ضمن تشکر از باز کردن صفحه ای به نام رو به رو، از کاشناس محترم پرسمان که در شماره 14 به پرسش هایی پیرامون تشیع پاسخ گفت، مستدعی است بیان نمایند که: نقطه آغازین تشیع چه زمانی است؟
درباره آغاز تشیع، نظرات مختلفی در میان مورخان و تحلیل گران تاریخ اسلام پدید آمده است که برخی از آنها عبارتند از:
1. تشیع بلافاصله پس از وفات پیامبر(ص) و وقوع حادثه سقیفه پدید آمد و به صورت صف بندی علی(ع) و عده ای از بنی هاشم، مثل عباس و پسرانش و نیز تعدادی از اصحاب همچون مقداد، سلمان و عمار در مقابل جریان اکثریت که با ابوبکر بیعت کرده بودند، بروز کرد و از همین جا نخستین انشعاب در تاریخ اسلام پدید آمد و جامعه اسلامی را به عامه و خاصه و یا به عبارت دیگر جماعت1 و شیعه تقسیم کرد.
این نظریه را دانشمندانی از شیعه، مانند یعقوبی2 و نوبختی3 و دانشمندانی از اهل سنت، مثل ابن خلدون4 ابراز کرده اند.
اما بیشتر دانشمندان اهل سنت تمایل دارند که حضرت علی(ع) را در مقابل ابوبکر قرار ندهند واز این رو سعی در هر چه به جلو آوردن زمان آغاز اختلافات در میان مسلمانان دارند که به نظریات آنان اشاره می شود.
2. شیعه بعد از کشته شدن عثمان، در سال 35 هجری پدید آمد که در تاریخ به «فتنه الدار» معروف شده است.
از قائلین به این نظریه، می توان ابن حزم اندسی را نام برد که به صراحت می گوید: « در زمان ابوبکر و عمر و عثمان، هیچ اختلافی بین امت اسلامی وجود نداشت. و اختلاف پس از کشته شدن عثمان پدید آمد و در آن هنگام بود که گروهی به نام «رافضه» پدید آمدند.»5
از نکات جالب گفتار او، به کار بردن عنوان رافضه برای شیعیان در آن مقطع زمانی است که کاربرد صحیحی نمی باشد.
3. شیعه در آستانه جنگ جمل و مخالفت اصحابی چون طلحه و زبیر با حضرت علی(ع) پدید آمد.
این نظریه عجیب از آنِ محمد بن اسحاق، معروف به ابن ندیم است. او در این باره می گوید: «همین که طلحه و زبیر به مخالفت باعلی(ع) برخواستند و به جز خونخواهی از عثمان، به چیز دیگری تن ندادند، علی(ع) تصمیم گرفت که با آنان بجنگد تا به اطاعت از امر خداوند متعال درآیند؛ کسانی را که در این امر، پیرو او شدند، شیعه نامیدند و علی(ع) می گفت: شیعیان من».6
برخی از نویسندگان معاصر معتقدند که کلمه شیعه در منابع تاریخی، برای اولین بار در هنگام ذکر وقایع جنگ جمل به میان آمده است.7
4. شیعه پس از جنگ صفین و در هنگام خروج خوارج به وجود آمد و کسانی را که پس از آن جنگ در دوستی با حضرت علی(ع) استوار ماندند، شیعه خواندند.
این نظریه را دکتر مشکور از قول برخی بدون ذکر نام آنان نقل می کند.8
5. شیعه در سرزمین کربلا و هنگام صف آرایی سپاه کوچک امام حسین(ع) در مقابل لشکر انبوه کوفیان سر برآورد؛ زیرا برای اولین بار در این سرزمین و در واقعه عاشوراست که در رجزهای یاران امام حسین(ع) سخن از وصایت و نیز دین علی(ع)، و تقابل آن بادین عثمان به میان می آید.
این نظریه را کامل مصطفی شیبی، دانشمند عراقی ابراز کرده است9 که ناشی از عدم تتبع و جست وجو در منابعی است که کاربرد این واژه را قبل از این زمان ثابت می کند.
6. شیعه در زمان امام جعفر صادق(ع) پدید آمد؛ زیرا در این زمان بودکه هویت مستقل شیعه شناخته شد و شیعیان توانستند در فقه و کلام استقلال خود را به اثبات برسانند و در مقابل مذاهب فقهی دیگر، چون مکتب حجاز و مکتب عراق قد علم کنند و در کلام مکتبی متمایز از معتزله، اهل حدیث و مرجئه پدید آورند و از این رو، شیعه را با نام جعفری می شناسند. در این نظریه، بین آغاز تشیع و ظهور و بروز آن در صحنه کلام و فقه، خلط شده است.
در مقابل این نظریات ششگانه، اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان شیعی، نظریه دیگری ابراز می دارند که در آن آغاز تشیع، به زمان حیات پیامبر اکرم(ص) می رسد و حتی بعضی بر این عقیده اند که قدمت تشیع مساوی با قدمت اسلام است؛10 زیرا در همان آغاز پیدایش اسلام و در واقعه یوم الدار که پیامبر خدا(ص) طبق دستور آیه «و انذر عشیرتک الاقربین؛11 خویشان و عشیره نزدیک خود را انذار بده»، افراد طایفه خودرا به میهمانی دعوت کرده و از آنان خواست که اسلام بیاورند و خطاب به آنان گفت: «ایکم یوءازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم؛ کدامیک از شما مرا در این کار یاری می دهد تا برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد»، کسی جز علی(ع) داوطلب نشد و پیامبر(ص) در حالی که گردن علی(ع) را گرفته بود، خطاب به میهمانان خود فرمود: «ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه12؛ این برادر من، وصی من و جانشین من در میان شماست؛ پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».
به نظر می رسد این گزارش گرچه مورد پذیرش است و می تواند تأکید پیامبر(ص) ـ از همان آغاز رسالت ـ بر وصایت و جانشینی خود را ثابت کند، اما نمی تواند به عنوان دلیلی برای تعیین آغاز تشیع مورد استفاده قرار گیرد؛ زیرا محتوای گزارش، فقط مسئله خلافت و وصایت را ثابت می کند که جوهر و اصل تشیع است و وجود شیعه در زمان مورد بحث را ثابت نمی کند.
کسانی که بدون تعیین زمانی خاص، وجود شیعه را در زمان پیامبر اکرم(ص) ثابت دانسته اند، به دلایل زیر استناد کرده اند:
1. روایات فراوانی که در منابع روایی اهل سنت و شیعه از زبان رسول خدا(ص) نقل شده است که در آنها سخن از شیعه علی(ع) و جایگاه آنان به میان آمده است که از آن جمله می توان از روایات زیر نام برد:
الف) ابن حجر هیثمی در الصواعق المحرقه و طبرانی در المعجم از قول حضرت علی(ع) نقل کرده اند که فرمود:
«ان خلیلی رسول الله(ص) قال: یا علی انک ستقدم علی الله و شیعتک راضین مرضیین و یقدم علیه عدوک غضباناً مقمحین؛ دوستم پیامبر خدا(ص) به من فرموده: ای علی(ع) تو و شیعیانت به زودی به خدا وارد خواهید شد؛ در حالی که همگی از او راضی و مورد پسند او هستید و دشمنان تو بر او وارد خواهند شد؛ در حالی که خشمگین هستند و دست آنها به گردنشان بسته شده است».
ب) روایات دیگری نیز از منابع روایی اهل سنت نقل شده که در آنها بهشت به عنوان جایگاه علی(ع) و شیعیانش معرفی شده است.13
2. دلیل دیگر روایاتی است که در ذیل و تفسیر بعضی از آیات قرآن وارد شده است و مصداق آن آیات را علی(ع) و شیعیانش معرفی کرده است که از آن جمله در تفسیر آیه «ان الذین آمنوا و عملواالصالحات اولئک هم خیر البریة»14؛ کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیک انجام دادند، آنان بهترین مخلوقات خدا هستند که پیامبر خدا(ص)، علی(ع) و شیعیانش را ـ در حالی که به عنوان رستگاران معرفی کرده و آنان را خشنود از خداوند و خداوند را خشنود از آنان دانسته ـ مصداق این آیه به شمار آورده است.15
ما همه این روایات را با توجه به تعدد و کثرت آنها و نیز صحت اسنادشان می پذیریم؛ اما معتقدیم که از لحاظ تاریخی، دلالت بر وجود شیعه در زمان پیامبر خدا(ص) نمی کند؛ زیرا می تواند ناظر به پس از آن حضرت(ص) و نوعی پیشگویی مبنی بر جدا شدن خط حق حضرت علی(ع) و یارانش از خطوط دیگر باشد؛ نه آن که مشخصاً مصادیقی در زمان خود پیامبر(ص) داشته باشد و تنها چیزی که این روایات می تواند ثابت کند، استعمال این لفظ از سوی رسول خدا(ص) است و نه آغاز تشیع.
اما می توان با استفاده از روایات دیگر و نیز قرائن تاریخ، وجود گروهی به نام شیعه علی(ع) را در زمان پیامبر اکرم(ص) ثابت کرد و در مرحله بعد روایات پیشین را ناظر به مصداق این گروه در زمان خود آن حضرت(ص) دانست و نه نوعی پیشگویی و ناظر به زمان پس از وفات آن حضرت(ص).
این راه را می توان با دو بیان زیر تقریر کرد؛
1. بیان اوّل؛ از عبارات علامه طباطبایی چنین استفاده می شود:
الف) طبق حدیث یوم الدار، پیامبر خدا(ص) در همان آغاز رسالت خود و عده داد که حضرت علی(ع) را به سمت وصایت و خلافت خود منصوب نماید.
ب) پیامبر خدا(ص) حتماً در صدد تحقق این وعده بوده است.
ج) او مسلماً این وعده را برای عده ای از دوستان فداکار خود بیان کرده است.
د) این بیان در قالب روایات بیان فضایل و مناقب حضرت علی(ع) بود که منابع روایی شیعه و اهل سنت از آن مملو است و اوج این روایات را می توان در جریان غدیر خم مشاهده کرد.
ه) مسلماً بیان چنین فضایلی، عده ای از دوستان و شیفتگان خالص پیامبر(ص) را وا می داشت تا علی(ع) را نیز دوست داشته، به دورش گردآیند و از وی پیروی کنند؛ همچنان که در نقطه مقابل، عده ای را به بغض و حسد و کینه ورزی دچار می کرد.
و) از همین جا دو خط در اسلام پدید می آمد که یکی طبق نصوص پیامبر خدا(ص)، پیروی از علی(ع) را واجب دانسته بود و دیگری آن را غیر لازم می دانستند و بلکه از راه عناد باحضرت(ع) در می آمدند که خط اول همان است که شیعه نامیده می شود.
ز) بدین ترتیب می توان چنین نتیجه گرفت که با وجود این مصداق در زمان پیامبر(ص)، روایاتی که در آن لفظ شیعه به کار رفته است، ناظر به زمان حیات پیامبر(ص) می باشد.16
2. بیان دوم را می توان این چنین توضیح داد:
الف) جوهره اصلی تشیع، همان اعتقاد به بر حق بودن حضرت علی(ع) نسبت به امر خلافت پیامبر خدا(ص) است.
ب) پیامبر خدا(ص) در زمان خود با روایات فراوان، این موضوع را به مردم گوشزد کرد و از راه های مستقیم و غیر مستقیم مسئله خلافت آن حضرت(ع) را به مردم ابلاغ نمود.
ج) با توجه به اموری همچون انس نداشتن قبایل عرب آن زمان با مسئله تعیین جانشین، توهم دخالت دادن دامادی پیامبر(ص) در امر جانشینی، جوان بودن حضرت علی(ع)، توهم افزون طلبی بنی هاشم و ربط دادن این مسئله به تعصبات قبیله ای، مخالفت سنگین قریش، به عنوان بزرگ ترین قبیله با جانشینی حضرت علی(ع) به علت کشته شدن تعدادی از سران آن در جنگ های پیامبر(ص) به دست حضرت علی(ع) موجب شد که این مسئله با مخالفت های سهمگین اعراب مواجه شود؛ به گونه ای که پیامبر(ص) همواره ناچار به ذکر فضایل و مناقب مختلف حضرت علی(ع) می شد تا به همگان بفهماند که آن چه باعث نصب حضرت علی(ع) به خلافت می شود، شایستگی ها و فضائل و مناقب اوست؛ نه دامادی پیامبر(ص) و هاشمی بودن حضرت علی(ع) و از این جاست که می توان به سرّ فراوانی ذکر این فضائل در بیانات پیامبر(ص) دست یافت و نیز از این جاست که می توان دغدغه پیامبر(ص) در ابلاغ جانشینی حضرت علی(ع) در روز غدیر خم را به خوبی احساس کرد.
د) همچنان که مخالفان به وسیله دسته بندی های مختلف و به طرق متعدد به بیان مخالفت خود می پرداختند، موافقان نیز به شدت از این خواسته پیامبر(ص) دفاع می کردند.
اینان به پیروی از خط پیامبر(ص)، به دور حضرت علی(ع) جمع شدند و از سوی پیامبر(ص)، به عنوان شیعه علی(ع) شناخته شدند.
ه) از آن جا که این مسئله مخالف باور عمومی بود، این عده در اقلیت قرار داشتند و به ویژه آنان که به شدت از این امر دفاع می کردند، از تعداد انگشتان دست بیش تر نبودند.
و) از این جاست که می توان این نکته را دریافت که چرا در روایات پیامبر خدا(ص)، از عده کمی همچون سلمان، مقداد، ابوذر و عمار به عنوان شیعیان علی(ع) نام برده شده است.
ز) پیامبر(ص) به منظور تقویت هر چه بیشتر این جبهه کوچک، با اموری همچون معرفی بهشت به عنوان جایگاه آنان و نیز رضایت خداوند از این عمل، به تشویق و ترغیب آنان پرداخت که در روایات گذشته بیان شد.
ح) در نقطه مقابل، مخالفان سرسخت علی(ع) منافق نامیده شدند؛ زیرا آنان کسانی بودند که در ظاهر خود را مسلمان نشان داده، اما در باطن با دستورات پیامبر که مهم ترین آنان مسئله جانشین بود، مخالفت می ورزید و از این جاست که می توانیم محتوای روایاتی همچون «لایحب علیاً منافق و لا یبغضه موءمن17؛ علی(ع) را هیچ منافقی دوست نمی دارد و او را هیچ موءمنی مبغوض نمی شمرد.» نیز «لایحبه الاموءمن و لا یبغضه الامنافق»18 را به خوبی در یابیم.
و) تقابل این دو خط که در یک سو مدافعان سرسخت و در دیگر سو مخالفان خشمگین و متعصب قرار داشتند، به قدری واضح بود که عده ای از اصحاب پیامبر(ص) همچون ابوسعید خدری آن را علامتی برای شناخت منافقان به حساب می آورده اند، او می گوید:
«انا کنا لنعرف المنافقین ببغضم علی بن ابی طالب؛19 ما در زمان پیامبر(ص)، منافقان را به وسیله بغض و کینه ای که نسبت به حضرت علی(ع) داشتند، می شناختیم».
ز) از همه این مقدمات چنین نتیجه گیری می شود که کلمه شیعه علی(ع) در زمان رسول خدا(ص) امری شناخته شده بود و عباراتی از آن حضرت که در آن این واژه به کار رفته است، قابل تطبیق بامصادیق موجود در آن زمان بوده است.
از این جا روشن می شود که اگر این نظریه را که اکثر قریب به اتفاق دانشمندان شیعه و نیز جمعی از عالمان اهل سنت همچون موءلف کتاب حاضر المعالم الاسلامی20 برآنند، بپذیریم، نیازی به رد تفصیلی نظریات ششگانه دیگر نداریم؛ زیرا می توان آنها را بر مراحل مختلف حیات تاریخی شیعه همچون بروز آن در سقیفه، مشخص شدن دسته بندی ها در جمل، تأکید دوباره بر پیروی از حضرت علی(ع) در صفین و سرانجام آشکار شدن هویت مستقل آن در ابعاد فقهی و کلامی در زمان امام صادق(ع) حمل نمود.