بسم لله الرحمن الرحیم
مسائلی که زن برشوهر حرام شود:
اول:
آن که هرکاه (هرگاه) برادر و یا خواهر خود را شیر دهد.
دوم:
آن که زن، برادر زاده خود را شیر دهد؟
سیم:
آن که زن، خواهر زاده خود را شیر دهد.
چهارم:
آن که زن، فرزند زاده خود را شیردهد یا فرزند زاده زن شوهر خود را شیر دهد.
پنجم:
آن که زن، عم یا عمه خود را شیر دهد.
ششم:
آن که زن ،خالوی خود را یا خاله خود را شیر دهد.
هفتم:
آن که زن، عموزاده خود را یا عمه زاده خود را شیردهد.
هشتم:
آن که زن، خالوزاده یا خاله زاده خود را شیردهد.
نهم:
آن که زن، برادر شوهر یا خواهر شوهر خود را شیردهد.
دهم:
آن که زن، فرزند زاده شوهر خود را شیر دهد.
یازدهم:
آن که زن، برادر زاده خود یا خواهر زاده شوهر خود را شیر دهد.
دوازدهم:
آن که زن، خالوی شوهر یا خاله شوهر خود را شیردهد.
جواب اول:
آن که زن، برادر یا خواهر خود را شیر دهد، فرزند شوهرش می شود و او خواهرفرزند شوهر شود و خواهر فرزند شوهر حرام است بر شوهر زیرا که خواهر فرزند نیز دختر اواست.
دوم:
آن که برادر زاده زن ،فرزند شوهر می شود پس زن عمه فرزند می شود.عمه و زن به منزله خواهر ا ست.
سیم:
آن که خاله، فرزند شوهر می شود پس خاله، خواهر زن است و جمیع مومنان را دو خواهرحرام است و حال آن که هردو زنده باشند.
گفتگوی مرد و زن
برمنع سخن گفتن زن با مرد و گوش دادن مرد به صدای زن یا برعکس دلیلی نیافتیم، مگر این که زن از روی عمد با کرشمه صحبت کند که حرام می باشد زیرا خداوندمی فرماید: «فلا تخضعن بالقول ()، این مطلب موید رای اول می باشد که مبتنی برجواز اظهارصورت و کف دست است.
اگر تفسیر استثنای آیه، مردد میان دو رای بالا(جواز و عدم جواز اظهار صورت و کف دست)باشد، دلیل نفی حرج موید و مرجع رای اول خواهد بود، مگر این که دلیل قطعی برحرمت اظهار صورت و کف دست داشته باشیم، که دراین صورت خواهیم گفت: این حکم درموردحرج و مشقت آمده است، از قبیل حکم جهاد و زکات و خمس و قصاص و دیات و امثال آن که درمورد ضرر آمده است. درغیر این صورت ،رای و دلیلی که خالی از حرج است، بر رای دلیلی که مستلزم حرج است، رجحان دارد. و ما این مطلب را این جا فقط به عنوان موید می آوریم، نه دلیل.
چهارم:
آن که نبیره زن ، فرزندش می شود پس زن ، فرزند را جده می شود و جده فرزندبرشوهر حرام است.
پنجم:
آن که زن، برادر زاده فرزند می شود و برادر زاده برپدر حرام است.
ششم:
آن که زن، خواهر زاده فرزند می شود ؟
هفتم:
آن که هرکاه (هرگاه) زن، عموزاده خود را شیر دهد، عموزاده فرزند می شود و عموزاده فرزند به منزله برادر زاده است و هرگاه زن، عموزاده را شیر دهد، خالو زاده فرزند می شود وخالو زاده به منزله برادر زاده است و برادر زاده برشوهر حرام است، بدون رضای زن .
هشتم:
آن که زن، عمه زاده فرزند می شود و عمه زاده به منزله خواهر زاده است.
نهم:
آن که زن، مادر یا مادر خواهر می شود؟
دهم:
آن که مادر فرزند زاده می شود و مادر فرزند زاده یا دختر یا عروس شوهر است.
یازدهم:
هرگاه زن، برادر زاده شوهر را شیر دهد، زن، مادر برادر زاده شوهر است و مادام که برادر زنده است، زن برادر حرام است و اکر(اگر) خواهر زاده او، او را شیر دهد، زن مادرخواهر زاده می شود؟
دوازدهم:
آن که زن مادر خالو یا مادر خواله(خاله) شوهر می شود و مادر خوالو (خالو) یا مادرخاله به منزله جده است.
تمت الرساله.
حد کر، کافور حنوط، فرسخ و صاع ()
بسم لله الرحمن الرحیم
[حد کر]
تحقیق:
در کمیت کر خلاف عظیمی است میان علما. اعتقاد اکثر علما آن است که هزار ودویست رطل است، به رطل عراقی یا سه شبرونیم طول در سه شبرونیم عرض درسه شبر ونیم عمق است، که مجموع آن چهل و دو شبر و هفت ثمن می شود که تخمینا هشتاد و سه من و نیم به وزن شاه و پنجاه و شش مثقال و ثمن صیرفی می شود.
و اعتقاد قمیین سه شبر طول در سه شبر عرض در سه شبر عمق است، که مجموع آن بیست وهفت شبر می شود و این قول خالی از قوتی نیست و لیکن قول اول احوط است غالبا.
و بنابرقول جمعی از علما هزارو دویست رطل مدنی است که هررطلی از آن یک رطل و نیم عراقی است و تخمینا هزارو دویست رطل عراقی شصت و هشت من شاهی است و ربع من، وبه مدنی صد ودو من ثمن من است به سنک (سنگ) شاه.
وظاهر حدیث آن است که مقدار کر سی و شش شبر بوده.
و احوط مذهب قمیین است و این زیاد تی ها به حسب فضلیت است. و لله تعالی یعلم.
و بهتر آن است که به حسب من، صدوسی و شش من و نیم به سنک شاه بوده باشد تا به همه اقوال و احتیاط ها عمل کرده باشد، بنابر آن که مثقال شرعی و صیرفی یکی است و نقل کرده اندکه مثقال متبدل نشده است درهیج وقت.
[مقدار کافور حنوط ]
و مشهور و احوط در کافور حنوط آن است که یک مثقال شرعی باشد که سه ربع مثقال صیرفی می شود و بهتر از این، آن است که چهار مثقال شرعی بوده باشد و بهتر از آن ، آن است که سیزده درم و ثلث بوده باشد که به حساب شرعی نه مثقال و ثلث مثقال می شود و به حساب صیرفی هفت مثقال می شود.
[مقدار فرسخ ]
و تقریبا درتحقیق فرسخ،فرسخی سه میل است و میل چهار هزارذرع شرعی است و ذرعی بیست و چهار انکشت (انگشت) و انکشتی عرض هفت جو است و عرض هفت جو موازی موی یال یابو.
[مقدار فطره ]
و مقدار فطره یک صاع است از هرنفسی و آن ظاهرا ششصد و چهارده مثقال و ربع مثقال به مثقال صیرفی است و اولی آن است که یک من و نیم تبریز باشد.
سوال :
مستند تحدید مسافت فرسخ به دوازده هزار قدم کدام است؟
جواب:
مستند معقولی به نظر نرسیده و چون مشهور بین الاصحاب است معتمد است اما ده هزار و پانصد قدم را چنانچه در کافی هست قوی می دانم و ابن بابویه هم همان را نقل کرده اماظاهرا اشتباهی شده که چهار هزارو پانصد قدم نقل شده.