مقالات این شماره ارغنون ، همچون شماره پیشین، به بعضی از مهمترین مسائل و مباحث فرهنگی و هنری موءثر در ساختار و روال زندگی روزمرّه در غرب می پردازد. موسیقی و انواع گونه گون آن و مخاطبان متفاوت آنها، اتومبیل و جایگاه آن در جوامع پیشرفته و نقش آن در شکل گیری رفتارهای خاص، تأثیر فرهنگ و توسعه اقتصادی در پیدایش و نهادی شدن دمکراسی و تأثیر متقابل آزادیهای دمکراتیک در شکل گیری الگوهای نوین فرهنگی، تعامل فرهنگ و ایدئولوژی خصوصاً در حوزه هنجارها و ملاکهای زندگی سیاسی، سینما و تلویزیون و ویدئو و فنّاوریهای مدرن در عرضه آثار فرهنگی و هنری و تأثیر شگفت آنها بر هویّت و ساختار و شیوه زندگی در عصر مدرن و پسامدرن، ورزش و کنشهای ورزشی در بین طبقات مختلف و نقش آنها در نظام عادت اجتماعی، جایگاه ادبیّات عامّه پسند در مطالعات فرهنگی، سیطره (سلطه) عمومی و خصوصی و نسبت آن با جامعه مدنی، موضوعات عمده این مقالات اند.
*
مقاله «نسل من: مخاطبان، شیفتگان، خرده فرهنگها» به بررسی جامعه شناسی مصرف موسیقی می پردازد و از این رهگذر درباره مسأله جوانان، شکل گیری هویت و خرده فرهنگها بحث می کند. جوانان به طور سنّتی مصرف کننده موسیقیِ راک به شمار می روند و از طریقِ این نوع موسیقی، تقابل خویش با نسل پیش را شکل می دهند.
در این مقاله، بر این نکته تأکید می شود که اگرچه انتخاب نوع موسیقیِ مطلوب از سوی فرد، به طبقه اجتماعی و تحصیلات وی مرتبط است، نمی توان به حکمی کلّی رسید و نقشی همسان کننده برای موسیقی در نظر گرفت. با این حال، نمی توان نقشِ عوامل اجتماعی (نظیر افزایش قدرت خرید جوانان) در شکل گیری انواع مختلف موسیقی و رابطه خاص مخاطبان با آن را مدّ نظر قرار نداد.
شیوه های مصرف موسیقی (کنسرت، نوار صوتی، لوح فشرده ، صفحه و...)، پدیده شیفتگی، خرده فرهنگهای جوانان و سبک ندگی از مسائلی است که این مقاله بدانها می پردازد و انواع موسیقی (بلوز، راک، راستا، رپ، هِوی متال، و...) را در ارتباط با این پدیده ها مورد ارزیابی قرار می دهد.
میخائیل باختین اکنون یکی از مهمترین فیلسوفان و نظریه پردازان فرهنگی و ادبی به شمار می رود. او که در دوران حکومت شوروی زندگی و کار می کرد، در زمان خود به اشتهاری دست نیافت. در دهه 70 نظریه پردازان ادبی غربی او را کشف کردند و کتاب مسائل بوطیقای داستایفکسی او را ستودند. از آن پس آثار منتشرنشده او به همه زبانهای اروپایی ترجمه شد و خاصّه کتاب او درباره رابله مورد توجه بسیار قرار گرفت. باختین را در حال حاضر یکی از بزرگترین نظریه پردازان گفتگو به شمار می آورند. مایکل گاردینر در مقاله «تخیّل معمولی باختین» آرای باختین را درباره زندگی روزمرّه تشریح کرده است؛ امّا این مقاله می تواند مقدمه خوبی برای کل آثار باختین نیز به شمار رود.
نویسنده مقاله «جامعه بزرگ اتومبیل»، با این پیش فرض که در مورد فنّاوری آرائی آشکارا ضد و نقیض وجود دارد، می کوشد با استفاده از مفاهیم روانکاوی، جایگاه اتومبیل در فرهنگ مدرن را به منزله مهمترین مصداق فنّاوریِ مدرن که کاربرد گسترده ای در زندگی روزمرّه دارد، مورد بررسی قرار دهد. وی با تحلیل دلالتهای فرهنگی و جنسیتیِ اتومبیل (مثلاً آن گونه که این دلالتها در آگهیهای تجاری تبلور می یابند)، اتومبیل را به موجودی دارای بدن مانند می کند؛ موجودی که بدنش علاوه بر سوخت وساز و تولید مواد زائد، به انواع نقصها و «ناتندرستیها» ابتلا می یابد و حتی سالخورده می شود. فرافکنی دلالتهای جسمانی به اتومبیل از همین جا سرچشمه می گیرد. نویسنده در ادامه استدلال می کند که اتومبیل به دو دلیل با آزادی فردی که یکی از بنیانیترین ارزشهای جامعه مدرن است تداعی می شود: 1) رشد جسمانی و نقش تحرّک در فرآیند این رشد؛ 2) تحرّک آزادانه در مکانهای مختلف به منظور برخورداری از همه امکانات بالقوّه برای شکوفایی استعدادهای فردی و ارتباط با سایر آحاد جامعه. به نظر نویسنده مقاله، رانندگی اتومبیل هر روز بر همین تجربیات صحّه می گذارد و آنها را بازآفرینی می کند. قسمت بعدی مقاله راجع به گزینه های مختلف برای سوخت اتومبیل و دلالتهای روانکاوانه انتخاب هریک از این گزینه هاست. در بخش پایانی، نویسنده علل پیدایش استنباط فن هراسانه درباره اتومبیل را به ویژه در میان طرفداران حفظ محیط زیست مورد تأمّل قرار می دهد.
رونالد اینگلهارت در مقاله خود با عنوان «فرهنگ و دمکراسی» کوشیده است نشان دهد که نقش فرهنگ در پیدایش و نهادی شدن دمکراسی قاطعتر و سرنوشت سازتر از آن است که در گذشته تصور می رفت. احتمال شکوفایی دمکراسی در بعضی از فرهنگها به مراتب بیشتر از فرهنگهای دیگر است. در این میان، توسعه اقتصادی، زمینه های اجتماعی و فرهنگی خاصی را فراهم می آورد که به استقرار و دوام دمکراسی یاری می رساند. بدین سان، جوامعی که در مسیر صنعتی شدن گام برمی دارند، رفته رفته از درون با فشارهای فزاینده برای گسترش مردم سالاری روبه رو می شوند. در واقع، دستیابی جوامع به سطوح بالاتر توسعه اقتصادی به شکل گیری الگوهای فرهنگی نوی می انجامد که پشتیبان دمکراسی اند و سرکوب خواستهای مردم برای آزادسازی سیاسی کاری دشوار و پُرهزینه خواهد بود.
در مقاله «فرهنگ و ایدئولوژی»، جان فیسک (محقق سرشناس مطالعات فرهنگی درباره رسانه های جمعی) استدلال می کند که مبارزه اجتماعی (یا، به تعبیر مارکسیستها «مبارزه طبقاتی») به شکل مبارزه برای معنا تبلور می یابد. به سخن دیگر، در این مبارزه، طبقات حاکم می کوشند آن معانی را که متضمن حفظ منافع آنان است، به صورت «عرف عامِ» جامعه و «طبیعی» جلوه دهند. فیسک، در ادامه، شرحی از نظریه آلتوسر درباره ایدئولوژی و «دستگاههای ایدئولوژیک دولت» («داد») ارائه می کند و می افزاید که هنجارها یا ملاکهای اجتماعی برای حفظ قدرت طبقات حاکم به وجود می آیند و در کارکردهای روزمرّه «داد» تحقق می یابند. در قسمت پایانیِ مقاله، تحلیلی فرهنگی از نحوه گزارش شدن اعتصاب کارکنان راه آهن آمریکا در سال 1991 در یکی از شبکه های خبریِ این کشور ارائه شده است. فیسک در این تحلیل نشان می دهد که نحوه انعکاس این خبر، بینندگان تلویزیون را در جایگاهی مخالف اعتصاب کنندگان و هم نظر با دولت و کارفرمایان قرار می دهد.
در مقاله «جابه جایی زمان: در باب فرهنگ ویدئو»، شون کابیت ابتدا آرای متفکرانی همچون مارشال مک لوهان، ریموند ویلیامز و بودریار را در باب ماهیت و کارکرد رسانه شرح می دهد؛ سپس تأثیرات اجتماعی و فرهنگی پدیده ای مثل تلویزیون و نقش شبکه های بزرگ تلویزیونی در فرهنگ سازی را روشن می کند و در انتهای بحث خود به مسأله ویدئو و تأثیری که پس از اختراعش بر روی ماهیت فعل «تماشا کردن» گذاشته است می پردازد و در این میان تعبیر جابه جایی زمان را نیز شرح می دهد.
نظریات راجع به امر پسامدرن به شیوه های مختلف بر بررسی فیلم تأثیرگذار بوده اند. مقاله «فیلم و پسامدرنیسم» در تشریح این موضوع سه مبحث فکری مهم را درباره پسامدرنیسم مشخص می کند: مباحث فلسفی، اجتماعی فرهنگی، زیبایی شناختی. مباحث فکری راجع به پسامدرنیسم به نظامهای جهانشمولِ فکری، که از پدیده های اجتماعی و فرهنگی تبیینهایی کلی ارائه می کنند، تردید دارند و بنیادستیزی خصیصه این مباحث است. در مباحث اجتماعی، پیدایش شیوه های نوین تولیدی و تغییر در سیستم تولید و در نتیجه دگرگونی هویت اجتماعی را پیامد نظم نوین پساصنعتی می دانند. رسانه های گروهی و فنّاوریهای نوین در حال تغییر دادن تجربه اجتماعی و ذهنیت هستند. کالاها، خدمات، تصاویر و انگاره ها به مهمترین واقعیت زندگیشان تبدیل شده اند و دسترسی به واقعیت ناممکن است. در مباحث زیبایی شناختی، پسامدرنیسم واکنشی در برابر ناکامی مدرنیسم است و گزینش از میان سبکهای هنری مختلف می پردازد. مشخصه فیلمهای پسامدرن اقتباس است و از آن برای انتقاد از سبکهای قبلی استفاده می شود.
ادعای تاریخی بودریو در باب «تحول ورزشهای محلی» توسط طبقه نخبگان جامعه، در متن و زمینه فرهنگهای آنگلوساکسون، مسأله جدیدی را مطرح می سازد. بودریو تحلیلگری است که به شدّت به تعابیری چون طبقه و قشر و مَنش طبقاتی، در بررسی روابط و مناسبات فرهنگی اقتصادی وفادار ماند. او با طرح مسأله «نظام عادت اجتماعی» و تبیین رابطه عرضه و تقاضای ورزش با این نظام، چشم انداز جدیدی از مباحث نظری در عرصه فرهنگِ زندگی روزمرّه می گشاید. او با ارائه تفسیرهای مختلف درباره رابطه انسان با بدن به عنوان شی ء فی نفسه و بدن به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف، به تأثیر برداشتهای پنهانِ فردی و طبقاتی در گرایش افراد به ورزشی خاص می پردازد.
هابرماس در سال 1964 کتاب تغییر ساختاری سیطره عمومی را منتشر ساخت و مفاهیم جامعه مدنی و سیطره عمومی و خصوصی را از نو بر سر زبانها انداخت. کتاب هابرماس تا دهه 80 مورد توجه غیرآلمانیها قرار نگرفت، اما با تغییر فضای سیاسی این کشورها و با تحولی که در آثار خود هابرماس رخ داد، بار دیگر این کتاب مورد توجه بسیار قرار گرفت و بحثها و مناقشات فراوانی درباره آن درگرفت. مقاله ای که در این شماره از هابرماس به چاپ رسیده است، مقاله ای است که وی برای فرهنگ فیشر نوشت و در آن مفاهیم مهم موردنظر خود را درباره سیطره عمومی به ایجاز تشریح کرد. پتر هوهندال نیز تلاش کرده است، در مقاله خود، کتاب و مقاله هابرماس را در متن تاریخی آن قرار دهد و شرحی روشنگر از آنها به دست دهد.
شورای نویسندگان
ارغنون / 20 / تابستان 1381