قصیده میلادیه

دوشم که هجر یار می زد به دل شرر بود آتش فراق در سینه شعله ور در آرزوی دوست افسرده و ملول جاری ز رخ سرشک، دیده به سوی در گه با خیال دوست آسوده بود دل گاهی در اضطراب با آه پر اثر از دست دل به تنگ داده ز کف قرار اندوه بی شمار بسته ره مقر شد تلخ کام من چندان که مرغ جان بگشود بال و پر، کز تن کند سفر می شد ز طول شب افزوده بر ملال هر لحظه منتظر تا کی رسد ...

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

بمناسبت نیمه شعبان

دوشم که هجر یار می زد به دل شرر بود آتش فراق در سینه شعله ور در آرزوی دوست افسرده و ملول جاری ز رخ سرشک، دیده به سوی در گه با خیال دوست آسوده بود دل گاهی در اضطراب با آه پر اثر از دست دل به تنگ داده ز کف قرار اندوه بی شمار بسته ره مقر شد تلخ کام من چندان که مرغ جان بگشود بال و پر، کز تن کند سفر می شد ز طول شب افزوده بر ملال هر لحظه منتظر تا کی رسد سحر ز آنجا که هر بلا پایان دهد خدا ز آنجا که هر غمی آخر رسد بسر گویا سروش غیب در گوش هوش گفت کی مبتلای هجر، بشنو ز من خبر صبح فرح دمید شام طرب رسید قد اءسفر السرور، والهم قد هجر الحق حاکم والعدل حاسب للهرج والفساد والظلم والضرر الدهر باسم شوقا الی النعیم اذ جاءه الزعیم والامر قد ظهر ذرات کائنات در شادی و سرور از شکوه لب ببند، وز غم مگو در زیرا فرا رسید میلاد شاه دین فرزند عسکری(ع) فرمانده قدر ثانی عشر امام ماه ده و چهار موعود منتقم، مهدی منتظر شاهنشه همام، سلطان بحر و بر شمس الشموس دین ناموس مستتر غیب مصون حق برهان ما خلق قد جاء فی الشهود، فی اءکمل الصور آن مجمع الکمال، مرآت انبیاست هم خاتم حجج بالنص والاثر مسجود قدسیان آن کعبه الشرف زو کعبه شد شریف هم حجر و هم حجر هم مشعر و منی هم رکن و هم مقام دارند از او شرف،ها فارجع البصر در آسمان فر بالاتر از فلک دربار عز او والاتر از قمر ظل اللهی که جرخ بر درگهش غلام کیوان به خدمتش، بسته همی کمر فرمانروای امر فی الارض والسماء حاکم بما سوی فی کل مااءمر فصل الخطاب دین فرقانه مبین هم داور قضاست هنگام نفع و ضر دربار شاهیش آفاق را پناه ما جاءه الصریخ الا و قد نصر لولا وجوده ما کان للوجود فی ما سوی الوجوب عین و لا اءثر یعنی اگر نبود یمن وجود او می کرد منع فیض خلاق دادگر روح مجسم است مابین ممکنات عقل مصور است در کسوت بشر ثانی عشر امام، ماه ده و چهار موعود منتقم، مهدی منتظر آمد چو در شهود آن دره الدرر و آن نوبهار حسن و آن زهره الزهر شد سر من رآی، رشک بهشت خلد گردید غرق نور آفاق سر بسر بر بازویش عیان بنوشته دست حق یک جمله از کتاب یک آیه از سور مضمون آیه این، حق آمد آشکار با شوکت و جلال با نصرت و ظفر باطل بود زهوق، نابود و مضمحل بگسسته تار و پود بی اصل و بی اثر پس رفت در سجود بر درگه ودود بر بندگی فزود نوزاد نو ثمر بعد از شهادتین گاهی که سجده کرد سوم شهاده گفت با صد شکوه و فر پس مساءلت نمود از معطی وجود انجاز وعد خویش آن سید بشر خیل فرشتگان حاضر به تهنیت از اوج تا حضیض از بام تا به در روح القدس که بود سر خیل آن گروه رفت از میان جمع تا گیردش به بر پس آمد و گرفت آن نو شکفته گل بردش به آسمان غایب شد از نظر نرگس در اضطراب اشکش ز دیده ریخت چون دید می رود از نزد او پسر گفتا به او امام بازش به تو دهند ناخورده او لبن از مادر دگر ثانی عشر امام، ماه ده و چهار موعود منتقم مهدی منتظر قد جاء فی الحدیث ما صح و اشتهر من وصفه الجمیل من نعته الاغر واندر کتابها کز آسمان رسید تفصیل شاءن اوست بی حد و بی شمر از نور ذات او تا معجزات او شرح صفات او گردیده مستتر از معجزات او باشد که ده کتاب در روز هفته خواند از ده نبی ز بر از آدم و خلیل، ادریس و نوح و هود از صالح وکلیم و داود دادگر از عیسی مسیح وز خاتم رسل پیغمبری که بود بر جمله راهبر خواند این کتابها با هر لغت که بود با افصح بیان در دامن پدر باشد براین قیاس اقسام معجزات زان منبع حیات زآن دره الدرر هست این همه دلیل بر مردم جهول بر گمرهان گول ما فیه مزدجر تعسا لفرقه عادوا عن الطریق واستسلموا لمن فی غیه اءصر حقا که این گروه اندر لجاج خویش با منطق و دلیل ضدند و خیره سر فخرا لعصبه ما ضل راءیهم فی عصرنا و ما زالوا بمستقر پاکان مردمند کز اعتقاد پاک بوسند خاک در، زان غره الغرر ثانی عشر امام ماه ده و چهار موعود منتقم مهدی منتظر

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان