نکته هایی برای مبلغان (۲)

بس نکته با تو گویم شاید ندیده باشی

بس نکته با تو گویم شاید ندیده باشی

تا دسته دسته نرگس زین باغ چیده باشی

در شماره پیشین چند نکته برای مبلغان بیان گردید . اکنون به چهار نکته دیگر که بیشتر به محرم و امام حسین علیه السلام مربوط است اشاره می کنیم .

نکته اول:

یکی از سخنانی که دارای مضمونی انقلابی و از شهرت فراوانی نیز برخوردار و گویند که از امام حسین علیه السلام است، این است که: «ان الحیاة عقیدة وجهاد» .

حدیث شناسان و حدیث مداران بر این عقیده اند که این سخن در کتابها و منابع حدیثی و کتابهایی که تمامی سخنان امام حسین علیه السلام را گردآوری کرده اند، یافته و دیده نشده است .

شایان گفتن است این جمله، مصراع دوم از یک بیت شعر و بدین گونه است:

«قف دون رایک فی الحیاة مجاهدا

ان الحیاة عقیدة وجهاد;

در زندگی پای عقیده ات بایست و در راه آن تلاش کن;

براستی که زندگی، عقیده داشتن و در راه آن تلاش کردن است .»

باید گفت که یکی از مراکز حدیث پژوهی در حوزه علمیه قم، هنگام پاسخ به این پرسش نگارنده که سراینده این شعر کیست و پیشینه آن چیست، این گونه فرموده اند: «سراینده این شعر، شاعری مصری به نام «احمد شوقی » بوده است و این شعر بر بالای روزنامه ای در کشور مصر بوده که از سوی انقلابیهای آنجا و در زمان «سید جمال الدین اسد آبادی » منتشر می شده است .»

در اینجا سزامند است که تحلیلی علمی و عقیدتی در این زمینه را نیز از استاد دین پژوه و اسلام شناس، شهید آیت الله مرتضی مطهری رحمه الله، به قلم آوریم:

«مطلبی می خواهم بگویم [که شاید برای برخی ناراحت کننده باشد، چون] بعضی از جوانان از شنیدن چیزی که برخلاف میلشان باشد ناراحت می شوند .

جمله ای به امام حسین علیه السلام منسوب شده است که نه معنایش درست است و نه در هیچ کتابی گفته شده که این جمله از امام حسین علیه السلام است و چهل، پنجاه سال هم بیشتر نیست که در دهانها افتاده است . می گویند امام حسین علیه السلام فرموده است: «ان الحیاة عقیدة وجهاد» . حیات یعنی داشتن یک عقیده و در راه آن عقیده جهاد کردن . نه، این با فکر فرنگیها جور درمی آید که می گویند انسان باید یک عقیده ای داشته باشد و در راه آن عقیده بجنگد . قرآن از «حق » سخن به میان می آورد . جهاد و حیات از نظر قرآن یعنی «حق پرستی » و «جهاد در راه حق » ، نه عقیده، و جهاد در راه عقیده .

عقیده ممکن است حق باشد و ممکن است باطل باشد . «عقیده » انعقاد است; هزاران انعقاد در ذهن انسان پیدا می شود . این مکتب دیگری [غیر از اسلام] است که می گوید انسان باید بالاخره یک عقیده و آرمان و ایده ای داشته باشد و باید در راه آن آرمان هم، جهاد و کوشش کند; حال آن عقیده چیست؟ می گویند هرچه می خواهد باشد . قرآن حرفهایش خیلی حساب شده است; قرآن همیشه می گوید «حق » و «جهاد در راه حق » ، نمی گوید «عقیده، و جهاد در راه عقیده » ، می گوید اول عقیده ات را باید اصلاح کنی . بسا هست که اولین جهاد [تو]، جهاد با خود عقیده ات است; اول باید با عقیده ات جهاد کنی و عقیده درست و صحیح و حق را به دست بیاوری; بعد که حق را کشف کردی، باید در راه حق جهاد کنی » . (1)

استاد مطهری در پایان جلسه نهم همین کتاب «انسان کامل » توضیح بیشتری در این باره بدین گونه می دهند:

«من مطلبی را در مسجد جاوید گفتم که برای توضیح بیشتر باز در اینجا تکرار می کنم . در یکی از آن جلسات درباره این جمله ای که اخیرا به نام امام حسین علیه السلام معروف شده که: ان الحیاة عقیدة وجهاد عرض کردم که در هیچ مدرکی از مدارک اسلامی چنین جمله ای از امام حسین نقل نشده است، بنابراین سند ندارد . این جمله معنایش هم درست نیست و با منطق امام حسین جور در نمی آید . منطق اسلام این نیست که زندگی این است که انسان یک عقیده ای داشته باشد و در راه عقیده اش جهاد کند . در اسلام صحبت عقیده نیست، صحبت «حق » است . زندگی این است که انسان حق را پیدا کند و در راه حق جهاد کند . این مساله که در راه عقیده باید جهاد کرد، یک فکر فرنگی است که بعدها در میان مسلمین به صورت این شعر آمده است:

قف دون رایک فی الحیوة مجاهدا

ان الحیوة عقیدة وجهاد

من می خواهم این مطلب را عرض کنم - چون دیدم چند نفر از جوانان دلشان می خواهد که این جمله از امام حسین علیه السلام باشد و خوششان نیامده که من گفتم این جمله از امام حسین علیه السلام نیست - که ما برای نسل جوان این احترام را نسبت به نسل گذشته قائل هستیم که آنان را حقیقت جو می دانیم، نه متعصب در عقیده ای که - ولو بدون دلیل - پیدا کرده است .

اولا: اگر بنا شود نسل جوان این طور باشد که اگر یک چیزی در کله اش رفت، نشود آن را بیرون آورد و اگر بدون هیچ دلیل و منطقی چیزی را گفت، نشود با او درباره عقیده اش حرف زد، این نسل هم مانند نسل کهن می شود; منتها شما از این جمله خوشت آمده و او از جمله دیگری خوشش آمده; او بی دلیل به عقیده خودش چسبیده، شما هم بی دلیل به عقیده خودت چسبیده ای .

ثانیا: شما عجالتا از زبان دوست خودتان می شنوید که ا ین جمله نه منطقا با اسلام تطبیق می کند و نه در هیچ کتابی، مدرک و سندی دارد . حال فرض کنیم یک آدمی از مخالفان و دشمنان شما، یک آدم غیرمسلمان که انسان واردی باشد، به شما که دائما می گویید جمله «ان الحیاة عقیدة وجهاد» را امام حسین علیه السلام گفته است، بگوید: آقا! هرچه که امام حسین علیه السلام گفته است، لابد مدرک و سندی در کتابی دارد; امام حسین علیه السلام در کجا این سخن را گفته است؟ شما که پیدا نمی کنید . بعد می آیید سراغ من، می گویید این جمله ان الحیاة عقیدة وجهاد در کجاست؟ زود به من نشان بده، می خواهم مدرکش را به یک آدم مخالفی که با او مباحثه کرده ام نشان دهم . آن وقت من به شما می گویم آقا این جمله در هیچ کتابی [از قول امام حسین علیه السلام] وجود ندارد . بعدا به من می گوئید پس چرا تا به حال به من نگفتید؟ به من خواهید گفت شما که همیشه می دیدی ما این حرفها را می زنیم، چرا یک بار به ما نگفتی این جمله از کلمات امام حسین علیه السلام نیست که ما این اشتباه را نکنیم؟ همان وقت، مثل شمایی به مثل منی حمله خواهد کرد که آقا شما چرا این قدر سکوت کردید، نگفتید و نگفتید و نگفتید تا وقتی که ما در مقابل دشمن گرفتار شدیم و محکومش شدیم . حالا داری به ما می گویی که چنین جمله ای نیست؟ !

ثالثا: اگر شما از جنبه حماسی شیفته این جمله هستید، امام حسین علیه السلام جمله هایی صددرجه بالاتر از این جمله دارد . آیا «ان الحیاة عقیدة وجهاد» بالاتر است یا همین جمله ای که خواندم: «موت فی عز خیر من حیاة فی ذل » ؟ کدامیک بهتر است؟ آیا این بهتر است یا جمله روز امام حسین علیه السلام که فرمود:

الموت خیر من رکوب العار

والعار اولی من دخول النار (2)

آیا این بالاتر است یا همان جمله دیگر روز عاشورای امام حسین علیه السلام که فرمود: «الا وان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلة والذلة، وهیهات منا الذلة، یابی الله ذلک لنا ورسوله والمؤمنون وحجور طابت وطهرت؟ آیا آن جمله بالاتر است یا جمله ای که در خطبه اش فرمود: «من کان باذلا فینا مهجته وموطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا، فانی راحل مصبحا ان شاء الله تعالی » (3) و ده ها جمله دیگر؟

ما که در فقر شعار نیستیم . اگر ما مردمی بودیم که در فقر این جور شعارها بودیم، یعنی شعارهای زنده حماسی نداشتیم، اگر می گفتند جمله ای مال امام حسین علیه السلام است می گفتیم حال که ما از خودمان چیزی نداریم، یک جمله دیگر را - العیاذ بالله - به نام امام حسین می گوییم . ما هیچ دچار فقر شعار نیستیم . آن قدر از خود امام حسین، از پدر امام حسین، از برادر امام حسین، از مادر امام حسین، از فرزندان امام حسین، شعارهای زنده داریم که دنیا باید بیاید و از ما قرض کند . ما چرا برویم شعار مردم - آن هم شعار نادرست مردم - را قرض کنیم؟ ! شایسته نیست نسل جوان تعصب بورزد .

باز هم می گویم، واقعا اگر کسی این جمله را پیدا کرد (4) من قول می دهم بالای همین منبر بیایم و بگویم که من اشتباه کردم . ولی ما باید مستند حرف بزنیم، نه همین طور غیرمستند یک چیزی را بگوییم . (5) »

نکته دوم:

سخن مشهور دیگری و با مضمون زیر را به امام حسین علیه السلام نسبت می دهند که ایشان فرموده اند:

ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی یا سیوف خذینی; گر دین محمد جز با جان سپاری من راست نمی ماند، ای شمشیرها! بیایید و مرا در آغوش خویش گیرید .»

گفتنی است کتابی که همه سخنان امام حسین علیه السلام را گردآوری و تدوین کرده است، نه تنها به این سخنان نیز اشاره ای ننموده، بلکه تصریح کرده است این سخن - هرچند که مضمون آن خوب است - از امام حسین علیه السلام نیست و از شاعری به نام «شیخ ابوالحب » است که در سال 1305 هجری قمری درگذشته است . (6)

در کتاب «دائرة المعارف تشیع » نیز چنین نگاشته شده است: «شیخ محسن (1235- 1305 ه . ق) فرزند حاج محمد حویزی حائری آل ابی الحب، از اعاظم خطبا و شعرای شیعه و صاحب دیوان شعری به نام «الجائریات » و قصیده معروفی است که آن را در مجالس حسینی در سراسر جهان تشیع می خوانند و زبان حال ابی عبدالله الحسین علیه السلام است و دو بیت اول آن قصیده چنین است:

اعطیت ربی موثقا لاینتهی

الا بقتلی فاصعدی وذرینی

ان کان دین محمد

لم یستقم الا بقتلی یا سیوف خذینی . (7) »

نکته سوم:

یکی از سخنانی که ظاهرا به امام صادق علیه السلام نسبت می دهند، این سخن شعرگونه است:

«کل یوم عاشورآء وکل ارض کربلآء; هرروزی [خود] عاشورا است، هر زمین [هم] کربلاست .»

و گاه نیز عبارت «وکل شهر محرم; هر ماهی [هم] محرم است .» را به آن می افزایند .

این قلمزن تا آن مقدار که خود پژوهیده است و از حدیث پژوهان بزرگی همچون حضرت آیت الله شبیری زنجانی - دامت برکاته - و مراکز حدیث پژوهی دیگر نیز پرسیده است، تا کنون نتوانسته است این سخن را به امام صادق علیه السلام و یا امامی دیگر علیهم السلام نسبت دهد و نیز نتوانسته است گوینده این سخن را بیابد . یادمان باشد حدیث دیگری از امام حسن علیه السلام و با مضمون «. . . لا یوم کیومک یا ابا عبدالله . . . ; (8) ای ابا عبدالله! هیچ روزی چون روز [شهادت] تو نخواهد بود .» وجود دارد که با سخن پیشین، نه تنها همخوانی و همسازی ندارد، بلکه در آن ناهمخوانی و ناهمسازی دیده می شود; مگر آنکه سخن پیشین را به گونه ای دیگر تبیین و تحلیل کنیم .

نکته چهارم:

همانگونه که می دانیم پوشیدن لباس سیاه در هنگام نماز - به جز چند مورد مانند عبا و عمامه سیاه - طبق فتوا و نظر بسیاری از مراجع معظم تقلید کراهت دارد و از ثواب کامل نماز می کاهد . (9) اینک اگر دینداران و ولایت مدارانی در ایام سوگواری چهارده معصوم علیهم السلام، مانند روز تاسوعا و عاشورا، لباس سوگ و سیاه بر تن نمایند و با آن نماز بخوانند، آیا باز هم انجام دادن چنین کاری برای آنان کراهت دارد و از ثواب اعمال نمازهایشان می کاهد؟

برخی از مراجع بزرگوار تقلید می فرمایند:

چون انجام دادن این کار از مصادیق تعظیم شعائر است، دارای رجحان شرعی است و نماز خواندن با چنین لباسی که نشانه عزاداری معصومان علیهم السلام است، دارای کراهت نیست . (10)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر