ماهان شبکه ایرانیان

سرمایه اجتماعی و توسعه نیافتگی تحقیقات

دکتر ایرج توتونچیان،متولد ۱۳۱۹ هجری شمسی است. وی تحصیلات خود را در رشته مدیریت بازرگانی و اقتصاد دنبال کرده است و موفق به کسب چندین فوق لیسانس و دکتری از دانشگاه های ایران وآمریکا شده است

اشاره:

دکتر ایرج توتونچیان،متولد 1319 هجری شمسی است. وی تحصیلات خود را در رشته مدیریت بازرگانی و اقتصاد دنبال کرده است و موفق به کسب چندین فوق لیسانس و دکتری از دانشگاه های ایران وآمریکا شده است . از وی تاکنون 27 مقاله و 3 کتاب در زمینه اقتصاد اسلامی و بانکداری اسلامی منتشر شده که از آن جمله می توان به کتاب «تئوری انفاق»(1363)،«اقتصاد پول و بانکداری»(1374)و « پول و بانکداری اسلامی و مقایسه آن با نظام سرمایه داری»

(1379)اشاره کرد؛کتاب اخیر در سال 80 به عنوان کتاب سال برگزیده شده است.

وی دارای سه سال سابقه تدریس در دانشگاه های آمریکا،معاون وزیرامور اقتصاد و دارایی در زمان دکتر نمازی و همچنین رئیس دانشکده اقتصاد الزهرا بوده است.

س: یکی از دلایل توسعه نیافتگی کشور،عدم توجه به امر تحقیق و پژوهش بوده است. به نظر شما، چرا تحقیق و پژوهش

«research» در کشور نهادینه نشده است؟

ج. این که در کشور ما به علم، تحقیق و پژوهش کمتر توجه شده است به این بر می گردد که ما مفهوم واقعی تحقیق و پژوهش را درک نکرده ایم. متأسفانه به نظر می رسد که برخی از مسئولان وزارت علوم نیز که اسم آن وزارتخانه را تغییر داده اند، درک درستی از مسأله پژوهش و تحقیقات نداشته اند.

کلمه «research» در غرب به معنای جستجوی مجدد و بی انتهاست؛ یعنی هر تحقیق و پژوهشی که صورت می گیرد به عنوان پایه و مبنای تحقیق بعدی مورد استفاده قرار می گیرد. به نظر من ریشه همه تحولات تکنولوژی و علمی، به جستجوی پایان ناپذیر بشر بر می گردد و این تحولات و پیشرفت ها تا زمانی که خداوند عالم را به صورت فعلی می خواهد نگه دارد،به پیش خواهد رفت. در حالی که ما در کشورمان یک نوع درک استاتیک از پژوهش و تحقیق داریم ؛ یعنی تصور می کنیم درتحقیق وقتی به نتیجه مشخص رسیدیم کار تمام می شود. دردادگاه ها اعلام می کنند که ما در مورد فلان فرد تحقیق کردیم و او را مجرم شناختیم دیگر تحقیق مجدد معنا ندارد. ما حتی در مورد مسائل علمی چنین تصوری داریم.تاسف بارتر آن است که نتیجه همین نوع تحقیق را نیرمورد استفاده قرار نمی دهیم حال آیا واقعا مفهوم تحقیق این است که ما به یک نتیجه ای برسیم و پژوهش تمام شود.

من امیدوارم در شرح وظایفی که برای وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری نوشته اند دقت لازم درمورد این مفاهیم صورت بگیرد.

س: ممکن است در یک تحقیق بر ما روشن شود که پایه تحقیق قبلی اشتباه بوده است . آیا این مفهوم هم از «researc» بیرون می آید؟

اینکه ما نتیجه یا پژوهش را مورد پژوهش مجدد قرار دهیم و ببینیم آیا پایه های فلان تحقیق درست بوده است یا نه این هم یک نوع «research» است.

ما دو گونه می توانیم پژوهش کنیم یکی اینکه به پایه تحقیق شک کنیم و پژوهشی انجام بدهیم که آیا تحقیق و پژوهش قبلی، دارای منطق صحیح بوده است یا نه و دیگر اینکه تحقیق قبلی را پایه و مبنای تحقیقات بعدی قرار دهیم؛ یعنی اگر تحقیق و پژوهشی را استوار و منطقی یافتیم،سعی کنیم ما هم یک مرحله کار را جلوتر ببریم. یک اپسیلون به آن اضافه کنیم که متأسفانه ما ایرانی ها، به این کار عادت نداریم که در ادامه بحث، مطلب را تحت عنوان سرمایه اجتماعی توضیح می دهم. متأسفانه ما تواضع علمی لازم را نداریم همواره سعی کرده ایم که بگوییم مطالب فلان فرد به کل غلط بوده و ارزش آن را پائیین آوردیم و خودمان نیز هیچ کاری انجام نمی دهیم در یک مجادله علمی قاعده آن است که اگر هم ایراد به کار دیگران می گیریم اولا با مطالعه و منطقی باشد. ثانیا راه حل بهتری ارائه دهیم.

این موضوع حتی به کارهای اجرایی نیز سرایت پیدا کرده است؛ یعنی وقتی وزرای جدید انتخاب می شوند همه کارها از صفر شروع می شود همه معاونین و مدیرکل ها عوض می شوند آیا می دانید این کارها چه مقدار هزینه بر مملکت تحمیل می کند، در حالی که در کشورهای پیشرفته اولا سعی می کنند که کارها را براساس منطق و پایه ی درستی به پیش ببرند، وقتی هم تغییری در پست سازمانی در افراد ایجاد می شود بدلیل نهادینه شدن تواضع همه تلاش ها در این راستا شکل می گیرد که کارها یک قدم جلوتر برود. در اقتصاد مفهومی تحت عنوان «flow» به معنای روانه و «stok» به معنای انباره وجود دارد.

آن کسی که پژوهش پایه ای انجام داده اولاً از چیزی که نبوده یک چیزی بوجود آورده است ،البته این قابلیت را خداوند متعال در وجود انسانها گذاشته است و الا هرگز نمی توانستیم یک ذره به دانش اولیه بشری اضافه کنیم،پس بشر هم خالق یکسری چیزهاست، مثل خلق یک اثر هنری یا ادبی.

چون این توان را خداوند به بشر داده،ما انتظار داریم که بشر هم به این سمت حرکت کند. حال اگر شما دقت کنید درمی یابید که در سیستم آموزشی ما درتمام دوره ها و سطوح، مرتب انباره و حافظه ها را پر می کنند. وجود انباره شرط لازم است و می تواند بالقوه مفید واقع باشد.اما زمانی انباره می تواند سازنده باشد که تبدیل به روانه بشود البته منظور جنبه فیزیکی نیست بلکه جنبه کیفی آن مدنظر است.

وقتی دانشمندی مطلبی را ارائه می کند،این مطللب ابتدا در ذهن خود فرد متبلور شده؛ به صورت انباره ظاهر می گردد اما وقتی مقاله ای می نویسد ، کتاب منتشر می سازد،یک مقدار از انباره به روانه تبدیل می شود چون از موجودیت آن در مغز خودش فراتر رفته و حالت روان به خود گرفته است .

اما اگر انباره ها تقویت شود و روانه ای از آن بدست نیاید مثل آبی که در یک جا راکد مانده می گندد و باید فکری برای تعفن آن کرد.

وقتی مطلبی بصورت عمومی منتشر می شود و به صورت رفتار درمی آید در حقیقت روانه می شود که در این حالت سازنده است و می تواند باعث زایش گردد. در کشورهای صنعتی تبدیل انباره ها به روانه ها نهادینه شده است.

س :آیامی توانیم میزان تبدیل «انباره به روانه» را به عنوان یک ملاک توسعه یافتگی در نظر بگیریم؟

معتقدم هر قدر نرخ تبدیل انباره به ورانه در مملکتی شدیدتر و سریعتر باشد آن مملکت پیشرفته تر است و آن کشورهایی که مرتب به فکر اضافه کردن انباره هستند و روانه ای از آنها بدست نمی آید اینها کشورهای عقب مانده هستند. طبق آیات صریح قرآن نعمتهای خداوند لایتناهی است و هر کشوری یک نوع خاصی یا انواع متنوعی از نعمتها را دارد که البته حدیث هم هست که اگر تمام آب دریاها تبدیل به مرکب شوند و نعمتهای خدا را بنویسند آب دریاها تمام می شود ولی نعمتهای خدا تمام نمی شود.

شما ببینید یکی از نعمتهایی که خداوند به کشورهای خلیج فارس داده، ذخایر عظیم نفت و گاز است که این ها حالت انباره دارند. ما این ها را استخراج می کنیم و هر بشکه آنرا حدود 25 دلار صادر می کنیم در حالی که کشورهای دیگر از آن انباره ها کالاهایی درست می کنند که در حقیقت روانه هایی هستند که 20 برابر ارزش دارند. پس با داشتن انباره نمی شود احساس سعادت و خوشبختی کرد باید انباره ها تبدیل به روانه گردند.

مطلب اصلی این جاست که در کشورهای صنعتی اگر هر فردی به اندازه یک اپسیلون یا به اندازه نوک سوزن انباره دارد، سیستم اجتماعی یا نهادهای اجتماعی اقتصادی و فرهنگی بگونه ای تعبیه شده اندکه نوک سوزن ها را به هم وصل می کنند و جهت خاصی به آن می دهند و هدف مندش می کنند. متأسفانه در مملکت ما مطلقاً نوک سوزنها به هم پیوند ندارند، هر کسی، ساز خودش را می زند و برای خود داستان سرایی می کند. یک زمانی که از خارج برگشته بودم، یکی از آقایان از من سوال کرد مسأله اخلاقیات در آنجا چگونه است؟ و من با استدلال توضیح دادم که این تصور باطلی است که فکر می کنیم اخلاقیات ما از آنها قوی تر است.

برای اینکه بتوانیم دو چیز را با هم مقایسه کنیم، باید مبنای مشترکی وجود داشته باشد. در مملکت ما ممکن است ،اخلاق فردی قوی باشد ولی با کمال تأسف ،اخلاق اجتماعی ،اگر منفی نباشد صفر است .در حالی که نقطه ضعف آنها اخلاق فردی است اما اخلاق اجتماعی آنها فوق العاده بالاست.

تصور ما از اخلاق،این است که جلوی پدرانمان سیگار نکشیم، پایمان را دراز نکنیم و... در حالی که زندگی اجتماعی نیازمند اخلاق اجتماعی است .ما جلوی پدرمان سیگار نمی کشیم اما در یک جای دربسته که عده ی زیادی رفت وآمد می کنند، سیگار می کشیم. الان نزدیک 4030 سال است که تحقیقات زیادی در غرب تحت عنوان اخلاق و اقتصاد،اخلاق و تجارت و ..... منتشر می شود.

و این نشان از اهمیت اخلاق جمعی درغرب است . یک کارآفرین از نظر اخلاقی به دنبال آن است که کالای تولیدی خود را با کیفیت بالا و با قیمت پایین تولید کند. اگر به مقالات و سخنرانی های اخیر هم توجه کنیم در می یابیم که اهمیت اخلاق فردی نیز چندی است که مورد توجه قرار گرفته است.

شما جلسات خانوادگی ما را نگاه کنید. همزمان چندین صدااز خانه بیرون می آید در حالی که فقط 20 نفر حضور دارند. همه با هم حرف می زنند هیچ کس به حرف کس دیگر گوش نمی دهد در حالی که در کشورهای پیشرفته به محض اینکه یکی صحبت می کند بقیه سکوت می کنند. این مثال ساده،نشان دهنده گسترش اخلاق اجتماعی در غرب است که به سطح خانواده های معمولی نیز رسیده است.

روشنفکران و حتی مسئولان در کشورهای صنعتی بر این اعتقادند که مردم عادی نیز باید از خیلی چیزها باخبر باشند شما اگر یک بار فرم مالیاتی را که افراد موظف هستند پر کنند ملاحظه کنید می بینید در همان فرم مالیاتی مواد قانونی مربوط به آن فرم خاص ذکر شده است.

به عبارت دیگر اینها برای اینکه یک مجموعه ای به نام قانون را که حالت انباره دارد تبدیل به روانه کنند، مفاد مهم آن را روی کاغذ می نویسند. روی دلارهای آمریکایی با صراحت یکی از مفاد قانون پولی و بانکی ااین کشور درج شده است. نوشته شده که این یک سند رسمی است برای پرداخت بدهی های فردی و عمومی در حالی که در کشور ما،طبق یک قانونی،بانک مرکزی مسئول چاپ اسکناس است، یک امضای وزیر اقتصاد ویک امضای رئیس کل بانک مرکزی، من نمی دانم با چه دلیلی باید آن را بپذیرم. مردم عادی ما از مفاد ماده قانونی ،که این اجازه را به بانک مرکزی داده، مطلع نیستند فقط چون مسأله بصورت عرف درآمده، دیگر در ذهن کسی سوالی مطرح نمی شود.

مطلب مهم بعدی مساله سرمایه اجتماعی است که چند سالی است در ایران مطرح شده است. سرمایه اجتماعی را می توان رفتار متقابل اقتصادی اجتماعی فرهنگی افراد جامعه در تمام زمینه های اجتماعی دانست.

پس به محض اینکه من از خلوت خودم بیرون آمدم با کس دیگری روبرو می شوم در حقیقت ما یک بازخوردی در رفتارهایمان نسبت به هم داریم . رفتار من روی رفتار شما ، رفتار شما روی رفتار من ، گفته های من روی شما، گفته های شما روی گفته های من، اثر می گذارد به نحوی من وشما را به هم پیوند می دهد که جنبه کیفی دارد و قابل اندازه گیری هم نیست. اما مانند ملات،که آجرها را به هم چفت می کند شما اگر آجرها را همین طوری روی هم بگذارید کمی که بالا رفتید با یک فشار ساده، همه سنگ هاپایین می ریزد اما اگر با یک استانداردی ملات را بین سنگ ها قرار دهید با کلنگ هم به راحتی فرو نمی ریزد.

سرمایه اجتماعی همین ملات است که نقش چسبندگی و ارتباط متقابل اجتماعی و فرهنگی را بین افراد بازی می کند اگردر یک مقطعی اقتصاد دانان کلاسیک بحث سرمایه فیزیکی و اهمیت آن را مد نظر داشتند، بعدها اهمیت سرمایه انسانی و امروز مسأله مهمتری تحت عنوان سرمایه اجتماعی مطرح است که از دوتای قبلی با اهمیت تر است . ما اگر به برنامه ها و تصمیم گیریهای برنامه ریزان کشور نگاهی بیندازیم در می یابیم که همواره تأکیدروی سرمایه مادی است، کمتر روی سرمایه انسانی تاکید می کنند که این را می توان از میزان بودجه ای که به آموزش و تحقیقات اختصاص یافته فهمید.

که این واقعاً مایه تأسف است .به نظر من هم سرمایه مادی و فیزیکی و هم سرمایه انسانی را می توان وارد کرد می توان تجهیزات و متخصصان علوم پایه را وارد کنیم. اما هرگز نمی توانیم سرمایه اجتماعی را وارد کنیم شما اگر الان یک دستگاهی را از یک کشور پیشرفته به همراه متخصصان آن وارد کنید می بینید که تولیدات این دستگاه کمتر از کشور مبداء است برای اینکه در اینجا سرمایه اجتماعی لازم را نداریم.

س :به نظر شما،چرا مسأله سرمایه اجتماعی چندان مورد توجه قرار نگرفته است؟

سه علت عمده رامی توان برای این مسأله ذکر کردکه البته اهمیت و وزن آنها، یکسان نیست.

نخست عدم و یا ضعف اعتقاد قلبی نسبت به این که قرآن کتاب راهنمای زندگی اقتصادی – اجتماعی و فردی ما مسلمانان است .در حال حاضر مباحث دینی عمدتاً روی فروع دین تمرکز یافته است و اصول دین تا حدی کم رنگ شده است.عبادات فردی جایگاه ممتازی پیدا کرده است در حالی که در خود قرآن آمده است که«اگر همین نماز و روزه مانع فحشاء و منکرات نشود ثمری ندارد». بدیهی است که باید از نماز و روزه آثار اجتماعی آن را انتظار داشت. این عدم اعتقاد و یا ضعف اعتقادی در تمام سطوح جامعه رسوخ کرده است. از اساتید بالاخص اقتصاد دانان در مورداقتصاد اسلامی سوال کنید، ملاحظه می کنید که به دلیل جهل، پاسخ تندی می دهند که اسلام اقتصاد ندارد، ای کاش پاسخ آنها از روی دانائی و تتبع بود. این ها عدم توانایی خود را در طراحی الگوی اقتصاد اسلامی به این صورت پنهان می کنند. در حالی که به اعتقاد من برای تنظیم این الگو در اسلام، بیش از حد کفایت دستور العمل، قاعده و ضابطه داریم.

متأسفانه پاره ای از اساتید، جسارت تفکر در مقابل تفوق تکنولوژیکی غرب را از دست داده اند و خود را در مقابل آنها کوچک و حقیر می بینند.

دلیل دیگر اتکاء بیش ازحد کشور به درآمدهای نفتی بوده است که این امر، ما را بی نیاز از نوآوری و تفکر کرده است. می توان گفت که از عقل گرائی فاصله گرفته ایم.

دلیل سوم، توجه بیش از حد معقول به تعهد در مقابل تخصص، که جنبه کیفی دارد و قابل اندازه گیری نیست، می باشد. این امر حتی باعث بروز دوگانگی در رفتارها، برای تصدی پستهای حساس کشور شده است. در حالی که امام (ره) به تخصص و تعهد بطور توأمان تأکید داشتند.

س :آیا با صرف اتکا به سرمایه اجتماعی، می توان کشور را اداره کرد و به توسعه نیز دست یافت؟

ببینید حضرت رسول (ص) نه سرمایه فیزیکی چندانی در اختیار داشتند و نه سرمایه انسانی گسترده، بلکه همه سرمایه پیامبر، همین سرمایه اجتماعی بود که زمان و مکان نمی شناخت. سرمایه اجتماعی این حسن بزرگ را دارد که علاوه بر سیال بودن آن، شدیداً رخنه کننده است.

تمام فعالیتهای حضرت رسول بازرگانی و تجارت بود. صنعت و تکنولوژی به مفهوم امروزی که وجود نداشت مگر وسایل جنگی مثل نیزه و شمشیر.

آن چیزی که حضرت رسول (ص) و حضرت امیر تأکید فراوان روی آن داشتند سرمایه انسانی و مهم تر از آن، سرمایه اجتماعی بود که توانست نهضت اسلامی را تا اقصی نقاط دنیا نفوذ دهد.

ما اگررفتار حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار (ع) را نگاه کنیم ،متوجه می شویم که این ها همه ی انباره ها را به روانه تبدیل می کردند. اینگونه نبوده که آنها یکسری مطالب را بیان کنند و بگذرند. همه گفتارهای آنها در رفتار و کردارشان جاری شده بود و به این دلیل بود که دین اسلام به قاره های دیگر رسوخ کرد حتی تا اندونزی که فاصله زیادی از حجاز داشت منتقل شد. این سرمایه اجتماعی البته قابل رویت و لمس نیست ،با پیشرفته ترین ابزار هم نمی توان آن را مشاهده کرد اما بسیار سازنده است. و حرف اول را درامر توسعه می زند. بگذارید برخی از اجزای مهم سرمایه اجتماعی را نام ببرم: وفای به عهد، گذشت، همکاری و تعاون، صداقت و راستگوئی، امانت داری، احساس مسئولیت، وجدان کاری، انضباط ، پاسخگویی ، نظارت و کنترل ، اخلاق اجتماعی، احترام به شان افراد در هر طبقه، احترام به تخصص ، احترام به قانون و ...

س: کالاهای فیزیکی و همچنین سرمایه انسانی با مصرف کاهش پیدا می کنند>اما به نظر می رسد که سرمایه اجتماعی این گونه نباشد و به نوعی کالای عمومی محسوب می شود؟

ج. سرمایه اجتماعی یک کالای عمومی است و استفاده از آن باعث تقویتش می شود .من سرمایه اجتماعی را با گفته حضرت امیر تشبیه می کنم که فرمودند: «زکات مال از مال کم می کند ولی زکات علم به علم اضافه می کند». سرمایه اجتماعی هم همین گونه است. از بعد سرمایه گذاری نیز بازدهی سرمایه اجتماعی خیلی بالاتر از سرمایه های دیگر است . به نظر من حرکت های توسعه ای در چین، هندوستان و ژاپن تا حد زیادی معطوف به سرمایه گذاری روی این مسأله بوده است. پس سرمایه اجتماعی وارداتی نیست، استهلاک ناپذیر است و هر چه بیشتر استفاده کنیم گسترش بیشتری پیدا می کند.

س:وضعیت سرمایه اجتماعی در کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟

ما بعد از انقلاب زمان های ارزشمندی را از دست دادیم. می توانستیم حجم عظیمی سرمایه اجتماعی بوجود بیاوریم و اصلا بدلیل فضای خاصی که بعد از انقلاب بوجود آمده بود مسائل طور دیگری بود.

اما بعد از جنگ به دلایل متعددی ما به جای تولید سرمایه اجتماعی «بدهی اجتماعی» درست کردیم ولذا وضعیت پیچیده ای بوجود آمده است که درمان آن به راحتی ممکن نیست . الان در سطح دولت جلسات زیادی تشکیل می شود. غالب این جلسات دیرتر از زمان مقرر تشکیل می شود و نتیجه آن جلسات نیز تبدیل به روانه نمی شود چون عادت کرده ایم به زمان و تخصص و رفاه عمومی کم توجه باشیم. تصمیماتی هم که می گیریم ضمانت اجرایی ندارد .

زمانی بحث برخورد با تخلفات شروع می شود عده ای را می گیرند اما باز قضایا روشن نمی شود .هنوز برای مردم قضیه اختلاس 123 میلیارد تومانی از بانک صادرات مشخص نشده است. برای من استاد دانشگاه روشن نشد که آیا این پولها پس گرفته شد الان اگر این اسناد را بخواهم مطالعه کنم ،حتی اجازه دیدن آن را نمی دهند . تمام این حرکتها سرمایه اجتماعی را تخریب می کند .شما ببینید الان مرتب تبلیغ می کنند که مردم نباید بعضی عملکردهای بد مسئولان و دولتمردان را پای نظام بنویسند . به نظر من عملاً با چنین تبلیغی دارند داد می زنند که سرمایه اجتماعی نداریم و یا آنکه ضعیف است.

البته من نمی خواهم بگویم که در مملکت کار درست و خوبی صورت نگرفته اما انتظارات مردم هم به حق است اگر مثلا در جنگلهای آفریقا زندگی می کردیم مسائل به گونه دیگری بود اما وقتی در کشوری زندگی می کنیم که همه خودشان را مسلمان می دانند و افراد بسیار مؤمن ولی گمنام زیاد داریم معتبرترین کتاب آسمانی دست ماست ، بهترین ادیان دست ماست، و این وضع ماست. جای افسوس بسیار دارد.

س : آیا با خصوصی سازی و کاهش اندازه دولت و یا حرکت به سمت اقتصاد بازار می توان سرمایه اجتماعی را افزایش داد؟

هر سه مورد بالا ازجمله مقولاتی است که در غرب مطرح شده است بدون آنکه علت واقعی استفاده از آنها را در کشورمان بررسی کنیم. این موارد فقط مسکن هستند ولی کشور ما به یک جراحی عمومی و کامل نیاز دارد که با مسکن ها فقط مشکل به تعویق می افتد و تشدید می شود. فقط از راه تشکیل و تقویت سرمایه اجتماعی می توان این جراحی را انجام داد و الا غالب مردم کشورمان مسلمان و ایرانی هستند. آنکه از سرمایه اجتماعی بهره ای دارد چه در دستگاه دولتی کارکند وچه در بخش خصوصی فرقی برایش ندارد و اگر نداشته باشد آثار مخرب آن البته در بخش دولتی شدیدتر است.

س:راهکار شما برای بازسازی سرمایه اجتماعی چیست؟

وقتی ما از سرمایه اجتماعی صحبت می کنیم نباید در فضا حرف بزنیم و بگوییم یک چیزی وجود دارد، اما نمی دانیم چیست. ببینید همین فضایی که الان من و شما استنشاق می کنیم یک زمانی نمی دانستیم از چه عناصری تشکیل شده اما الان روشن شده است.

ما باید دقیقاً سرمایه اجتماعی را موشکافی کنیم و ببینیم چگونه سرمایه اجتماعی شکل میگیرد از چه موادی درست شده و چه باید بکنیم که سرمایه اجتماعی را بوجود بیاوریم و آن را گسترش دهیم . مسأله سرمایه اجتماعی، یک مسأله حیاتی است و فکر می کنم که سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به جای این که برنامه هایی را که تمام زیبایی های دنیا را در خود جمع کرده و معلوم نیست که چگونه می توان به آن اهداف زیبا و ایده آلیستی برسیم، بایستی تمرکزش را روی سرمایه اجتماعی بگذارد.

باید تمام ارگانها و دولتمردان در جهت توقف روند تخریب و ایجاد سرمایه اجتماعی حرکت کنند، چرا مرتب صحبت از کمبود بودجه و اعتبارات ارزی است؟

ما با داشتن همین مقدار امکانات می توانیم تولید و رفاه اجتماعی بیشتری را تولید کنیم که این مسأله فکر، عقل سلیم و برنامه ریزی موثر می خواهد ، باید شرایط خودمان را بشناسیم نه اینکه کتاب های غربی را جلوی خودمان باز کنیم و بخواهیم از غرب الگو بگیریم.

مهم نیست که ما چقدر ذخیره ارزی داریم، چقدر ذخایر نقتی داریم ،اگر سرمایه اجتماعی در حد بالایی باشد می تواند مسائل اقتصادی را حل کرد .اما متأسفانه وضعیت امروز ما مثل سایر کشورهای خاورمیانه است فکر می کنیم نفت داریم و لذا دیگر هیچ اهمیتی برای سرمایه اجتماعی قائل نیستیم و سالیان سال است که از آن غافل شده ایم. من چند سال پیش در یک مقاله ای به این نکته اشاره کردم که در تابع تولید غیر از سرمایه ونیروی کار،عوامل دیگری نیز وجود دارد که تعیین کننده است و قبلاً نسبت به برخی از آنها اشاره کردم.

اینها هیچکدام مقولاتی نیست که بتوان وارد کرد. اگر در جامعه ای این فاکتورها به وفور وجود داشته باشد تولید بگونه ای است و اگر اینها در جامعه مفقود باشند تولید بگونه دیگری خواهد بود. نکته جالب این جاست که تمام این فاکتورها روی یکدیگر اثر متقابل می گذارند و حاصل ضرب اینها همان سرمایه اجتماعی می شود. حال اگر یکی از اینها نزدیک به صفر بشود سرمایه اجتماعی را به شدت کاهش می دهد اما اگر یکی افزایش یابد کل سرمایه اجتماعی را افزایش داده است. به اعتقاد بنده کشورهای صنعتی پیشرفته قبل از اینکه به پیشرفت صنعتی نائل بشوند سرمایه اجتماعی انباشته کردند و به دلیل، همین حجم عظیم سرمایه اجتماعی بود که توانستند به موفقیت نایل آیند.بی جهت نیست که آدام اسمیت «پدرعلم اقتصاد سرمایه داری» هفده سال قبل از نوشتن کتاب «ثروت ملل» کتاب «فلسفه اخلاق» نوشته و استاد علم اخلاق بوده است.

اعتقاد به تخصص ، اعتقاد به کار جمعی ، تبعیت از قانون واقعا در آنجا قابل تعمق است. کار چهار نفر آنها در حکم کار پنج نفر در کشورهای دیگر است در حالیکه کار 4 نفر در ایران در حکم 3 نفر است. برای اینکه ما بجای این که کار یکدیگر را راه بیندازیم، باری را برداریم ،سنگی هم جلوی پای دیگران می گذاریم.

اینکه مادر ورزشهای دسته جمعی خیلی موفق نیستیم یک دلیلش به این برمی گردد که همکاری با یکدیگر را بلد نیستیم . در بازار خیلی معروف است که می گویند مهمترین سرمایه یک تاجر میزان اعتمادی است که نسبت به او وجود دارد . واقعا اگر فردی در بازار اعتماد دیگران را از دست بدهد ورشکست می شود.

یک زمانی در ایران می گفتند هر کالای پست و بی کیفیتی است مال ژاپن است،اما الان اینقدر وجهه ی ژاپنی ها خوب شده که با اینکه روی کالا نوشته ساخت انگلیس، باز مردم می گویند که آن کالا، ژاپنی است چون اصلا نمی توانند بپذیرند که ژاپن عقبتر از انگلیس باشد. این فضا واین تفکر همچنان در جامعه در حال رشد است و شما می بینید الان در تمام منازل ما حداقل دو تا سه کالای ژاپنی وجود دارد.اخیراًبه دلیل عیبی که در خودروهای ساخت ژاپن توسط خود بنگاه های تولیدی کشف شده، تصمیم گرفتند حدود 5/2 دستگاه از این خودروها را برای اصلاح از بازار خریداری کنند و به شرکت بازگردانند.آیا چنین روحیه ای در مدیران بخش دولتی و خصوصی ما وجود دارد؟

شما فکر می کنیداگر سالی ده درصد این معیارها در جامعه افزایش می یافت مثلا صداقت ووجدان کاری هر سال ده درصد بالا می رفت. آیا تغییری در وضع تولیدات کشور بوجود نمی آمد ؟

برخی از مهمترین مواردی را که ملات سرمایه اجتماعی را تشکیل می دهند ذکر کردم. راهکار پیشنهادی من ورود از مدخل همین موارد است که البته باید اذعان کنم که راهکاری سهل و ممتنع است ؛یعنی دگرگونی دراساس نحوه اداره کشور . معهذا آنقدر برای مشاغل جذابیت های مادی و معنوی قائل شده اند که پیشنهاد من عملی نمی باشد ولی راهی نیز جز این نداریم. برای ایجاد این ملات ضروت دارد که برای سرباز زدن از موارد بالا جریمه های سنگین و مطابق اثر اجتماعی آن، برای افراد تعیین شود.این را هم ذکر کنم که به این راحتیها نمی توانیم جبران مافات کنیم

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان