ماهان شبکه ایرانیان

توانمندی خانواده در پیشگیری انحرافات اجتماعی

امروزه نقش مؤثر خانواده در پیشگیری از انحرافات اجتماعی بر کسی پوشیده نیست، اما اینکه خانواده از چه نوع ساختاری برخوردار باشد و روابط بین اعضای خانواده چگونه باشد تا بتواند نقش خود را در پیشگیری از انحرافات اجتماعی به خوبی ایفا کند، دیدگاه ها ی متفاوتی مطرح شده است که در این نوشتار چهار دیدگاه اصلی و عمده، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است

چکیده:

امروزه نقش مؤثر خانواده در پیشگیری از انحرافات اجتماعی بر کسی پوشیده نیست، اما اینکه خانواده از چه نوع ساختاری برخوردار باشد و روابط بین اعضای خانواده چگونه باشد تا بتواند نقش خود را در پیشگیری از انحرافات اجتماعی به خوبی ایفا کند، دیدگاه ها ی متفاوتی مطرح شده است که در این نوشتار چهار دیدگاه اصلی و عمده، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این دیدگاه ها عبارتند از:

آموزش مدار؛ 2- کنترل مدار؛ 3- عاطفی مدار؛ 4- قدرت مدار.

در پایان، با استفاده از مبانی تربیت دینی نتیجه گیری شده است که به جهت برخورداری انسان از ابعاد مختلف وجودی و داشتن نیازهای چندگانه، ضروری است تا هر یک از این ابزارها در حد منطقی و اعتدال در جایگاه خاص خود قرار گیرد و به وسیله ارضای منطقی نیازها، انسان از یک شخصیت موزون و بسامان برخوردار شود و در چارچوب هنجارهای پذیرفته شده حرکت کند و از انجام رفتارهای انحرافی خودداری نماید.

واژگان کلیدی:

خانواده، انحرافات اجتماعی، پیشگیری، شیوه ها ی پیشگیری، مبانی تربیتی اسلام.

یکی از موضوعاتی که از گذشته ها ی دور افکار بسیاری از اندیشمندان رشته ها ی مختلف علمی نظیر فلاسفه، حقوقدانان، روانشناسان و خصوصاً جامعه شناسان را به خود معطوف کرده، مسئله انحرافات اجتماعی است. در کمتر کتاب جامعه شناسی است که بخشی از کتاب، به این موضوع اختصاص نیافته باشد. از این رو جامعه شناسان تلاش می کنند تا به سؤالاتی که در این زمینه مطرح است، پاسخ گویند. سؤالاتی از این قبیل که مصادیق انحرافات اجتماعی کدام است؟ چرا در هر جامعه ای بعضی از اعضای جامعه، هنجارهای مورد قبول اجتماع را زیر پا گذاشته یا آنها را نقض می کنند؟ چگونه می توان افراد را بهنجار وهمنوا تربیت نمود و از رفتارهای انحرافی افراد پیشگیری کرد؟ برای کاهش نرخ کجروی و انحرافات اجتماعی از چه ابزارها و سازو کارهایی باید استفاده کرد؟ چگونه باید با افراد کجرو رفتار نمود و چه نوع مجازاتی را تعیین کرد؟…

پدیده ها ی اجتماعی به جهت ماهیت پیچیدة آنها، کمتر با رویکرد تک عاملی تبیین می شوند. از این رو بررسی و تحلیل عوامل پیشگیری از انحرافات اجتماعی نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد. این عوامل در یک تقسیم بندی شامل دو دسته کلی است:

الف) عوامل روانی:

از قبیل شناخت صحیح، ارضای منطقی غرائز و امیال درونی، باورها و عقاید صحیح، خصوصیات روحی معتدل و ….

ب) عوامل اجتماعی:

این عوامل خود به دو دسته تقسیم می شود: عوامل اجتماعی کلان مانند نوع نظام سیاسی، عملکرد رهبران حکومتی، وسائل ارتباط جمعی، نقش استعمارگران خارجی و … و عوامل اجتماعی خرد نظیر خانواده، گروه همسالان، محیط تحصیلی، محیط شغلی، مسجد و دیگر مکان های مقدس و….

جامعه شناسان بر این باورند که در بین مجموع این عوامل، خانواده یکی از مهم ترین عواملی است که می تواند بیشترین نقش را در جلوگیری از بروز انحرافات و جرائم اجتماعی ایفا نماید، همان طوری که می تواند عامل مؤثری در انجام رفتارهای انحرافی باشد. بنابراین اگر محیط خانواده در دوران کودکی فرد، یک محیط سالم، مناسب و بسامانی باشد، احتمال مصونیت این فرد از انجام رفتارهای انحرافی و نابهنجار بسیار فراوان است.

تعاریف و مفاهیم کلیدی

خانواده

«خانواده، مرکب از گروهی است که از طریق خون، ازدواج یا فرزندخواندگی به یکدیگر مربوط و منسوب بوده، برای مدتی طولانی و نامشخص با هم زندگی می کنند.»

خانواده مانند هر نهاد اجتماعی دیگر برای تأمین برخی از نیازهای اساسی انسان شکل گرفته است. این نیازها عبارتند از:

نظام بخشیدن به رفتارهای جنسی و تولید مثل

انسان به عنوان موجودی زیستی، دارای علایق و تمایلات جنسی می باشد. اما مطابق فرهنگ جامعه، این خانواده است که تعیین می کند فرد با چه شخصی و در چه شرایطی رابطه جنسی داشته باشد و از این طریق رفتار جنسی افراد را قاعده مند می سازد و استمرار نسل ها را از طریق زاد و ولد طبیعی میسر می کند.

جامعه پذیر کردن کودکان

خانواده در جهت دهی باورها، ارزشها و نمادهای مورد قبول یک جامعه نقش بسزایی دارد و از این طریق، زمینه همنوایی فرد با اعضای جامعه را فراهم می سازد.

فراهم کردن امنیت اقتصادی

خانواده در میان جوامع، وظیفه تأمین نیازهای اقتصادی و معیشتی اعضای خود را داشته و نیازهای مربوط به غذا، پوشاک و مسکن را فراهم کرده است.

مراقبت و نگهداری از کودکان، معلولان و سالمندان

خانواده مسئولیت نگهداری از کودکان، معلولان و سالمندان را به عهده دارد و نیازهای مادی، معنوی و عاطفی آنها را تأمین می کند و از این طریق امنیت و آسایش را برای آنها فراهم می سازد.

انحراف اجتماعی

انحراف در یک معنای عام، شامل هر نوع کنشی است که با هنجارهای پذیرفته شده یک جامعه همنوایی ندارد، بلکه آنها را نقض می کند. جامعه شناسان به دنبال انحرافاتی هستند که اکثریت اعضای جامعه آن را به صورت عام محکوم می کنند. به بیان دیگر آن دسته از نقض هنجارها را مورد بررسی قرار می دهند که در نظر عده زیادی از مردم گناه و خطا شمرده می شود. بنابراین هر انحرافی دارای دو عنصر اساسی و جوهری به نام «کنش» و نیز «شکستن هنجار مورد قبول جامعه» است. البته انحراف به مفهوم جامعه شناختی آن، یک امر نسبی است، یعنی زمانی یک فعل انحراف محسوب می گردد که در دیدگاه اکثریت اعضای آن جامعه نابهنجار تلقی شود. گرچه ممکن است آن رفتار در نزد اعضای یک جامعه دیگر، بهنجار شمرده شود. در این صورت طبیعی است که تعریف و محدوده انحراف، از یک زمان به زمان دیگر و از یک گروه و یک جامعه به گروه و جامعه ای دیگر متفاوت باشد. از این رو شکل ها ی متفاوت کجروی بر حسب نوع واکنش جامعه نیز در دسته ها ی کاملاً متفاوت قرار می گیرد. برای نمونه واکنش ها ی حاکی از عدم تأیید، شکل ها و درجات کاملاً متفاوت و گوناگونی به خود می پذیرد و دامنه این قبیل واکنش ها ، مواردی نظیر بی اعتنایی و روبرگردانی تا اظهار خشم، ابراز تنفر، طرد، محروم کردن از حقوق اجتماعی، نکوهش زبانی، تنبیه بدنی، بازداشت، جریمه، حبس و … را در برمی گیرد».

بدون تردید تأثیر اجرای سیاست ها ی پیشگیرانه در جلوگیری از انحرافات اجتماعی، به مراتب از انجام سازوکارهای پسینی برای مقابله با انحراف، کارآمدتر خواهد بود. به علاوه این شیوه، هزینه کمتری را برای مقابله با انحرافات اجتماعی در پی دارد. همان گونه که در علم پزشکی پذیرفته شده است که پیشگیری از ابتلا به بیماری ها ، به مراتب آسان تر و کم هزینه تر از درمان بیماری ها خواهد بود و به ویژه آنکه در برخی موارد ممکن است عدم پیشگیری، فرد را به یک بیماری لاعلاج مبتلا کند.

پیشگیری

مسئله پیشگیری از انحرافات اجتماعی یکی از راهکارهایی است که در بخش نظارت و کنترل اجتماعی مطرح می شود و نقش اساسی در آن حوزه ایفا می کند. در تعریف پیشگیری گفته می شود: «پیشگیری، سیاست پیشینی و متشکل از مجموعه راهکارهای مستقیم و غیر مستقیمی است که با هدف ایجاد امکانات و موقعیت ها ی بازدارنده از وقوع جرم و کجروی طراحی و تدوین می شود.» بین دو مسئله پیشگیری وکنترل، پیوند وثیقی وجود دارد، به طوری که بعضی واژه «کنترل پیشگیر» را در این رابطه بکار می برند و در تعریف آن بیان می کنند: «پیشگیری، به کنترلی اطلاق می شود که قبل از وقوع اتفاق صورت می گیرد و از انحراف و تباهی … جلوگیری می کند.»

خانواده و پیشگیری از انحراف

یکی از مهمترین راههای پیشگیری افراد از انحراف، درونی کردن ارزش ها و هنجارهای پذیرفته شده یک جامعه است. به طوری که جامعه شناسان معتقدند بین میزان فرهنگ پذیری و کاهش میزان انحراف و جرم در یک جامعه، رابطه مستقیمی وجود دارد و یکی از علل افزایش نرخ انحراف، فرهنگ پذیری ناقص افراد است. زیرا فرد، بعد از پذیرش هنجارها، بدون تأمل و تفکر، رفتار متناسب با آن هنجار را البته نه به خاطر ترس از مؤاخذه دیگران که نوعی نظارت بیرونی تلقی می شود؛ بلکه به دلیل نوعی نظارت درونی ناخودآگاه انجام می دهد. از این رو جامعه شناسان شکل گیری و ساخت شخصیت فرد را متأثر از فرهنگ پذیری و جامعه پذیری می دانند و بیان می کنند که «از مهمترین نتایج جامعه پذیری، ایجاد شخصیت فردی و الگوهای نسبتاً ثابت فکر، احساس و عمل است که همگی ویژگی ها ی یک فرد محسوب می شوند.» این صاحبنظران برای جامعه پذیری نقش بسزایی قائلند تا جایی که تفاوت صفات شخصیتی افراد را نتیجه جامعه پذیری افراد می دانند و اظهار می دارند:« در هر جامعه ای هر فردی، متفاوت از فرد دیگر است و این اختلافات عمدتاً نتیجه جامعه پذیری می باشد. ما نه تنها در یک جامعه، بلکه در قسمت خاصی از آن متولد شده و زندگی می کنیم و بنابراین تحت تأثیر خرده فرهنگ ها ی خاص طبقه، نژاد، مذهب، منطقه و نیز تحت تأثیر گروه های خاص از قبیل خانواده و دوستان قرار می گیریم.» بر مبنای این دیدگاه، هم تشابهات شخصیتی افراد و هم تمایزات و اختلافات آنها عمدتاً به فرآیند جامعه پذیری آنها بستگی دارد. بنابراین فرهنگ پذیری و جامعه پذیری یکی از مهمترین و بهترین راه هایی است که می تواند در جهت پیشگیری، نقش مهمی داشته باشد. البته به نظر جامعه شناسان جامعه پذیری در یک جریان زمانی و در دوره ها ی مختلف زندگی صورتی می گیرد، ولی «مهم ترین بخش جامعه پذیری در طی دوران نوزادی و کودکی یعنی زمانی که پایه ها ی بعدی شخصیت گذارده می شود، تحقق می یابد.»در این دوران خلق و خوها، اعتقادات، حالات و ملکات و آداب و عادات فرد، تنها متأثر از خانواده است و در تعامل با اعضای خانواده شکل می گیرد. از این رو خانواده در تعلیم و تربیت افراد نقش اصلی و اولی را به عهده دارد. لذا اولین مراحل فرهنگ پذیری افراد از نهاد خانواده شروع می شود. دین اسلام برای نهاد خانواده در امور تربیت فرزندان خصوصاً در مراحل اولیه زندگی، نقش بسزایی قائل است و قلب و روح جوان را بستر مناسبی برای پذیرش هر نوع تربیتی می شمارد و آن را به زمین مناسبی برای پرورش هر نوع بذری تشبیه می کند. حضرت علی (ع) خطاب به فرزند گرامیش امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: «و انما قلب الحدث کالارض الخالیة ما القی فیها من شی قبلته فبادرتک بالادب قبل أن یقسو قلبک» «همانا قلب جوان مانند زمین خالی است و هر بذری را می پذیرد. بنابراین، من در تعلیم و ادب تو بیش از آن که قلبت سخت شود و عقلت به امور دیگر مشغول شود، مبادرت ورزیدم.» بر این اساس گفته می شود آنان که در دوران کودکی نادرست تربیت شده اند، در جوانی و بزرگسالی راه صحیح زندگی را نمی شناسند و با این خلقیات زشت، قادر نیستند خود را با جامعه انطباق دهند، اینان در معاشرت های اجتماعی اغلب با ناکامی و شکست مواجه می شوند، زیرا به طور ناآگاه فراگرفته ها ی غلط ایام کودکی خویش را بکار می بندند.»

والدین، نخستین کسانی می باشند که در محیط خانواده بر خلق و خوی فرزندان تأثیر می گذارند. آنها با برخوردها و حرکات و سکنات خود پایه ها ی فضائل یا رذائل را در نهاد فرزندانشان پایه گذاری می کنند و زمینه ها ی شکل گیری حالات و ملکات اخلاقی حمیده یا رذیله را فراهم می کنند. یکی از جرم شناسان به نام «دوگرف» در این رابطه می نویسد: «اثرات سال های عمر بر روی تکوین و تحول آتی شخصیت افراد بسیار بدیهی است و اگر خانواده به وظایف تربیتی خود عمل نماید و روابط بین والدین و فرزند طبیعی بوده و در محیط خانواده، جوّ دوستی و محبت حاکم باشد و در نهایت، اگر تمام نیازهای طبیعی فرزند تأمین گردد، طفل به راحتی اجتماعی شده و همچنین در روابط خانوادگی و خارج از آن، رفتارهای طبیعی و متعادل خواهد داشت، اما اگر شرایط و موقعیت به صورت دیگری باشد، یعنی خانواده از نظر تربیتی دچار نقیصه شده و طفل از کمبود شدید عاطفی رنج ببرد و اگر والدین از هم جدا شده باشند، بدیهی است که نتایج زیان بار آن دیر یا زود در طفل مشاهده خواهد شد.»

«رستون» نیز در این باره می نویسد: «بدون شک، موقعیت نامناسب خانوادگی، تأثیرات جرم زایی بر روی اعضای خود دارد.»

انواع پیشگیری

پیشگیری از نظر مدت زمان اجرای آن به دو نوع پیشگیری کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم می شود که در ذیل، تعریف هر یک ارائه می شود:

پیشگیری کوتاه مدت

به مجموعه راهکارهایی گفته می شود که در مدت زمان کمتری انجام می شود، نظیر تجهیزات پلیس و نیروهای انتظامی،فراهم نمودن روشنایی بیشتر خیابان ها، کوچه ها و اماکن عمومی، تدوین قوانین جزایی متناسب و بازدارنده، ایجاد مؤسسات مددکاری، فراهم نمودن فضاهای مناسب برای گذراندن اوقات فراغت، حمایت از کودکانی که مورد اذیت و آزار و بدرفتاری خانواده قرار می گیرند، انهدام یا بستن محله ها و اماکن جرم زا و ممانعت از پخش برنامه ها ی خشونت زا در تلویزیون و …تا فرصت های وقوع انحراف یا جرم را کاهش دهد.

پیشگیری بلند مدت

به سازوکارهایی اطلاق می شود که در یک فرآیند زمانی مدت دار صورت می گیرد تا در آینده فرصت ها ی وقوع جرم را کاهش دهد. از قبیل فراهم نمودن بسترهای مناسب برای دسترسی افراد به موقعیت ها ی مناسب و کافی آموزش و پرورش، تدوین و اجرای سیاست ها ی کلی جهت ایجاد اشتغال برای اعضای جامعه، تشکیل گروههای اجتماعی با هدف ارتقای مهارت ها ی تربیتی والدین، تلاش در جهت برخورداری اعضای جامعه از نیازهای اساسی زندگی، تقویت نقش پیشگیرانه مدارس از طریق ارتقای محتوا و کیفیت برنامه ها ی آموزشی و تربیتی، تلاش در جهت کاهش شکاف اقتصادی در بین اقشار مختلف جامعه و دستیابی به عدالت اجتماعی و … گرچه این نوع پیشگیری به جهت آثار و برکات ماندگارتر و مطلوب تر، از اهمیت بیشتری برخوردار است، اما در هر جامعه ای در کنار این نحوه پیشگیری، نمی توان از پیشگیری نوع اول بی نیاز بود. به عبارت دیگر این دو نوع پیشگیری، مکمل همدیگر هستند و در پرتو بکارگیری همزمان آنها نتایج بهتری حاصل می شود.

شیوه ها ی پیشگیری

برای پیشگیری از انحرافات اجتماعی شیوه ها ی متفاوتی از سوی صاحبنظران بیان شده است که در اینجا به بعضی از مهم ترین آنها اشاره می کنیم:

الف) آموزش مدار (یادگیری)

یکی از شیوه ها ی پیشگیری که از دیرباز بین اندیشمندان مطرح بوده و اکنون نیز طرفدارانی دارد؛ مبتنی بر این نظریه است که افراد، انواع رفتارها را در کنش با دیگران فرا می گیرند. این دیدگاه برای رفتار فرد، خواه هنجارمند یا انحرافی، هیچ منشأ ارثی یا ژنتیکی و یا فیزیولوژیکی قائل نمی باشد، بلکه بیان می دارد که فرد در تعامل با دیگران یک سلسله ارزش ها ، هنجارها و رفتارها را یاد گرفته و می پذیرد. بر اساس این دیدگاه بعضی معتقد بودند اگر در یک جامعه تعلیم و تربیت همگانی شود، در واقع به تدریج راه انجام رفتارهای انحرافی مسدود می شود، «ویکتور هوگو» در این زمینه اظهار می دارد: «یک مدرسه باز کنید، در یک زندان بسته می شود.» نظریه «انتقال فرهنگی» بر یادگیری و آموزش تأکید دارد. در این نظریه بیان می شود که همنوایان کسانی هستند که در اثر ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزش ها ی فرهنگی مورد قبول آنها را فراگرفته، بر اساس آنها عمل کنند و در مقابل، منحرفان کسانی هستند که با افراد کجرو در ارتباط بوده و به شدت از آنها تأثیر می پذیرند؛ به جهت همین تأثیر پذیری است که رهبران دینی، پیروان خود را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزهکار باز می دارند. امام صادق(ع) در این خصوص می فرماید:«لاتصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصیروا عند الناس کواحد منهم» «یعنی با افراد منحرف همنشینی و معاشرت نداشته باشید، زیرا همنشینی با آنها موجب می شود که مردم شما را یکی از آنها به شمار آورند.»

مطابق این دیدگاه معیار اثر پذیری فرد از گروه های همنوا و ناهمنوا با امور سه گانه ذیل مرتبط می باشد:

1– شدت تماس با دیگران

یعنی هرچقدر ارتباط با اعضای یکی از این دو گروه بیشتر باشد، به همان میزان اثر پذیری او از آن گروه بیشتر خواهد بود. مانند آن که احتمال پذیرش هنجارها و ارزش ها ی اعضای خانواده یا دوستان و همسالان به جهت داشتن روابط نزدیک تر و قوی تر با یکدیگر، بیشتر از آشنایان یا همکاران است.

2- سن فرد در زمان تماس

بیشترین تأثیر پذیری فرد از دیگران در زمان کودکی و جوانی است. به طوری که هر چقدر فرد از این مرحله بیشتر فاصله می گیرد، به همان نسبت از میزان اثرپذیری وی کاسته می شود، از این رو در منابع دینی بر اهمیت فراگیری و آموزش در زمان کودکی تأکید شده است.

3- نسبت تماس با همنوایان

هر چقدر تماس فرد با افراد همنوا بیشتر باشد، به همان نسبت احتمال همنوایی فرد با هنجارهای این گروه بیشتر است و کودک معمولاً بیشترین و عمیق ترین تماس را با اعضای خانواده، به ویژه مادر دارد. بنابراین مادر می تواند در همنوایی فرزند و در نتیجه پیشگیری از رفتار انحرافی او نقش اصلی داشته باشد. وسعت این تأثیر به قدری است که حتی روانشناسان، از شیر گرفتن نابهنگام کودک یا شیوه تغذیه او را، در انحراف کودک مؤثر می دانند.

ب) کنترل مدار

این نظریه به جای توجه به علت همنوایی افراد، بیشتر به دنبال علل ناهمنوایی و انحراف افراد بوده و معتقد است که ناهمنوایی و هنجارشکنی و کجروی افراد، در عدم کنترل اعمال و رفتار افراد جامعه ریشه دارد. این دیدگاه عرصه زندگی را مملو از وسوسه، نیرنگ و فریب دانسته و زمینه و شرایط را برای رفتارهای نابهنجار مستعد می داند و مدعی است که همنوایی مردم بدین سبب است که اعمال و رفتار آنها توسط جامعه مهار می شود، به طوری که هر قدر میزان این مهار بیشتر باشد و نظارت ها ی گوناگون، از قبیل رسمی و غیررسمی، بیرونی و درونی، مستقیم و غیر مستقیم وجود داشته باشند و حساسیت مردم و مسئولان افزایش یابد، میزان همنوایی مردم بیشتر خواهد بود و اگر رفتار افراد از سوی جامعه کنترل و مهار نشود، همنوایی اندکی بوجود می آید.

بر اساس این دیدگاه، مهمترین نقش خانواده در پیشگیری اعضایش از انحرافات، اعمال بیشترین نظارت بر رفتار آنها است. البته این مسئولیت در عصر کنونی مضاعف شده، زیرا وجود انواع و اقسام وسائل و ابزارهای انحرافی در جامعه، بستر انحراف و کجروی افراد را بیش از گذشته فراهم نموده است. امروزه به جهت گستردگی جوامع و پیچیدگی روابط اجتماعی، کنترل ها ی غیررسمی تا حد زیادی معنا و مفهوم خود را از دست داده و افراد منحرف در انجام رفتارهای انحرافی احساس آزادی عمل بیشتری می کنند، علاوه بر آنکه در صورت افزایش میزان نظارت ها ی رسمی نیز، شکاف ناشی از عدم نظارت ها ی غیررسمی همچنان مشکل آفرین است. بدین ترتیب برای جبران نظارت غیررسمی، مسئولیت خانواده افزایش یافته است و بر این اساس بعضی از کارشناسان معتقدند که اگر در زمان گذشته، یک مادر می توانست چند فرزند را به خوبی تربیت کند، امروزه لازم است که یک مادر نقش چند مادر را در تربیت یک فرزند انجام دهد تا بتواند در تربیت وی موفق بوده و او را از انحراف بازدارد.

ج) عاطفی مدار

یکی از نیازهای اساسی انسان، نیاز عاطفی است. بدین معنا که می خواهد مورد مهر و محبت و علاقه دیگران واقع شود. از این رو وجود رابطه عاطفی بین والدین و فرزندان مورد تأکید روانشناسان قرار گرفته است. مهر و محبت در تکوین شخصیت افراد نقش قابل توجهی دارد. در مقابل، محرومیت عاطفی موجب بروز اختلال منش و انواع انحرافات می گردد، یعنی در صورتی که فرد از سوی والدین خود احساس بی محبتی کند، چه بسا ممکن است برای جبران آن درصدد انتقام جویی برآمده و اعمال خطرناکی را بر خلاف قانون و هنجارهای اجتماعی مرتکب شود. همین نیاز عاطفی فرزند به والدین، در زمان جدایی والدین آآآاآآآآآثار بسیار نامطلوبی بر روان فرزندان می گذارد و آیندة وخیمی برای آنها رقم می زند. در این شرایط فرد به جهت کمبود مهر و عطوفت، محبت دروغین افراد خارج از خانواده را ترجیح می دهد و به تدریج زمینه فرار از منزل فراهم می شود. به جهت چنین پیامدهای جبران ناپذیر و ناگواری است که در اسلام، «طلاق» مبغوض ترین حلال ها است. اما اگر والدین با یکدیگر و با فرزندان خود رابطه عاطفی متعادلی برقرار کنند، می توانند در قلب فرزندان نفوذ کرده و سپس آنها را در مسیر صحیح هدایت کنند. نقش مهر و محبت از سوی والدین به قدری اهمیت دارد که گفته می شود اگر فرزندان از محبت والدین سیراب نشوند و احساس کمبود محبت کنند و آنها را تکیه گاهی امن و مورد اطمینان برای خود به حساب نیاورند، ممکن است جذب کسانی شوند که نسبت به آنها اظهار محبت و علاقه کاذب می نمایند و این نقطه، آغازگر انحرافات بعدی افراد است. در حالی که اگر نیازهای عاطفی فرد در محیط خانواده مورد توجه قرار گیرد، فرزند نسبت به بسیاری از اظهار محبت ها ی ساختگی خویشتنداری می کند و از فریب آنها مصون خواهد ماند و بر اساس عقل و خرد و به دور از احساسات، جهات مثبت و منفی عمل خود را خواهد سنجید.

از نظر روانشناسان، اختلالات روانی افراد ناشی از کمبود محبت، به شکل صور ذیل ظاهر می شود که هر یک از این امور می تواند زمینه انحراف افراد را فراهم نماید:

1 - احساس نا امنی روانی و عدم آرامش؛

بدبینی و عدم اعتماد نسبت به دیگران؛

عدم حظّ و لذت از زنده بودن و زندگی کردن ؛

عدم احساس مسئولیت و تعهد؛

ضعف اعتماد به نفس؛

خجالت و تمایل به تقلید کورکوانه؛

7- نیاز به جلب توجه و خودنمایی از طریق روش های نامطلوب.

مطابق آزمایشات، بسیاری از اختلالات روانی، ناشی از کمبود محبت والدین است، به طور نمونه نوزادانی که از مهر و محبت مادر در سال های اولیه حیاتشان محروم بوده اند و دور از محیط خانوادگی و در پرورشگاه ها زندگی کرده اند، با وجود رعایت اصول بهداشتی، از اختلال شخصیت رنج می برند. بر اساس مطالعات بر روی 38 نفر از افراد بالغی که در هفته سوم زندگی تا سه سالگی در پرورشگاه بسر برده اند و اکنون 16 تا 28 سال از آن زمان سپری شده است، 4 نفر آنها مبتلا به جنون، 21 نفر دارای اختلال منش (رفتار غیرعادی) 4 نفر مبتلا به تأخیر رشد عقلی، 2 نفر مبتلا به امراض عصبی و فقط 7 نفر از آنان توانسته بودند خود را با محیط اجتماعی تطبیق داده و رفتار عادی داشته باشند.

د) قدرت مدار

این شیوة برخورد والدین تقریباً نقطه مقابل شیوه قبلی است. در این شیوه «پیام های کلامی والدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است».

مطابق این دیدگاه، قدرت، بهترین ابزار برای پیشگیری از انحراف تلقی می شود و والدین در مقابل تقاضا و استدلال کودکان، کمترین عقب نشینی نکرده و می کوشند تا ادعای خود را به کرسی بنشانند. در واقع آنها از ابزار تشویق و تقویت مثبت کمتر استفاده می کنند. مادران با فرزندان خود کمتر همدلی و همدردی کرده و برای کنترل و پیشگیری از انحراف فرزندان، از روش ایجاد ترس، وحشت و تنبیه استفاده می کنند. از این رو هیچ تفاهمی بین والدین و فرزندانشان وجود ندارد.

یکی از معلمان معروف آلمانی بنام «هربرت» معتقد است که: «انقیاد، با قدرت حاصل می شود و قدرت باید به اندازه کافی وجود داشته باشد و مکرر ظاهر شود، تا قبل از اینکه در کودک نشانه ها ی واقعی ظاهر شود، موفقیت کامل حاصل گردد.» معلم دیگری بنام «پاولسون» در این رابطه می گوید:«بدون بالاترین درجه ترس، هیچ گونه تربیتی امکان پذیر نیست.»

در این دیدگاه رفتار و کنش فرزندان تنها توسط معیارهای مورد قبول والدین ارزشگذاری می شود، بنابراین فرزندان موظف هستند تنها بر اساس خواسته ها ی والدین و آن هم به شیوه ای که آنها می پسندند، حرکت کنند و والدین این اطاعت بی قید و شرط کودک را یک عمل خوب به حساب می آورند.

خلاصه آنکه والدین برای پیشگیری از انحراف احتمالی فرزندان در آینده، فشار زیادی را بر آنها وارد می آورند که ممکن است با محرومیت فرزندان از امور مورد پسندشان یا حتی تنبیه بدنی آنان همراه باشد.

نقد روش های پیشگیری بر اساس مبانی تربیتی دین

بر اساس مبانی تربیتی دین، هر یک از روشهای پیشگیری، به تنهایی نمی تواند فرزندان را در قبال انحرافات احتمالی آینده مصون بدارد. زیرا هر یک از روش های فوق متناسب با نوعی شناخت خاص از انسان ارائه شده و نگاهی جامع به تمام ابعاد وجودی انسان ندارد و همه نیازهای اساسی انسان در این شیوه ها شناسایی و بررسی نشده است. از این رو هر یک از روش های مذکور، تنها بر اساس بخشی از ویژگی ها و خصوصیات انسان، راهکارهایی ارائه نموده اند. در حالی که بر اساس مبانی دینی، انسان موجودی دارای ابعاد سه گانة، تفکر و اندیشه؛ عواطف و احساسات و رفتار و اعمال است و از دیدگاه اسلام نیازهای افراد باید در این حوزه ها ی سه گانه برآورده شود:

شیوه آموزش مدار

لازم است که افراد اهتمام جدی به فراگیری علم و کسب معرفت و شناخت داشته باشند. پیامبر گرامی اسلام(ص) برای مسئله تعلیم و تعلم ارزش فراوانی قائل بوده اند و فرموده اند: «ولکن بالتعلیم ارسلت» «من برای تعلیم فرستاده شده ام» و قران کریم در آیاتی می فرماید: «هوالذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم الکتاب و الحکمة…»«اوست خدایی که از میان مردمی بی کتاب، پیامبری از خودشان مبعوث کرد تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد.» همچنین دین اسلام یکی از معیارهای ارزشگذاری انسان را علم می داند و می فرماید: «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون»«بگو آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند، برابرند؟»

بنابراین اسلام برای مسئله تعلیم و تربیت افراد اهمیت و ارزش فوق العاده ای قائل است و افراد را نسبت به فراگیری آن تشویق و تحریص نموده و برای کسب علم و معرفت از جهت زمان، مکان و نوع علم محدودیتی قائل نشده است. هر چند باید توجه داشت که در امر تعلیم، باید بهترین شیوه، برای بیان بهترین موضوعات و مطالب مورد نیاز کودک و نیز برای شکل دهی افکار درست و عواطف و احساسات متعادل و رفتار و اعمال صحیح در او انتخاب شود. بنابراین آگاه نمودن فرزندان به آثار مثبت عمل صالح و بهنجار و پیامدهای منفی دنیوی و آثار غیر قابل جبران اخروی عمل نابهنجار، گرچه لازم و ضروری است، اما نمی تواند به تنهایی فرد را در مقابل انحرافات اجتماعی مصون بدارد، بلکه لازم است که به دیگر ابعاد وجودی انسان توجه شود تا این تعلیم و فراگیری، در سازندگی فرد مؤثر باشد و فرد از یک شخصیت بهنجار برخوردار شود.

شیوه عاطفی مدار

اگر فرد از شناخت لازم و کافی برخورد باشد، اما از جهت عواطف و احساسات، ارضا نشده باشد، مثلاً دچار کمبود محبت والدین باشد، همین مسئله می تواند زمینه انحراف وی را فراهم نماید. از این رو در اسلام نسبت به محبت و مهرورزی به کودکان بسیار سفارش شده است. به طوری که پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید:«احبو الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتموهم شیئاً ففوا لهم» «به کودکان خود محبت کنید و نسبت به آنها مهربان باشید و هنگامی که به آنها وعده دادید، به وعده خویش عمل کنید.»

همچنین امام صادق(ع) می فرماید:«اکثروا من قبلة اولادکم فان لکم لکّل قبلة درجة»«کودکان خود را زیاد ببوسید، زیرا هر بوسة شما درجه ای (پاداشی) دارد.» بدین ترتیب برخورد اعضای خانواده با یکدیگر و خصوصاً برخورد والدین با فرزندان باید برخوردی عاطفی و با مهر و محبت باشد و با توجه به این نکته است که در برخی از کلمات معصومین(ع) سفارش شده است که رفتار با کودکان باید با رفتار بزرگسالان متفاوت باشد. پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«من کان عنده صبی فلیتصاب له» «کسی که کودکی پیش اوست، باید در برخورد با او، کودکانه رفتار کند». حضرت علی(ع) هم می فرماید: «من کان له ولد صبا» «کسی که فرزندی دارد، برای تربیت او، باید خود را هم سطح او سازد و کودکی کند.» با وجود اینکه محبت از سوی اعضای خانواده می تواند نقش به سزایی در پیشگیری از انحرافات اجتماعی افراد خانواده داشته باشد، اما باید توجه داشت، همان گونه که کمبود محبت می تواند زمینه انحراف اعضای خانواده را فراهم کند، زیاده روی و افراط در محبت نیز می تواند پیامدهای نامطلوبی داشته باشد. بنابراین محبت باید عاقلانه، منطقی و در حد اعتدال باشد تا مصلحت فرد را تأمین نماید و او را با ارزش های مطلوب همنوا سازد. گاه از سوی برخی والدین ناآگاه و ناآشنا محبت به فرزند به معنای فراهم کردن تمام خواسته ها ی فرزند تعریف می شود و هر چه را که او ناخوش دارد، حتی اگر به صلاح او باشد، از او دریغ می کند. صورت دیگر این است که محبت شکل منطقی به خود گیرد و آنچه مصلحت فرزند ایجاب می کند، در اختیار او قرار می دهد، گرچه ممکن است مورد خوشایند او نباشد.

در دیدگاه تربیتی اسلام، روش تنبیه زندان، تبعید، قتل، قطع عضو، تعزیر و یا تنبیه های غیر بدنی مانند وعده به عذابهای غیر قابل جبران اخروی و یا پرداخت جریمه و دیه به عنوان یک ابزار تربیتی پذیرفته شده و استفاده از آن در مواردی مفید و لازم شمرده شده است، پس در دین اسلام، هم از ابزار تشویق و هم از ابزار تنبیه و هم از تبشیر و هم از انذار برای تربیت افراد کمک گرفته شده است. در نتیجه اولیاء در امر تربیت، می توانند در موارد لزوم از برخی تنبیه ها مانند قهر کوتاه مدت، محرومیت از برخی امور مطلوب و … استفاده کنند که البته تشخیص موارد لازم و تنبیه متناسب، کار دشوار و حساسی می باشد.

شیوه قدرت مدار

شیوة قدرت مدار که بر استفادة بی قید و شرط از عنصر قدرت تأکید می کند، در امر پیشگیری می تواند نتیجه معکوسی به همراه داشته باشد؛ از این رو استفاده بی قید و شرط از ابزار قدرت و خشونت، مورد قبول اسلام نمی باشد. حضرت علی (ع) در این رابطه می فرمایند:«لاتقسروا اولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم» «آداب و رسوم زمان خود را با فشار و زور به فرزندان خویش تحمیل نکنید، زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده اند.» بدون تردید مقصود حضرت این نیست که آداب و سنن و هنجارهای خود را به فرزندان منتقل نکرده و آنها را با فرهنگ خود آشنا نکنید، زیرا در این صورت، هیچ هنجاری در جامعه باقی نمی ماند و نسل های بعدی، انسان های بی هویتی خواهند شد؛ بلکه حضرت می خواهند این موضوع مهم را گوشزد کنند که استفاده از فشار و زور آثار نامطلوبی را در پی دارد و افراد را به راه ناصواب می کشاند.

به علاوه استفاده از ابزار زور و قدرت در تربیت فرزندان و بروز رفتار مقتدرانه در ارتباط با اعضای خانواده، جهت پیشگیری از انحراف آنان، به دلیل اظهار توقعی فراتر از توان و ظرفیت آنها در بعضی موارد، فرد را در مقابل کارهای مقدور هم، بی تفاوت و بدون انگیزه نموده و زمینه طغیان او را فراهم می کند. چنانکه پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید:«رحم الله من اعان ولده علی بره، قال قلت کیف یعینه علی بره؟ قال یقبل میسوره و یتجاوز عن معسوره و لایرهقه و لایخرق به»«خدا رحمت کند کسی را که در نیکو کاری و نیکی به فرزندش کمک کند، سؤال شد چگونه می تواند در این مورد کمک کند؟ فرمود: آنچه در توانایی کودک است، از او بپذیرد و آنچه انجام دادنش برای کودک طاقت فرسا می باشد، از او نخواهد و او را به گناه و طغیان و کارهای احمقانه وادار نکند.» بنابراین لازم است که به جای استفاده از قدرت و تحکّم، از ابزار عواطف و احساسات استفاده نمود، زیرا ابراز عواطف و احساسات از سوی مادر در نخستین روزهای زندگی کودک، نقش مؤثری در سلامت روانی و جسمی کودک ایفا می کند. به طوری که «مطابق تحقیقات «ولف واشپیتز»، در صورتی که کودک به طور مستمر، عشق و علاقه مادر را دریافت نکند، حتی واکنش ها ی بسیار طبیعی عاطفی نیز به موقع بروز نمی کند. برای مثال در فاصله سنی سه تا شش ماهگی واکنش طبیعی خنده در کودک ظاهر می شود، اما اگر فعالیت ها ی مادرانه ناکافی باشد، این واکنش طبیعی نیز بروز نمی کند. تحقیقات «مارگارت دیبل» نشان می دهد که واکنش کودکان نسبت به توجه ناکافی مادر، به صورت پریدگی رنگ، از دست دادن شادابی طبیعی، تنفس نامنظم و حتی ناراحتی ها ی معده و روده و اسهال و استفراغ در کودک ظاهر می شود، با توجه به این تحقیقات، کودک باید در یک دوره طولانی، محبت مادرانه کافی و با ثبات را تجربه کند. تظاهر به رفتار مادرانه کافی نیست. کودک نیاز به دریافت محبت واقعی و عمیق مادر یا جانشین مادر دارد تا بتواند مراحل رشد را به طور طبیعی طی کند یا عشق و علاقه خود را به او ابراز نماید.»

شیوه کنترل مدار

یکی دیگر از ابعاد وجودی انسان، رفتار یا کنش است. رفتار در یک معنای عام، شامل همه حرکات و سکنات فرد است. دین، برای بهنجار کردن رفتار انسان ها، محدودیت ها یی را در نظر گرفته و در قالب احکام پنجگانه (واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح) قواعد این رفتارها را تعیین کرده است. بنابراین گرچه دین اسلام به جهت در نظر گرفتن دیگر ابعاد وجودی انسان، وجود تعلیم و آموزش را لازم می داند و ارضای درست عواطف و احساسات انسانی را از طریق ایجاد روابط عاطفی ضروری می شمارد، اما هیچگاه نگرش تک بعدی به انسان ندارد، از این رو نظارت و کنترل را نیز برای رفتار انسان لازم دانسته و دامنه کنترل را بسیار توسعه داده و از بهترین و بیشترین ابزارها استفاده کرده است؛ به طوری که خداوند را ناظر به تمام اعمال و رفتار انسان ها می داند و هیچ عملی را از حیطه علم او خارج نمی داند. قرآن کریم می فرماید:«هو معکم این ما کنتم و الله بما تعملون بصیر» «هر کجا باشید او با شماست و خداوند به هر چه انجام می دهید، بیناست.» همچنین حضرت علی (ع) در نهج البلاغه در این رابطه می فرمایند:«خداوند از صدای نعره حیوانات وحشی در دل کوه ها و بیابان ها و گناهان بندگان در خلوتگاه ها و آمد و شد ماهیان در دریاهای ژرف و پیدایش امواج در اثر تندبادها، آگاه است.» بر این اساس، این جمله مشهور گفته شده است که: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید. در راستای نظارت خداوند، بخشی از نظارت متوجه حاکمان و دولتمردان قرار گرفته است تا هم دامان خود را از رفتارهای نادرست نگاه دارند و هم دیگران را از رفتارهای ناشایست و ناصواب برحذر دارند. این توصیه در نهج البلاغه به ویژه در نامه ها ی حضرت به مسئولین و استانداران خویش مشاهده می شود. بخش دیگر این نظارت و کنترل متوجه آحاد مردم در رابطه با دیگران، معطوف به اعضای خانواده و والدین است تا جایی که وقتی این آیه نازل شد: «یا ایها الذین آمنوا قو انفسکم و اهلیکم ناراً» «ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خود را از آتش جهنم باز دارید»؛ جابر ابن عبدالله انصاری از پیامبر گرامی اسلام(ص) پرسیدند: یا رسول الله! ما به وظیفه خود واقفیم که باید با انجام واجبات و ترک محرمات، خود را از آتش جهنم نگهداریم، ولی نمی دانیم که چگونه اهل بیت خود را از آن عذاب بازداریم؟ پیامبر فرمودند: با سه وظیفه ای که برای شما مشخص می کنم: دعوت به خیر؛ امر به معروف؛ نهی از منکر. یعنی پدر نسبت به فرزندان و همسر و مادر نسبت به همسر و فرزندان خویش دعوت به خیر داشته باشد و آنها را به انجام کارهای خوب و شایسته عادت دهند که این امر می تواند در پیشگیری اعضای خانواده از انحراف تأثیر شایانی داشته باشد.این روایت نشان می دهد که مسئله امر به معروف و نهی از منکر به عنوان دو ابزار اساسی کنترل، از مسئله دعوت به خیر متمایز است و والدین وظیفه دارند که علاوه بر دعوت به کار خیر و ارشاد به آن، در مواردی هم با جدیت و قاطعیت بیشتری فرزند را به سمت انجام کارهای خوب سوق داده و مانع انجار رفتارهای انحرافی او شوند. بنابراین از جمله وظایف والدین در امر پیشگیری این است که بر اعمال و رفتار فرزندان نظارت داشته و آنها را برای رفتن به مجالس و مراسم مذهبی تشویق و ترغیب نمایند و از رفتن به محیط های آلوده و ارتباط با افراد منحرف و بزهکار برحذر دارند. زیرا نقش تخریبی ارتباط با این دسته از افراد و حضور در مجالس آنها به قدری است که حضرت علی(ع) در این ارتباط می فرمایند:«مجالسة اهل الهوی منساة للایمان و محضرة للشیطان»«همنشینی با هواپرستان ایمان را به دست فراموشی می سپارد و شیطان را حاضر می کند.» بنابراین دین اسلام با توجه به ابعاد مختلف نفس انسان، دستورالعمل جامعی را تنظیم نموده است تا به نیازهای انسان در تمامی این ابعاد پاسخ گوید و از این طریق بر روشنایی عقل و خرد انسان بیفزاید، عواطف و احساسات انسان در حد معقول سیراب کند و هم رفتار و عمل بهنجار را در فرد بروز دهد. بدین ترتیب انسان می تواند با انجام تعالیم دینی به نتیجه ای مطلوب در امر پیشگیری از انحرافات اجتماعی دست یازد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان