با اینکه کتابهای کامیک کمپانیهای دی سی و مارول قصد تسلط کامل بر فیلمهای ژانر ابرقهرمانی را دارند، اما هیچ چیز نمیتواند جلودار دو دوست و همکار قدیمی یعنی سث روگن و اوان گولدبرگ باشد تا با کتاب Invincible رابرت کرکمن، ترس و وحشت را وارد عرصه سینما نکنند.
این دو دوست و همکار قدیمی در آپریل اعلام کردند که به عنوان جدیدترین فیلم اقتباسی خود، میخواهند کتاب Invincible کرکمن را روی پرده سینما بیاورند. در رزومه کاری کرکمن میتوانیم فیلمنامه سریال The Walking Dead را ببینیم و در نتیجه به این مسأله پی ببریم که این کار هم میتواند به درخشانی کارهای قبلیاش باشد. در مصاحبهای که اعضای سریال Preacher حضور داشتند، روگن اعلام کرد که بیشتر تمرکزش را روی ساختن یک فیلم معرکه و عالی میگذارد تا اینکه بخواهد تمام وقت و تمرکزش را صرف رقابت با فیلمهای DC و Marvel کند. همچنین او عنوان کرد:
فیلم های ابرقهرمانی که مورد علاقه من بودند و اخیرا منتشر شدند، لوگان و مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه بودند که به نظر من هردوی آنها فیلمهای خیلی بهتری میشدند اگر شما این حقیقت را که آنها ابرقهرمان هستند را نادیده گرفته یا حذف می کردید. آنها فیلمهای خیلی خوبی بودند که فقط یکی از شخصیت هایش ابرقهرمان بود و من فکر میکنم این مسأله هیجان انگیزی است که مردم آن را پذیرفتهاند.
Invincible داستان زندگی پسر اومنی-من، ابرقهرمانی به نام مارک گریسون را حکایت میکند که قدرت و استعدادهای پدرش را به ارث برده و این کتاب قرار است مشکلات او و دست و پنجه نرم کردن با قدرتهایش و همچنین مسئولیتهایش به عنوان یک نوجوان را به تصویر بکشد.
گولدبرگ و روگن ساخت فیلمهای اقتباسی خود را در سال 2011 و با فیلم Green Hornet آغاز کردند که چندان هم موفقیت چشمگیری نداشت. اما فکر نکنید که هنوز هم به همان سبک فیلم میسازند و باید گفت که آنها پیشرفت چشم گیری داشتند، مخصوصا از زمانی که کتاب Preacher نوشته گارث انیس را در قالب سریال به شبکه AMC آوردهاند، نکات خیلی خوب و حرفهای را یاد گرفته اند. سریال Preacher که به طرز عجیبی از داستان اصلی خود فاصله گرفته است هم درسهای زیادی برای آن دو دارد. مخصوصا که به آنها یاد میدهد که یا به داستان اصلی بچسبند و طبق همان پیش روند یا تنها زمانی که نیاز است آن را تغییر دهند. حتی خود گولدبرگ هم این حرفها را تایید کرده است:
ما از زمان ساخت Green Hornet خیلی موارد را آموختیم و حالا میخواهیم آنها را به کار بگیریم. بزرگترین درسی که ما تا به امروز آموختیم این است که این دو کار را باید همزمان انجام دهیم. اول اینکه باید داستان اصلی را کنار گذاشته و یک داستان و فیلمنامه جدید خلق کنیم. سپس باید آن را در کنار داستان اصلی بگذاریم. در مرحله آخر در هر سکانس و هر قسمت باید دو گزینه خود را بررسی کنیم و بحث کنیم که داستان اصلی بهتر است یا داستانی که ما خودمان خلق کردهایم. ساخت فیلم به همین سادگیها نیست، خیلی چیزها هست که باید به آنها برسیم و مدام به این فکر میکنیم که وقت کم داریم و برای پرداختن به هرچیزی وقت کافی نیست. در حالیکه در مورد سریال ساختن اینگونه نیست. اگر ما بخواهیم، میتوانیم به سال سوم پخش و فصل سوم Preacher هم برویم و وقت برای هر موضوعی داریم و میتوانیم هر قصهای را به صورت فرضیهای روی کاغذ بیاوریم و حتی به انتهای آن هم برسیم. ولی در Invincible ما باید در حدود 120 دقیقه هرکاری از دستمان برمیآید انجام دهیم و داستان را خوب پیش برده و به انتهای خوبی برسانیم. ما به تازگی نوشتن فیلمنامه را آغاز کردهایم و تا به اینجا در همان مسیری هستیم که داستان اصلی کرکمن پیش میرود. فکر میکنم داستان راه اصلی و واضح خودش را پیدا کرده و همچنان طبق کتاب کامیک پیش میرود و با این اوصاف میتوان گفت که در مقایسه با سریال Preacher، خیلی به داستان اصلی خودش نزدیکتر است.
البته همه ما میدانیم که این قضیه میتواند تغییر کند. گولدبرگ همین حرف را زمان معرفی رسمی سریال Preacher هم زده بود و عنوان کرد که این سریال یک اقتباس کاملا مستقیم از روی داستان اصلیاش است و این مسأله دقیقا از زمان فیلمبرداری قسمت اول سریال تغییر کرد. البته باتشکر ویژه از نویسنده کتاب که به آنها گفته بود میتوانند هر جایی که لازم میدانند را تغییر دهند.
مسألهای که در وهله اول این فیلم را خوب میکند این است که هیچ ابرقهرمانی در آن دخیل نباشد. روگن هم در ادامه خطاب به دنیای سینمایی که کمپانی DC و Marvel ساختهاند گفت:
این فکر بیشتر در حد یک ایده است، اینکه من به عنوان یک نویسنده فکرم را به کار بیاندازم و به فراتر از دنیای سینمایی که در حال حاضر وجود دارد فکر کنم و همچنین به این فکر کنم که چطور میتوانم یک تکه را طوری معرفی کنم که بعدا خود آن تکه تبدیل به 30 تکه دیگر شود. فیلم Sausage Party را در نظر داشته باشید، شبیه به یک فیلم بود، اگر درباره غذاها نبود باز هم یک فیلم بود و کارش را به خوبی انجام داد. شما هم در زندگی واقعی میتوانید تمام این مقایسهها و تناسبها را انجام دهید و این همان رویکردی است که ما قصد داریم به آن برسیم.