ماهان شبکه ایرانیان

نهضت حسینی در شاعرانه های علمای دین از قاجار تا انقلاب اسلامی

قیام جاودان امام حسین(ع) سرچشمه دگرگونیهای شگرفی در زمینه ادبیات اسلامی در حوزه های ادب عربی فارسی ترکی و اردو شده است.۱

قیام جاودان امام حسین(ع) سرچشمه دگرگونیهای شگرفی در زمینه ادبیات اسلامی در حوزه های ادب عربی فارسی ترکی و اردو شده است.1

از آن میان رشد شکوفایی و بالندگی و غنای ادب فارسی در بخش مرثیه سرایی وامدار اثرگذاری فرهنگ عاشوراست. تاریخ ادبیات نشان گر این نکته است که هر چقدر ما از تاریخ این رویداد دردناک دور می شویم توجه شاعران و اهل ادب به این واقعه افزون تر می شود و سوگ سروده ها در رسای امام سالکان راه خدا یعنی حسین بن علی(ع) افزایش می یابد تا جایی که امروزه مرثیه سرایی به عنوان یکی از گونه های شعر فارسی درآمده است. در این منظومه ها شاعران نامدار به زیباییها و نیکوییهای اخلاقی امام حسین(ع) و یاران او و رویداد جانگزای کربلا پرداخته و خواننده و شنونده را در اندوهی ژرف فرو می برند.

پیشینه سرودن مرثیه های به رشته کشیده شده در سوگ شهیدان کربلا در

( 228 )

ادب عرب به زمان این رویداد سوگناک; یعنی سال 61هجری برمی گردد. شاید بشیر بن جذلم نخستین شاعری است که به دستور امام سجاد(ع) مرثیه سرود و پس از وی کمیت بن زید اسدی (ش:126ق) سید اسماعیل حمیری (105ـ173هـ) دعبل غزاعی (148ـ246هـ) و سید رضی (359ـ406هـ) مرثیه سرایی کرده اند. اینان عاشورا و کربلا را دستمایه افشاگریهای سیاسی و فریاد ضد ستم قرار دادند و به عاشورا با دید عدالت خواهی مبارزه با بیداد و خیزش حماسی نگریستند. همزمان با سراییدن مرثیه ها سوگنامه هایی نیز در بیان حماسی این رویداد غم انگیز نگاشته شد و روایت گران نخستین این سوگ بزرگ افزون بر خاندان امام حسین(ع) و بازماندگان کربلا کسانی چون ضحاک بن عبدالله بن قیس مشرقی2 و عقبة بن سمعان که پا به پای حماسه پرشور کربلا نقش آفرینی داشتند ولی شهادت بهره شان نشد و نیز رویارویان امام و همراهان دشمن که پس از شهادت امام حسین(ع) به بیان دیده ها و شنیده های خود پرداختند; از جمله: حُمَید بن مسلم اَزدی به نسلهای پسین راه یافت و سپسها در زمان امام صادق(ع) دو نفر از شاگردان ایشان: لوط بن یحیی معروف به ابی مخنف و هشام بن محمد معروف به کلبی در کتابهای جداگانه ای با نام: مقتل الحسین گردآوری شد. و تاریخ نویسانی چون طبری ابن اثیر ابوالفرج اصفهانی مسکویه رازی ابوحنیفه دینوری شیخ مفید و بلاذری از مقتل ابومخنف روایت کرده اند.

در سده ششم هجری ابوالمؤید خوارزمی (م:568هـ) در مقتل کتابی نگاشت که به مقتل خوارزمی نامبردار شد و مورد اعتماد و وثوق بسیاری از عالمان شیعه و سنی قرار گرفت. و مناقب آل ابی طالب نوشته ابی جعفر رشیدالدین محمد بن علی بن شهرآشوب (م:558هـ) نیز از کتابهای مورد اعتماد این قرن است

( 229 )

.

علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس (م:664هـ) در سده هفتم کتابی را در مقتل فراهم آورد.

مقتل نویسی در سده های بعد با پشتکاری و تلاش کسانی چون نجم الدین جعفر بن محمد حلی (م:849هـ) و دیگران دنبال شد.

با سپری شدن دوران شورها و خیزشهای انقلابی و سیاسی شیعه کم کم حالتهای واکنشی و برداشتهای بازدارنده و شعرگرایانه از نهضت حسینی به میان شیعیان راه یافت و ادبیات شعری و سوگنامه نویسی و نیز تعزیه پردازی را که دارای نگاه پویا پر شور و نشور بودند به نگاه غیر پویا دگر کرد.

نهضت عاشورا و شرح غمها و سوگهای آن از سده نخستین هجری به ادبیات فارسی راه یافت و در آستانه پدیداری حکومت ایرانی دیالمه به جز شعر مراسم عزاداری نیز رواج داشت. هرچند ما در سروده های شاعران فارسی زبان پیش از سده هشتم هجری نمونه های زیادی از مرثیه سرایی را در اختیار نداریم ولی این اندازه می دانیم که جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی (م:558هـ) در قصیده معروف لغراب3 به حماسه عاشورا اشاره کرده است و شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی (600 ـ691هـ) با بزرگداشت خون پاک شهیدان کربلا سروده است:

ییارب به نسل طاهر اولاد فاطمه

ییارب به خون پاک شهیدان کربل

دل های خسته را به کرم مرهمی فرصت

ای نام اعظمت در گنجینه ی شفا4

پس از سعدی امامی هروی (م:686هـ) و فخرالدین عراقی (م:688هـ) نیز اشعاری در سوگ حسین(ع) سروده اند. عارف نامدار نیمه دوم سده هفتم و سرآغاز سده هشتم هجری سیف الدین فرغانی (م: پس از سال 705هـ) از قدیمی ترین مرثیه سرایان شمرده می شود

( 230 )

.

به جز یادشدگان در شعر سلمان ساوجی (م:778هـ) خواجوی کرمانی (689 ـ753هـ) و سعید هروی (م:741هـ) نیز به سوگنامه هایی درباره امام حسین(ع) برمی خوریم.

در سده هشتم و نهم ادبیات انقلابی شیعه به زبان فارسی زنده و بالنده شد و ملاحسین واعظ کاشفی(م:910هـ) کتاب مشهور روضةالشهدا را دراین دوره نگاشت و انتشار این کتاب با رسمیت یافتن تشیع در زمان شاه اسماعیل صفوی همزمان بود و خواندن آن در مجالس بزرگداشت یاد و نام حسین(ع) و یاران در محرم رایج گردید و مجلس روضه خوانی نام خود را از همین کتاب گرفت. فخرالدین علی بن حسین فرزند واعظ کاشفی نیز اهل شعر و مرثیه خوانی بود و شرح ماجرای جانسوز کربلا را به نظم درآورد.

پس از استواری اورنگ صفویان (م:907ـ 1148هـ.ق) با توجه به علاقه و دلبستگی شاهان صفوی بویژه شاه طهماسب و شاه عباس اول به مرثیه سرایی و بزرگداشت امام حسین(ع) بازار منقبت گویی و مرثیه خوانی رواج و گرمی تمام یافت و با ظهور مولانا شمس الشعرا محتشم کاشانی (م:905ـ996هـ) فرزند خواجه میراحمد به اوج خود رسید. وی با سرودن ترکیب بند مشهور خود به عنوان معروف ترین مرثیه سرای ادب فارسی شناخته شد. یکی از دلیلهای توفیق محتشم حماسی بودن شعرها و مرثیه های اوست. او برخلاف دیگر مرثیه سرایان از بهره گیری از واژه های حاکی از عجز زاری و التماس پرهیز کرده است.

برخلاف اندک سوگنامه های این دوره چون دوازده بند محتشم که دارای درونمایه عرفانی و حماسی است دوره صفویه به دلیل گذار جامعه ایران از نهضت به نظام و از انقلاب به استقرار حالتهای حماسی ادبیات عاشورایی فروکش کرد و عاشورا در ادبیات فارسی حالت حماسی خود را از دست داد و

( 231 )

این جریان حتی به ادبیات شماری از بزرگان حوزه نیز که ما امروزه به دیوانها و دفترهای شعری آنان دسترسی داریم راه یافت. شاید همین صورت گرایی و شعار زدگی سبب شد تا بسیاری از بزرگان حوزه از جمله میرداماد و شاگردش ملاصدرا و شاگردان او: ملامحسن فیض کاشانی و بهاءالدین محمد عاملی (شیخ بهایی) برخلاف ذوق شعری و داشتن دیوان و دفترهای شعری به مرثیه سرایی و نوحه گری نپرداختند. آنان با قشرگرایی و دروغ پردازی بسیاری از مداحان عصر صفوی ناسازگاری داشتند و از بستن پیرایه های دروغین به رویداد عاشورا و از گزافه گویی و حرکتهای ناشایست می پرهیختند و می پرهیزاندند و فهم و عمل به پیامهای حیات آفرین عدالت خواهانه و بیدارگرانه و جهل ستیزانه ی امام حسین(ع) و یاران او را بایسته تر می دانستند. و آنان به همین دلیل کوشش داشتند تا از اسلام عامیانه فاصله بگیرند.

در میان چهره های بلند پایه روحانی عصر صفوی تنها کسی که به شرح مرثیه سروده ملا عبدالرزاق حسین لاهیجی(م:1072هـ) متخلص به فیاض است. وی از حکیمان و متکلمان بزرگ قرن یازدهم هجری داماد و شاگرد ملاصدرا و استادِ قاضی سعید قمی است.

لاهیجی از ارادت مندان ناب خاندان پاک پیامبر(ص) بود و بیش از همه این بزرگواران به امیر مؤمنان علی(ع) عشق می ورزید.

او بیش تر در ستایش امامان قصیده سروده است و ترکیب بندی در چهارده بند در سوگ سالار شهیدان امام حسین(ع) و ساقی نامه ای در مدح ساقی کوثر سروده است.

در مناقب امام حسین می سراید:

زمانه کیست که با او در افتدی به گزاف؟

سپهر کیست که با او درآیدی به فسون؟

( 232 )

خلافش ار گذرد آفتاب را به ضمیر

چو داغ لاله سیه رو نشیند اندر خون6

لاهیجی در بخشی از ترکیب بند خود از چگونگی دینداری مردم در عصر خود شکوه می کند و با یک اشاره می فهماند که دین در زمانه او بی پناه مانده است درست به همان گونه که در عصر امام حسین(ع) دین بی پناه مانده بود و او با شهادت طلبی خود آن را احیا کرد:

بی اهتمام حضرت او اهل بیت شرع

چون شرع در زمانه ی ما مانده بی پناه7

با این حال لاهیجی از وصف حماسه دردناک کربلا و تصویرپردازی از رخدادهای آن فراتر نرفته و به حقیقتِ پیام امام اشاره نکرده است.

با چشم پوشی از دوره صفویه ما در یک نگاه فراگیر به اشعار و دیوانهای بر جای مانده از عالمان برجسته دین از دوره قاجاریه تا انقلاب اسلامی می توانیم چهار گرایش و دیدگاه عرفانی حکمی هنری و سیاسی را در ادبیات عاشورایی آنان بیابیم. هرچند نمی توان چنین نتیجه گرفت که هریک از این نگاه ها از نگاه های دیگر بی بهره اند; چون به عنوان نمونه در فهم عارفانه از رویداد کربلا از ابزار ادیبانه و هنری نیز به عنوان نمونه استفاده شده است ولی نگاه چیره یا عرفانی است یا عقلانی و یا….

الف. نگاه عارفانه:

ما در میان دانایان رموز دین به کسانی برمی خوریم که گونه رویکرد آنان به نهضت حسینی اثر پذیرفته از یک فهم عرفانی است و بررسی آنان در واقع از داده های عرفان نظری بهره گرفته است. از آن میان ما می توانیم به نام نیّر تبریزی اشاره کنیم:

میرزا محمدتقی متخلص به نیّر (1247ـ1312هـ.ق) فرزند ملا محمد و

( 233 )

مامقانی الاصل بود. در نجف به تحصیل پرداخت. او آتشکده نیّر را به تاریخ منظوم نهضت امام حسین(ع) اختصاص داده است. شیوه ایشان روایت گری دردها اندوه ها و بلاها و بسنده کردن به تاریخ ظاهری کربلا نیست. ایشان بیش تر به ترسیم و طرب عاشقانه حضرت سلطان عشق اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش پرداخته و در بیان ورود امام به کربلا و خطبه شب عاشورا می سراید:

چو در آن دشت بلا افکند بار

کرد از بیگانگان خالی دیار

عاشر ماه محرم شامگاه

شد به منبر باز شاه کم سپاه

ییاورانش گرد او گشتند جمع

راست چون پروانگان بر دور شمع

خواهران شاه نظاره ز پی

چون بنات النعش بر گرد جدی

رو به یاران کرد و در گفتار شد

حُقّه ی یاقوت گوهربار شد

بعد تحمید و درود آن شاه راد

گفت یاران مرگ رو بر ما نهاد

این حسین و این زمین کربلاست

سوی تا سو تیر باران بلاست

بوی خون آید از این کهسار دشت

باز گردد هر که خواهد بازگشت

وی پس از ستودن وفاداری یاران امام(ع) به ناهمگونی و ناسازگاری حاکم بر آن فضا و بلندی و پستی و فراز و نشیب بین دو نیروی نابرابررو در رو در کربلا اشاره می کند و به خوبی نشان می دهد که چه سببها و انگیزه هایی نیروهای دشمن را به وادی کربلا کشانده و رو در روی حسین(ع) قرار داده و آنان را به کشیدن شمشیر علیه خاندان عترت و طهارت واداشته است.

کوفیان در نقض آن عهد نخست

سرخوش از پیمانه پیمان سست

شمر دون سرمست صهبای غرور

شاه دین سرشار مینای حضور

پور سعد از ذوق ری سرگرم مست

شاه از اقلیم هستی شسته دست

در چهره آرایی هنرمندانه نیّر از رویداد کربلا این داستان عشق است که سرنوشت یک یک قهرمانان این خاک را رقم می زند

( 234 )

.

او به زیبایی تمام شهادت حر بن یزید ریاحی و حضرت ابوالفضل را به رشته می کشد.

نیّر در بیان رشادت عاشقانه حضرت عباس و بریده شدن دستانش از زبان او می سراید:

باز ده ای دست هین دستم به دست

تا به هم شوییم دست از هر چه هست

در بساط عشق دست افشان کنیم

جان نثار جلوه جانان کنیم8

نیّر با استادی و بهره وری از سرچشمه ناب عرفان صحنه ای زیبا از وداع علی اکبر با مادر می آفریند و از زبان لیلا می سراید:

گفت لیلی کای فدایت جان من

نازپرور سرو سروستان من

خوش خرامان می روی آزاد رو

شیر من بادا حلالت شاد رو

ای خدا قربانی من کن قبول

کن سفید این روی من نزد بتول

کاشکی بهر نثار پای یار

صد چنین در بودم اندر گنج بار

آری آری عشق از این سرکش تر است

داند آن کو شور عشقش بر سر است

عشق را همسایه و پیوند نیست

اهل مال و خانه و فرزند نیست

خلوت وصلی که منزلگاه اوست

اندر آن خلوت نبیند غیر دوست9

نیّر به خوبی نشان می دهد که امام حسین(ع) در هر منزلی از منزلهای

( 235 )

جهاد چه امتحان و ابتلایی را از عهده برآمده است. او رویداد کربلا و تاب فزون از توان بشری حضرت امام حسین(ع) را سبب رسیدن ایشان به بارگاه الهی و دیدار حق می داند:

جاهلا اشراق وجدانیست این

منطق الطیر سلیمانی است این

ذات بی چون درخور دیدار نیست

وندران فرگاه کس را بار نیست

رو فروخوان ثَمَّ وجه الله ر

تا نپویی بی چراغ این راه ر

ظلمت اسکندر است این ممکنات

وجه باقی اندر و آب حیات

ظلمت امکان چو گردد غرق نور

وجه باقی بردمداز جیب طور

لیک این غرق فنا وجدانی است

نی حدیث صوفی خرقانی است

چون فتیله محوعشق نار شد

نار را آیینه دیدار شد10

نیّر تبریزی فرازهایی از دریافت شعری خود را به گونه مستقیم از مثنوی طاقدیس حاج ملااحمد نراقی گرفته است و اثرگذاری نراقی بر شعر نیّر به روشنی دیده می شود.

ب. نگاه حکیمانه:

در کنار حکمای دوره قاجار که در ناسازگاری از رویکرد گزافکارانه و عامیانه به پیامهای سترگ عاشورا و امام سالکان و شهیدان از همدمی با عامه مردم و قشریون پرهیز کردند تنی چند از بزرگان فلاسفه این دوره کوشیدند تا با نشر رویدادهای روشن و بی پیرایه محرم گامهایی را در راستای احیای مکتب سیاسی و حرکت آفرین و فرهنگ ساز امام حسین(ع) بردارند. این گامها در هنگامی برداشته می شد که شماری دیگر از بزرگان حوزه که از نگاه کلامی برخوردار بودند با هدف خرافه زدایی از ساحت مقدس عاشورا به نگارش کتابهایی در تاریخ این واقعه پرداختند. لؤلؤ مرجان حاجی نوری خصائص الحسین و فوائد المشاهد و ده مجلس شیخ جعفر شوشتری همه در پاسخ به این نیاز نگاشته شده اند

( 236 )

.

در میان حکمای دوره قاجار ملا محمدعلی با نام شعری مغنی و نامبردار به حکیم هیدجی (1270ـ1346هـ) از دانشوران بلند پایه زنجان از حکما و عرفای بنام دارای حاشیه بر شرح منظومه سبزواری رساله دخانیه و دیوان در بردارنده: دانشنامه غزلیات رباعیات و مفردات.در دیوان خود با نگاهی حکیمانه به نهضت عاشورا پرداخته است. نگاه حکیم هیدجی به رویداد جان گداز کربلا افزون بر این که حکیمانه است حماسی نیز هست. او در دانشنامه که به سبک شاهنامه حکیم فردوسی سروده است ضمن ستایش روان آدمی و اشاره به فراز و فرود روح و اقبال و ادبار آن بازگشت و توبه حر بن یزید ریاحی را به عنوان نمونه ای روشن از این اقبال و ادبار روان آدمی این چنین وصف می کند:

خوشا آن که از خواهش دل گذشت

ز جان کرد سوی خدا بازگشت

دل از مهر گیتی به یکبار کند

چو حرِّ جوانمرد همت بلند

او سختی گزینش را در جریان توبه حر یادآور می شود و سرچشمه بازگشت او را خردورزی می داند. و نشان می دهد چگونه حرّ به سراغ عمرسعد می رود و متوجه می شود که او همانند دیو ناسازگاری قصد کارزار با امام خوبان را کرده است. پس از توبه و توجه به داور دادخواه و به گردن گیری گناه و اعلان پشیمانی در حالی که دو لشکر رفتار حرّ و چگونگی انتخاب او را زیر نظر داشتند رو به سمت خیمه های مهاجران کربلا کرد و از اسب فرود آمد و به خواری چهره بر خاک سود. شاعر از زبان امام حسین(ع) خطاب به حرّ چنین می سراید:

بفرمود شه چون فتادش نظر

چه کس باشی از خاک بردار سر

دو دست خود آن گاه بر سرنهاد

بگفتا که جانم فدای تو باد

منم حرّ که شرمنده ام رو سیاه

به سوی تو شاها کنم چون نگاه

نخستین بدین دشت هنگامه خیز

منم آن که پیموده راه ستیز

( 237 )

هیدجی یادآور می شود: حرّ گمان نمی کرده است کوفیان از امام رخ برتابند و چشم از ننگ و عار روزگار بپوشند و با وی به کارزار بپردازند. و پشیمانی خود را از کرداری که داشت به امام ابراز داشت. حکیم هیدجی رفتار امام را با وی چنین ترسیم می کند:

بفرمود شاهش نوازش کنان

که آری تویی از پذیرفتگان

تو اینک فرود آی از رنج راه

بیاسای ایزد ببخشد گناه

ولی حرّ بهتر می داند که بی درنگ با سپاه دشمن به رویارویی برخیزد. او با زبانی بس روان و بسیار ساده پند حرّ به سپاه کوفیان را یادآور می شود:

چنین داد آواز با کوفیان

که ای ننگ اسلام و اسلامیان

همانا شما را به رخ شرم نیست

به دل رحم و در دیده آزرم نیست

حکیم هیدجی شرح می دهد که حرّ چگونه پرده از نفاق ودورویی کوفیان برمی دارد.

پس از آن هیدجی به شرح نبرد عبدالله بن عمیر با یسار سپاه و آهنگ لشگر ابن سعد به قرارگاه یاران حسین(ع) می پردازد. از نظر حکیم هیدجی مبارزه امام با سپاه یزید مبارزه نور و ظلمت و خیر و شر و حق و باطل و ایمان و کفر است که در همه پهنه تاریخ جریان داشته است و حر نماد انسان آزاده و گزینش گر است که از زندگی همراه با دورویی و بی طرفی در چالش های حیات و مرگ دست کشیده و راه خود را به سوی روشنایی می گشاید و نام نیک از خود بر جای می گذارد.

حکیم هیدجی به گونه هدف مند به قیام امام شهیدان توجه دارد و از آوردن واژگانی که بیان گر ناتوانی و لابه حتی رنج درد بلا و گرفتاری است پرهیخته و از نهضت حسینی به عنوان یک حماسه ماندگار یاد کرده و با زبانی رزمی و پیامدار این رویداد را به یاد تاریخ می سپارد

( 238 )

.

او تاخت بردن حرّ به سپاه دشمن را چنین به رشته می کشد:

دوان و دمان رفت سوی سپاه

چو شیری که تازد به نخجیرگاه

نکرده به انبوه لشکر نگاه

بزد خویشتن را به قلب سپاه

فکند از سوار و پیاده به خا ک

برآورد از جان دشمن هلاک

خروشید کای قوم نادیده مرد

چگونه است کار شما در نبرد

به میدان منم ایستاده کنون

اگر هست مردی بتازد برون

کدامین تهی مغز دور از خرد

نبرد مرا آرزو می برد

منم شیر دل حرّ جنگ آزمای

که در رزم من پیل را نیست پای

در این دشت چون خیزد امروز گرد

پدیدار گردد ز نامرد مرد11

هیدجی پس از وصف و ستایش کارزار شجاعانه و از پا افتادن حرّ کربلا تصویر جانسوزی از آوردن پیکر خونین او نزد سالار کربلا در فرا روی خواننده می گذارد:

تن چاک چاکش ز چنگ سپاه

ربودند و بردند نزدیک شاه

هنوزش به تن بود از جان رمق

نگاهی نمودش امام به حق

تنی دید زخمش برون از شمار

نشستش به بالین و بگریست زار

نوازش کنان خاک و خونش ز چهر

همی پاک می کرد از روی مهر

بگفتا که ای فخر آزادگان

به فردوس جاوید بادت روان

ترا زان که نامیده حرّ مام تو

نکرده خطا مام در نام تو

به آزادی از مام خود زاده ای

به مینو و گیتی تو آزاده ای

ترا می سزد تا بود روزگار

به آزادمردان کنی افتخار12

وی حبیب بن مظاهر اسدی را (مهین پیر راه) می نامد و در بیان جانبازی او در روز عاشورا می سراید:

تو گفتی که پیل است گردیده مست

نداند سر از پا و پا را ز دست

( 239 )

به لشکر همی از چپ و راست تاخت

بسی پشته از کشته خصم ساخت

کهن پیر و پرخاشجوی و دلیر

ندیده چون من دیده ای چرخ پیر13

از زبان حبیب خطاب به لشکر دون می سراید:

عزیز خدا را نمودید خوار

مخواهید هرگز شدن رستگار

بگفت این و از زندگی شست دست

درآویخت با خصم چون پیل مست

به پیرانه سر داد داد نبرد

چنین گفت راوی که آن پیرمرد

در آن روز با تیغ آتش نفس

به دوزخ فرستاد شصت و دو کس14

حکیم هیدجی در لابه لای دریافتهای حکیمانه خود از نبرد کربلا پیامهای فیلسوفانه ای را در قلمرو بحثهای حکمت عملی و فلسفه سیاسی و نیز آداب کشورداری در اختیار خوانندگان قرار می دهد:

به نزد خرد مرد را قدر و ارز

به کیش است در کیش سستی مورز

و یا می سراید:

به راهی منه پای بی راهبر

مبادت کند غول از راه در15

و نیز زبان به اندرز می گشاید و می سراید:

به پاکان درگاه و پیران راه

میندیش بد خواری خود مخواه

ببین آن که ورزید با کیش کین

چه سان کنده شد ریشه اش از زمین

هر آن شه که در کیش خود بود سخت

بدو گشت پاینده دیهیم و تخت

ز آیین خود برنگردید شاه

مگر آن که شد تخت و تاجش تباه16

حکیم هیدجی در کمال بخشیدن به برداشت خود از رویداد ناگوار عاشورا که ناشی از جدایی دین و سیاست بود به درهم آمیختگی دین و دولت و سیاست و دیانت در ادوار کهن تاریخ ایران اشاره کرده و می سراید:

شهان عجم بود با موبدان

به هر کار همدست و همداستان

چو آمد دویی این دو را در میان

به ملک و به ملت رسید این زیان

( 240 )

به اسلام و اسلامیان این ستم

نمودند اینک چه سود از ندم

ستمکار باور مکن برد سود

به هرکس ستم کرد بر خود نمود17

در ردیف حکیم هیدجی حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی (1296ـ1361هـ) نیز با نگاهی حکیمانه به کالبدشکافی رویداد عاشورای حسینی پرداخته است. او در بین پسینیان از علمای شیعه در شمار انگشت شمار عالمانی است که با زبان شعر به ستایش نهضت امام حسین(ع) پرداخته اند. او اثر هنری وزین خود به نام الانوار القدسیه را به زبان عربی در مرثیه ها فراهم آورد و همین کار او اگر برای فارسی زبانان ترجمه شود الگوی مناسبی برای مرثیه خوانی خواهد بود.

به روایت آقا عزالدین حسینی زنجانی از فرزند محمدحسین کمپانی:

وقتی ایشان کتاب سمو المعنی فی سمو الذات واشعته فی حیات الحسین(ع) نوشته شیخ عبدالله علایی مصری را دیده بود کار ایشان را تحسین کرده ویادآور شده بود: اگر کسی می خواهد درباره امام حسین(ع) مطلبی بنویسد باید چنین بنویسد و یا هیچ ننویسد.

ییعنی با توجه به آسیبهای دینی و سیاسی به وجود آمده در دوران نهضت با هدف نشر پیام حیات بخش امام حسین(ع) در احیای اسلام و انسانیت به نشر کتاب بپردازد.

محمدحسین کمپانی در دیوان فارسی خود درباره وارد شدن امام به کربلا می سراید:

کای دریغا این سلیمان را بساط سلطنت

می رود با باد و کام اهرمن گردد رو

کعبه اسلام را این جا شود ارکان خراب

قبله توحید را از هم فرو ریزد قو

ایشان دوازده بند در جواب محتشم کاشانی در مرثیه امام حسین(ع) سروده است و خود نیز شانزده بند دیگر در رثای سیدالشهدا گفته و مخمس

( 241 )

غزل شیخ سعدی را در مصیبت آورده و آنچه در شب یازدهم محرم روی داده به خوبی تصویرگری کرده است.18

کمپانی بخش بزرگی از دیوان خود را به رثای حسین(ع) ویژه ساخته است هرچند بسیاری از پیامهای جهانی امام در دیوان او بازتاب نیافته است.

ج. نگاه هنری:

در بین علما و روحانیت شیعه در دوره قاجار کم تر کسی در پایه ملا احمد نراقی توانسته است با دیدی زیباشناسانه و هنری زیباییهای رویداد عاشورا را به تصویر بکشد. هرچند نگاه او خالی از فهم عرفانی و حکیمانه نیز نیست ولی جلوه زیباشناسی معنوی رویداد عاشورا در شعر وی بیش تر است.

ملا احمد نراقی در آخرین بخش مثنوی طاقدیس به جریان حرکت امام حسین(ع) از مدینه به سوی عراق و گونه حضور او در کربلا و رویداد روز عاشورا اشاره کرده است.19

او با دقت بسیار کوشیده است تا دقایق روحی و عاطفی این رویداد دلخراش را از بعد انسانی وصف کند.

نراقی در طاقدیس مدهوش صحنه کربلاست و با دیدی هنرمندانه به همه رویدادها و فراز و نشیبهای آن نگاه می کند. او در بیان وداع امام حسین(ع) از مدینه و قبر پیامبر اسلام(ص) می سراید:

ییا رسول الله برآور سر ز خا ک

نی فرود آ از فراز صُقع پاک

بین حسین اینک وداعت می کند

رو به اقلیم شهادت می کند

توشه بردارید از دیداره

خوان دعا در گوش گوهر باره

نراقی دگرگونی ساختار سیاسی و فرهنگی جهان اسلام در روزگار امام حسین و فساد حاکم بر دربار امویان را به طور استعاری و در قالب تشبیه ها و کنایه ها چنین شرح می دهد

( 242 )

:

بین بهاران را خزان آید ز پی

گلستانی را رسید ایّام دی

بلبلان رفتند از گلزاره

جای گل ها سرکشیده خاره

رسته کز پا جای نسرین یاسمن

جای بلبل در نوا زاغ و زغن20

نراقی در نگارگری همدمی یاران و خویشان امام حسین(ع) با وی خطاب به حضرت زهرا(س) از فتنه هایی که پس از او سر برآوردند می گوید. آن گاه از یک سو بسیار سوگناک چهره نگاری می کند از قطار شترانی که اسیران کربلا و دخترکان سوار بر کجاوه را به شامات می برند; از سوی دیگر به غیرت جوانانی اشاره می کند که در رکاب امام بر رخش عزت سوار گشتند و به جدال با نامردان پرداختند:

سر برآر ای زهره زهرا دمی

پر ز شور و فتنـه بنگر عالـمـی

بنگر اشترها قطار اندر قطار

دخترانت بین به محمل ها سوار

بنگر آن شهزادگان بحر جوش

تیغ ها بر کف سپرهاشان به دوش

رخش عزتشان همه در زیر ران

در رکاب آن شه خوبان روان21

ورود حضرت امام حسین(ع) به خاک کربلا در زبان شعر نراقی بسیار هنرمندانه بازتاب یافته است. او خاک کربلا را مخاطب ساخته و از او می خواهد تا بارگاه پادشاهی را ساز کند که شاه بزرگی از راه خواهد رسید و در رکاب او امیران سترگی حضور دارند:

البشاره ای زمین کربل

کایدت میهمان سلطان الوری

آسمان شو عرش شو بر خود به بال

گردن دولت بکش بر بند بال

قبه عزت بگردون کن بلند

هم بر آن پیرایه مهر و ماه بند

بارگاه پادشاهی ساز کن

طرح ایوان و رواق آغاز کن

تخت شاهی اندر آن ایوان بزن

بر فراز تخت مسند درفکن

کاینک از ره می رسد شاهی بزرگ

در رکاب او امیران سترگ

( 243 )

آهوانت را بگو ای کربل

نافه اندازند اندر راه ه

دشت و صحرا را عبیرافشان کنید

خاک را با مشک تر یکسان کنید

باد را گو تا بیفشاند غبار

از در و دیوار و دشت آن دیار

گو به پاشد دشت و صحرا را سحاب

از برای مقدم شه زود آب

تشنه لب آمد شه دنیا و دین

ای فرات آماده کن ماء معین

نراقی در ستایش از خاک کربلا می سراید:

گر فرات آبی نیارد گو میار

ور نبارد ابر آن جا گو مبار

تا قیامت ز اشک چشم دوستان

دجله ها باشد در این صحرا روان

ور نباشد مُشگ و عنبر باک نیست

نافه خوشبوتر از این خاک نیست

بوی جان آید ز خاک کربل

جان فدای خاک پاک کربلا22

نراقی برای نشان دادن فضای اندوهناک شب عاشورا و سیاهی و دیجوری این شب و پنهان ماندن نور دین احمد چونان خورشید عالم تاب که در آن شب خوفناک خود را از نظر هوس رانان و هوس بازان و کج اندیشان پنهان داشته بود چنین می سراید:

چون نهفت از خجلت سلطان دین

چهره زرد آفتاب اندر زمین

بی تحاشا خسرو روز از سریر

خویشتن افکند در دریای قیر

خور چو نور دین احمد شد نهان

همچو کیش اهریمن شب شد نهان

بیضیه اسپید بیضا رخ نهفت

شب چو زاغی بر سر آن بیضه خفت

آمد از پرده برون دیوانه وش

پای تا سر عور بانوی حبش

جامه نیلی کرد زال روزگار

مو گشود از غم عروس زنگبار23

امام(ع) همه اصحاب خود را در چنین شبی بیمناک فراخواست و به آنان چنین گفت:

ای همه از خاک علیین پاک

ای همه در خاک مهر تابناک

( 244 )

بیعت خود از شما برداشتم

من شما را با شما بگذاشتم

این شب تار است و دشت بیکران

راه ها پیدا به اطراف جهان

دشمنان در خواب ظلمت پرده دار

راه های روشن اندر هر کنار

هر یکی از گوشه ای بیرون روید

فارغ از طوفان این عمان شوید

با من اینان را سر کار است و بس

چونکه من هستم نجویند هیچ کس24

نراقی جواب یاران وفادار امام حسین(ع) را در پاسخ به برداشتن بیعت از عهده آنان چنین بازتابانده است:

ما همه جسمیم و جان ما تویی

ما همه لفظیم و آن معنا تویی

جسم خوش باشد فدای جان شود

از برای جان خود قربان شود

جسم اگر قربان شوددر راه جان

عیسی آسا می رود تا آسمان

نور او از نور مه افزون شود

مه چه باشد من ندانم چون شود

ورنه چون گردد جدا از نور جان

ماند اندر خاک ظلمانی نهان25

نراقی می گوید: وقتی یاران امام در پیرامون او ماندند و از یاری او دست نشستند امام پرده از حقایق برداشت و آنان از دیدن آن همه حقیقت از خود بی خود شدند:

بار جسم و جان ز خود انداختند

رخش همت سوی گردون تاختند

جسم ناسوتی همه انوار شد

ماهی از هامون به دریا یار شد

بال افشاندند و از خود ریختند

قسط هر عنصر به آن آمیختند26

چشم یاران بر راه سحر دوخته تا مهر از خاوران سر برآورد. آنان گوشهایشان همه بر بانگ خروس بود تا پیش از آن که آوای طبل جنگ شنیده شود تیغ ها بر کف و کفن ها بر دوش و سینه در جوش و دل ها در خروش باشد. تا این که سپیده دم دمید و روزگار آهنگ ماتم را ساز کرد و لیلی شب بند پیراهن خود را گسیخت.

نراقی در چهره نگاری آخرین دیدار امام حسین(ع) با یاران خود در صبح

( 245 )

عاشورا و جنگ نابرابر آنان با سپاه دشمن با زبانی حماسی می سراید:

جان به لب سر بر کف از ملک جهان

رخش ها راندند سوی لا مکان

رخش ها در قلب میدان تاختند

تیغ ها بر حزب شیطان آختند

کفر و دین بر یکدیگر آمیختند

رشته های جان هم بگسیختند

جوی ها کردند از خون ها روان

خاک ها کردند رنگ ارغوان

و می سراید:

هر که باشد تشنه دیدار دوست

از دم شمشیر و خنجر آب اوست

جام وصل ما پر از ماء معین

از چه سویش می کشی این پارگین

زین نمط آن جند رحمت یک به یک

می زدندی نقد خود را بر محک

هر کجا دیدند تیری در کمان

سینه را کردند در پیشش نشان

آتشی از آب تیغ افروختند

جمله چون پروانه خود را سوختند

در نگاه نراقی خاک کربلا دو جریان دین و کفر را از یکدیگر ممتاز کرد. دین در عاشورا از غلاف بیرون آمد و با کفر در میدان مصاف قرار گرفت.27 یاران امام با آهنگ استوار در حالی که بر رخش سوار بودند به میدان تاختند و با تیغ های خود با حزب شیطان درافتادند.28

درگذشت ملا احمد نراقی مانع از آن شد تا وی همه رویداد کربلا را در قالب زیبا و اثرگذار مثنوی خود به تصویر کشد و با مرگ نراقی ماجرای کربلا در مثنوی طاقدیس ناتمام ماند.

د. نگاه سیاسی:

باید پذیرفت که برخلاف وجود چهره های جهان آرای ادب حوزه بسیاری از مدیحه ها و مرثیه های اهل بیت در طول عمر هزار و دویست ساله خود تک بعدی بوده و کم تر در آثار شاعران مرثیه سرای اهل بیت به جنبه های حماسی و سیاسی و مبارزاتی پیشگامان این نهضت بویژه سالار شهیدان توجه شده است. آنان بیش تر

( 246 )

به جنبه های ستمدیدگی تنهایی بی یاری و یاوری و پاکی و بی آلایشی شهدا می پرداختند. تنها از دهه بیست است که نوحه ها و مرثیه ها دستخوش دگرگونی اساسی شد و جنبه حماسی و انسانی آن با اثرپذیری از آموزه های علمای مبارز و پیشگامان روحانیت اوج گرفت و با توجه به پویایی جامعه گونه ای دگرگونی در فهم از عاشورا پدید آمد و حادثه عاشورا در همه زوایای آن مطرح گردید.

حرکت یاد شده در جریان نهضت امام خمینی در آغازین سالهای دهه چهل توجه همه عالمان و مردم را به دقت در سرچشمه سرشار از فرهنگ و حرکت نهفته در قیام عاشورا جلب کرد. امام خمینی توانست امام حسین(ع) را به عنوان اسوه عملی بشناساند و رویکرد اجتماعی حرکت عاشورا را در دلها و ذهنها جای گیر سازد.

او از این جریان به عنوان یک سلاح ایدئولوژیک استفاده کرد و در پرتو نگاه ناب امام از حدود سال 1340 به بعد نوحه ها دستخوش دگرگونی اساسی شد و جنبه حماسی و سیاسی به خود گرفت و در انقلاب اسلامی سال 1357 به کمال رسید. در جریان این انقلاب و با پرتوگیری آموزه های امام خمینی از مکتب سالار شهیدان بود که مردم جهت زندگی خود را دگر کردند و فهم آنها از دین و آیینهای دینی دستخوش دگرگونی ژرف شد. امام خمینی محرم را ماه پیروزی خون بر شمشیر نامید و مردم حقیقت نهضت امام حسین(ع) را در محرم 1357 آزمودند. آنان فهمیده بودند که چگونه یک شعار را می توان به عمل دگر کرد و خوشایند نهضت حسینی نیز نه توسعه شعار بلکه توسعه شعور بود.

چنین بود که شیعه استفاده از روز عاشورا را فرا گرفت و خون امام حسین(ع) به سرمایه حق دگر شد نه ابزاری برای سکون و بی خبری و بی خردی. می توان پیروزی خون بر شمشیر را پس از سده های زیادی که از رویداد جانسوز کربلا گذشته بود در چیرگی نهضت اسلامی با رهبری یکی از فرزندان او امام خمینی بر رژیم پهلوی به خوبی حس کرد. نقطه سرآغازی که در صورت پایندگی و ادامه شعور و عمل صالح می تواند برتری حق بر باطل را به زیبایی بنمایاند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان