مقدمه
اجاره یکی از عقود معین است که بواسطة آن، موجر منافع عین مستأجره را برای مدتزمانِ معین در مقابل اجارهبها، به مستأجر واگذار میکند. عقد اجاره دارای اوصاف ویژهای است که آن را از سایر عقود متمایز میکند، ازجملة این اوصاف، موقّت بدون آن است. این خصوصیت، عقد اجاره را از بسیاری از عقود از جمله: بیع، معاوضه، حواله، ضمان و … مشخص و جدا میکند؛ با این وجود، این خصوصیت از ویژگیهای انحصاری عقد اجاره نیست؛ زیرا، عقود مزارعه، مساقات، شرکت و … نیز در زمرة عقود موقت هستند. آنچه که عقد اجاره را از آنها متمایز میکند، این است که مستأجر، در عقد اجاره، برای مدت زمان معین مالک منافع میشود؛ در حالی که، در عقود مزارعه، مساقات، شرکت و سایر عقود موقّت، مالکیت منافع انتقال نمییابد.
با این وجود در مادة 468 قانون مدنی، قانونگذار ذکر مدت را از شرایط اساسی عقد اجاره ذکر نموده است؛ این ماده مقرر میدارد: «در اجارة اشیاء، مدت اجاره باید معین شود والا اجاره باطل است «.. بنابراین متعاقدین لزوماً باید مدت عقد اجاره را تعیین کنند. آنچه که در این جا اهمیت دارد، این است که مدت اجاره چه زمانی خاتمه مییابد و آثار انقضاء مدت آن چیست.
بطور اجمالی اشاره مینماییم که در عقد اجاره، ممکن است متعاقدین مدت را بطور مشخص ذکر نمایند و مسلّم است که با انقضاء این مدت، عقد اجاره پایان میپذیرد. اما گاهی متعاقدین مدت اجاره را ذکر نمیکنند و یا این که مقداری از منفعت را به شیوة دیگری، از جمله بیان مسافت تعیین میکنند؛ که در مورد اخیر، نظامهای حقوقی مختلف، برای پاسخگویی به آن راههای متفاوتی ارائه نمودهاند. به همین منظور، ما در این تحقیق، با بررسی موضوع در حقوق ایران به حقوق مصر و فرانسه نیز مراجعه نمودهایم تا ببینیم که در آن دو نظام حقوقی، قانونگذار با مسأله مورد نظر، چگونه برخورد کرده است.
بنابراین، مباحث را در دو قسمت بررسی نمودهایم: مبحث اول به انقضاء مدت اجاره و مبحث دوم به آثار انقضاء مدت اجاره اختصاص دارد. همچنین در میان این مباحث به موضوعاتی چون تمدید اجاره و تجدید اجاره نیز اشاره نمودهایم.
مبحث اول : انقضاء مدت اجاره
در عقد اجاره، مستأجر برای مدت زمان معینی، مالک منافع عینِ مستأجره میشود و با پایانیافتن عقد، مستأجر هیچگونه حقی بر عینِ مستأجره ندارد. بطورکلی میتوان گفت که با انقضاء مدت عقد، رابطة استیجاری میان موجر و مستأجر پایان میپذیرد. اما با وجود این، قانونگذاران نظامهای حقوقی مختلف، بنا به مصالح اقتصادی و اجتماعی، مقرراتی را وضع نمودهاند که در دید اول با اصول اولیة حقوق ناهمگون به نظر میرسد. البته در این نوشتار امکان بررسی قوانین خاص حقوق بیگانه به دلایل مختلف وجود ندارد. در این راستا بهتر است ببینیم که نظام حقوقی مصر در خصوص پایانپذیرفتن مدت عقد اجاره چه مقرراتی را وضع نموده است و سپس همین موضوع را در حقوق فرانسه بررسی نماییم، آنگاه به حقوق کشور خودمان بر میگردیم و این موضوع را هم از لحاظ قواعد عمومی و هم از لحاظ قوانین خاص بررسی مینماییم.
1 حقوق مصر
متعاقدین عقد اجاره، معمولاً مدت عقد را به یکی از شکلهای زیر تعیین میکنند:
1- مدتی را تعیین میکنند که با انقضاء این مدت عقد اجاره، پایان میپذیرد.
2- مدتی را تعیین میکنند که با انقضاء این مدت، عقد اجاره پایان میپذیرد؛ مشروط بر این که یکی از متعاقدین، قبل از انقضاء مدت و در موعد مقرر، به طرف دیگرِ عقد، پایان عقد را اعلام کرده باشد.
3- مدت معینی را برای عقد تعیین میکنند که همین مدت معین به موعدهای محدودتری تقسیم میشود و اگر یکی از از متعاقدین بخواهد به عقد اجاره پایان دهد، باید قبل از انقضاء هرکدام از موعدها، به طرف دیگر عقد، پایان عقد را اعلام نماید؛ در غیر این صورت با شروع موعد بعدی، امکان پایاندادن به عقد اجاره تا پایانپذیرفتن آن وجود نخواهد داشت؛ مثلاً، عقد اجارهای برای مدت 9سال منعقد میشود که این مدت 9سال، به 9 قسمت یکساله تقسیم میشود و متعاقدین شرط میکنند که هرکدام از آن دو حق خواهد داشت، قبل از انقضاء هرکدام از موعدهای یکساله، به طرف دیگرِ عقد، پایان مدت عقد را اعلام نماید؛ در غیر این صورت، با انقضاء موعد یکسال و عدم اعلام پایان عقد، عقد اجاره تا مدت یکسال دیگر لازم خواهد شد.[1]
اکنون هر کدام از مباحث فوق را جداگانه بررسی مینماییم.
اول تعیین مدتی که با انقضاء آن عقد اجاره، پایان میپذیرد.
عقد اجاره با انقضاء مدتی که متعاقدین تعیین نمودهاند، پایان مییابد؛ لیکن اگر با انقضاء این مدت، مستأجر همچنان در عین مستأجره باقی بماند و در صورتی که موجر به این امر راضی باشد عقد اجاره تجدیدضمنی میشود. بنابراین، بحث راجع به پایان مدت عقد دو صورت پیدا میکند:
الف پایان عقد اجاره با انقضاء مدت:
مادة 598 قانون مدنی مصر[2] میگوید: «عقد اجاره با انقضاء مدتی که در عقد تعیین شده است پایان مییابد؛ در این صورت نیازی به اعلام پایان عقد و تقاضای تخلیة عین مستأجره توسط مستأجر نیست «.
بنابراین، میبینیم وقتی که متعاقدین در تعیین مدت معینی برای عقد اجاره به توافق میرسند، عقد مذکور با انقضاء مدت، پایان میپذیرد؛ زیرا، آنان خواستهاند که با انقضاء مدت، برای پایاندادن به رابطه استیجاری، احتیاج به هیچ امر دیگر نباشد. بنابر این، اگر مدت مذکور، منقضی شود و مستأجر بدون رضای موجر در عین مستأجره باقی بماند، ید او امانی نبوده، بلکه از آن تاریخ، غاصب محسوب میگردد و میتوان از محکمة صالح، خلعید او را تقاضا نمود و مستأجر غاصب برای مدتزمانی که بدون رضای موجر در عین مستأجره باقی مانده است، ملزم به پرداخت اجرةالمثل میگردد.
ب تجدیدضمنی عقد اجاره «Tacite Reconduction»[3]
مادة 563 قانون مدنی مصر مقرر میدارد: «اگر بعد از انقضاء مدت اجاره، مستأجر همچنان عینمستأجره را در اختیار گیرد و به انتقاع از آن ادامه دهد و موجر نیز به این امر رضایت داشته باشد؛ عقد اجاره با همان شرایط موجود در قرارداد قبلی تجدید میشود، که مدت آن «مدت متعارف»[4] است «.
از این ماده برداشت میشود که اگر مدت اجاره محدود و مشخص باشد و این مدت تمام شود؛ ولی آن مستأجر، همچنان در عین مستأجره باقی بماند و از آن استیفاء منفعت کند و موجر هم به این عمل اعتراض نکند و از اوضاع و احوال چنین برآید که رضایت دارد، عقد اجارة جدیدی به وجود میآید که اساس آن ایجاب و قبول ضمنی است. ایجاب مستأجر با بقاء او در عین مستأجره است و قبول موجر با عدم اعتراض او.[5]
تشخیص این که آیا واقعاً عقد اجارهتجدیدشده است یا خیر، با محکمه است و این، قاضی است که باید تشخیص دهد که با ایجاب و قبول ضمنی، عقد اجارهتجدیدشده است و یا اینکه موجر به بقاء مستأجر در عین مستأجره رضایت نداشته و عمل مستأجر غاصبانه است (که در این صورت هیچ رابطة قراردادی در بین نیست) یا این که مستأجر قصد تجدید اجاره نداشته و علت بقاء او در عین مستأجره مشکلاتی از قبیل مریضی، عسروحرج و … بوده است (که در این جا نمیتوان بقاء مستأجره را ایجاب ضمنی دانست و در این صورت موجر نمیتواند مطابق شرایط قرارداد قبلی اجاره، از مستأجر مطالبة اجرةالمسمی نماید، بلکه اجارهبهای زمان بعد از مدت عقد اجاره، اجرةالمثل است). بنابراین، تجدیدضمنی اجاره با موردی که اجاره تجدید نمیشود، در دو حالت با هم متفاوت هستند:
1- مدت، در مواردی که اجاره تجدید نمیشود، زمانی است که مستأجر در عین مستأجره باقی است، نه مدت زمانی که عرف آن را مشخص میکند یا مدت زمانی که برای پرداخت اجارهبها مقرر گردیده است.
2- عوضی، در موردی که عقد اجاره تجدید نمیشود، برای موجر هیچ امتیاز و اولویتی ایجاد نمیکند؛ بنابراین، توقیف و بازداشت آن امکانپذیر نیست. در صورتی که اگر اجاره را تجدیدشده بدانیم، اجارهبهایی که مستأجر ملزم به پرداخت آن است، قابل توقیف و بازداشت از سوی موجر است و برای او یک حق اولویت ایجاد میکند.[6]
مواردی که عقد اجاره، تجدیدضمنی نمیشود:
از آنچه گفته شد چنین برمیآید که اگر مدت عقد اجاره پایان یابد و مستأجر همچنان در عین مستأجره باقی بماند، عقد اجاره همیشه تجدید نمیشود. به عنوان نمونه به بعضی از مواردی که عقد اجاره قابلیت تجدیدضمنی ندارد اشاره میکنیم:
1- اگر برای انقضاء اجاره، انجام بعضی اقدامات لازم باشد (مانند این که وصی، مال محجور را به خود اجاره دهد، که مطابق ماده 21 قانون امور حسبی مصر، در این صورت احتیاج به تحصیل اذن از سوی مجلس امور حسبی است) که در این جا تجدیدضمنی اجاره امکانپذیر نیست.
2- گاهی ممکن است متعاقدین در عقد اجاره شرط کرده باشند که بعد از انقضاء مدت اجاره، با باقیماندن مستأجر در عین مستأجره، اجاره تجدیدضمنی نشود.
3- موجر ممکن است برای طرف دیگر عقد، اعلامیهای مبنی بر تخلیة عین مستأجره بعد از انقضاء مدت بفرستد. در این صورت موجر قبلاً اعلام نموده است که راضی به تجدیدضمنی عقد اجاره نیست. این را در حقوق فرانسه «Conge – avertissement» مینامند.[7]
در اینمورد که آیا با وجود اعلام تخلیه از سوی موجر، عقد اجاره قابل تجدیدضمنی است یا خیر، حقوقدانان اختلاف نظر دارند. بعضی معتقدند، امکان تجدیدضمنی وجود ندارد؛ زیرا، قبلاً موجر قصد خود را بر عدم تجدید اجاره اعلام نموده است. بعضی دیگر معتقدند که تجدیدضمنی اجاره، امکانپذیر است، البته به شرطی که به وضوح مشخص شود که موجر از قصد قبلی خود، یعنی پایاندادن به اجاره برگشته است و هماکنون رضایت دارد که عین مستأجره در دست مستأجر باقی بماند. بنابراین، اگر با وجود اعلام تخلیه، موجر همچنان اقساط مالالاجاره را از مستأجر، حتی بعد از انقضاء مدت اجارة قبلی وصول نماید، نشانگر رضایت موجر به تجدید عقد اجاره است.[8]
احکام تجدیدضمنی عقد اجاره:
الف اجارة تجدیدشده، اجارة جدیدی است.
تجدیدضمنی اجاره، باعث به وجودآمدن عقد اجارة جدیدی میشود که از اجارة سابق متمایز است[9]. بنابراین از آن نتایج زیر به دست میآید:
1- تأمینات اجارة سابق از قبیل رهن، کفالت و … برای اجارة جدید باقی نمیماند، مگر این که شرط خلاف آن شده باشد.
2- خلاف آن است از دستدادن اهلیت لازم برای انعقاد عقد، موجب میشود که اجارة سابق تجدید نشود؛ زیرا اجارة جدید مانند اجارة سابق، تمام شرایط لازم برای صحت معاملات را نیاز دارد.
3- اگر مستأجرین متعدد باشند و بعد انقضاء اجاره، عدهای از آنان عین مستأجره را تخلیه کنند و عدهای دیگر همچنان به انتفاع از عین ادامه دهند، عقد اجاره فقط نسبت به کسانی که عین مستأجره را تخلیه ننمودهاند، تجدید میشود. همچنین اگر مستأجر فوت کند و ورثه، بعد از انقضاء مدت اجاره در عین مستأجره باقی بمانند، عقد اجارة جدید به تعداد هر کدام از ورثه به وجود میآید ولی در این جا، نمیتوان به نسبت سهمالارث، عقد اجاره را تجدید کرد.
4- اگر عقد اجارة قبلی، با سند رسمی تنظیم گردیده باشد، عقد اجارة تجدیدشده، لزوماً احتیاج به تنظیم سند رسمی ندارد.
5- اگر عقد اجارهای را که بعد از پایان اجارة سابق جریان دارد، ادامه و دنبالة همان عقد اجارة سابق تلقی نماییم (تمدید اجاره یا prolongation) و درحقیقت بگوییم که عقد اجارة جدید به وجود نیامده ، بلکه تصرف مستأجر در عین مستأجره، ادامة همان تصرفات سابق است؛ در این حالت اگر قانون جدیدی وضع شود، بر رابطة استیجاری میان موجر و مستأجر تأثیر نمیگذارد. این در حالی است که اگر اجاره را تجدیدشده محسوب کنیم، اگر در زمان اجارة سابق، قانونی وضع شود، بر رابطة استیجاری میان موجر و مستأجر (هنگامی که مدت اجارة تجدیدشده در جریان است) تأثیر میگذارد.
6- اگر وصی، مال محجور را به اذن مجلس امور حسبی برای خود اجاره نماید و اجاره، تمدید شود که برای تمدید این اجاره، احتیاج به تحصیل اجازه از سوی مجلس امور حسبی نیست. اما اگر عقد اجاره تجدید شود، از آن جا که تجدیدضمنی عقد اجاره، اجارة جدیدی است وصی باید از مجلس امور حسبی، برای نفوذ آن اجازه بگیرد. همچنین اگر وصی مال محجور را برای بیشتر از 3سال با اجازه مجلس امور حسبی اجاره دهد، باید در هنگام تجدید اجاره، اجازة جدیدی تحصیل نماید؛ این در حالی است که اگر اجاره تمدید میشد، احتیاجی به تحصیل اجازة مجدد نبود، زیرا تمدید اجاره، اجارة جدیدی محسوب نمیگردد.[10]
ب شرایط اجارة تجدیدضمنیشده، همان شرایط سابق است.
هر چند که اجارهتجدیدشده، اجارة جدیدی محسوب میگردد، لیکن باید اذعان داشت که متعاقدین بطور ضمنی بر همان شرایط اجارة سابق توافق نمودهاند؛ بخصوص در ارتباط با میزان اجارهبها و الزامات موجر و مستأجر. لیکن آنچه را که در اجارة سابق، متعاقدین برآن توافق نمودهاند ولی در اجارة جدید (که به صورت ضمنیتجدیدشده)، نمیتوان آن را مورد توافق متعاقدین دانست، مدت عقد است.
مدت در اجارة تجدیدشده «مدتمتعارف» است. مواد 386 و 471 قانون مدنی مصر[11] تصریح دارد که تجدید اجاره برمبنای همان شرایط اجارة سابق صورت میگیرد؛ لیکن مدت اجارة جدید، مدت متعارف (Termes d usage) است. با این وجود حقوقدانان مصر در تفسیر عبارت «المدةالمعتادة» اختلافنظر دارند:
عدهای از آنان معتقدند که منظور از «المدةالمعتادة» مدتی است که عرف تعیین میکند. پس در این زمینه باید به عرف رجوع کنیم؛ همچنان که اگر مدت اجاره، غیرمکتوب باشد، به عرف روی آورده میشود[12] (مواد 363 و 446 قانون مدنی مصر).
عدهای دیگر معتقدند که «المدةالمعتادة» مدتی است که قانون برای اجارههای بدون قید مدت، تعیین نموده است؛ زیرا تجدیدضمنی اجاره هم از این نوع است؛ یعنی از نوع اجارههای بدون قید مدت میباشد. بنابراین، در این خصوص برای مشخصنمودن مدت باید به مواد 383 و 468 قانون مدنی مصر رجوع کرد که مقتضای این مواد، این است که مدت اجاره برحسب مواعدی تعیین میشود که برای پرداخت اقساط مالالاجاره، تعیین گردیده است.[13] نظریة دوم نظریهای است که مورد تأیید محاکم مصری قرارگرفته و برمبنای آن حکم میکنند.
پایان اجارهتجدیدشده:
اگر نظر محاکم مصری را بپذیریم که مدت (درعقد اجارهای که به صورت ضمنیتجدیدشده)، زمانی است که متعاقدین برای پرداخت اقساط مالالاجاره تعیین نمودهاند، در این صورت نه تنها برای تعیین مدت، بلکه برای پایاندادن به مدت اجارة مذکور، باید به مادة 563 قانون مدنی مصر رجوع کرد. این ماده مقرر میدارد که مدت اجاره، پایان نمییابد مگر این که یکی از متعاقدین قبل از پایان زمان پرداخت اقساط مالالاجاره (که مثلاً از قرار روز، ماه و یا سال تعیین شده است)، طرف دیگر عقد را از قصد خود، یعنی پایاندادن به عقد اجاره آگاه سازد. مواعد اجاره بدون قید مدت در مادة 563 قانون مدنی مصر به قرار زیر است:
1- برای خانهها، مغازهها و انبارها سه ماه مهلت وجود دارد. در صورتی که موعد پرداخت اجارهبها به گونهای تعیین شده است که مدت پرداخت اقساط مالالاجاره بیشتراز سه ماه یا کمتر از آن باشد، باید قبل از انقضاء نصف مدت تعیینشده، طرف دیگر عقد را از قصد خود، یعنی پایاندادن به عقد اجاره آگاه سازد.
2- در مورد اتاقها (غُرُف)، باید یک ماه قبل از انقضاء مدت، طرف دیگر عقد را از پایاندادن به عقد اجاره آگاه سازد.
3- در اراضی زراعی، باید سه ماه قبل از پایان مدت این کار صورت گیرد.
دوم تعیین مدتی که با پایانیافتن آن مدت، به شرط آگاهنمودن طرف دیگر عقد، اجاره منقضی میشود.
گاهی متعاقدین مدتی را در عقد تعیین مینمایند وشرط میکنند که با پایانیافتن این مدت عقد پایان نمییابد، مگر این که طرف دیگرِ عقد را نسبت به پایاندادن به عقد اجاره مطلع نماید و گرنه، عقد برای مدتی دیگر که همان مدت معین عقد قبلی است، تجدید میشود.
بنابراین با پایانیافتن مدت عقد اجاره، عقد پایان نمییابد، مگر این که یکی از متعاقدین، طرف دیگر عقد را نسبت به پایان مدت اجاره آگاه نماید. اگر مستأجر با پایانیافتن مدت عقد، همچنان در عین مستأجره باقی بماند (در حالیکه قبلاً یکی از متعاقدین، دیگری را از پایان اجاره آگاه نموده باشد) و موجر نیز به این امر رضایت داشته باشد، عقد اجاره تجدید میشود و نمیتوان آن را ادامه و یا به عبارتی تمدید عقد اجاره محسوب نمود. مدت تمدیدشده معادل مدت اولیهای است که متعاقدین برآن توافق نمودهاند و اگر مدت دوّم پایان پذیرد برای خاتمهدادن به عقد اجاره، احتیاج به اعلام فسخ از سوی متعاقدین قبل از پایان مدت اجاره نیست. اگر بعد از انقضاء مدت دوم، مستأجر همچنان در عین مستأجره باقی بماند و موجر هم به این امر راضی باشد، عقد اجاره تجدیدضمنی میشود.[14]
سوم تعیین مدت معین که به موعدهای محدودتر تقسیم شده است:
اگر فرض کنیم که متعاقدین مدت 9سال را برای عقد تعیین میکنند وعقد را برای هر سهسال یک بار قابل فسخ میدانند؛ لیکن فسخ عقد بعد از مدت سهسال، امکانپذیر نمیباشد، مگر این که یکی متعاقدین قبل از انقضاء مدت سهسال، طرف دیگر عقد را از فسخ اجاره مطلع سازد. در این حالت، حق پایاندادن به عقد اجاره قبل از انقضاء مدت 9سال، برای یکی از متعاقدین به وجود میآید.
چنین عقد اجارهای را دارای مدت معین مینامند و بعد از مدت 9سال حتماً پایان مییابد؛ لیکن این عقد، عقد اجارة معلق به شرط فاسخ نیز محسوب میگردد. در این جا شرط فاسخ، اعلام فسخ قبل از انقضاء مدت 3سال است (برای طرفی که میتواند عقد را فسخ کند) و اگر شرط فاسخ تحقق پیدا نکند، عقد اجاره برای موعد بعدی، یعنی در مدت 3سال دیگر تمدید میشود. تمدید اجاره-همچنان که قبلاً گفته شد-، اجارة جدیدی محسوب نمیگردد و تمام احکام تمدید اجارة بر آن حاکم است. لیکن اگر شرط فسخ تحقق پیدا کرد؛ یعنی از سوی یکی از متعاقدین در موعد قانونی اعلام فسخ شد، عقد اجاره بعد از انقضاء مدت اولیه پایان مییابد. ولی اگر با وجود اعلام فسخ از سوی یکی ازمتعاقدین، طرف دیگر عقد (مستأجر)، همچنان در عین مستأجره باقی بماند و موجر هم به این امر راضی باشد، عقد اجاره تجدید میشود و نمیتوان این عقد را تمدید اجارة قبلی دانست؛ همچنانکه رویة محاکم مصری نیز بر این است که مدت اجارة تمدیدشده، مدت زمانی است که برای پرداخت اقساط مالالاجاره تعیین شده است.
اگر عقد اجاره تمدید شود (تا این که تمامی مدت منقضی شود) و مستأجر همچنان در عین مستأجره باقی بماند و موجر هم به این امر راضی باشد، عقد اجاره تجدیدضمنی میشود. مدت اجارهتجدیدشده مدت 9سال اجارة قبلی با موعد 3سال نیست، بلکه مدت زمانی است که برای پرداخت اقساط مالالاجاره تعیین شده است.[15]
حقوق فرانسه
در حقوق فرانسه، اجارههایی که مدت آن توسط طرفین عقد تعیین شده است، با پایان یافتن مدت مقرر، پایان مییابد. مادة 1737 قانون مدنی فرانسه در این زمینه مقرر میدارد:
«عقد اجارة مکتوب با پایانیافتن مدتی که طرفین عقد تعیین نمودهاند، منقضی میشود، بدون اینکه نیازی به اعلام پایان عقد از سوی یکی از متعاقدین باشد».[16]
در حقوق فرانسه اجارهای که غیرمکتوب است، درحکم عقد اجارهای است که مدت آن توسط متعاقدین تعیین نشده است. در این صورت ارادة قانونگذار جانشین ارادة طرفین عقد شده و مدت زمانی را بر آنان تحمیل مینماید.
اما عقد اجارة مدتدار، در حقوق فرانسه، عقدی است که به صورت مکتوب بوده و مدت آن توسط متعاقدین تعیین شده است. مادة 1737 قانون مدنی فرانسه از سوی حقوقدانان آن کشور مورد انتقاد واقع شده است؛ زیرا منطقی نیست که هر عقد اجارة نانوشته را در حکم عقد اجارة بدونِ مدت بدانیم؛ چه بسا ممکن است که در اجارة غیرمکتوب طرفین عقد بر یک مدت مشخص توافق نمایند.[17]
در هر صورت، اجارة مدتدار در حقوق فرانسه، با انقضاء مدت آن پایان مییابد و مستأجر باید عین مستأجره را تخلیه نماید و در صورت عدمتخلیه و راضینبودن موجر به بقاء مستأجر در عین مستأجره، عمل او، غاصبانه محسوب میگردد.
با این وجود ممکن است که متعاقدین بعد از پایان مدت، بلافاصله با ارادة صریح، اجارة سابق را با همان شرایط تجدید کنند، که در حقوق فرانسه آنرا «Renouvellement» میگویند.
اما ممکن است تجدید عقد اجاره به صورت صریح نباشد؛ بلکه از ارادة ضمنی متعاقدین اینگونه برداشت شود که آنان قصد تجدید عقد اجاره را نمودهاند. در حقوق فرانسه تجدیدضمنی عقد را «Tacite reconduction» مینامند. مطابق مادة 1738 قانون مدنی فرانسه[18]، عقد اجاره قابل تجدیدضمنی است و نباید آن را با تجدید صریح عقد (Renouvellement) و یا تمدید عقد (prolongation) اشتباه نمود. این تجدید صریح نیست؛ زیرا برای انعقاد آن از الفاظ صریح استفاده نمیشود. در ضمن عقد اجارة اولیه به صورت کامل پایان یافته است. اکنون عقد اجارة جدیدی منعقد شده است که کاملاً از عقد اجارة قبلی متمایز است. عقد اجارهای که تجدیدضمنی شده است، عقدی است که تاریخ شروع و مدت آن، از عقد اجارة قبلی متمایز است و در حقیقت باید آن را عقد اجارة بدونمدت محسوب نمود (مادة 1738 ق.م.فرانسه). عقد اجارهای که به صورت ضمنیتجدیدشده، در صورتی پایان مییابد که مطابق موارد قانونیِ اعلامشده از سوی قانونگذار و قبل از انقضاء مهلت، یکی از متعاقدین، پایانِ اجاره را اعلام کرده باشد. وثیقههایی که برای عقد اجارة اولیه در نظر گرفته شدهاند، برای اجارهای که تجدیدضمنی شده، الزامی نیستند، مگر این که متعاقدین خلاف آن را تصریح نمایند (مادة 1740 ق.م.فرانسه).
عقد اجارهای که تجدیدضمنی شده است را نمیتوان کاملاًتجدیدشده دانست یا به عبارتی نمیتوان آن را همان عقد اجارة اولیه دانست؛ زیرا مدت اجارة ضمنی نامعین است. این در حالی است که عقد اجارهای که با ارادة صریح متعاقدین تجدید میشود، مطابق همان شرایط و ضوابط عقد قبلی (از جمله مدت عقد قبلی) تجدید میشود؛ در حالی که قانونگذار فرانسه عقد اجارهای را که به صورت ضمنیتجدیدشده است، اجارة غیرمکتوب یا اجارة بدون مدت میداند (مادة 1738 ق.م.فرانسه).[19]
تجدیدضمنی عقد اجاره کاملاً به ارادة متعاقدین بستگی دارد. در تجدیدضمنی کافی نیست که مستأجر همچنان عین مستأجره را در اختیار داشته باشد و موجر تخلیة ید او را درخواست نکند؛ بلکه باید توافق ضمنی اراده، برتجدید عقد اجارة قبلی وجود داشته باشد.
از آنچه گفته شده، میتوان چنین نتیجه گرفت:
1- موجر میتواند از تجدیدضمنی عقد اجاره جلوگیری کند، که در این صورت باید فعالیت خود را اعلام نماید.
2- هر چند که اعلام پایان عقد اجاره از سوی موجر، تشریفات ویژهای ندارد؛ ولی مطابق مادة 1739 قانون مدنی فرانسه، موجر باید پایان مدت عقد را اعلام نماید. البته این اعلام پایان مدت عقد با موردی که عقد دارای مدت معین است، دارای ماهیتی یکسان نمیباشد. اعلام پایان مدت عقد، به منظور پایاندادن به یک قرارداد نیست؛ بلکه به منظور جلوگیری از تجدید آن عقد است. رعایت تشریفات مقرر در مادة 1736 قانون مدنی فرانسه، از قبیل موعد و عرف مکان، در اینجا لازم نیست[20].
حقوق ایران
در حقوق ایران نیز عقد اجاره، با انقضاء مدت پایان میپذیرد. مادة 494 ق.م. در این زمینه مقرر میدارد:
«عقد اجاره، به محض انقضاء مدت برطرف میشود. اگر پس از انقضاء آن مستأجر عین مستأجره را بدون اذن مالک مدتی در تصرف خود نگاه دارد، موجر برای مدت مزبور مستحق اجرتالمثل خواهد بود؛ اگر چه مستأجر استیفاء منفعت نکرده باشد و اگر با اجازة مالک در تصرف نگاه دارد وقتی باید اجرتالمثل بدهد که استیفاء منفعت کرده باشد؛ مگر این که مالک اجازه داده باشد که مجاناً [بطور مجانی] استفاده نماید».
زیرا همچنانکه گذشت، عقد اجاره عبارت است از تملیک منفعت برای مدت معین، از طرف مالک به مستأجر. عین مستأجره برای استیفاء منفعت، بطور امانت به مستأجر داده میشود و هنگامی که مدت مقرر منقضی گردد، عقد اجاره خاتمه مییابد.
در حقوق مدنی ایران (برخلاف حقوق مصر و فرانسه) قانونگذار راجع به امکان تجدید عقد اجاره، چه به صورت صریح و چه به صورت ضمنی و همچنین راجع به امکان تمدید عقد اجاره، سکوت اختیار نموده است. حتی در بعضی از مقررات میان تمدید و تجدید عقد اجاره تفاوتی قائل نشده است. قانونالحاق یک ماده به قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1365 مقرر میدارد:
«از تاریخ تصویب از این قانون کلیة اماکن استیجاری که با سند رسمی، بدون دریافت هیچگونه سرقفلی و پیشپرداخت به اجاره واگذار میشود، در رأس انقضاء مدت اجاره، مستأجر موظف به تخلیة آن میباشد؛ مگر آن که مدت اجاره با توافق طرفین تمدید شود… «.
در عقد اجارهای که مدت آن بطور کامل منقضی شود و متعاقدین قصد داشته باشند که رابطة استیجاری همچنان وجود داشته باشد؛ لازم است که انشاء عقد جدیدی نمایند. در این صورت عقد اجاره تجدید میشود نه تمدید.
تجدید و تمدید عقد اجاره
امکان تجدید صریح (Renouvellement) عقد اجاره در حقوق ایران با هیچ مشکلی مواجه نیست؛ زیرا عقد اجاره از عقود رضایی بوده و قانونگذار برای انعقاد آن تشریفات خاصی را مقرر ننموده است. تجدید صریح عقد اجاره، عقد جدیدی محسوب میگردد که گاهی شرایط آن، همان شرایط مقرر در اجارة قبلی میباشد و یا ممکن است بعضی از شرایط قرارداد تغییر یابد.
اما تجدیدضمنی عقد اجاره که در حقوق مصر و فرانسه تحت حاکمیت مقررات ویژهای است، از جانب قانونگذار ایران مورد مداقه و بررسی واقع نشده است. در حقوق مصر و فرانسه که تا حدودی در این زمینه مقرراتی شبیه به هم دارند امکان تجدیدضمنی عقد اجاره وجود دارد و آن دو نظام حقوقی، عقد اجارهای که به صورت ضمنیتجدیدشده است را در زمرة اجارههای بدون مدت محسوب مینمایند. مدت آن را نیز تا زمانی میدانند که برای پرداخت اقساط مالالاجاره تعیین شده است.
در حقوق ایران هر چند که تجدیدضمنی اجاره (Tactie reconduction) به صراحت در قوانین ذکر نشده است؛ اما براساس قواعد عمومی، امکان تجدیدضمنی عقد اجاره وجود دارد؛ زیرا، اعلام اراده در عقود رضایی، ممکن است صریح باشد یا ضمنی[21]. اگر حکومت ارادة باطنی را بپذیریم، چگونگی ابراز آن در نفوذ عقد اثر ندارد و حاکمیت ارادة باطنی، موضوعی است که هم مورد تأیید فقهای اسلامی و هم مورد تأیید اکثر حقوقدانان قرار گرفته است.
قانون مدنی ایران در مادة مقرر میدارد:
«عقد محقق میشود به قصد انشاء، به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت برقصد کند».
دلالت برقصد، ممکن است ضمنی باشد و از اعمالی که به منظور دیگر انجام میشود، استنباط گردد. قبول پیشنهاد معامله ممکن است به طور ضمنی انجام شود و این چیزی است که هم از متن قانون مدنی استنباط میشود (مادة 191و193ق.م) و هم حقوقدانان برآن اتفاقنظر دارند. اما در این مورد که آیا پیشنهاد انجام معامله (ایجاب) میتواند به صورت ضمنی باشد یا خیر، میان حقوقدانان اختلاف نظر وجود دارد. با این وجود، نظری که امکان پیشنهاد انجام معامله به صورت ضمنی را صحیح میداند، مستدلتر به نظر میرسد. آنچه میتوان بطور قاطع به آن اشاره نمود، این است که ایجاب ضمنی در عرف وجود دارد، اما آنچه مورد اختلاف است وجود ایجاب چه به صورت صریح و چه به صورت ضمنی است؛ مانند آن که عدهای از حقوقدانان، ماندن مستأجر در محل سکونت خود پس از پایان مدت اجاره را، ایجاب ضمنی برپرداخت اجرت برمبنای اجارهبهای پیشین میدانند و برای اثبات نظر خود به مادة 501 ق.م. استناد میکنند[22].اما عدهای دیگر، ماندن مستأجر در محل سکونت خود پس از پایان مدت اجاره را ایجاب ضمنی نمیدانند[23].
جدای از این اختلافنظرهایی که بیشتر بیانگر قاعدهای عام هستند؛ به نظر میرسد اگر تشخیص وقوع عقد به صورت ضمنی را به محکمه واگذار نماییم، راه صواب را پیمودهایم. زیرا ممکن است ماندن مستأجر در عین مستأجره با وجود انقضاء مدت، به دلیل بیماری یا عسروحرج و مسائل دیگری بوده باشد و برعکس ممکن است اقامت مستأجر در عین مستأجره بعد از پایان مدت عقد، ایجاب ضمنی او برتجدید عقد اجاره بوده باشد. تشخیص این امر با قاضی صالح است.
آنچه که در این جا لازم است به آن اشاره نماییم این است که در حقوق ایران (برعکس دو نظام حقوقی مصر و فرانسه) اجارهای که به صورت ضمنیتجدیدشده است را نمیتوان اجارة بدون مدت محسوب کرد؛ زیرا ذکرمدت از شرایط اساسی عقد اجاره است و اجارة بدون مدت باطل است. بنابراین اگر متعاقدین عقد اجاره را به صورت ضمنی تجدید کنند، باید تمام شرایط عقد اجارة سابق (از جمله مدت عقد) را از شرایط عقد جدید محسوب نمائیم. پس اگر مدت عقد اجارة قبلی یک سال است، باید مدت این اجاره را، برای یک سال دیگرتجدیدشده بدانیم. البته اگر از ارادة ضمنی متعاقدین و از اوضاع و احوال چنین برآید که آنان قصد تجدید عقد اجاره برای مدتی کوتاهتر یا مدتی بیشتر دارند، عقد اجاره برای همان مدت صحیح خواهد بود.
امکان تمدید عقد اجاره (prolongation) در حقوق ایران به ارادة متعاقدین بستگی دارد، بدین صورت گاهی ممکن است، متعاقدین مدت معینی، مثلاً 10سال برای عقد اجاره تعیین نمایند و شرط نمایند که عقد اجاره، به ارادة هر کدام از متعاقدین، بعد از انقضاء در یک سال پایان یابد و در صورت سکوت و باقیماندن مستأجر در عین مستأجره عقد اجاره برای یک سال دیگر تمدید شود. در این جا لازم است به این نکته اشاره کنیم که تمدید عقد اجاره، اجارة جدیدی محسوب نمیگردد؛ بلکه همان عقد اجاره قبلی است که مدت آن برای یک دورة دیگر، ادامه مییابد.
پایان مدت عقد در قوانین خاص
آنچه گفته شد، انقضاء مدت اجاره مطابق قواعد عمومی در حقوق ایران بود. اما از آن جا که اجارة اماکن مسکونی و محلهای کسب و پیشه و تجارت، تا حدودی به نظم عمومی جامعه ارتباط دارد، در برهههای مختلف زمانی، قانونگذار ناچار شده برای نظم اقتصادی و اجتماعی چارهای بیندیشد. بنابراین مقررات خاصی در کنار مقررات عمومی وضع نموده که گاهی منجر به فسخ قوانین قبلی شده است. در حقوق ایران نیز قانونگذار در کنار قواعد عمومی، مقررات ویژهای را وضع نموده است که انقضاء مدت اجاره را در این قوانین بررسی میکنیم.
قانون روابط موجر ومستأجر مصوب سال 1356
به موجب مادة یک قانون روابط موجر و مستأجر مصوب سال 1356؛ «هر محلی که برای سکنی یا کسب یا پیشه یا تجارت یا به منظور دیگری اجاره داده شده یا بشود، در صورتی که تصرف متصرف بر حسب تراضی با موجر یا نمایندة قانونی او به عنوان اجاره یا صلح منافع و یا هر عنوان دیگری به منظور اجاره باشد، اعم از این که نسبت به مورد اجاره سند رسمی یا عادی تنظیم شده یا نشده باشد، مشمول مقررات این قانون است».
برخلاف قواعد عام قانون مدنی، که آزادی نسبی قراردادها را در انعقاد قراردادهای اجاره رعایت نموده است؛ قانون روابط موجر و مستأجر مصوب سال 1356، این آزادی را محدود نموده است. بعد از این که عقد اجاره با ارادة متعاقدین منعقد شد؛ قانون، روابط آن دو کنترل میکند و گاهی آنچه را که به عنوان آن راضی نیستند، به آنان تحمیل مینماید. این همان چیزی است که قبلاً بدان اشاره نمودیم و گفتیم که قانونگذار برای نظم اجتماعی و اقتصادی گاهی قواعد آمرهای را وضع مینماید که ممکن است متعاقدین به آن راضی نباشند.
بنابراین مطابق قانون روابط موجر و مستأجر مصوب سال 1356، همین که شخصی به عنوان مستأجر، ملکی را در تصرف گیرد، قانون مذکور روابط متعاقدین را اداره میکند و از این پس، حاکمیت اراده محتوا و مفهوم واقعی خود را از دست میدهد. قرارداد بر چسب زیبایی است که برای تحمیل قانون به کار میرود، تا صورت الزامات طرفین به شکل سنتی و مرسوم خود محفوظ بماند.
قانون روابط موجر و مستأجر، حق مالکیت را از جهات گوناگون محدود ساخته است؛ ولی الزامی که برای موجر در تجدید اجاره به وجود آورده، از همة بدعتهای آن چشمگیرتر است. این قانون به مستأجری که مورد اجاره را در تصرف دارد، اختیار داده است که موجر را به تجدید اجاره و تنظیم سند رسمی اجبار کند. بدین ترتیب، عقدی به وجود میآید که یکی از متعاقدین اصلاً راضی به انعقاد آن نیست و به وسیلة قانون براو تحمیل شده است. عقد اجاره در این مورد بهانهای برای اجرای احکام قانون است؛ بهانهای که به وسیلة آن الزامات موجر به حاکمیت ارادة او منسوب شود.
مطابق مادة 7 این قانون؛ «در مواردی که بین موجر و کسی که ملک را به عنوان مستأجر در تصرف دارد، اجارهنامهای تنظیم نشده و یا اگر تنظیم شده مدت آن منقضی گشته و طرفین راجع به تنظیم اجارهبها و شرایط آن اختلاف داشته باشند، هر یک میتواند برای تعیین اجارهبها (درمواردی که اجارهنامه در بین نباشد) و تنظیم اجاره نامه به دادگاه مراجعه کند. دادگاه میزان اجارهبها را از تاریخ تقدیم دادخواست تعیین میکند، ولی این امر مانع صدور حکم نسبت به اجرتالمثل زمان قبل از تقدیم دادخواست و خسارت تأخیر تأدیة آن نخواهد بود «.
مطابق ماده 9 قانون مذکور؛ پس از پایان مدت اجاره، رابطة حقوقی مالک و مستأجر قطع نمیشود. مستأجر میتواند موجر را به تنظیم اجارهنامة جدید، الزام کند و در صورتی که مالک حکم دادگاه را به موقع اجرا نکند و برای امضای اجارهنامه در دفترخانه حاضر نشود، نمایندة دادگاه اجارهنامه را به مدت یک سال از طرف او امضا خواهد کرد. موجر نیز میتواند، همین درخواست را بکند و این بار «… اگر مستأجر تا 15روز از تاریخ تعیین شده حاضر به امضا نشود، دادگاه در صورتی که عذر مستأجر را موجه نداند، به تقاضای موجر حکم به تخلیة عین مستأجره صادر میکند و این حکم قطعی است».
در حال حاضر، قانون روابط موجر ومستأجر مصوب 1356 فقط در مورد محل کسب و پیشه قابل اجراست؛ آن هم در ارتباط با قراردادهایی که قبل از قانون روابط موجر و مستأجر مصوب سال 1376 منعقد شده است.
قانون روابط موجر و مستأجر مصوب سال 1362
در سال 1362، قانونگذار قانون روابط موجر و مستأجر را به تصویب رساند که قلمرو آن اماکن مسکونی است.
مادة 1 قانون مذکور مقرر میدارد:
«اماکنی که برای سکنی با تراضی با موجر به عنوان اجاره یا صلح منافع و یا هر عنوان دیگر، به منظور اجاره به تصرف متصرف داده شده یا بشود اعم از این که سند رسمی یا سند عادی تنظیم شده یا نشده باشد، مشمول مقررات این قانون است».
بنابراین اجاره، محلهای کسب و پیشه، تجارت و سایر اماکن استیجاری غیرمسکونی، مانند گذشته تحت حاکمیت مقررات خاص قانون روابط موجر و مستأجر سال 1356 باقی مانده است.
قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1362، به شرایط اجارهنامه پرداخته است؛ این ماده مقرر میدارد که:
«دفاتر اسناد رسمی مکلفند، علاوه برنکاتی که به موجب قوانین و مقررات باید رعایت شود، نکات زیر را در اجارهنامه تصریح کنند…»
6- تعهد مستأجر به تخلیه و تحویل مورد اجاره به موجر، پس از انقضاء مدت اجاره یا تجدید اجاره با تراضی».
بنابراین ملاحظه میشود که قانونگذار، از وضع ویژهای که دربارة محلهای استیجاری به موجب قانون مصوب سال 1356 در نظر گرفته بود، بازگشت کرده و در مورد اماکن مسکونی، مستأجر را بعد از انقضاء مدت اجاره، مکلف به تخلیة عین مستأجر نموده است و امکان تجدید عقد اجاره را فقط در صورت تراضی متعاقدین، امکانپذیر دانسته است.
قانونگذار رابطة قهری قراردادی مالک و مستأجر را مخالف قاعده و موازین شرعی دید و برآن شد تا به گونهای، حکومت تراضی را جانشین اقتدار نظام دولتی کند. سرانجام درسال 1365 یک ماده به قانون روابط موجر و مستأجر الحاق نمود. در این ماده واحده آمده است:
«از تاریخ تصویب این قانون، کلیة اماکن استیجاری که با سند رسمی، بدون دریافت هیچگونه سرقفلی و پیشپرداخت به اجاره واگذار میشود، در رأس انقضای مدت اجاره، مستأجر موظف به تخلیة آن میباشد؛ مگر آنکه مدت اجاره با توافق تمدید شود. در صورت تخلف، دوایر اجرای ثبت مکلف به اجرای مفاد قانون هستند «.
در مادة الحاق شده برای این که مستأجر محل کسب و پیشه نیز در پایان مدت اجاره موظف به تخلیه باشد، سه شرط معین شده است:
1- اجاره باید بعد از تاریخ تصویب قانون باشد؛
2- اجاره با سند رسمی باشد؛
3- هیچگونه سرقفلی و پیشپرداختی دریافت نشده باشد.
بنابراین ملاحظه میشود که قانونگذار ایران از آن شدت و محدودیتی که در سال 1356 برای وضع محلهای استیجاری در نظر گرفته بود، به مرور زمان کاست و به مقررات عام قانون مدنی گرایش پیدا کرد که نقطة عطف آن، تصویب قانون روابط موجر و مستأجر سال 1376 میباشد.
قانون روابط موجر و مستأجر مصوب سال 1376
در مورد این قانون ذکر چند نکته لازم به نظر میرسد:
الف: همانطور که میدانیم، بالاترین حق عینی شخص در جامعه، حق مالکیت است. سایر حقوق عینی، نظیر وثیقه، حق حریم، حق ارتفاق و غیره در مقابل حق مالکیت دارای درجات کم رنگتری هستند که ما آن را نوعی «مالکیت تبعی» مینامیم. حقوق مذکور هنگامی میتواند مصداق پیدا کند که حق مالکیت استقرار یافته باشد. قانون مصوب سال 1376 به حق مالک برعین مستأجره، به عنوان یک اصل حقوقی غیرقابل نقض، اعتراف مینماید.
ب: حقوق، دارای مبانی و اصولی است که روابط حقوقی میان افراد باید با توجه به این اصول و مبانی تنظیم گردد، وگرنه با نقض این اصول، نظام حقوق کشور به هم میریزد؛ مانند: اصل لزوم، اصل نسبیبودن قراردادها، اصل لاضرر، اصل تسلیط، اصل غیرمعتبربودن قرارداد اجاره پس از انقضای مدت قرارداد و قانون مصوب سال 1376، میخواهد بدین اصل تمسک جوید که پس از انقضای مدت در قرارداد اجاره، مجوزی برای ادامة استقرار مستأجر در عین مستأجره وجود ندارد و مستأجر باید عین مستأجره را تخلیه نماید. همچنین قانون مذکور سعی برآن دارد که اطمینان خاطری را برای موجر ایجاد نماید که پس از انقضای مدت اجاره، مشکلی برای وی پیدا نشود و طی یک هفته بتواند ملک خود را بار دیگر در تصرف خویش داشته باشد.
ج: قانون مصوب سال 1376 سعی بر بیان این نکته دارد که طرح مسائل حقوقی باید دور از مسائل عاطفی و احساسی باشد. اینکه مستأجری دارای مشکلات مالی است، یا برای تهیة مسکن مشکل دارد ربطی به امر قانونگذاری و قوة مقننه نداشته و مسألهای مربوط به دولت (قوة مجریه) و سیاستهای اقتصادی آن قوه است[24].
مادة 1 قانون روابط موجر و مستأجر مصوب 1376 مقرر میدارد:
«از تاریخ لازمالاجرا شدن این قانون، اجارة کلیة اماکن اعم از مسکونی، تجاری، محل کسب و پیشه، اماکن آموزشی، خوابگاههای دانشجویی و ساختمانهای دولتی و نظایر آن که با قرارداد رسمی یا عادی منعقد میشود، تابع مقررات قانون مدنی ومقررات مندرج در این قانون و شرایط مقرر بین موجر و مستأجر خواهد بود».
بنابراین از تاریخ لازمالاجرا شدن قانون قوانین روابط موجر و مستأجر مصوب سال 1356 و 1362 و ماده واحدة الحاقی به قانون روابط مستأجر مصوب سال 1365 منسوخ هستند. فقط قانون روابط موجر و مستأجر سال 1356 در مورد قراردادهایی که قبل از سال 1376 منعقد شده در مورد محلهای کسب و پیشه لازمالاجرا است. همچنین قانون و روابط موجر و مستأجر مصوب سال 1362 تا آن جا که با قانون مصوب سال 1376 مغایرت نداشته باشد، همچنان لازمالاجرا است.
ماده 2 قانون روابط موجر و مستأجر مصوب سال 1376 مقرر میدارد:
«قراردادهای عادی اجاره باید با قید مدت اجاره در دو نسخه تنظیم شود و به امضای موجر و مستأجر برسد و به وسیله دو نفر افراد مورد اعتماد طرفین به عنوان شهود گواهی گردد «.
مادة 3 همین قانون در خصوص پایان اجاره میگوید:
«پس از انقضای مدت اجاره، بنا به تقاضای موجر یا قائممقام قانونی وی، تخلیة عین مستأجره در اجاره با سند رسمی توسط دوایر اجرای ثبت ظرف یک هفته و در اجاره با سند عادی ظرف یک هفته پس از تقدیم دادخواست، تخلیه به دستور مقام قضایی در مرجع قضایی توسط ضابطین قوة قضاییه انجام خواهد گرفت «.
بنابراین قانونگذار ایران در حال حاضر عقد اجاره را به محض انقضاء مدت آن پایان گرفته تلقی نموده، امکان تجدید آن را فقط به تراضی متعاقدین واگذار نموده است. هیچ کدام از متعاقدین نمیتواند بدون رضایت دیگری وی را مجبور به تجدید و یا تمدید قرارداد اجاره نماید.
مبحث دوم؛ آثار اجاره درازمدت
همچنان که ذکر شد، عقد اجاره عبارت است از عقدی، که به موجب آن مستأجر مالک منافع عین مستأجره میشود (مادة 466). مالک منافعبودن با مالک عینبودن متفاوت است و برای اینکه شخصی بتواند منافع عین متعلق به دیگری را مالک شود، باید با او قرارداد منعقد نماید. امکان انتفاع از عین در مدت معینی مقدور است. حال میخواهیم ببنیم بعد از اینکه دوران حاکمیت مالک منافع، برمنافع عین پایان گرفت، رابطة حقوقی میان مالک منافع و مالک عین چگونه است.
ماده 494 قانون مدنی ایران مقرر میدارد:
«عقد اجاره به محض انقضاء مدت بر طرف میشود و اگر پس از انقضاء آن مستأجر، عین مستأجره را بدون اذن مالک مدتی در تصرف خود نگاه دارد، موجر برای مدت مزبور مستحق اجرتالمثل خواهد بود؛ اگرچه مستأجر استیفاء منفعت نکرده باشد و اگر با اجازة مالک در تصرف نگاه دارد وقتی باید اجرتالمثل بدهد که استیفاء منفعت کرده باشد؛ مگر این که مالک اجازه داده باشد که مجاناً [به طور مجانی] استفاده نماید«
بنابراین با توجه به این ماده آثار انقضاء مدت اجاره را میتوان اینگونه بر شمرد:
1- عین مستأجره پس از انقضاء مدت، در ید مستأجر امانت است. در اثرعقد اجاره عین مستأجره از طرف موجر برای استیفاء منفعت به مستأجر داده میشود و در تمامی مدت اجاره، در دست مستأجر به عنوان امانت میباشد. با انقضاء مدت، عنوان اجاره زایل میشود؛ ولی عنوان امانت تا زمانی که مورد مطالبة موجر قرار نگیرد، باقی میباشد. این است که مادة 631 قانون مدنی میگوید:
«هرگاه کسی مال غیر را به عنوانی غیر از مستودع متصرف باشد و مقررات این قانون او را نسبت به آن مال امین قرارداده باشد، مثل مستودع است. بنابراین مستأجر نسبت به عین مستأجره، قیم یا ولی نسبت به مال صغیر یا مولی علیه و امثال آنها ضامن نمیباشد، مگر در صورت تعدی یا تفریط و در صورت استحقاق مالک به استرداد، از تاریخ مطالبة او و امتناع متصرف به امکان رد، متصرف مسؤول تلف و هر نقص یا عیبی خواهد بود؛ اگرچه مستند به فعل او نباشد «.
2- پس از انقضاء مدت اجاره تازمانی که مالک، استرداد عین مستأجره را نخواهد، مستحق اجرتالمثل نخواهد بود؛ مگر آن که مستأجر استیفاء منفعت کرده باشد. زیرا پس از انقضاء مدت اجاره، اجازة تصرف مستأجر در عین مستأجره –که به عنوان امانت در نزد او بود- تا زمانی که موجر استرداد عین مستأجره را نخواسته باشد، باقی است.
مطابق قسمت آخر مادة 494 قانون مدنی؛«… [مستأجر] وقتی باید اجرتالمثل بدهد که استیفاء منفعت کرده باشد؛ مگر این که مالک اجازه داده باشد که مجاناً [بطور مجانی] استفاده نماید «.
بنابراین پس از انقضاء مدت اجاره، چنانچه موجر مطالبة استرداد عین مستأجره را ننماید، فقط مطابق مادة 337 قانون مدنی میتواند اجرتالمثل مدتی را از متصرف بخواهد که ثابت کند، او در آن مدت استیفاء منفعت کرده است. زیرا کسی که ملکی را با اجازة مالک تصرف مینماید، مسؤول پرداخت اجرتالمثل آن نمیباشد؛ مگر آنکه استیفاء منفعت کرده باشد. این فرض ممکن است مستأجر عین مستأجره را مورد استفاده قرار نداده باشد و چون مالک مطالبة تخلیة آن را ننموده، به او تحویل نداده است.
3- پس از انقضاء مدت، چنانچه مالک استرداد عین مستأجره را بخواهد و با امکان رد، مستأجر آن را در تصرف خود نگاه دارد، باید اجرتالمثل آنرا بپردازد؛ اگرچه استیفاء منفعت نکرده باشد.
چنان که از مادة 631 قانون مدنی استفاده میگردد، از تاریخ مطالبة استرداد عین مستأجره از طرف مالک و امتناع متصرف با امکان رد، عنوان امانت زایل و متصرف در حکم غاصب شمرده میشود. همچنین هرگاه مالک مطالبة استرداد عین مستأجره را بنماید و مستأجر منکر آن گردد، با استفاده از مادة 310 قانون مدنی، مستأجر از تاریخ انکار در حکم غاصب است[25].
در دو صورت ذکر شده، متصرف بنا بر مفاد مادة 494 قانون مدنی، باید اجرتالمثل مدت تصرف خود را بدهد؛ اگر چه استیفاء منفعت نکرده باشد.
نتیجه
عقد اجاره، به محض انقضاء مدت پایان مییابد. با این وجود، هر چند که درحقوق ایران همانند حقوق مصر و فرانسه نصوص ویژهای راجع به تجدید صریح و یا ضمنی و همچنین تمدید عقد اجاره وجود ندارد؛ ولی مطابق اصول کلی، این امر امکانپذیر است. تفاوتی که وجود دارد این است که در حقوق مصر و فرانسه اگر عقد اجاره به صورت ضمنی تجدید شود، مدت آن مدت زمان عرفی است؛ در حالی که در حقوق ایران در مورد مدت اجارهای که تجدیدضمنی شده است، نص ویژهای وجود ندارد و همچنان که متعاقدین در خصوص سایر شرایط عقد اجاره به صورت ضمنی توافق مینمایند، باید بر تعیین مدت زمانی مشخص نیز به صورت ضمنی توافق نمایند.
اگر با وجود انقضاء مدت عقد، مستأجر همچنان عین مستأجره را در اختیار داشته باشد و موجر به این امر راضی نباشد، مستأجر غاصب بوده و ید او ضمانی خواهد بود. در این صورت مسؤول هر نقص و عیبی است که در عین مستأجره به وجود آمده است؛ هر چند که مستند به فعل او نباشد. ولی اگر موجر راضی باشد، مستأجر در صورتی ملزم به پرداخت اجرةالمثل است که از عین استیفاء منفعت کرده باشد.
پی نوشتها
[1] عبدالرزاق احمد السنهوری، عقدالایجار. ص537
[2] ماده 598.م.م: «ینتهی الاجارة بانقضاء المدةالمعینة فیالعقد دون حاجة الی تنبیه بالاخلاء «.
[3] Collart Dutileul. F et Delebecque. Ph. »Contrats civil et commerciaux« pp. 312
[4] Termes d usage
[5] عبدالرزاق احمد السنهوری، عقدالایجار، ص544
[6] همان، ص546
[7] colin et copitan »cours elementaire de drait civil Francais« Tomes 2. Pp. 611
[8] عبدالرزاق احمد السنهوری، الوسیط، جلد6، ص790
[9] Bail nauveu
[10] همان، ص796
[11] مواد 386 و 471 قانون مدنی مصر از ماده 1736 قانون مدنی فرانسه اتخاذ شده است که این قانون، مدت اجاره را در اجارهای که به صورت ضمنی تجدید شده، مدت زمان عرفی (Termes d usage) تعیین نموده است که در قانون مدنی مصر به «المدة المعتادة» ترجمه شده است.
[12] احمد فتحی زغلول پاشا، شرح قانون مدنی مصر (قاهره، 1913) ص282
[13] عبدالرزاق احمد السنهوری، عقدالایجار، ص552
[14] غالباً عقودی که در آن ذکر شده که «اجاره برای مدت دیگر قابل تجدید است» عقد اجاره بعد از انقضاء مدت اول، برای مدت زمان معادل آن تمدید میشود که مدت دوّم معادل همان مدت اول است. این در حالی که از سوی هیچ کدام از متعاقدین قبل از پایان مدت عقد اعلام فسخ نشده باشد. و اگر مدت دوم پایان پذیرد، مدت عقد برای بار سوم تمدید نمیشود. زیرا متعاقدین قصدی جز این را نداشتهاند که مدت عقد فقط برای یک بار دیگر تمدید شود (نه برای مدتهای متعدد) بنابراین مدت عقد بعد از انقضاء مدت دوّم پایان میپذیرد و بعد از آن فقط امکان تجدیدضمنی عقد اجاره وجود دارد. لیکن با وجود این اگر در عقد ذکر شده باشد که عقد اجاره برای مدتهای متعدد قابل تجدید است، عقد در این صورت مانند عقد اجارهای که مدت آن تمدید نشده محسوب میگردد و این اجاره هر سال تمدید میشود و پایان نمیپذیرد، مگر با اعلام فسخ از سوی هر کدام از متعاقدین در مواعد مقرر مطابق مواد 383 و 468 قانون مدنی مصر (مرجع پیشین، ص555)
[15] مرجع پیشین، ص558
[16] le bail cesse de plein droit a lexpiration du terme fxe lorsquil a ete fait par ecrit. Sans quil soit necessaire de donner conge
[17] Malauie. Ph et Aynes. L »ours de droit civil« pp. 801
[18] Si a lexpiration des boux ecrits, le preneur reste et ast lisse en possession, il s opere en un nouveau bail.
[19] Collart Dutilleut. F et Delebeque. Ph. »Contrats clvils et commercieux« pp. 312
[20] Malarie. Ph et Aynes. »cours de droit civil« pp. 303
[21] ناصر کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، جلد اول، ص253
[22] همان، ص260و261
[23] مهدی شهیدی، تشکیل قراردادها (تهران: نشر حقوقدان، 1377) ص216
[24] پرویز نوین، عباس خواجه پیری، حقوق مدنی، 6، (تهران: گنج دانش، 1377) ص111
[25] سیدحسن امامی، حقوق مدنی، جلد 1، ص56