ماهان شبکه ایرانیان

سیری در پیام تاریخی امام صادق۷

صبّروا النفس علی البلاء فی الدنی

بخش سوم

صبّروا النفس علی البلاء فی الدنی

در این بخش از پیام نورآفرین امام صادق علیه السلام محورهای جدیدی مطرح شده و سرفصل­های دیگری بدین شرح یادآوری گردیده است:

1. تأکید بر صبوری در برابر بلاها و مشکلات دنیوی.

2. اهمیت ولایت الهی واولیای الهی.

3. ویژگی­های والیان الهی.

4. ویژگی­های حاکمان ظالم و حکومت­های نامشروع.

5. اهمیت یادگیری معارف قرآن و عترت.

6 . تأکید برفراگیری دین و قرآن از مکتب عترت.

7. یادآوری این­که اهل قرآن بر اساس هوس و رأی شخصی و قیاس، نظر نمی­دهند.

8 . تأکید بر این­که پیروی از عترت: از توفیقات خاصّ خداست.

9. امامان معصوم: اهل ذکر و اهل قرآن­اند.

10. پیامد دوری از اهل بیت: سلطه­ی هوس، رأی شخصی و قیاس است.

11. نقد تفکر دموکراسی و اجماع در برابر فرمان الهی.

12. نقد تفکر اکثریت­گرایی در عصر پس از پیامبر گرامی9.

13. پیامد اسلام­شناسی در مکتب ائمه و اسلام­شناسی بر اساس رأی و قیاس.

14. ضرورت اجرای قوانین الهی در عصر حضور و غیبت نبوی9.

15. رعایت تقیه در آداب نماز.

16. درخواست کمک از خداوند و یادآوری قدرت و حول و قوّه­ی الهی.

ترجمه­ی این فراز

«جان خویش را به شکیبایی بر بلاهای پیاپی دنیا و دشواری­ها در اطاعت خدا و ولایت او و والیان منصوب از سوی او عادت دهید. زیرا زندگی در سایه­ی ولایت او، در آخرت و نزد خدا، از سلطنتِ جهان، با نعمت­های مداوم و زیبایی­ها و لذایذ آن بهتر است تا زندگی در معصیت الهی و زیر چتر حکومت­های نامشروع و اطاعت­های ممنوع الهی.

خداوند در کتاب خویش امامانی را نام برده و دستور ولایت آنان را صادر کرده است، در این کلام که فرموده )وجعلنا أئمة یَهدُون بامرنا(([1])؛ آنان کسانی هستند که خدا دستور داده والی باشند و اطاعت شوند (در برابر) کسانی که از حکومت آنان و اطاعت آنان نهی فرموده، ائمه ضلال و پیشوایان گمراهی هستند، که خداوند مقدّر کرده نوبتی برای آنان در دنیا باشد و بر اولیاءاش از امامان آل محمد (ص) سلطه یابند.

این پیشوایان ضلال، بر اساس معصیت خدا و رسول خدا رفتار می­کنند، تا شایسته­ی عذاب الهی شوند و دستور خدا درباره­ی آنان کامل گردد و به اوج کفری که در اصل خلقت قرار بوده، برسند. آن­ها کسانی هستندکه خداوند در آیه­ی )وجعلنا ائمة یدعون الی النار(([2]) از آنان نام برده است.

در این آیات تدبر کنید و آن را دریابید و از آنان جاهلانه نگذرید، زیرا هر کس این وظیفه و امثال آن را از واجبات کتاب الهی و نواهی آن نداند، دین خدا را رها می­کند و مرتکب معاصی می­شود و در نتیجه شایسته­ی خشم الهی می­گردد، و خدا او را در آتش جهنم می­افکند.

و فرمود: ای گروهِ مشمول رحمت الهی و رستگار! _ خداوند خیراتی که به شما داده، آن را کامل سازد _ بدانید، از قانون خدا و فرمان او این نیست که کسی از مخلوق او، در دینش به هوا و هوس و رأی و مقاییس رفتار کند. او قرآنی نازل کرده و در آن روشنگری همه­ چیز را قرار داده است و برای قرآن و فراگیری آن اهلی را قرار داده است.

اهل علم قرآن, که خداوند به آنان علم قرآن آموخته، نمی­توانند بر طبق هوس و رأی و قیاس رفتار کنند.

خداوند آنان را با دانش خویش و امتیاز علمی که به آنان داده و جایگاه بلندی که آنان را بدان گرامی داشته و آنان را « اهل ذکر»ی قرار داده که امت مأمورند از آنان بپرسند، و آن­ها هر کس را که بدان توفیق یابد و آنان را تصدیق کند و از ایشان پیروی نماید و از آنان بپرسد، او را ارشاد و هدایت می­کنند و دانشی از قرآن به او می­آموزند که راه به سوی خدا می­برد و به جمیع راه­های حق دست می­یابد.

این­گونه افراد (هدایت شده) از امامان حق رخ برنمی­تابند، و از پرسیدن از آنان کوتاهی نمی­کنند، و از دانش آنان خویش را محروم نمی­سازند، دانشی که خدا آنان را بدان گرامی داشته و آن را نزد ایشان به ودیعت سپرده است.

مگر آن­ها که در علم الهی و عالم ذر گذشته، گرفتار شقاوت شوند؛ آنان از پرسش، از اهل ذکر و قرآن روی می­گردانند.

اینان گرفتارِ « اهوا»، « آرا» و «مقاییس» خویش می­شوند؛ تا شیطان در روان آنان جایگزین شود؛ زیرا آنان، اهل ایمان در دیدگاه قرآن را، کافر دانستند و اهل ضلالت و گمراهی در تفکر قرآنی را به عنوان مؤمنین، نزدقرآن معرفی می­کنند. تا آن­جا که بسیاری از حلال­های الهی را حرام و حرام­های خدا را حلال می­کنند. پس این است میوه­ی هواپرستی آنان.

پیامبر قبل از مرگ خویش برای پیشوایان پاک، میثاق گرفته و آنان را وصیّ خویش شمرده است.

ولی آنان چنین گفتند:

پس از رحلت پیامبر ما حق داریم آنچه مردم روی آن توافق نظر دارند را بگیریم و طبق آن عمل کنیم.

و حال آن­که پیامبر برای ما اهل بیت: پیمان گرفته و به ما دستور داده که طبق آن عمل کنیم.

این سخن [که میزان رأی عمومی یا اکثریت مردم است] در مسأله­ی امامت مخالفت با خداوند متعال و پیامبر9 اوست.

چه کسی گستاخ­تر نسبت به خداوند و گمراهی­اش آشکارتر از آن­ است که این تفکر را بگیرد و گمان کند چنین حقّی دارد. به خدا سوگند حقّ خدا بر خلقش آن است که او را اطاعت کنند و در حیات محمد (ص) و پس از او فرمان او را پیروی کنند.

آیا این دشمنان خدا می­توانند چنین معتقد باشند که یکی از آن­ها که به محمد ایمان آورده، طبق عقیده و نظر و قیاس­های خویش عمل می­کرده است؟

اگر بگوید، آری چنین بوده، بر خدا دروغ بسته و گرفتار گمراهی بسیار دور از حقیقت شده است. و اگر بگوید، خیر، کسی در عصر نبوی9 چنین حقّی نداشته است، به اشتباه و محکومیّت خود اقرار کرده است و باید بپذیرد که پس از رحلت رسول اکرم باز هم باید اوامر الهی اطاعت شود و از دستور او پیروی گردد. زیرا خداوند فرموده است: که سخن او حق است .

)وَما مُحمَدٌ اِلاّ رَسُولٌ قَد خلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ أفَإن ماتَ اَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اَعقابکُم وَمَن یَنقَلِب علی عَقِبَیهِ فَلَن یَضُرَّ الله شَیئاً وَسَیَجزی اللهُ الشاکِرینَ(([3])

و این آیه گویای این است که بدانند، به­راستی اوامر خداوند متعال، در زندگی محمد (ص) و پس از رحلت آن بزرگوار باید اطاعت و پیروی شود.

همان­طور که در عصر نبوی هیچ کس از مردم حق ندارد طبق هوس و رأی و مصلحت­سنجی بر خلاف دستور نبوی9 عمل کند، همچنین پس از محمد (ص) نیز عمل بر طبق هوا و نظر و قیاس­های شخصی مجاز نیست.

تذکر تقیه­ای؛

و فرمود: بالا بردن دست­هایتان را در نماز جز یک بار هنگام افتتاح نماز ترک کنید, زیرا مردم شما را با این علامت (بالا بردن دست­ها، چندین بار) شناخته­اند و بدان معروف شده­اید، و از خداوند، باید کمک خواست «ولاحول ولا قوة الا بالله»([4])

 

یک راه مستقیم و سه جاده­ی انحرافی؛

برای شناخت احکام و قوانین الهی و حلال و حرام پروردگار، راهی جز دریافت معارف و احکام از اهل بیت: وجود ندارد، جامعه­ی اسلامی موظّف است مسایل دینی خود را از اهل قرآن، « اهل ذکر» بپرسد.

آن­ها که به جای فراگیری از خاندان رسالت (ص) به­سوی­کانون­های دیگر علم­آموزی و اشخاص فاقد صلاحیت علمی و اخلاقی رفته و می­روند، سرانجام بدون آگاهی، اموری را به عنوان اوامر و نواهی خدا می­گیرند که دنیا و آخرت آنان را با خطر مواجه می­سازد.

سه نوع اجتهاد و اسلام­شناسی که در این حدیث شریف شدیداً مورد نقد قرار گرفته، عبارت است از:

1. تفسیر و تبیین قرآن و اسلام بر اساس هوای نفس.

2. تفسیر و تبیین قرآن و اسلام براساس رأی و دیدگاه­های شخصی.

3. تفسیر و توضیح قرآن و اسلام بر اساس معیارها و محاسبات ناقص بشری.

حقایق عالم و احکام الهی، نه تابع خواسته­ها و تمایلات بشری است و نه تسلیم ذوق و سلیقه­های گوناگون آدمیان، و نه اطلاعات و آگاهی­های محدود ما پرده از راز و رمز دستورهای الهی برمی­دارد. از این­جاست که فقاهت و اجتهاد و دریافت احکام الهی از منابع معتبر آن، رسالتی دشوار و سنگین است که در توان هر کس نیست.

شرایط عقیدتی, معرفتی، اخلاقی، و پژوهشی ویژه­ای لازم است، تا انسان در « اجتهاد» و « ابلاغ» احکام الهی، گرفتار فتوا بدون علم و فتوا بر اساس هوس و رأی و قیاس نشود.

علامه­ی بزرگوار، محمدتقی مجلسی در جلد دوّم بحارالانوار بابی با عنوان « النهی عن القول بغیر علم و الافتاء بالرأی و بیان شرائطه» گشوده و آیات و روایات فراوان نقل کرده است. ([5])

برخی تحریم و تحلیل­ها، و واجب و حرام شمردن­ها، افترا و نسبت دروغ به خداوند متعال محسوب می­شود و مصداق و نمونه­ی «ومن لم یحکم بما انزل الله» تلقّی می­گردد. «قانون­گزاران» ، «فقیهان» و «مبلغان» در زندگی با این خطرهای بزرگ مواجه­اند. در همین باب زراره می­گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: حقّ خدا بر بندگان چیست؟ فرمود: )اَن یقُولوا ما یعلمون و یقفوا عِند مالایعلمون(([6]) ؛ «حق خدا آن است که آنچه می­دانند، بگویند و آن­جا که نمی­دانند، توقف کنند.»

ما نه در مرحله­ی افتا و قانون­گذاری و نه در مرحله­ی تبلیغ و اطلاع­رسانی، و نه در عرصه­ی عمل و اجرا حق نداریم؛ حلال خداوندی را حرام کنیم، یا حرام الهی را حلال و مجاز و مشروع جلوه دهیم.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان