی هم شکست پذیر است و اگر اراده ای
قوی و عقلی بیدار و وجدانی مقاوم و انگیزه ای الهی در برابر خود ببیند، تسلیم
می شود، بلکه همچون شیاطین که در ملک سلیمان خدمت می کردند و نیروی خود را در راه
آبادانی قلمرو حکومت آن حضرت، به کار می انداختند، خدمتکار بی مزد و منّت عقل و
وجدان می شود و در برابر این سلیمان باطن، سر تسلیم فرو می آورد و اگرنه، به فرمان
سلیمان باطن به غل و زنجیر کشیده می شود. همان گونه که سلیمان ظاهر، همه چیز در در
فرمانش بود و خداوند درباره اش فرمود:
«فَسَخَّرْنا
لهُ الرّیحَ تجْری بِأمْرِهِ رُخاءً حیثُ أصابَ* و الشَّیاطینَ کلَّ بنّاءٍ و
غوّاصٍ* و آخرین مقرّنین فی الأصْفاد(2)».
«ما باد
را برای او مسخر کردیم که به فرمانش به هرسو که می خواست با آهنگی ملایم حرکت
می کرد و شیطان های بنّا و غوّاص را خدمتگزار او ساختیم و شیطان های سرکش و
نافرمان دیگری که اهل اطاعت و خدمت و آبادگری نبودند و همچنان به دنبال فساد و
شیطنت بودند، به غل و زنجیر کشیدیم».
خداوند،
چه استعداد شگفت انگیزی به انسان داده و چگونه تمام زمینه ها و امکانات را برایش
فراهم کرده است که می تواند -اگر بخواهد بر دیوهای ظاهر و باطن غلبه کند و آنها
را به خدمت در مسیر آرمان های بلند خود وا دارد و اگر از خدمت سر باز زنند و طغیان
کنند، آنها را به غل و زنجیر کشد و شعله شرور و طغیانشان را فرونشاند.
مگر در
دولت حق و در سلطنت کریمه و حکومت عادله، نیروهای شرّ و فساد و شیاطین جنّ و انس و
دیوهای ظاهر و باطن، تار و مار و نابود و هلاک می شوند؟ مگر نمی شود با
برنامه ریزی صحیح و دقیق، همین ها را هم به خدمت گماشت و در صورت سرکشی و طغیان
آنها را به زنجیر کشید.
یوسف
صدّیق که با درایت و سیاست الهی خود، مصر را از خطر خشکسالی و قحطی و فساد ناشی از
فقر و گرسنگی نجات داد، از همان نیروهایی استفاده کرد که قبلاً در خدمت فرعون ها و
عمّال استبداد و ظلم و خیانت و جنایت بودند.
انقلاب
اسلامی و رهبری توانایش در جنگها و آبادانی ها و سازندگی ها به همّت مردان و زنان
مؤمن از همانهایی استفاده کرد که در گذشته در خدمت استبداد نظام شوم شاهنشاهی و
مجری فرامین خدایگان و ارتشداران و به قول بعضی ها «پدر تاجدار» بودند. نگارنده
خود در یکی از بازداشت ها -که در ماه مبارک رمضان بود- از مأموری که کارش مراقبت
از من بود، شنیدم که می گفت: «از سنّ چهارده سالگی تاکنون نماز و روزه ام ترک
نشده، ولی اکنون فهمیده ام که در خدمت ظلم قرار گرفته ام». او این جمله را با سوز
و گداز بر زبان آورد.
فرق دولت
صالح و فاسد این است که اولی مردم را به سوی تقوا و راه و رسم صحیح سوق می دهد و
دومی زمینه ساز ظهور و نمود شقاوت و انحطاط و شهوت و فساد است. امیرالمؤمنین
علیه السلام فرمود:
«أمّا
الإمْرةُ البرّةُ فیعمل فیها التّقیّ و أمّا الإمْرةُ الفاجرةُ فیتمتّعُ فیها
الشّقیّ...(3)».
«در حکومت
پادشاه عادل، پرهیزکار به کار خود مشغول است و در حکومت پادشاه فاجر، افراد بدبخت
و نگون بخت به بهره وری ها و زد و بندهای خود می پردازند».
مقصود،
این است که در حکومت امرای عادل، تنها، زمینه پرهیزکاری فراهم است. پرهیزکاران،
ظهور و نمود می یابند و بی تقواها مجالی برای خودنمایی و زد و بندها و تمتّعات و
شهوات خود ندارند و ناگزیرند که نیروها و امکانات خود را در همان مسیری قرار دهند
که اهل تقوا آن را می خواهند و اگر بخواهند به کاری غیر از آن روی آورند، باید به
غل و زنجیر کشیده شوند، تا از توطئه و طغیان و فساد و کارهای خلاف باز بمانند. اما
در حکومت امرای جور، اهل تقوا، منزوی می شوند و تنها به عبادات فردی و کارهایی که
برخوردی با جور جائران و ایده های شوم تبهکاران ندارد، اکتفا می کنند و البته
همواره آماده اند که به وظیفه الهی و انسانی و وجدانی خود عمل کنند و به حکم
وظیفه، شکنجه و زندان و مرگ سرخ را به جان خریدار می شوند.
وعده حق
ولی اینها
باید بدانند که در این نظام، یله و رها نیستند. خداوند راه راست را هموار می کند و
نصرت مؤمنان را برعهده دارد و بشریّت را به سمتی سوق می دهد که سرانجامی جز پیروزی
حق و شکست باطل ندارد. او وعده داده است که حق بر باطل پیروز می شود و خود تأکید
کرده است که: «إنّ وَعْدَ اللّهِ حقٌّ(4)»: «وعده خدا حق است». وعده ای
است که وعده دهنده بر وفای به آن، قاطع است و بر تحقق بخشیدن به آنچه وعده داده
است، قدرت تام دارد و هیچ چیزی نمی تواند مانع تحقق آن گردد.
البته
باید توجه داشت که در این نظام، نه تنها علّت مؤثّر -که همان خدای حکیم علی
الإطلاق است نقش دارد، بلکه علت های مُعِدّ نیز که خارج از حیطه قدرت و حکمت و
عنایت او نیستند، نیز نقش دارند. خدا رویاننده دانه است؛ ولی کشاورز باید دانه را
در زمین بکارد و به آن آب دهد، تا خداوند سبزش کند. خداوند، علّت مؤثر و کشاورز،
علّت معدّ است(5). خداوند، خالق جنین در رحم مادران است، ولی پدر و
مادر باید هم بستر شوند و نطفه مرد با نطفه زن در رحم؛ تلاقی کنند و به اذن خداوند
با هم ترکیب شوند، تا خداوند، جنین را خلق کند. علّت مؤثر، خداوند و علّت معدّ،
پدر و مادر است(6).
از این
نمونه مثال ها بسیار داریم. خداوند طبق وعده خود - که خود را ملزم به وفا کرده
است- عمل می کند؛ ولی ما انسان ها در نقش علت های معدّ باید زمینه ساز پیروزی حق
بر باطل شویم. او به مؤمنینی که عمل صالح می کنند، چهار وعده داده است:
1.
لَیستخلِفَنَّهم فی الأرض.
حتما و
محقّقا آنها را روی زمین خلیفه و حاکم می کند.
2.
لَیُمَکِّنَنَّ لهم دینَهُمُ الّذی ارْتَضی لهم.
حتما و
محققا دینی را که برای آنان پسندیده، اقتدار و عظمت می بخشد.
3. و
لَیُبَدِّلَنَّهُم من بعدِ خوفهم أمنا.
حتما و
محققا ترس و بیم آنها را به ایمنی و آرامش مبدّل می سازد.
4.
یَعْبُدونَنِی لا یُشْرِکُونَ بی شَیئا(7).
با فراهم
شدن زمینه های حاکمیّت صالحان و اقتدار و عظمت مکتب مورد قبول خداوند و از بین
رفتن زمینه های ترس و اضطراب و ناامنی، آنها بدون دغدغه خاطر، به پرستش خدای یگانه
می پردازند و زمینه هرگونه شرک و انحراف و توجه به غیر خدا - که منشأ تمام
بدبختی های دنیوی و اخروی بشر است - از بین می رود.
دین اسلام
که مکمّل و متمّم همه ادیان الهی و آسمانی است، برای این نیامده است که در شبه
جزیره عربستان، محدود و محصور و محبوس بماند و پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله
برای این مبعوث نشده است که تنها پیامبر عرب یا بخشی از عرب باشد؛ بلکه با پشتوانه
قوی و محکم «لِیُظْهِرَهُ علی الدّینِ کُلِّهِ(8)» آمده است که دنیا را
تحت نفوذ تعلیمات و رهنمودها و اعتقادات و احکام خویش قرار دهد و این، وعده حتمی
الهی است که حق است و محقّق خواهد شد.
کراهت و
مانع تراشی پیروان مسلک شرک، هیچ تأثیری نخواهد داشت و بشریّت، راه خود را به اذن
و هدایت خداوندی به سوی آن مقصود والا طی می کند(9).
امام صادق
علیه السلام درباره آیه مزبور فرمود:
«و اللّه
ما نزلَ تأویلها و لا ینزل تأویلها حتّی یخرجَ القائم(10)».
«به خدا
سوگند، تأویل آن نازل نشده و نمی شود، تا اینکه حضرت قائم، از پشت پرده غیبت خارج
شود».
و در
ادامه توضیح داد که با خروج و قیام آن حضرت، کافری و مشرکی که توحید و امامت را
منکرند، باقی نمی ماند، مگر اینکه از قیام او ناراحت و پریشانند و گرفتار انزوا و
بدبختی می شوند و به هرجا پناه برند، گرفتار می شوند.
«حتّی لو
کان الکافر فی بطن صخرةٍ قالت: یا مؤمنُ فی بطنی کافرٌ فاکْسِرْنی و أقتله(11)».
«حتی اگر
کافری در دل صخره ای پنهان باشد، به مؤمن می گوید: در دل من کافری است. مرا بشکن و
او را بکش».
این حدیث
شریف، نشانگر این است که مدیر و مدبّر نظام خلقت، مسیر آفرینش خود را به گونه ای
ترسیم کرده است که نه تنها انسان های صالح، در راه تحقق آرمان های فطری و الهی بشر
مجاهدت می کنند، بلکه طبیعت این جهان نیز بستری هموار برای تلاش مردان و زنان
مجاهد است و آنچه خدا وعده داده، باید تحقق یابد. آنچه باید بشود از پشتوانه اراده
نیرومند الهی -که تخلف ناپذیر است- برخوردار است. طبق اراده خلل ناپذیر او باید
مستضعفان عالم -که خواهان عدل و انصافند- حاکم شوند و باید مستکبران عالم -که
ایده ای جز ظلم و کفر و شرک و جنایت ندارند- از پای درآیند. آری:
«و نرید
أنْ نَمُنَّ علَی الّذینَ اسْتُضْعِفوا فِی الارضِ و نجعَلَهُم ائمَّةً و نجعلهم
الوارثین(12)».
«ما اراده
داریم که بر آنهایی که در روی کره زمین دچار استضعاف شده اند، منّت گذاریم و آنها
را بر مسند امامت و وراثت زمین و حاکمیّت قرار دهیم».
حقیقت این
است که مستضعف واقعی، همانهایند که هادیان بشر و حاکمان واقعی می باشند؛ چراکه در
نظام اسلامی باید حاکم، معصوم و معصوم، حاکم باشد(13). بنابراین، مسند
وراثت و امامت و حاکمیّت برای آنها آماده می شود؛ چراکه از اوّل هم مال آنها بوده
و غاصبان و جائران از دست آنها خارج کرده اند. با خانه نشینی و گوشه گیری آنها
یاران واقعی و پیروان حقیقی نیز همچون خود آنها در زندان ها جان داده و در
قتلگاهها به خون خویش آغشته شده اند. به همین جهت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله
نگاهی به حسنین علیهماالسلام افکند و فرمود:
«أنتم
المستضعفون بعدی(14)».
«شما بعد
از من گرفتار استضعاف مستکبران می شوید».
و امام
صادق علیه السلام پس از نقل سخن فوق، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و قرائت
آیه مزبور، فرمود:
«هذهِ
الآیةُ جاریةٌ فینا الی یوم القیامة(15)».
«این آیه
تا قیامت درباره ما جاری است».
1. در
بحارالانوار، ج 16، ص 12، آمده است که آدم فرمود: حضرت محمد دو فضیلت بر من دارد:
یکی اینکه همسر او خدیجه به کمک اوست و همسر من به کمک من نیست و دیگری اینکه خدا
او را بر شیطانش نصرت کرد و مسلمان شد، ولی شیطان من کافر شد.
2. سوره
ص، 36 تا 38.
3.
نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 40.
4. فاطر،
5.
5.
أفرأیتم ما تحرثون أأنتم تزرعونه أم نحن الزارعون. (واقعه، 64 تا 62).
6.
أفرأیتم ما تمنّون أأنتم تخلقونه أم نحن الخالقون. (واقعه، 59 تا 58).
7. نور،
55.
8. توبه،
33.
9. لیظهره
علی الدین کلّه و لو کره المشرکون. (توبه، 33).
10.
نورالثقلین، ج 2، ص 211.
11. همان.
12. قصص،
5.
13.
نگارنده در این باره مقاله ای نوشته که در شماره پاییز سال 83 در فصل نامه علمی
پژوهشی علوم سیاسی مؤسسه باقرالعلوم قم به چاپ رسیده است.
14.
نورالثقلین، ج 4، ص 110.
15. همان.