ماهان شبکه ایرانیان

عزت و افتخار حسینی: پیام ها و شعارهای عاشورا (۴)

عاشورا به ما درس می دهد که در ماجرای دفاع از دین، بصیرت بیش از چیزهای دیگر برای انسان لازم است. بی بصیرت ها بدون این که بدانند، فریب می خورند و در جبهه باطل قرار می گیرند؛ چنان که در جبهه ابن زیاد کسانی بودند که از فُساق و فجّار نبودند، ولی از بی بصیرت ها بودند.

عاشورا به ما درس می دهد که در ماجرای دفاع از دین، بصیرت بیش از چیزهای دیگر برای انسان لازم است. بی بصیرت ها بدون این که بدانند، فریب می خورند و در جبهه باطل قرار می گیرند؛ چنان که در جبهه ابن زیاد کسانی بودند که از فُساق و فجّار نبودند، ولی از بی بصیرت ها بودند.

مقام معظم رهبری

یاران امام حسین علیه السلام پیام ها و درس ها

شاهدان بزم شهادت

یاران امام حسین علیه السلام هریک به گونه ای در پایداری بر صراط مستقیم از خود شهامت نشان دادند که هریک بر تارک صحیفه افتخارات بشری، به مانند خورشیدی رخشان به نورافشانی خواهند پرداخت. در توصیف این مشعل های بلند هدایت سرور شهیدان عالم حسین بن علی علیه السلام می فرمایند: «من اصحابی بهتر از یاران خود و خاندانی بهتر و باوفاتر از خاندانم نمی شناسم». «من همه آنها را آزمودم و آنان را دلیر و با همّت یافتم. آنان چنان در راه حقّ جانبازی کردند و از هستی و جان خویش گذشتند که به مرگ در راه حق بیش از انس طفل شیرخوار به سینه مادر از خود علاقه نشان دادند». واضح است که انسان هایی با این اوصاف، سخنان و کردارهایی دارند که برای همگان می تواند درس باشد».

شجاعت و جانبازی

اصحاب حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام در راه عقیده و ایمان خود آن چنان شجاعت و از خود گذشتگی داشتند که حتی دشمن نیز به این مطلب اعتراف کرده است. عمروبن حجّاج، یکی از فرماندهان لشکر، یزید چون خواست سربازان تحت فرماندهی خود را علیه اصحاب امام حسین علیه السلام برانگیزد، در توصیف یاران امام علیه السلام گفت: آیا می دانید با چه کسانی در نبردید؟ با دلیر مردانی تکاور و صاحبان هوش و فراست؛ با قومی که در جست و جوی شهد شهادتند. با این که اندکند هیچ یک از شما با آنان پیکار نمی کند مگر آن که به خاک و خون می غلطد. به خدا قسم، فقط می توانید از طریق سنگ باران کردن از دور با آنها بجنگید، وگرنه همه شما را از دم تیغ خواهند گذراند. نقل می کنند چون عمر بن سعد این سخنان را شنید به عمر و بن حجاج گفت: «راست می گویی کسی را به نبرد با ایشان نفرستادم، جز آن که مردی دلیر از آنها به جنگ با وی برخاست. هریک از شما اگر به تنهایی به نبرد با آنها برود، جان سالم بدر نخواهد برد».

شیران بیشه ایمان

در توصیف قدرت ایمان و شجاعت و صلابت یاران حضرت اباعبداللّه علیه السلام مطالب زیادی از دوست و دشمن نقل شده است که هریک به گونه ای از آن شیران بیشه ایمان یاد کرده اند. بعد از واقعه عاشورا وقتی یکی از سربازان عمر سعد را سرزنش کردند که چرا مرتکب این جنایت بزرگ شد، در پاسخ، مطالبی در توجیه عمل ننگین یزیدیان بیان کرد و در ضمنِ سخنان خود، ایمان و شجاعت و از خودگذشتگی بی نظیر یاران آن حضرت را نیز به خوبی توصیف کرد. گفت: «ما در نبرد با کوه ها مواجه بودیم... گروهی به ما حمله کردند که چون شیر ژیان بودند و با شمشیرهای آخته خود به هر طرف لشکر عظیم ما که حمله می کردند، تکاوران قوی و کم نظیر ما را به خاک و خون می کشیدند. آنان شهادت را با آغوش باز استقبال می کردند. نه از ما امان می پذیرفتند و نه به مال دنیا رغبتی داشتند و نه خواهان ریاست و حکومت بودند. اگر لحظه ای از آنها غافل می شدیم ما را زنده نمی گذاشتند».

سلحشوران جانباز

بردباری یاران امام حسین علیه السلام در روز عاشورا همگان را به حیرت وا داشته است. حتی دشمنان امام حسین علیه السلام نیز از دیدن این همه شهامت و ایستادگی دچار تحیر شده بودند. نقل کرده اند وقتی کعب بن جابر ـ یکی از فرماندهان لشکر کوفه ـ بُرَیر بن خُضَیر را به شهادت رساند، چون همسر کعب از این واقعه خبردار شد، در سرزنش او گفت: تو در کشتن فرزند فاطمه تلاش کردی و سرور قاریان قرآن را به قتل رساندی. سوگند به خدا که کار بسیار زشتی مرتکب شدی. بعد از این هرگز با تو سخن نخواهم گفت». در آن جا کعب بن جابر چند بیت شعر در توصیف یاران امام حسین علیه السلام سرود که به گوشه ای از عظمت اصحاب امام حسین علیه السلام دلالت دارد. وی گفت: «از آغاز جوانی ام تا به امروز همانند آنها را ندیده بودم. آنان به هنگام کارزار سلحشورترینِ شمشیر زنان بودند. آری هرکس که از حَرَم و ناموس خویش دفاع کند سلحشور است. آنان با سر و بدن برهنه هرگونه ضربه شمشیر و نیزه را در راه ایمان و عقیده خود به جان می خریدند».

شب تجلّی وفا

تک تک یاران امام حسین علیه السلام فضیلت های انسانی و کرامت های اخلاقی را در صحرای کربلا به نمایش گذاشتند. یکی از اوصاف بسیار شایسته ای که در این آزمایشگاه بزرگ کمالات انسانی بیش از سایر فضیلت ها به چشم می خورد، اوج وفاداری به امام علیه السلام است. نقل شده است در شب عاشورا امام حسین علیه السلام خطاب به یاران و اصحاب خود فرمودند: «اکنون که سیاهی شب همه جا را پوشانده است به تک تک شما اجازه می دهم که با استفاده از تاریکی شب به دیار خود برگردید؛ چون این لشکر به جز من کاری ندارد. پس چه بهتر که شما جان خود را نجات دهید و برای من خود را با خطر مرگ مواجه نسازید». پس از سخنان امام حسین علیه السلام نخست قمر بنی هاشم علیه السلام در پاسخ به آن حضرت فرمودند: «سرور من، هرگز چنین کاری نمی کنیم. خداوند بعد از تو لحظه ای ما را زنده ندارد. ما هرگز از تو جدا نمی شویم».

وفاداری خاندان عقیل

در شب عاشورا امام حسین علیه السلام به یاران خودفرمودند: «لشکریان یزید فقط با من کار دارند و من نیز به شما اجازه می دهم که در تاریکی شب از این معرکه خود را نجات بدهید». نقل می کنند فرزندان عقیل بن علی علیه السلام ـ که برادرشان مسلم را چند روزی پیش از آن کوفیان به شهادت رسانده بودند ـ خطاب به امام حسین علیه السلام فرمودند: «خداوند زندگی بعد از شما را بر ما تیره سازد. ما هرگز دست از یاری شما بر نمی داریم تا این که با خاندان خود در راه تو جان ببازیم».

وفاداری سعید حنفی

وقتی سعید حنفی، یکی از اصحاب وفادار امام حسین علیه السلام ، سخنان آن حضرت را در شب عاشورا شنید که می فرمود: به سرزمین خود برگردید و جان خودتان را برای من به خطر نیندازید، رو به امام حسین علیه السلام کرد و گفت: «آیا تو را تنها بگذاریم و برویم؟! به خدا سوگند هرگز چنین نخواهیم کرد تا پروردگار عالم بداند که ما سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را در مورد شما رعایت کردیم. به خدا قسم اگر بدانم که در دفاع از شما کشته می شوم، سپس زنده شده، باز به قتل می رسم و بعد از آن بدنم را می سوزانند و خاکسترم را بر باد می دهند و این کار را هفتاد بار تکرار می کنند، هرگز حاضر نخواهم شد دست از دامانت بردارم. آن قدر در دفاع از شما می جنگم تا در برابرت شربت شیرین شهادت را بنوشم».

سفارش به پایداری در وفاداری

یکی از کسانی که در روز عاشورا با تمام وجود وفاداری خود را به امام حسین علیه السلام به اثبات رساند، مسلم بن عوسجه است. وی پس از نبردی بسیار سخت و شجاعانه با سربازان عمروبن حجاج، که از سمت فرات به خیمه ها و اردوگاه امام حسین علیه السلام حمله کرده بودند، بر زمین افتاد. امام حسین علیه السلام به همراه حبیب بن مظاهر که دوست مسلم بود، در بالای سر او حاضر شدند. حضرت برای مسلم بن عوسجه دعا کردند... ناگهان مسلم چشمان خود را باز کرد. در این لحظه حبیب بن مظاهر به او گفت: ای مسلم، بر من بسیار سخت است که تو را به این حال روی زمین ببینم. ان شااللّه هرچه زودتر به بهشت وارد می شوی و از این سختی ها به بهترین وجه رهایی می یابی. نقل می کنند مسلم به او گفت: خداوند به تو مژده خیر دهد. آن گاه حبیب بن مظاهر گفت: اگر نبود که می دانم به همین زودی به تو ملحق خواهم شد بسیار دوست داشتم که هر وصیتی داشتی به من بگویی تا به آن عمل کنم. در این لحظه مسلم دوباره چشمان خود را که بر اثر زخم های سر و صورتش پر از خون شده بود باز کرد و در حالی که به امام حسین علیه السلام اشاره می کرد گفت: «ای حبیب تو را سفارش می کنم که تا جان در بدن داری از این مرد دست بر نداری. همواره در یاری او بکوش تا جان خود را فدای او سازی».

تأیید وفاداری

ظهر عاشورا چون امام حسین علیه السلام به اقامه نماز ایستاد، دشمن نه تنها دست از جنگ برنداشت، بلکه بر شدّت هجوم و شمار تیراندازان خود افزود و نهایت شقاوت و ناجوان مردی خویش را به معرض نمایش گذاشت. نقل می کنند وقتی تیرها چون باران به سمت محلی که امام حسین علیه السلام مشغول نماز بودند سرازیر شدند، دیدند سعید حنفی، از سربازان شجاع و با اخلاص امام علیه السلام خویشتن، را سپر تیرها ساخت و از هر طرف که دشمن تیر پرتاب می کرد این سردار باوفای امام حسین علیه السلام خود را به آن سمت خم می کرد تا از اصابت تیرها به امام علیه السلام جلوگیری کند. با اینکه بر اثر کثرت تیرهایی که بر بدن او نشسته بود آن قدر خون از بدن او رفته بود که رمق ایستادن نداشت، اما در هر حال تا نماز امام حسین علیه السلام تمام نشده بود مقاومت کرد و خود را سرپا نگه داشت و با تمام وجود مانع عبور تیرها به سمت امام علیه السلام شد. چون نماز به پایان رسید سعید نیز به زمین افتاد. آن گاه که امام حسین علیه السلام خود را به بالین او رساند، به امام عرض کرد: ای پسر رسول خدا، آیا وفا را در حق تو به جای آوردم؟ امام فرمود: «آری، تو به درستی حقّ وفاداری و اخلاص را ادا کردی و به پاس این عمل بزرگوارانه ات در بهشت جاودان در کنار ما خواهی بود».

آموزگار وفا

بدون تردید در بین یاران امام حسین علیه السلام برادر بزرگوارشان، قمر بنی هاشم علیه السلام ، در برخورداری از فضیلت ها و کمالات از منزلت خاصّی برخوردار است. برای آن حضرت به دلیل آراستگی به کرامت های انسانی و اخلاقی به حق کنیه «ابوالفضل» را برگزیده اند. از جمله اوصاف برجسته حضرت عباس علیه السلام وفاست؛ زیرا آن بزرگوار بارها وفاداری کامل خود را در صحنه های گوناگون اثبات کرد. از جمله وقتی از طرف عبیداللّه بن زیاد برای او و برادرانش (فرزندان ام البنین) امان نامه آورده شد، سردار رشید کربلا به حامل امان نامه فرمودند: «ما را نیازی به امان شما نیست. امان خدا از امان یزید و یزیدیان بسیار بهتر است». در نقل دیگر آمده است که شمر خود برای جدا کردن حضرت ابوالفضل علیه السلام و برادرانش از امام حسین علیه السلام فریاد برآورد: خواهرزادگان ما کجایند؟ امام به برادر خود فرمودند: «هرچند او فاسق است ولی جوابش را بدهید». حضرت عباس علیه السلام به شمر گفتند: «چه می گویی؟» شمر گفت: «ای خواهرزادگان من! شما در امان هستید. خود را برای حسین به کشتن ندهید». حضرت باب الحوائج در جواب او فرمودند: «خدا تو و امانت را لعنت کند! آیا در حالی ما را امان می دهی که فرزند رسول خدا بی امان است؟»

درخواست زُهیر بن قین

در جای جای صحنه های کربلا شاهد تجلّی اخلاص و وفای اصحاب امام حسین علیه السلام هستیم که نظیر چنین صحنه هایی در هیچ دوره ای از حیات بشر به چشم نمی خورد. وجود چنین صحنه هاست که نهضت عاشورا را در تاریخ از همه حادثه ها و حرکت ها ممتاز می سازد. نقل شده است وقتی شمر با هدف ایجاد تفرقه و جدا ساختن یاران امام حسین علیه السلام برای حضرت عباس بن علی علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد، بسیاری از یاران امام حسین علیه السلام نگران شدند که مبادا فرزندان ام البنین چنین پیشنهادی را بپذیرند. لذا وقتی حضرت عباس علیه السلام از نزد شمر بر می گشتند، زهیر بن قَیْن خود را به آن حضرت رساند و عرض کرد: «ای عباس مبادا تحت تاثیر سخنان و وعده های این فاسق، از حسین روی برتابی و از یاری او و خانواده اش باز ایستی؟» این سخن بر قمر بنی هاشم بسیار سخت آمد و در پاسخ به زهیر فرمود: «زهیر، آیا مرا به وفاداری در حق حسین فرا می خوانی؟ به خدا قسم در پایداری و وفاداری به حسین رفتاری نشان خواهم داد که هرگز نظیر آن را ندیده باشی».

وفاداری عباس در کلام امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام در روایات زیادی از فضیلت ها و کمالات والای عموی بزرگوارشان حضرت عباس بن علی علیه السلام سخن به میان آورده اند. در یک جا در توصیف آن حضرت می فرمایند: «خداوند رحمت کند عموی ما عباس را که بصیرتی نافذ و بینشی عظیم و ایمانی کامل داشتند...» در زیارت نامه ای که امام صادق علیه السلام آن را به اصحاب خود تعلیم می دادند می فرمایند: «شهادت می دهم که تو، ای عباس، نسبت به جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم (امام حسین علیه السلام ) در مقام تسلیم و تصدیق نهایت تلاش را به انجام رساندی و تا وقتی زنده بودی وفادار ماندی و خیرخواهی را در حق او به تمامی به جای آوردی». تقریبا در تمام زیارت نامه هایی که از ائمه اطهار علیه السلام در حق حضرت قمر بنی هاشم وارد شده است، شهادت به وفاداری بی نظیر آن حضرت تصریح شده است: «اَشْهدُ لَکَ... بِالوَفاء و النَّصیحة لَخَلَفِ النّبی صلی الله علیه و آله وسلم ».

اعتراف دشمن به وفاداری عباس علیه السلام

در حادثه عاشورا حضرت عباس بن علی علیه السلام شجاعت و وفا را به اوج رساند، به گونه ای که دشمن خون آشام با دیدن گوشه ای از رشادت و وفاداری اش سر تعظیم در مقابل او فرود آورد. یکی از صحنه های تجلّی وفا و شجاعت قمر بنی هاشم مربوط به حفظ پرچم لشکر امام حسین علیه السلام است. آن حضرت تا دست در بدن داشت، پرچم را سرافراز نگه داشت. حتی موقعی که دو دست او را ناجوانمردانه قطع کردند به کمک دو بازوی بریده اش از سرنگون شدن پرچم جلوگیری کرد. نقل می کنند چون چشم یزید به پرچم حضرت عباس افتاد، با کمال تعجب دید بر اثر ضربه های تیر و شمشیر همه قسمت های پرچم آسیب دیده است، امّا دستگیره آن کاملاً سالم است. پرسید این پرچم را چه کسی حمل می کرد؟ گفتند: عباس بن علی. یزید با تعجب گفت: بنگرید بر اثر صدمات هیچ جای آن جز دستگیره اش سالم نمانده آن گاه گفت: «ای عباس، با این جوانمردی که از خود نشان دادی هرگز سزاوار سرزنش نخواهی بود. بااین کار هرگونه انتقاد و بدگویی را از خود دور ساختی، معنای وفایِ برادر به برادر بالاتر و برتر از این نمی شود».

تجلّی وفا در ساحل فرات

وقتی بر اثر ممانعت یزیدیان از رسیدن آب به خیمه ها، کودکان امام حسین علیه السلام با تشنگی دست به گریبان شدند، حضرت ابوالفضل علیه السلام اجازه گرفتند تا برای آوردن آب به سمت فرات بروند. پس از جنگی سخت خود را به نهر علقمه رساندند و مشک را پر از آب کردند. چون خود نیز تشنه بودند کفی از آب برداشتند تا بیاشامند، ولی چون آب را به نزدیک لب ها آوردند، ناگهان به یاد عطش برادر افتادند و آب را از کف ریخته، خطاب به خود فرمودند: «ای نفس بعد از حسین زندگی تو چه ارزشی دارد؟ آیا می خواهی پس از حسین زنده باشی؟ در حالی که حسین لب تشنه است و خطر مرگ او را تهدید می کند، می خواهی آب گوارا و خنک بیاشامی؟ سوگند به خدا، دین من چنین اجازه ای به تو نمی دهد. به خدا سوگند، تا حسین تشنه است به تو اجازه نوشیدن آب نخواهم داد».

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان