سپیده سخن
حیات و هستی انسان دارای دو جلوه «پیدا» و «پنهان» است؛ جلوه پیدای آن نعمت ها و لذت های ظاهری زندگی است که دیگر موجودات نیز خود را از مواهب طبیعت بهره مند می سازند و برای بقای وجود خویش به خوردن و خوابیدن و پوشیدن و نوشیدن می پردازند و حتی در بسیاری از عرصه ها به دور از دغدغه های جاری در زندگی انسان ها، روزگار خویش را سپری می کنند.
و جلوه ناپیدای زندگی انسان ها ـ که باعث تفاوت و تمایز بین آنان و حیوانات است ـ نقشی بسیار چشمگیر در «صعود» یا «سقوط» شخصیت آنان ایفا می کند؛ وجود این پدیده پویا و حرکت آفرین که نام «کمال»، «رشد» و «بالندگی» به خود گرفته است، انسان را «امیر آفرینش» و «سپهسالار هستی» می سازد که پروردگار پرمهر، او را در «احسن تقویم» یا «زیباترین شکل ها و شیوه ها» آفریده و از وجود خود او را موجود ساخته است (نفختُ فیه من روحی)؛(1) همه هستی را در اختیار وی قرار داد و برای او و به خاطر او آفرید (سَخَّرَ لَکُمْ ... خَلَقَ لَکُمْ ما فی الارضِ جَمیعا)(2) اما در بسیاری از زمان ها، غوغاها و جنجال های زندگی که رهاورد افکار و افعال آدمی است، مانع فهم و درک این حقایق بزرگ می شود و انسان را از اوج عزت و عظمت به سقوط و شکست می کشاند. از این رو صاحبان بصیرت با نگاهی به چنین پدیده ها، زمزمه هایی این گونه بر لب دارند:
ما چو طفلان، تن به شغل خاکبازی داده ایم |
و رنه، گوی آسمان ها در خم چوگان ماست(3) |
تندباد این شکست، «جهالت» و «غفلت» است که راهی روشن از نور فطرت را، بیراهه ای تاریک از ظلمت طبیعت می سازد و هر یک از ما را به جلوه های جاری و مادی زندگی مشغول می سازد تا دچار روزمرگی شویم. و تنها به آراستگی و پیراستگی «تن» بسنده کنیم، بی خبر از آنکه ما را از آن سوی افلاک صدا می زنند تا خود را به آن دیار نیز روانه کنیم و در چارچوب آرزوها و خیالات خود نماییم:
قدم سعی تو در دامن تن پیچیده است |
و رنه، افلاک تو را اطلسی پای انداز است(4) |
هنر هدایت انسان از کوچه های تنگ و تاریک دلبستگی ها و عبور از پیچ و خم وابستگی ها، هنری قدسی است که هر یک از ما را نیروی پرواز می بخشد و به قله قداست و عظمت می رساند و این هدایت حیات بخش تنها و تنها در آموزه های آسمانی معصومان(ع) و صالحان یافت می شود تا انسان را به این باور ارجمند رساند که شاهبازی قدسی است و هرگز نباید بر جاه و جیفه ای زودگذر دل بندد. از جمله این آموزه ها ارائه «ارزش ها و آرمان ها»ست که چونان سپیده ای حیات آفرین انسان را از خواب ها، خیال ها و رؤیاها بیدار می کند و با طلوع طلایی تلاش و حرکت آشنا می سازد.
ارزش ها، آرمان ها؛ سکوی صعود
انسان ها
«ارج» و «ارزش»، اهمیت دادن و توجه کردن انسان به پدیده ها و عواملی است که دارای نفع و تأثیر برای اوست؛ گرچه این تأثیر ظاهری و مادی باشد یا باطنی و معنوی.
از آغاز زندگی اجتماعی تا کنون، همیشه و هر حال جوامع مختلف از یک سو با «واقعیات» یعنی «آنچه هست» و از سوی دیگر «حقایق» یعنی «آنچه باید باشد» روبه رو بوده اند که در بسیاری از صحنه ها و عرصه ها بین «بایدها و نبایدها» و «هست ها و نیست ها» همسویی وجود نداشته و حقیقت و واقعیت جامعه با هم متفاوت یا متناقض بوده است.
از این رو عصیان ها و آشوب ها در هر عصری و نسلی وجود داشته است و مردم هر زمانی بر خلاف هنجارهای جاری جامعه، حرکت های پیدا و پنهانی انجام داده اند و نارضایتی خود را نسبت به وضع موجود ابراز کرده اند.
در نگاه پیشوایان و رهبران آسمانی، تطبیق حقایق دینی بر واقعیات جامعه، رسالتی الهی است که نام «ارزش» به خود گرفته است و این پدیده مبارک و خجسته باعث حضور همیشه یکایک افراد در متن جامعه، رو کردن به «صلاح» و «سلاح» برای تشکیل جامعه توحیدی و به کارگیری «حکمت» برای خردورزان، «موعظه» برای پاکدلان و «جدال احسن» برای دیرباوران یا کج فکران گردیده است.(5)
بی دلیل نبوده و نیست که هرگز پیامبران(ع)، معصومان(ع) و صالحانِ خداجو به خزیدن در خانگاه تنهایی و پرداختن به ذکرهای بی روح و بی تأثیر سفارش نکرده اند و یا برای رشد و شکوفایی جلوه های شخصیتی افراد، پیروان خود را به ریاضت های نادرست و عبادت های ناشایست تشویق نکرده اند، بلکه شکست شمشیر ستم را گرچه با خون خویش، شعار قرار داده اند تا «تخریب جامعه کفر و شرک شیطانی» و «تأسیس حکومت عدل و داد رحمانی» را شاهد باشند و با پدید آمدن چنین جامعه ای، ارزش های الهی
حکم فرما شود، شرایط کمال و تکامل انسان ها با ایجاد تعادل و توازن در استفاده از قابلیت ها و استعدادهای افراد پدید آید و هر یک از انسان ها به قله قداست و عظمت که خلیفه الهی و جانشین خداوند بر زمین است، دست یابند!!(6)
در این شرایط نخست «اندیشه ها»ی آسمانی بارور می شود، سپس «انگیزه ها»ی الهی پرتوان می شود و یکایک انسان ها با عبور از موانع آزمون ها و امتحان ها به جایگاه والای «انسان کامل» می رسند و چونان ابراهیم خلیل الرحمان(ع)، «امام»، «اسوه» و «الگو»ی همیشه انسان ها می شوند: «وَ اِذا اْبتَلی اِبْراهیم رَبُّهُ بکلماتٍ فَاتمَهنّ قالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماما»؛(7)
به یاد آر وقتی که کرد امتحان |
خلیل نبی را خدای جهان |
سرافراز چون آمدی ز آن برون |
به او گفت یزدان همانا کنون |
به تو می نمایم عطا آن مقام |
کز امروز بر خلق گردی امام(8) |
ارزش های زندگی در بینش های فاطمی(س)
ریزش ها و رویش های زندگی، نگاهی عمیق و دقیق می طلبد تا هر یک از ما به دور از احساسات زودگذر و هیجان های جاری در زندگی به پدیده های پایدار و ارزش های ماندگار بنگریم و گوهر ارزشمند شخصیت خویش را از هر گزندی مصون سازیم.
نگاه به نور نشسته زهرای مرضیه(ع)، نگاهی روشن و روشنگر بود که همراه خود عبرت ها و درس های بسیاری داشت و همگان را از زلال معرفت خویش بهره مند
می ساخت؛ این آبشار شور و شعور و شیدایی چنان بود که پیروان آن پاک بانو را برای همیشه شهدی شیرین از شناخت عطا کرد. تا برای امروز و هر روز زندگی سرشار از بیداری و هوشیاری گردند و هرگز غبار غفلت بر جامه جان و آیینه وجود آنان پدید نیاید.
با هم جرعه ای از ناب معارف فاطمی(س) را می نوشیم و از یکایک آموزه های الهی آن بانوی بصیر بهره می گیریم:
الف) ارزش های عبادی
«جلوه های اطاعت و عبادت» عبد نسبت به خدای خویش؛ بیانگر معیار و میزان هویت و شخصیت حقیقی انسان است؛ این ارتباط ما را از یکسونگری نجات می بخشد، مددکارمان در لغزشگاههای هلاکت بار مادیات می شود و امروز زندگی زودگذر را به فردای ابدیت و جاودانگی پیوند می دهد.
بدون شک آنان که خود را از قاب منیّت و مادیت به بی کران عبودیت و معنویت می رسانند، هماره روانی آرام، دلی شاد و زندگانی روان و پرنشاط نصیب خود ساخته اند و این همه برکات بسیار رهاورد نوع نگاه آنان به زندگانی دنیوی و حیات اخروی است که بی شک در آغوش اندیشه خردورزان حقیقی و خداجویان واقعی قرار می گیرد.
نگاهی از سر بصیرت و بینایی به فرازهای فروزان زندگانی زهرای مرضیه(ع) و سیره و سخنان آن پاک بانو، رهاوردی حیات بخش و حرکت آفرین برای امروز و هر روز ما در پی خواهد داشت تا همیشه و هر حال احساس عزت و سربلندی کنیم و عظمتی والا و بالا به دست آوریم.
نخستین بینش این بخش را به نوع نگاه فاطمه زهرا(ع) به ارتباطات عبد با خدا و عبادات انسان ها اختصاص می دهیم و با هم به جلوه های مختلف نگرش آن حضرت می نگریم:
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن |
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن |
فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزل |
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن(9) |
حفاظت و حراست از یکایک اعمال عبادی از آسیب های مختلف ضد اخلاقی، پرسشی است که برای همه ما پدید آمده و می آید، چنانکه مجموعه عبادات انسان چونان ظرفی بزرگ و لبریز از شهد شیرین عسل دانسته شده است که با اندکی بی احتیاطی یا عصیان و نسیان ها چونان سرکه ای تلخ و تند است، بی اثر و نابود می شود!! چنانکه خداوند سبحان در کتاب خود، قرآن نمی فرماید:
«مَنْ فَعَلَ حسنةً فله عشر امثالها؛
کسی که انجام دهد کار نیکویی را، برای اوست ده برابر آن.»
بلکه می فرماید:
«مَنْ جاء بالحسنه فله عشر امثالها؛(10)
کسی که کار نیک خود را [از گزند ریا و خودنمایی حفظ کند و به محضر ما] آورد، برای اوست پاداش ده برابر عمل شایسته ای که انجام داده است.»
دخت آفتاب، فاطمه زهرا(ع) با چنین بینش نابی، اخلاص را مطرح و چونان گنجینه ای گرانبار معرفی فرمود که در آن گوهرهای ارزشمند عبادی محفوظ می ماند و از ریزش ها و سایش های ریا و سُمعه حفظ می شود تا در روز نیاز مددکار هر یک از ما شود. از این رو ارتباطی دو سویه بین «اخلاص بندگان» یا «مصلحت خداوند» ترسیم کرد و چنین فرمود:
«مَنْ اَصْعَدَ اِلَی اللّه ِ خالِصَ عِبادَتِه، اَهْبَطَ اللّه ُ [الیه] اَفْضَلَ مَصْلِحَته؛(11)
کسی که عبادت خالص خود را به سوی پروردگار، بالا فرستد، خداوند برترین مصلحت خویش را به سوی او می فرستد.»
بی شک گاهی از سوی ما در انجام وظیفه ای که سراسر خیر و برکت انسان در آن نهفته است، واکنشی بسیار رفیع و عظیم به دنبال دارد و آن فراهم ساختن بهترین و برترین مصلحت های الهی است که در بسیاری از عرصه ها هرگز آثار آن را نمی توانیم در کوتاه مدت درک کنیم، بلکه نیاز به عبور از معبرهای مختلف زندگی و رسیدن به مرز محاسبه ای سنجیده است تا بتوان برکات بی نظیر آن را به دست آورد.
روزی دیگر که برخی از زنان بنی هاشم به خاطر رحلت رسول خدا(ص) در خانه دخت
داغدار آن حضرت گرد هم آمده بودند و گاه به نوحه و زاری و گاهی به بیان سخنانی مشغول بودند، زهرای عزیز ـ با توجه به ارزش گرانسنگ دعا برای زندگان و مردگان ـ رو به آنان کرد و فرمود:
«دعوا التَّعداد وَ عَلَیْکُمْ بالدّعاء، زوُرُوا موتاکُمْ فَاِنَّهُم یَفْرحُونَ بزیارتکم ...؛(12)
این شمارش ها [ی افتخارات خود] را کنار بگذارید و به دعا بپردازید؛ اموات خود را زیارت کنید که همانا آنان با دیدار شما خوشحال می شوند و باید فرد حاجت خویش را نزد قبر پدر و مادر خود طلب کند، بعد از آنکه به آنان دعا کرده است. [تا دعای خود اجابت شود.]»
لحظات زرین راز و نیاز انسان با پروردگار خویش، فرصتی طلایی است که ارج و ارزش هیچ عملی با آن برابر نیست و این حقیقت ملکوتی در سخنان آسمانی فاطمه زهرا(ع) جلوه گر شده است، آنجا که پیامبر خدا(ص) رو به دخت دلبند خویش کرد و فرمود:
زهراجان! دوست داری دعایی به تو بیاموزم که هیچ کس آن را نمی خواند مگر آنکه خواسته های او انجام می شود؟
آن بانوی پربصیرت با روشنایی نگرش خویش پاسخ داد:
«اجل یا اَبَة! هذا و اللّه احب الیّ من الدنیا و ما فیها؛(13)
بله پدرجان! این دعا به خداوند سوگند نزد من از دنیا و آنچه که در دنیاست محبوب تر است.»
آری بینشی چنین روشن در سیره و سخن آن فرشته زمینی موجب گردید که زمان های خاص عبادت در اولویت ویژه ای قرار گیرد و مقدمات آن به خوبی انجام شود. از این رو او ساعتی پیش از غروب آفتاب فردی را به پشت بام می فرستاد تا از زمان فرو رفتن نیمی از خورشید آن حضرت را آگاه کند در آن لحظات اجابت و استجابت دعا، دست به آسمان بلند می کرد و دعا می نمود(14) و یا در «شب های قدر» خود و اهل خانه را به عبادت و شب زنده داری تشویق می کرد و با خوراندن غذای ساده و سبک و یا شیوه های دیگری به شب زنده داری آنان کمک می نمود تا فضیلت احیای این شب ها از دست نرود. این سخن، گفته گرانقدر آن عزیز است که فرمود:
«کسی که از برکات [بی پایان و جاودان[ شب قدر بی بهره بماند، محروم واقعی و مستمند حقیقی است.»(15)
«شب های جمعه» از دیگر لحظات ارزنده عبادت و دعا بود که زهرای اطهر(ع) از آن استفاده می کرد. فرزند دلبند آن حضرت، امام حسن مجتبی(ع) می گوید مادرم شب جمعه در محراب به عبادت می ایستاد و مدام رکوع و سجده می کرد تا صبح دمید.(16)
انس بسیار و شوق فراوان آن بانوی بزرگ جهان اسلام او را در رأس بکّائین و توّابین و خائفین قرار داده بود و حتی در عبادت خداوند بی نظیر ساخته بود. بی جهت نبود که پروردگار سبحان دعای او را بهتر از هر کس مستجاب می کرد و رسول خدا(ص) می فرمود:
«وقتی زهرا در محراب عبادت می ایستاد، همچون ستاره ای برای ملائکه آسمان می درخشد، خدا به ملائکه می گوید: ای ملائکه بنگرید به بهترین بنده من فاطمه، او در مقابل من ایستاده و از خوف من تمامی وجودش می لرزد و با حضور قلب کامل به عبادت من روی آورده است.»(17)
آری این ارتباط آسمانی موجب گردید که فاطمه(ع) «بهترین زنان عالم» و «سرور زنان بهشت» گردد و عشقی چنان چشمگیر به گفتگو با خدای خویش یابد که به هنگام عبادت آنچنان غرق در عظمت حق شود که نفس او به شماره می افتاد، از خود بی خود می گردید(18) و از فکر عزیزان و فرزندان خویش ـ با تمامی عاطفه و علاقه ای که نسبت به یکایک آنان داشت ـ بیرون می رفت، از این رو خداوند هم فرشته ای را می فرستاد تا گهواره فرزندان آن حضرت را به حرکت در آورد.(19)
او حتی در شب ازدواج از علی(ع) می خواهد که با هم به نماز بایستند و در این شب خدا را عبادت کنند و آنگاه که پیامبر اکرم(ص) از او پرسید:
«دخترم! چه نیازی و خواسته ای داری؟ اکنون فرشته وحی در کنار من است و از سوی حق پیغام آورده که هر چه بخواهی، خواسته ات محقق می شود.»
زهرای عزیز با شناختی خدایی و معرفتی ملکوتی پاسخ داد:
«شغلنی عن مسألته لذّة خدمته لا حاجة لی غیر النظر الی وجهه الکریم؛(20)
لذتی که از خدمت به خدا می برم مرا از هر خواهشی باز داشته است؛ مرا حاجتی نیست جز اینکه پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم!!»
آری طعم شیرین و دلنشین حضور در پیشگاه پروردگار مهربان، چنان تأثیری در وجود فاطمه زهرا(ع) گذارده بود که فرزند دلبند آن بانو، امام حسن(ع) نقل می کند: مادرم را در شب جمعه دیدم که در محراب عبادت خود ایستاده و به طور پی در پی تا هنگامی که خورشید پهنه افق خود را فرا می گرفت، در حال رکوع و سجود بود و شنیدم که برای مردان و زنان باایمان بسیار دعا می کرد.
عرض کردم: ای مادر! چرا همان گونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی؟
فرمود: پسرم! اول همسایه بعد خانه خود.(21)
چنین ماجرایی در روزی که سلمان از سوی رسول خدا(ص) به طرف خانه دخت عزیز آن حضرت می رفت، بار دیگر رخ داد. سلمان گوید: بر در خانه فاطمه(ع) لحظه ای ایستادم تا سلام کنم شنیدم که حضرت در داخل خانه قرآن می خواند و دستاس در بیرون خانه می چرخد و کسی در حضور آن حضرت نیست. چون حادثه را برای پیامبر اکرم(ص) بازگو کردم، تبسم کرد و فرمود:
«ای سلمان! خداوند قلب و تمامی جوارح فاطمه را پر از ایمان کرده است(22) ... دخترم فاطمه، بانوی زنان جهانیان از اولین و آخرین است، او پاره تن، نور چشم من، میوه دلم و روح من است که در کالبدم قرار دارد؛ او حوریه ای انسان گون است که هر گاه در محراب عبادتش در پیشگاه خداوند می ایستد، نور او برای فرشتگان آسمان می درخشد و خداوند به فرشتگان خود می فرماید:
بنگرید به کنیز من فاطمه که بانوی کنیزان است و در پیشگاه من به عبادت ایستاده است؛ رگ و پیوندش از ترس مقام من می لرزد! او با دلش به بندگی و عبادت من روی آورده است. من شما را گواه می گیرم که شیعیان و پیروان او را از آتش در امان قرار دهم.»(23)
تسبیحات حضرت زهرا(ع) نمادی گویا از شناخت رسول خدا(ص) نسبت به زهرای بتول(ع) بود که آن بانو با ذکر خداوند و تکبیر (اللّه اکبر)، تحمید (الحمد للّه ) و تسبیح (سبحان اللّه ) پروردگار نیرویی نورانی و توانی مضاعف می گیرد و خستگی بسیار زندگی در دستاس کردن، آبکشی و دیگر امور منزل از وجود او دور می شود. از این رو به پاره تن خود زهرای مرضیه(ع) ـ که با اشاره امیر مؤمنان(ع) برای درخواست خدمتگزاری به محضر آن حضرت شتافته بود ـ فرمود:
فاطمه جان! آیا تو را به چیزی بهتر از خدمتکار راهنمایی کنم؟
دخت آن حضرت پاسخ داد: آری ای رسول خدا! و پیامبر تسبیحات معروف به «تسبیحات حضرت زهرا(ع)» را تعلیم فرمود تا هنگام خواب و پس از هر نماز خوانده شود؛(24) ذکرهایی زلال و روح بخش که امام صادق(ع) در باره عظمت آن فرمود:
«تسبیح حضرت فاطمه در هر روزی پس از هر نماز، نزد من محبوب تر از هزار رکعت در هر روز است و ما کودکانمان را همان گونه که به اصل نماز دستور می دهیم، به این عمل نیز وادار می کنیم.»(25)
آری:
هر آن کو فاطری مجموع و یاری نازنین دارد |
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد |
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است |
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد |
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان |
که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد(26) |
وجود نمازی خاص به نام «نماز حضرت فاطمه(ع)»، نمادی روشن از ارزش های عبادی در سخن و سیره زهرای اطهر(ع) است. مرحوم شیخ طوسی این نماز را چنین توصیف می کند:
نماز حضرت زهرا(ص) دو رکعت است، در رکعت نخست، حمد و صد مرتبه «اِنّا انزلناه فی لیلة القدر» و در رکعت دوم حمد و صد مرتبه «قل هو اللّه احد» و پس از سلام، تسبیح حضرت را بخوانید و به دنبال آن این دعا را بخوانید:
«سُبحان ذی العزّ الشّامخ المُنیف، سُبحان ذیِ الْجَلال البماذِخ الْعظیم، سُبحان ذِی الْمُلکِ القافر القدیم، سُبحانَ مَنْ لِبَس الْبَهجَة و اَلْجَمال، سُبحان مَنْ تردّی بالنوّر و اَلْوَقار، سُبحان مَنْ یری اَثَرَ النَّمل فی الفَضاء، سُبحانَ مَنْ یَری وَقْعَ الطیر فی الْهَواءْ، سُبحانَ مَنْ هُوَ هَکَذا لا هَکَذا غْیُرهْ؛(27)
پاک و منزه است دارنده عزت والای پیروز، پاک و منزه است دارنده برترین شکوه و جلال بزرگ، پاک و منزه است دارنده حکومت ارزنده جاوید، پاک و منزه است آن کس که لباس و جامه زیبایی و طراوت پوشیده، پاک و منزه است کسی که جامه نور و وقار بر تن کرده، پاک و منزه است کسی که رد پای مورچه را بر سنگ صاف و زمین گسترده می بیند، پاک و منزه است کسی که جایگاه پرنده را در فضا می بیند، پاک و منزه است کسی که این چنین است و غیر از او کسی چنین نیست.»
پس از بیان این دعا به سجده می رویم و تمام بدن را بر سجاده می گذاریم و حاجت خویش را از خدای خود می خواهیم.
بی گمان شناخت و شیدایی آن بانو نسبت به عبادات و ارتباطات معنوی با پروردگار سبحان، تمامی سختی ها و تلخی های زندگی را در ذائقه وجود او شیرین ساخته بود، از این رو چون سخن از خالق یکتا و مهربان به میان می آمد، می فرمود:
«اِنَّ اللّه هو السّلام و منه السّلام و الیه السّلام؛(28)
به درستی که خداوند سلام است، از او سلام است و به سوی اوست سلام.
و در عرصه های مختلف رضایت قلبی خویش را با عبارت «رضیتُ باللّه ربّا»(29) از خداوند ابراز می کرد.
در ماجرای دیگری، فاطمه(ع) می فرمود: پدرم به خانه ام تشریف آورد و در حالی که من بستر خود را برای خوابیدن آماده می کردم فرمود: فاطمه جان! هیچ گاه پیش از آنکه چهار عمل انجام داده باشی مخواب!:
«قرآن را ختم کنی؛ پیامبران را شفیع خود قرار دهی؛ مؤمنان را از خود خشنود سازی و حج و عمره انجام دهی!!»
پدرم این مطلب را فرمود و مشغول خواندن نماز شد. من صبر کردم تا آنکه نماز حضرت تمام شد. عرض کردم:
پدرجان! به چهار کار دستور دادی که در این حال توان انجام آنها را ندارم!
رسول اکرم(ص) تبسمی کرد و فرمود:
«هر گاه سوره «قل هو اللّه احد» را سه بار بخوانی مانند آن است که قرآن را ختم کرده ای و هر گاه بر من و پیامبران پیش از من درود فرستی، ما شفیعان تو در روز قیامت خواهیم بود و هر گاه برای مؤمنان استغفار کنی، همه از تو خشنود خواهند شد و هر گاه بگویی: «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اکبر» حج و عمره انجام داده ای.»(30)
از آن شب زهرای اطهر(س) با علاقه بسیاری توصیه های رسول خدا(ص) را یکایک انجام می داد و پس از آن به خواب می رفت، مبادا کمترین لحظه ای زرین، از عبادت و بندگی خود را از دست دهد و در فردای احتیاج، تنها افسوس از دست دادن این عبادات را سهم خود کند!
آری:
عاشق چرا امید نبندد به عشق پاک |
شبنم، عزیز باغ شد از چشم پاک خویش(31) |
ادامه دارد.