این گفت وگو پیرامون کتاب اندیشه نوسازی در ایران با مؤلف آن صورت گرفته است . کتاب فوق به آسیب شناسی روند توسعه در ایران از زوایای مختلف می پردازد . روند نوسازی در ایران از دوران پهلوی آغاز شد و از همان ابتدا، نوعی گسستگی بین حوزه نظر و اندیشه و حوزه عمل و برنامه ریزی به چشم می خورد . تئوریسین های توسعه، بحث های خود را مطرح می کردند و مدیران اجرایی نیز فارغ از این بحث ها و بدون توجه به واقعیت های جامعه، به اجرای مقاصد خود می پرداختند . جدایی این دو حوزه از یکدیگر، از مهم ترین چالش های توسعه در ایران است که از عدم ورود فرهیختگان به حوزه عمل و تقدس یافتن اندیشه ها و عدم امکان نقد و آزمون پذیر شدن آنها ناشی می شود .
توسعه، بدون توجه به ساختار بومی ایران، به بیراهه می رود و از عناصر اصلی این ساختار، مذهب است . در این مورد، نویسنده معتقد است که برخی از انتظارات، مربوط به حوزه دین نیست و همین امر موجب پدید آمدن مسائلی از قبیل تعارض عقل و دین یا دموکراسی و دین می شود .
در انتهای گفت وگو، نویسنده، گفتمان حاکم بر روشنفکران ما را «پارادایم توسعه نیافتگی » می نامد; چرا که به عقیده وی آنان همواره حکومت، خانواده، دین و سنت را معارض توسعه قلمداد نموده اند و به جنبه های ایجابی توجهی نکرده اند .
نوروز، 12/10/80