در استقبال از هشتم یا نهم ربیع الاول، سالروز سخنرانی تاریخی حضرت زهرا(س) در مسجد پیامبر(ص)
پیامبر اکرم(ص) از دنیا رفت و اولین خلیفه پس از وی با مشورت و صلاح دید اطرافیان تصمیم گرفت فدک، قریه آباد و پر محصول را از حضرت زهرا(ع) بگیرد تا به گفته خودشان آن را در راه تأمین مخارج جنگ مصرف کنند زیرا پیامبر اکرم(ص) تا آخرین لحظه حیات بر اعزام لشکریان به سرحدّات اصرار داشته و علاوه بر آن، گروه هایی از داخل نیز سر به شورش برداشته اند و باید هزینه این لشکریان فراهم شود و فدک مال چشمگیری برای این
اهداف است.
اما در واقع و در باطن امر هدف آنان خالی کردن دست حضرت زهرا(ع) و حضرت علی(ع) از مال و اموال دنیایی بود تا با فقر مالی کاملاً خلع سلاح شوند و هیچ خطری برای حکومت نوپای آنان نداشته باشند و حکومت بتواند با صبر و تأمل پایه های خود را مستحکم کند.
مردم نیز، خبر از باطن امور ندارند و آنچه را که در ظاهر می بینند، حکومت نوبنیادی است که با مشکلات بسیاری مواجه است و نیاز به کمک مالی دارد و از طرفی خانواده کوچک حضرت زهرا(ع) و حضرت علی(ع) را خانواده ای زاهد، کم هزینه و پرتلاش می بینند که نه تنها نیازی به مال دنیا و پر کردن جیب ندارند که کاملاً از آن بیزار بوده اند.
حضرت زهرا(ع) در بین توده مردم از خانواده ای است که بیشترین فداکاری را در راه اسلام کرده اند و طبعا مردم انتظار دارند که باز همان فداکاریها را و بیشتر از آن را انجام دهند و نه تنها از حکومت نوپای اسلام مالی طلب نکنند بلکه اموال خود را همچون گذشته و حتی بیشتر از آن در اختیار حکومت اسلامی قرار دهند و خلیفه را به جهت حفظ نظام اسلامی از انحطاط و هجوم دولتهای مستکبر و پرتوان به مدینه را یاری دهند، در چنین جوّی اگر او بخواهد انحرافات را بیان کند، گوش شنوایی وجود ندارد و سخنان او را بر امور دیگری حمل می کنند. خصوصا اگر وسایل تبلیغاتی در اختیار طرف مقابل باشد.
در چنین جوّی بیان انحرافات خلیفه از مسیر اسلام بسیار سخت است و با شدیدترین وجه پاسخ داده می شود و مردم نه تنها مسیر حکومت و خلافت را منحرف شده تشخیص نمی دهند بلکه مخالفت با خلیفه را انحراف از خط صحیح و ناشی از درک نکردن اوضاع و شرایط جدید و توجه نداشتن به توطئه های روم و ایران و تازه مسلمانانِ منتظر فرصت، و منافقان داخلی، می دانند.
به همین جهت حضرت زهرا(ع) که می خواهد جوّشکنی کند اول باید مقام علمی، ادراکی، عقل و درایت، تسلط کامل خویش بر احساسات خود را بر همگان ثابت کند. شرایط موجود و شرایط گذشته را با عقل و درایت برای مردم بیان کند تا به ناآگاهی از شرایط متهم نشود. توحید و نبوت و ... را توضیح دهد و هدف را بیان کند تا دنیاخواه معرفی نشود و در ضمن این امور انحرافات خلیفه را مطرح کند و بر انحرافی بودن آنها اصرار بورزد تا مردم متوجه انحراف بشوند. لذا کیفیت به مسجد رفتنش به گونه خاص بود. طرز لباس پوشیدن، طرز ورود، گریه و ناله اش، و نحوه خطبه اش، همه و همه خاص بود تا بتواند با یک خطبه به هدف والایی که در نظر داشت برسد. اگرچه در آن زمان به آن اهداف نایل نشد ولی با مرور زمان حقانیت زهرا(ع) و انحرافات آنان روشن شد.
چگونگی راه رفتن حضرت زهرا(ع)
او چنان با ابهت راه رفت که گفتند: «ما تخرم مشیتها مشیة رسول اللّه ؛(1)راه رفتن او از راه رفتن رسول خدا هیچ کم نداشت». گویی پیامبر اکرم(ص) است که چنان باوقار، بدون اضطراب، بااطمینان و آرام گام برمی دارد.
وقتی بر ابوبکر وارد شد که او در جمع مهاجران و انصار و سایر مسلمانان قرار گرفته بود، حضرت زهرا(ع) به صورت فردی و تکی وارد نشد تا حکایت از عاطفی بودن و احساساتی بودن حرکت وی کند بلکه «فی حفدتها و نساء قومها». در میان جماعتی از یاران و اعوان و خویشان خود وارد مسجد شد، و با لباسی بلند که تا روی پایش را گرفته بود به طوری که هنگام راه رفتن گاهی پایش را روی لباسش می گذاشت (تطأ ذیولها).
این گونه راه رفتن بیشتر برای این بود که نشان دهد حرکتش و ورودش به مسجد ناشی از احساسات و هیجان و عواطف فقدان پدر نیست بلکه حرکتی است از روی شعور و آگاهی بر اساس تصمیم قبلی و برای بیان هدفی بسیار مهم.
طبعا مردم داغدار و عزادار وقتی زهرا(ع) و گروه زنان را دیدند که به مسجد می آیند برای آنان مکانی را اختصاص دادند و پرده ای کشیدند تا آنان نیز به نوبه خود برای پیامبر(ص) عزاداری کنند: «فضربت بینها و بینهم ریطة بیضاء» پرده ای سفید برای آنان زده شد. ولی در ذهن مسلمانان پرسشی خلجان کرد که این وقت چه وقت آمدن زهرا(ع) به مسجد است؟ آیا مصیبت فوت پدر او را به مسجد کشانده است؟ آیا خاطره و سخنی از پدرش را به یاد آورده است؟ چرا او آرام و بی سر و صدا و حتی بدون گریه و احساسات شدید که با تمامی زنان همراه است بلکه همراه با آرامش کامل و وقار وارد شد؟ چرا چنین باوقار همانند پدر بزرگوارش گام برداشت؟
گریه و سکوت حضرت زهرا(ع)
پس از زدن پرده و نشستن حضرت زهرا(ع) یک مرتبه سکوت را شکست و ناله ای جانسوز سر داد که یک مرتبه همه مسجد به گریه در آمدند: «انّت انّةً اجهش لها القوم بالبکاء».
مجلس منقلب شد و همه گریه سر دادند. سپس مهلت داد تا همهمه ها تمام شد و فریاد مردم ساکت شد و سپس شروع به خطبه کرد. «ثم امهلت طویلاً حتی سکنوا من فورتهم ثم قالت».
نکته مهم این است که بدانیم چرا حضرت در هنگام آمدن به مسجد گریه نکرد؟ چرا هنگام زدن پرده آرام بود؟ و چرا پس از آن ناله سوزناک ناگهان آرام شد؟ در حالی که مهاجران و انصار هنوز گریه می کردند و روشن است که طبیعت زنان رقیق تر است و طبعا باید او بیش از دیگران به گریه ادامه می داد و چون دختر پیامبر(ص) بود باید گریه اش شدیدتر و بادوام تر از تمامی گریه ها بود اما چرا یک مرتبه گریه را تمام کرد و زمان زیادی منتظر ماند تا دیگران نیز سکوت کنند و از گریه دست بردارند؟ این کارها برای چه بود؟
به نظر می رسد که حضرت می خواست با همین راه رفتن به گریه و سکوت به موقع، تسلط خویش را بر احساسات و عواطف خود نشان دهد و بیان کند اگرچه پدری عظیم الشأن را از دست داده که همه عالم را داغدار کرده است به گونه ای که خود او در جای دیگر فرموده است:
«صُبَّت علیَّ الدَّهر مصائبَ لو صبّت علی الایام صرن لیالیا؛
آنقدر مصیبتهای زیاد و شدیدی روزگار بر من فرود آورد که اگر بر روز این گونه مصیبت وارد می شد تار می گشت.»
و اگرچه او زن است و برای زن تاب تحمل مشکلات و مصائب مشکل تر است و اگرچه فغان اختیاری نیست ولی او می خواهد شجاعت، شهامت، تسلط بر خویش را کاملاً به نمایش بگذارد و بگوید در حالی که همه مصیبت زده اید، من می توانم لحظه ای گریان و لحظه ای ساکت باشم، می توانم باوقار و باابهّت راه روم و می توانم در اوج گریه همگان آرام گیرم.
فلسفه انتخاب کلماتی خاص و
حماسی در ابتدای خطبه اش
آنگاه شروع به خطبه می کند اما خطبه ای که با ناله و اشک همراه نیست، خطبه ای که با لرزش صدا و اضطراب همراه نیست بلکه کوبنده و محکم است. آهنگ کلمات به کار گرفته شده برای حالات حماسی قرار داده شده است. زیرا معمولاً وقتی کسی بخواهد همراه با سوز و گداز خطبه بخواند کلماتی را انتخاب می کند که به حروف قابل مدّ مانند «ین» و «اون» ختم شود نظیر «الحمد اللّه رب العالمین، باری ء الخلائق اجمعین. مالک یوم الدین، مبیر الظالمین» تا اگر صدایش گرفت و گریه گلویش را فشرد با کشیدن حروف مدّ آن ضعف را جبران کند و باز کسی که نمی داند سرانجام، حالش چگونه خواهد شد باز برای رعایت احتیاط همین گونه کلمات را انتخاب می کند ولی زهرای مرضیه(ع) کلمات دیگری را انتخاب کرد که کوچکترین لرزش، اضطراب و تغییر حالت کاملاً در آن کلمات رخ می نمود. با صدای رسا گفت:
«الحمد للّه علی ما الهم، و له الشکر علی ما انعم، و الثّناء بما قدّم، من عموم نعمة ابتدأها، و سبوغ آلاء اسداها، و تمام مِنَن اولاها، جمّ عن الاحصاء عددها و نأی عن الجزاء امدها و تفاوت عن الإدراک ابدُها، و ندبهم لاِستزادتها بالشکر لإتصالها و استحمد الی الخلائق باجزالها و ثنی بالندب الی امثالها ...»(2)
عمق کلمات و معانی آن را در وقت دیگر باید مورد بررسی قرار داد و می توان به شرحهای خطبه آن حضرت مراجعه کرد. فعلاً هدف بیان آهنگ کلمات، چینش آنها و حروفی است که کلمات به آنها ختم می شود که هر خواننده ای می تواند تمرین کند و با حالت گریه و زاری و فشار گریه بر گلو این کلمات را بخواند تا متوجه شود این کلمات برای آن حالتها نیست و مسلما حضرت زهرا(ع) در آن حال که خطبه می خوانده گریه و زاری نمی کرده، بلکه خطیبی قوی، حماسی و فصیح بوده که کلمات را و فرازها را یکی پس از دیگری با آهنگی رسا انشا می کرده است.
اثرپذیری بزرگان اهل ادب از
مقدمه خطبه حضرت زهرا(ع)
به زودی سران قوم و اهل علم و فرزانگان و کسانی که در امور اجتماعی و روحی دستی داشتند فهمیدند که او یک شخص معمولی نیست؛ او بانویی داغدار و مصیبت زده نیست که مصیبت فقدان پدر، او را آشفته کرده باشد و نتواند بر خود مسلط باشد و نتواند جلوی گریه خود را بگیرد بلکه آگاهانه کلماتی را انتخاب می کند که با حالت حرارت و فوران، از وجود انسانی نشأت می گیرد. و باید سخنان او را سخنان حکیمی فرزانه دانست و به آنها گوش دل سپرد.
حضرت زهرا(ع) با این حرکات و سکنات و پیمودن این فراز و نشیبها، در همین مراحل آغازین ثابت کرد که احساسات و عواطف خانوادگی و فامیلی نیست که او را به مسجد کشانده و او را به خطبه خوانی وادار کرده است بلکه مطالب مهم دیگری در میان است که باید بیان کند. نحوه ورود به مسجد و شروع خطبه و کلمات ابتدایی آنچنان همگان را مجذوب خود ساخت که ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه اش در توضیح نامه 45 حضرت علی(ع) به عثمان بن حنیف که حضرت نامی از فدک به میان آورده به نقل قسمتهایی از خطبه حضرت زهرا(ع) می پردازد و قبل از آن حالت ورود و هیأت وارد شدن حضرت زهرا و گریه و سکوت او و اولین کلماتی که زهرا(ع) خطبه را با آنها شروع کرد را ذکر می کند و سپس به کلمات حضرت پیرامون مسأله فدک می پردازد.
از اینکه ابن ابی الحدید به بیان حالت ورود زهرا(ع) سکوت و گریه او و جملات اول خطبه آن حضرت می پردازد معلوم می شود که این امور در نظر او نیز بسیار مهم بوده است و الا همه این مقدمات را رها می کرد و همان قسمت مربوط به فدک را نقل می کرد.
از اینجا معلوم می شود که قصد حضرت زهرا(ع) از سکنات و حرکاتش بر بزرگان اهل ادب و فضل مخفی نمانده است اگرچه توده مردم ممکن است در آن لحظات متوجه مقصود آن حضرت نشده باشند. بنابراین حضرت زهرا(ع) با گذشت زمان به هدف خود که معرفی جنبه های مختلف شخصیت خود و بیان انحراف خلافت بود فائق آمده است.
درصد فرازهای مختلف در خطبه
حضرت زهرا(ع)
چون فعلاً در صدد شرح خطبه زهرا نیستیم و بیشتر به چرایی و چگونگی انشاء خطبه، دوخته شده است و در صدد بیان این نکته ایم که حضرت با این خطبه خود را معرفی کرد و علم و درایت و کاردانی خود را به اثبات رسانید و روشن کرد که سخن پیامبر(ص) «فاطمة بضعة منی» یا «فداها ابوها» به خاطر خویشاوندی نَسَبی نبوده بلکه او گوهری ناشناخته بوده است که در این خطبه تنها رُخی بنموده و این سخنان نمونه و آینه ای برای نمایش پرتویی از انوار او شده است.
لذا بیشتر به مسایل جنبی خطبه می پردازیم و از جمله اینکه این خطبه حدود 120 سطر است که 10 درصد آن در حمد خدا و 10 درصد در توصیف پیامبر(ص) می باشد و 5 درصد آن در توصیف قرآن و حدود 10 درصد در بیان فلسفه احکام است. در این 10 درصد به حکمت و فلسفه 20 رکن و موضوع اساسی از موضوعات دین اشاره می کند 10 درصد آن را به کارهای پیامبر اکرم(ص) اختصاص می دهد تا بیان کند مردم را از کجا به کجا کشاند و در 5 درصد دیگر فداکاریهای حضرت علی(ع) در عین رفاه طلبی دیگران را گوشزد می کند که تا اینجا دقیقا خطبه نصف می شود.
از اینجا حضرت شروع می کند به انحرافات جامعه و بیان توطئه های شیطان و سپس به ثمرات تلخ انحرافات که به زودی گریبانگیر مردم می شود می پردازد که باز حدود 10 درصد را به خود اختصاص می دهد. سپس به موضوع فدک می پردازد که با استدلالها و پنج آیه قرآن که حضرت به آنها تمسک می کند باز 10 درصد می شود.
و به عبارت دیگر، مقدار دفاع از حق خویش از فدک به اندازه نصف خطبه او در ثنای خدا و توصیف پیامبر اکرم(ص) بود. شاید حضرت در این انتظار بحق بود که با این مقدار از خطبه خلیفه به اشتباه خویش پی ببرد و خود را از خلافتی که اولین گامهایش بر خطا نهاده شده است و در اولین عمل خطا کرده است، خود را خلع کند و یا مسلمانان به فکر خلع کردن او بیفتند ولی وقتی چنین نشد با سخنانی که خطاب به انصار در حدود سی سطر، گذشته آنان، فداکاریشان و سابقه ایشان در اسلام را بیان کرد و از آنان خواست که برپا خیزند و از او در برابر ظلمی که بر وی شده است دفاع کنند. اما چنین نشد و آنان حاضر نشدند در دفاع از حضرت زهرا(ع) حتی سکوت خود را بشکنند و بالاخره نیمه دوم خطبه نیز به پایان رسید.
شاید و بلکه حتما بسیاری از مردم آن زمان، به دقت حضرت زهرا(ع) در مقدار کلمات توجهی نداشتند و این امور را اتفاقی می دانستند ولی اکنون که نوشته های آن سخنان را در جلوی روی خود نگاه می کنیم به مدیریتی دقیق پی می بریم که یک چهارم سخنرانی خود را برای دفاع از حق خویش و به استیضاح کشاندن وضع موجود کافی می دانسته است ولی وقتی خبری نشد بار دیگر همگان و خصوصا انصار را مورد عتاب قرار می دهد و تازیانه های کلام را بر گرده فکر و اندیشه آنان فرود می آورد و بیان می کند که فکر دفاع از حکومت نوپای اسلام با ظلم بر یک فرد در آن اجتماع ناسازگار است و نمی توان به حکومت اسلامی دلخوش کرد که در آن به یک نفر ـ به اسم زهرا(ع) ظلم شده است و سکوت آنان نه برای مصلحت و رضای خدا، بلکه ناشی از راحت طلبی و فرصت طلبی و طبق تشبیه خود وی، کره و روغن گیری از شیر است. بله اگر در جامعه به شخصیت معروفی چون حضرت زهرا(ع) و علی(ع) که مظهر فداکاری، قیام، استقامت و ... هستند ظلم شود مسلّم است که به دیگران نیز ستم می شود و چنین جامعه ای را نمی توان جامعه ای خداپسند و مورد قبول رسول اکرم(ص) دانست.
هدف اصلی در کلام حضرت زهرا(ع)
اگرچه کسی به یاری زهرا(ع) برنخاست و کلام حق او را یاری نکرد و خلیفه اول با تسلیم ظاهری گناه را به گردن مسلمانان انداختن و آنان را در کار خود شریک ساخت و با تحلیل و تکریم حضرت زهرا(ع) در صدد به سامان کردن اوضاع افتاد ولی آنچه را که باید معلوم می شد، شد و آنچه از سخنرانی حضرت زهرا(ع) به خوبی روشن می شد این بود که گرفتن فدک از حضرت زهرا(ع) با پنج آیه قرآن مخالفت صریح دارد. اگر خلیفه ای در چند روز اول حکومت که روزهای طلایی است و تازه پیامبر(ص) از دنیا رفته و همگان فهمیده اند که مرگ برای همه واقع شدنی است چنین مخالفتی با قرآن بکند و وقتی اولین مظلوم شخصی سرشناس، فداکار و فرزند تنی و واقعی رسول اللّه (ص) و بلکه یگانه فرزند او باشد چنین حکومتی پس از استقرار و پس از فرو افتادن در مقام و منال نسبت به مردم عادی و مجهول الهویه چه رفتاری خواهد داشت و وقتی آیات محکم و روشن خدا که امّهات کتابند اشتباها یا عمدا مورد مخالفت واقع شود دیگر از کتاب خدا چیزی باقی نمی ماند.
اگر او عمق کلام حضرت زهرا(ع) را درک می کرد و اخلاص هم داشت فورا از مقام خلافت کناره می گرفت و افسار خلافت را بر روی خودش می انداخت و اگر مردم عمق کلام حضرت را درک کرده بودند فورا او را از خلافت عزل می کردند و حضرت زهرا(ع) نیز همین انتظار را داشت. به همین جهت وقتی به منزل برگشت به حضرت علی(ع) گفت: «خرجتُ کاظمة و عُدتُ راغمةً؛ در حالی که بغض گلویم را گرفته بود به مسجد رفتم و در حالی که خفیف و خوار شدم به منزل برگشتم.» و در باره برخورد ابوبکر گفت: «لقد اجهد فی خصامی؛ او در دشمنی و خصام با من تمام جهد خود را به کار برد. «و الفیته الدّ فی کلامی؛ او را در مکالمه ای که با وی داشتم لجبازترین دشمنها یافتم.»
بنابراین نباید سخنان خلیفه و تعریفهای او از زهرا(ع) را جدّی گرفت.
سخنان خلیفه در پاسخ به زهرا(ع)
«یا بنت رسول اللّه (ص) لقد کان ابوکِ بالمؤمنین عطوفا کریما، رؤوفا رحیما، و علی الکافرین عذابا الیما و عقابا عظیما، ان عزوناه وجدناه اباکِ دون النساء، و اخا اِلفکِ دون الاخلاء، آثره علی کل حمیم و ساعده فی کل امر جسیم، لا یحبکم الاّ سعید و لا یبغضکم الاّ شقی بعید، فانتم عترة رسول اللّه الطیبون، و الخیرة المنتجبون، علی الخیر ادلتنا، و الی الجنة مسالکنا، و انت یا خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولک، سابقة فی وفور عقلک، غیر مردودة عن حقک و لا مصدودة عن صدقک.»
اگرچه در جمله اول تلویحا به حضرت زهرا(ع) گوشزد می کند که پدرت بر کافران سختگیر بود و بر مؤمنان رحیم، بنابراین تو باید با ما رحمت داشته باشی و شمشیر زبانت را علیه کفار به کار بری و با این کلام در صدد بیان دوگانگی سیاست دختر پیامبر(ص) با روش پیامبر اکرم(ص) است ولی سایر کلماتش همه تعریف و تمجید از زهرا است. شما راستگویید، شما راهنمای ما به سوی حق و به سوی بهشتید، وفور عقل شما بر ما پوشیده نیست و ...
در مقابل این سؤال که اگر چنین است چرا حق مرا غصب کرده اید؟ سخنم پیرامون فدک را به هیچ انگاشته اید؟ و چرا با فرمانهای خدا و رسولش که راهنمای به سوی بهشت است مخالفت کرده اید؟ جواب می دهد که:
«و اللّه ما عدوت رأی رسول اللّه و لا عمدت الاّ باذنه و ان الرائد لا یکذب اهله و انی اشهد اللّه و کفی به شهیدا انی سمعت رسول اللّه (ص) یقول نحن معاشر الانبیاء لا نورث ذهبا و لا فضة و لا دارا و لا عقارا و انما نورث الکتاب و الحکمة و العلم و النبوة و ما کان لنا من طعمة فلولی الامر بعدنا ان یحکم فیه بحکمه؛
به خدا سوگند من از رأی و نظر پیامبر(ص) تجاوز نکردم و آنچه عمل کردم به اذن او بود، و پیش قراول و جلودار قافله به اهلش دروغ نمی گوید. من خدا را شاهد می گیرم و شهادت او کفایت می کند من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «ما طایفه انبیاء، طلا، نقره، خانه و زمین به ارث نمی گذاریم بلکه تنها کتاب، حکمت، علم و نبوت را به ارث می گذاریم و هر آنچه از ما به جای ماند از آنِ ولیّ امر بعد از ماست او به هر شکل که صلاح دید عمل می کند.»
او با این حدیث که حضرت زهرا(ع) خود نادرست بودن آن را با استفاده از آیات قرآن ثابت کرد در صدد بیان حجتی بر اینکه فدک ملک زهرا نیست بر آمد و به قسم و سوگند و شهادت الهی متوسل شد تا جمعیت حاضر در مسجد که حتما تحت تأثیر سخنان حضرت زهرا(ع) قرار گرفته بودند، دلشان بر راه و مسیر خلیفه گرم شود و بدانند که هیچ امر خلاف دینی اتفاق نیفتاده است و گرفتن فدک به امر رسول اکرم(ص) و طبق حدیث او و خواست او صورت پذیرفته است.
سپس به بیان مصرف فدک می پردازد و آن را نیز ناشی از اجماع مسلمانان و توافق آراء آنان می داند که در راه باطلی نیز به مصرف نرسانده ایم بلکه در راه جنگ با کفار و مرتدان به کار گرفته ایم.
اینجاست که حضرت زهرا(ع) با یک «سبحان اللّه » گفتن تمامی بافته های خلیفه را نقش بر آب می کند و می فرماید: سبحان اللّه ! ما کان ابی رسول اللّه (ص) عن کتاب اللّه صادفا و لا لأحکامه مخالفا! منزه است خدای! پدرم رسول خدا(ص) از کتاب خدا روی گردان نبود و با احکام آن مخالف نبود.»
بله کلمه «سبحان اللّه » را در سخن وقتی به کار می برند که کسی تهمت بسیار ناروایی بزند که همگان بر دروغ بودن آن واقفند و مثل این است که چنین اتهامی پای خدا را نیز در میان می کشد و او را با خلق کردن چنین موجودی که این گونه کار قبیح و فاسدی انجام دهد مورد عیب جویی قرار دهد.
به هر حال حضرت زهرا(ع) با این سبحان اللّه به همگان نشان می دهد که کلام ابی بکر خالی از حقیقت است و سپس کلام خود را توضیح می دهد که آیا رسول خدا(ص) بر خلاف احکام قرآن نظری می دهد؟! آیا او از احکام کتاب الهی روی گردان بوده است؟!
و سپس اشاره به درون آنان که اجتماع کردن برای حیله گری و تزویر بوده است می کند و باز با تأکید و تلاوت آیات قرآن بطلان سخنان خلیفه را نمایان می سازد.
خلیفه این بار پس از گفتن «صدق اللّه و صدق رسوله و صدقت ابنته» خدا، رسول و دختر رسول اللّه (ص) راست گفته اند به تمجید از حضرت زهرا(ع) می پردازد ولی تمامی گناه اعمال خود را به دوش مسلمانان می اندازد:
«هولاء المسلمون بینی و بینک، قلّدونی ما قلّدتُ و باتفاق منهم اخذتُ ما اخذت؛ این مسلمانان بین من و تو قضاوت کنند، اینان حکومت را بر دوش من انداخته اند و با اتفاق و اجماع آنان فدک را گرفته ام.»
در این هنگام حضرت برای آخرین اتمام حجت، مردم را مورد خطاب قرار داد و آنان را به خاطر قبول کردن سخنان باطل و چشم پوشی از حق و تدبر نکردن در قرآن سرزنش کرد و وقتی که اینان از مسیر خود دست برنمی دارند، و به هر دلیل حاضر به دفاع از حق او نیستند روی را به طرف قبر پدر بزرگوارش کرد و با خواندن اشعاری یک بار دیگر مقام اهل بیت و بدعتهای مخالفان را گوشزد کرد و از مسجد خارج شد.
*ـ احتجاج طبرسی، ج1، ص253، احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، انتشارات اسوه.