ماهان شبکه ایرانیان

نیایش / برداشتی از مناجات های امام حسین علیه السلام

مهربان خدایا! دست حاجتم را از عطایت پر کن و جام لبریز از نیازم را از لطفت لبریز کن که جز تو مرا بخشاینده ای نیست و جز تو خدایی نیست. فرمانت جاری است و پرتو علمت تابان است و آنچه بر ما پسندی، یکسره عدل است. پس بر ما خیر جاری کن و از اهل خوبی مان قرار ده.

بخشنده یکتا

مهربان خدایا! دست حاجتم را از عطایت پر کن و جام لبریز از نیازم را از لطفت لبریز کن که جز تو مرا بخشاینده ای نیست و جز تو خدایی نیست. فرمانت جاری است و پرتو علمت تابان است و آنچه بر ما پسندی، یکسره عدل است. پس بر ما خیر جاری کن و از اهل خوبی مان قرار ده.

عزیزا! به کرم و بخشایشت، پاداشی بزرگ و سرمایه ای گرانبها و آسایشی همیشگی بر ما فرو فرست. تیرگی گناهانمان را به زلال عفوت بشوی و در میان به هلاکت افتادگان، به هلاکتمان در مینداز و باران رأفت و مهرت را از ما دریغ مدار. ای مهربان ترین مهربانان.

در زمره خوبان

خدایا! در زمره آنانی قرارمان ده که تو را خواندند و عطایشان کردی. سپاست گفتند و بسیارشان بخشیدی. به سویت توبه آوردند و پذیرفتی. از گناهان بریدند و به سوی تو آمدند و تو بر آنان زلال عفو باریدی. ای شکوهمند لبریز از عظمت! در خوبی ها توفیقمان ده و پشتیبانمان باش. اشک زاری مان را بنگر و بپذیر که تو بهترین کسی هستی که صدایش کنیم و مهربان ترین کس که از او مهر طلبیم.

پاکی و بزرگ

الهی! مژده برهم زدنی از تو پنهان نمی ماند. چشم گرداندنی از نگاه تو دور نمی گردد. اسرار وجود بر تو پوشیده نیست و آنچه بر قلب ها گذرکند، از تو نهان نمی ماند. ذره ذره همه چیز در علم تو می گنجد و بردباریت برهمه می گسترد. پاکی و بزرگ، بزرگ تر از آن چه ستمکاران و بدخواهان گویند. آسمان و زمین و آنچه در آن هاست، تسبیح گوی توست. ذره ای در عالم نیست که حمد و سپاس تو نگوید؛ چرا که حمد و سپاس و بزرگی و بزرگواری از آنِ توست.

توشه حاجت

خدایا! روزی حلالم را فزونی بخش. دین و دنیایم را از عافیت پر کن. در هراس و ترس امانم ده. از آتش عذابت مرا برهان. ای مهربان! به آزمون بلایت مبتلایم مکن. عذابی اندک و پیوسته که به هلاکم در اندازد، بر من جاری منما. در عقابت بر من سخت مگیر و از بدخواهی بدخواهان در پناهم گیر.

رهایی از دوزخ

ای شنواترین و ای بیناترین! ای پر شتاب در حساب و ای مهربان ترین! بر محمد و خاندان پر برکت و بزرگوار او درود فرست. مهربانا! به حاجتی تو را صدا می زنم که چون عطایم کنی، هیچ حرمانی ضررم نرساند و اگر از آن حاجت محرومم داری، هیچ عطایی سودم نبخشد. تو را صدا می زنم و از تو می خواهم که از آتش دوزخ رهایی ام بخشی که جز تو معبودی نیست. یکتایی و بی همتا، عالم خلقت از آنِ تو و حمد و سپاس تنها سزاوار توست. تو بر هر چیز توانایی، ای پروردگار من.

سراسر فقر و نیاز

مهربان من! با همه ثروتم، باز به درگاه تو فقیرم؛ پس چگونه گاه فقر و نیازم، نیازمند تو نباشم؟ خدایا! با همه دانایی ام، نادانم؛ پس چگونه در میان نادانی هایم، خود را دانا بپندارم؟ آنان که تو را می شناسند، نه گاه فزونی نعمتت، سرمست می شوند و نه گاه بلا وسختی از تو قطع امید می کنند. خدایا! از من آن بر آید که در خور وجود ناتوان من است و از تو آنچه در خور بزرگواری توست. الهی! پیش از آنکه وجود ضعیفم در وجود آید، وعده لطف و مهربانی ام دادی؛ پس چگونه اینک که هستی لبریز از ناتوانی ام را می نگری، از لطف محرومم خواهی داشت؟

درگاه کرم

ای خدای مهربان من! اگر نیکی از من سر زند، به خاطر لطف فراوان توست و منتی از توست بر من. خدای من! چگونه مرا به خود وا می گذاری که کفایت امرم در دست توست و چگونه من ستم خواهم دید که یاور من تویی؟ و چگونه در حرمان خواهم ماند، حال آن که تو با من مهربانترینی.

اینک من با همه نیازم، دست به درگاه تو آویخته ام. از چه پیش تو شِکوِه کنم که از همه چیز با خبری و چگونه بد حالی ام را با تو باز گویم که خود به حالم می نگری. ای مهربان! از تو نا امید نیستم که امید بر درِ خانه کریمی آورده ام؛ پس تو خود مرا دریاب.

مهربانی بی انتها

الهی! با همه نادانی ام، دروادی لطفت راهم دادی. با همه زشتی عملم، از مهر لبریزم کردی. ای معبود من! چقدر تو به من نزدیکی و چقدر من از تو دورم. مهربانی تو با من بی انتهاست؛ پس از چه روست این دوری من از تو؟

عزیزا! هر چه عجز و ناتوانی ام به سکوتم می خواند، مهر و کرم تو به گفتنم وا می دارد. خدایا! چه بسیار که قصد طاعتی کردم و عزم محکم نمودم و همه عزم و اراده ام درهم شکست. امّا ای مهربان من! تو خوب می دانی که اگر همیشه دست در طاعت تو ندارم، لیکن دل یکسره در محبّت تو دارم، پس مرا بپذیر.

شهود حقیقت

خدایا! چگونه به خلق تو بنگرم تاپی به وجود تو برم و حال آن که جز تو ظهوری نمی بینم. خدای من! کی تو پنهان بوده ای که نیازمند دلیلم گردانی. کور باد چشمی که تو را نبیند، تو را که همواره همراه اویی و در زیان باد بنده ای که بهره از عشق و محبّت تو نبرد.

عزیزا! بندگانت را امر فرمودی که در آفرینشت بنگرند و از دریچه آن تو را دریابند. امّا من از تو می خواهم که نور معرفت و دریافت شهودت را در قلبم بتابانی تابی واسطه خلق به معرفت تو رسم و نگاهم برتر از خلق و جدای از آن به سوی تو دوخته شود.

وصال کوی تو

خدای من! این خواری و بیچارگی من است که می نگری. این بدحالی و پریشانی من است که بر تو هویداست. وصال کوی تو را از تو می خواهم و راه رسیدن به تو را از تو می جویم. به نور خود هدایتم کن و به بندگی راستین پایدارم دار. از گنجینه علمت گوهر دانایی ام بخش و در حصار امن خود محفوظم دار.

خدایا! از حقیقت آنان که با تو نزدیکند، درونم را لبریز کن. شیوه شیفتگان کویت را بر من جاری دار. به تدبیر بی همتایت، تدبیر امورم کن و اختیار امرم را در دست خود گیر و گاه پریشانی یارم باش.

به امید یاری تو

رحیما! از خواری نفس رهایی ام بخش و از تیرگی شک و تردید و شرک، درونم را شستشو ده. مهربانم! پیش از آنکه بار سفر آخرت بربندم، تو را به یاری فرا می خوانم، پس یاری ام کن به تو تکیه می کنم، پس پشتیبانم باش. دست امید به سویت دراز کرده ام، نا امیدم مدار. به لطف تو رو کرده ام، محرومم مساز. قدم به سوی تو برداشته ام، ازخود دورم مدار. بر در خانه ات آمده ام، مرا از درگاهت مران.

سرشار از معرفت

حکیما! خواست و تقدیر تو، باب آرزویم را می گشاید و هوای نفس در زنجیر اسارتم می دارد. تنها تو می توانی که یاری ام کنی و چشم دلم را بگشایی و به لطف و مهربانی ات، چنان از معرفت سرشارم کنی که بی نیاز گردم که تو آن مهربان خدایی که نور معرفت خود را در قلب دوستانت تاباندی، آن گونه که تو را بشناسند. کدورت بیگانه را از دل عاشقانت شستی تا جز تو را معشوق مپندارند و جز به سوی تو پناه نبرند. گاه پریشانی شان ،مونس شان شدی و گاه گمراهی شان، رهنمون شان گشتی؛ پس مرانیز دریاب.

لطف همیشگی

الهی! آنکه تورا یابد، چه گمشده ای دارد و آنکه تو را گم کند، چه یافته است؟ آن که جز به تو دل بندد، به حرمان مبتلا گردد و آنکه از تو روی گرداند، به زیان گرفتار آید. چگونه به غیر تو امید خواهم بست و حال آنکه بارش باران احسان تو لحظه ای فرو ننشیند و چگونه از غیر تو مهر طلبم و حال آن که لطف تو عادت همیشگی توست.

مرا بخواه

ای لطیف پر مهر! لذت هم نشینی ات را به دوستانت چشاندی، آن گونه که تنها به مدح تو بنشیند. جلال و عظمتت را به مشتاقانت نمایاندی تا عذرخواه به درگاهت روی آورند. پیش از آن که بنده ای تو را در یاد آورد، تو به یاد بندگانت بودی. پیش از آن که کسی بندگی تو به جای آورد، احسان را آغاز نمودی. و پیش از آنکه دستی به طلب به سویت دراز شود، عطا و بخشش ات را فرو باریدی. پس ای مهربان عطا بخش! صدایم کن تا به تو رسم و مرا بخواه تابه تو پیوندم.

رشته امید

عزیزا! رشته امیدم به تو هرگز پاره نخواهد شد، اگر چه عصیانت کنم. همچنان که ترسم از تو فرو نخواهد نشست، هر چند بندگی ات کنم. یکسره کرم و لطفت مرا به سوی تو می کشد. ای مهربان! چگونه از تو نا امید شوم که تو امید منی و چگونه خوار از درگاهت گردم که تو تکیه گاه منی. با همه ناتوانی ام، چگونه دم از عزّت و شکوه زنم و با افتخار بندگی تو، چگونه دم از عزّت و شکوه در کشم؟ خدایا! چگونه نیازمند نباشم که با نیازم آمیخته ای و چگونه نیازمند باشم که به لطف و کرمت بی نیازم گردانده ای.

پیداترین

ای یکتا معبود من! چه زیبا خود را به همه خلق نمایاندی، آن گونه که کسی از حضورت بی خبر نمانَد و چه لذت بخش خود را در همه پدیده هابه من نمایاندی، آن گونه که تو را آشکارتر از هر چیز بنگرم. تو با همه نورانیتت، باشکوه و عظمت، همه وجود را فرا گرفتی؛ پس چگونه در پرده خفا بمانی که پیداترینی و چگونه نهان باشی که ظاهرترینی و بر هر چیز توانایی. پس ستایش تنها از آنِ توست که یکتایی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان