ماهان شبکه ایرانیان

دو همزاد معنوی در معرفت مهدوی

در این مقاله دو کتاب کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق و مکیال المکارم علامه سید محمد تقی اصفهانی و مؤلفان آن ها معرفی شده اند.

اشاره:

در این مقاله دو کتاب کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق و مکیال المکارم علامه سید محمد تقی اصفهانی و مؤلفان آن ها معرفی شده اند.

این دو کتاب در حوزة مهدویت دوقلوهای همزادی را تشکیل می دهند که هر کس بخواهد آگاهی هایی در این موضوع داشته باشد ناچار باید این دو کتاب را ببیند.

به مناسبت معرفی کتاب ها و مؤلفانشان تشرفاتی از صاحبان آن ها نیز آورده شده. اصلی ترین وجه اشتراک این دو کتاب در این است که هر دو به فرمان امام عصر(ع) تألیف شده اند.

در میان آثاری که در حوزة مهدویت و شناخت و معرفت آخرین حجت خدا، حضرت بقیةالله(ع) تا کنون تألیف شده دو کتاب بیش از سایر آثار مورد اعتنا بوده و به عبارتی درخشش و تابش دیگری دارد؛ یکی کتاب کمال الدین و تمام النعمة عالِم بزرگوار، شیخ صدوق(ره) از متقدمان و پیشینیان و دیگری کتاب مکیال المکارم فی فوائد الدعاء اللقائم(ع) اثر آیت الله شهید سید محمد تقی موسوی اصفهانی معروف به «فقیه احمدآبادی» از متأخران و معاصران. جالب آن که هر دو کتاب به امر مقدس و فرمان مبارک امام عصر(ع) تألیف شده اند و این درخشش و تابش خیره کننده را باید در همین نکته جستجو کرد. تردیدی نیست که رمز و راز عنایت به این دو کتاب و این دو همزاد معنوی گذشته از جامعیت و استحکام مطالب و شیوه های بدیع در تألیف آن دو، در این نکته است که هر دو مؤلف با پاکی و پارسایی و اخلاص و صفای باطن در پی فرمان امام خود به پا خاسته اند و در پی جلب رضایت او همة تلاش و توان خود را به کار بسته اند و آثاری چنین با برکت و مبارک برای دوستداران و منتظران حضرتش به یادگار گذاشته اند ـ خدای سبحان هر دو را پاداش نیکو دهد ـ .

ما در این مقاله نخست به معرفی کوتاهی از مؤلفان این دو کتاب پرداخته و آن گاه انگیزه تألیف این آثار را از زبان آنان ـ که در رؤیاهایی راستین به حضور حجت الله فی الأرضین(ع) شرفیاب شده اند ـ می آوریم و سرّ دلبران را از زبان خود ایشان نه از زبان دیگران به استماع می نشینیم.

شیخ صدوق (م 381ق.)

«صدوق» ـ به معنای بسیار راستگو ـ از بزرگ ترین شخصیت های جهان اسلام و از برجسته ترین چهره های درخشان دانش و دانایی و فضیلت و پارسایی است. در عظمت و جلالت قدر وی همین بس که او با دعای امام زمان(ع) به دنیا آمد و حضرتش او را «فقیه»، «خیر» و «مبارک» لقب داد. شیخ بزرگوار خود بارها با خوشحالی و افتخار از این موضوع یاد می کرد و می فرمود: «یعنی من به دعای حضرت صاحب الامر(ع) به دنیا آمدم.»

داستان ولادت

داستان تولد او، داستانی شیرین و دلنشین است که نشان از عنایت و توجه ویژة آن حضرت به ایشان از آغاز تولد است.

پدر شیخ ـ علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی ـ از بزرگ ترین فقیهان و عالمان روزگار خویش بود. جلالت شأن و بلندای مقام و رفعت منزلت وی تا بدان پایه بود که امام حسن عسکری(ع) طی نامه ای او را با اوصاف و القابی چون «شیخ»، «فقیه» و «معتمد خویش» خطاب قرار داده و توفیقات او را برای کسب رضای پروردگار درخواست کرده بود. جایی که امام معصوم(ع)، کسی را بستاید، جایی برای ستایش و تمجید دیگران باقی نمی ماند.1

او سنین بالای پنجاه را سپری می کرد و هنوز فرزندی نداشت لذا به همین منظور و به جهت استجابت دعای خویش به امام عصر(ع) متوسل می شود واز آن حضرت می خواهد که برای او دعا کند؛ به همین خاطر نامه ای به امام زمان(ع) نوشته و توسط فردی امین به نام محمد بن علی اسود، آن را به دست حسین بن روح (سومین نائب خاص حضرت در عصر غیبت صغری) می رساند و از او می خواهد که آن نوشته را به محضر آن حضرت برساند.

محمد بن علی اسود (سفیر امین) می گوید: «من پیغام و نامة علی بن حسین بن بابویه قمی را به نماینده خاص آن حضرت رسانیدم و وی پس از سه روز خبر آورد که آن حضرت برای ایشان دعا کرد و فرمود: «به زودی خداوند به او فرزندی مبارک عطا می کند که سرچشمة منفعت ها و خیر و برکت خواهد شد.»

اکنون باقی داستان را از زبان خود شیخ صدوق که آن را در کتاب کمال الدین و تمام النعمة در باب توقیعات آورده، می شنویم:

محمد بن علی اسود ـ رسانندة نامه ـ می گفت: پس از درگذشت محمد بن عثمان (دومین نائب خاص امام عصر(ع)، پدرت از من خواست تا از حسین بن روح (سومین نائب خاص) بخواهم تا مولای ما صاحب الزمان(ع) از خدای تعالی بخواهد که فرزند پسری به وی ارزانی کند. می گوید از او خواستم و او نیز امام را از آرزوی من آگاه کرد. حسین بن روح پس از سه روز به من خبر داد که امام(ع) برای او دعا کرده و فرمود: «به زودی فرزند مبارکی برای او متولد خواهد شد... و برای او بعد از او نیز فرزندانی خواهد بود»

محمد بن علی اسود می گفت: «من از فرصت استفاده کرده و برای خود نیز همین درخواست را کردم» اما امام(ع) اجابت نکرده و فرمود: «راهی برای آن نیست»

و همین طور که امام فرموده بود، اتفاق افتاد. تو متولد شدی اما برای من فرزندی به دنیا نیامد.

شیخ صدوق(ره) در ادامة داستان تولد خود می گوید:

بارها اتفاق می افتاد که محمد بن علی اسود مرا در مسیر مکتب می دید و اشتیاق فراوان مرا در یادگیری کتاب های علمی و حفظ آن ها می دید و می گفت: «این اشتیاق تو در طلب دانش عجیب نیست، زیرا تو به دعای امام عصر(ع) متولد شده ای.»2

رؤیای راستین در تألیف کتاب کمال الدین

کمال الدین و تمام النعمة جامع ترین و کامل ترین کتابی است که پیرامون اثبات وجود امام زمان(ع) و غیبت طولانی ایشان از نظر عقلی و نقلی نگاشته شده است. در این کتاب از آیات قرآنی و روایات معصومین(ع) و تاریخ انبیا به شیوه ای بدیع استفاده شده و طول عمر آن حضرت(ع) با برهان های عقلی و استدلال های نقلی با استناد به روایات معتبر اثبات شده و به اشکالات و شبهات، پاسخ های لازم و کافی داده شده است.

اعتبار و ارزش این کتاب، گذشته از جامعیت و استحکام مطالب، به خاطر نزدیکی زمان تألیف آن با آغاز غیبت حضرت مهدی(ع) است؛ زیرا این کتاب در سال 352 ه‍. .ق. یعنی زمانی که هنوز سن مبارک آن حضرت به یک صد سال نرسیده بود، تألیف شده است و نکتة دوم آن که این کتاب ـ چنانکه مؤلف در مقدمة آن آورده ـ به امر ولی عصر(ع) صورت تألیف پذیرفته است.

شیخ بزرگوار در مقدمة کتاب انگیزة نگارش آن را چنین ذکر می کند:

چون آرزویم در زیارت علی بن موسی الرضا(ع) برآورده شد و به نیشابور برگشتم و در آن جا اقامت گزیدم متوجه شدم بسیاری از شیعیان در امر غیبت حیرانند و دربارة قائم(ع) در اشتباه هستند. از راهِ راست برگشته و به رأی و قیاس روی آورده اند.

پس با یاری از اخبار وارده از پیامبر اکرم(ص) و امامان مکرم(ع) تمام تلاش خود را در ارشاد ایشان به کار بستم تا آنان را به راهِ راست و صراط و صواب هدایت کنم. تا اینکه شیخی بزرگوار از دانشمندان قم ـ که اهل فضل و دانش بود ـ از «بخارا» بر ما وارد شد و من از دیرزمانی شیفتة دیدار و آرزومند ملاقاتِ او بودم؛ زیرا او شخصی دیندار و راست کردار بود ـ و او شیخ نجم الدین ابو سعید محمد بن حسن بن محمد بن احمد قمی بود ـ و پدر من از جد او روایت می کرد و دانش و عمل و پارسایی و عبادت او را می ستود.

روزی در اثنای گفت وگو، سخنی از یکی از فیلسوفان و منطقیان بزرگ بخارا نقل کرد که آن سخن، او را دربارة حضرت مهدی(ع) حیران و سرگردان کرده و وی را به خاطر درازای غیبت به شک و تردید انداخته بود.

من در [پاسخ] فصولی چند دربارة اثبات وجود آن حضرت یادآور شده و اخباری از پیامبر اکرم(ص) و پیشوایان دین(ع) دربارة غیبت آن حضرت روایت کردم که او بدان اخبار و سخنان آرامش از دست رفتة خود را بازیافت و شک و شبهه از وجودش برطرف گردید و سخنان و احادیث صحیح را به گوش قبول و تسلیم پذیرفت و در پایان از من خواست که در موضوع غیبت کتابی برایش تألیف کنم. من نیز خواهش او را پذیرفتم و به او وعده دادم چنانچه خداوند زمینة بازگشت مرا به وطن خود ـ شهر ری ـ فراهم کند به خواستة او اقدام نمایم و آرزوی او را عملی سازم. در این میان شبی دربارة خانواده و فرزندان و برادران و نعمت هایی که در شهر ری بازگزارده بودم، اندیشه می کردم، که ناگاه خواب مرا در ربود، در خواب دیدم گویی درمکه هستم و گرد خانة خدا طواف می کنم. در دور هفتم به «حجرالاسود» رسیدم و آن را اسطلام کرده و می بوسم و این دعا را می خوانم: یعنی: «این امانت من است که آن را ادا می کنم و پیمان من است که آن را تعهد می کنم تا تو به وفای عهد من شهادت دهی».

در این هنگام مولای خود حضرت قائم(ع) را دیدم که بر در خانة خدا ایستاده است. من دلباخته و پریشان خاطر به او نزدیک شدم. آن حضرت به چهرة من نگریست و راز درونم را دانست. بر او سلام کردم و او پاسخم را داد. آن گاه فرمود: «چرا دربارة غیبت کتابی تألیف نمی کنی تا اندوهت را برطرف سازد؟»

عرض کردم: «ای پسر رسول خدا! پیش تر رساله هایی دربارة غیبت تألیف کرده ام». فرمود: «نه به آن سبک و روش». اکنون تو را امر می کنم که دربارة غیبت کتابی تألیف کنی و غیبت پیامبران را در آن بازگویی.»

سپس آن حضرت رفت و من بیدار شدم و تا سپیده به دعا و گریه و درد دل کردن و شکوه نمودن پرداختم و چون صبح شد تألیف این کتاب را آغاز کردم تا امر ولی و حجت خدا(ع) را انجام داده باشم...3

آیت الله شهید سید محمد تقی موسوی اصفهانی

مرحوم آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی معروف به «فقیه احمدآبادی» در سال 1301 ق.) در اصفهان در خانواده ای اهل علم و فضیلت که نسل اندرنسل از عالمان دین بودند به دنیا آمد و در سال 1348 ق. در سن 47 سالگی به توطئة یکی از سران فرقة ضالة بهاییت با خوراندن زهر کین به شهادت رسید.

در دوران عمر کوتاه اما پربرکتش حدود هفده جلد کتاب و رساله نگاشت که از میان آنها چهار جلد پیرامون حضرت مهدی(ع) و غیبت و انتظار و وظایف منتظران می باشد.

فقیه احمدآبادی در ده سالگی بر نصاب الصبیان شرح نوشت و در پانزده سالگی کتاب ایضاح الشبهات را نگاشت و در بیست و پنج سالگی کتاب ابواب الجنات فی آداب الجمعات را تألیف کرد و سرانجام در سن سی سالگی به فرمان امام عصر(ع) اثر ارزشمند خود را درباره آن حضرت(ع) و وظایف منتظران و دعا برای آن وجود شریف آغاز کرد و تا پایان عمر به تحقیق و تألیف و تکمیل آن اهتمام و اشتغال داشت.

دربارة کیفیت شهادت آن سید بزرگوار در کتاب نگاهی به زندگانی جهانگیرخان قشقایی به نقل از شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر چنین آورده شده است:

سید شهید در ماه رمضان المبارک 1348 ق. به علت کسالت، در بیمارستان انگلیسی ها بستری شدند و در آن جا تحت عمل جراحی قرار گرفتند شب 25 ماه مبارک، متصدی بیمارستان که از سران فرقة ضالة بهاییت بود و «سر الله خان» نام داشت، همة بستگان و اطرافیان آن مرحوم را از اتاق بیرون کرده و سمی را که در استکان داشته به ایشان می خوراند، اطرافیان و دامادهایشان در آن لحظة آخر از [پشت در اتاق] می شنوند که آن سید بزرگوار پیوسته صدا می زده: حبیبی یا حسین! از داماد ایشان «مرحوم حضرت آیت الله سید مرتضی موحد ابطحی» منقول است که «سید شهید در حالی که در بیمارستان بستری بودند، می فرمودند: «بناست حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) تشریف بیاورند.»4

همچنین فرزند ایشان سید محمد موسوی اصفهانی ـ در مقدمة کتاب نور الأبصار در این باره آورده اند:

او ستاره ای درخشنده بود که با طلوع خود دل ها را مجذوب خویش نمود، ولی افسوس که زود غروب نمود و سرانجام با توطئة دشمنان دین و نوشیدن زهر کین به وسیلة یکی از اعضای فرقة ضالة [بهاییت] به شهادت رسید و در ماه مهمانی پروردگار به ضیافت الهی نائل گشت.5

نگاهی کوتاه و گذرا بر زندگانی این دلباخته و شیفتة حضرت بقیةالله و قضایای تشرفات ایشان ـ که ما به سه مورد آن در این مقاله اشاره می کنیم ـ آدمی را به خوبی به این نکته واقف می سازد که آن سید شهید و علامة فقید مورد عنایت و کرامت حضرات معصومین(ع) به ویژه حضرت مهدی(ع) بوده و آن بزرگوار توجهی مخصوص به آن مرحوم داشته و وی نیز ارتباطی وثیق و اتصالی عمیق با ساحت مقدس مهدوی(ع) داشته است.

مکیال المکارم

مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع) بنا بر آنچه که سید محمدعلی روضاتی در مقدمة کتاب درباره آن نگاشته اند: «کتابی است ارزنده، ابتکاری و مهم. مؤلف بسیاری از مطالب مربوط به عقیدة مهدویت و موضوع حضرت حجت(ع) را تحت عنوان «دعا برای آن حضرت و تضرع به درگاه الهی برای حفظ وجود شریف امام عصر(ع) از ناملایمات و آفات» مورد بررسی قرار داده است».

این کتاب مشتمل بر بحث های مختلف و بسیار با اهمیت در زمینه های فقه، حدیث، کلام، رجال، تفسیر و حتی فلسفه و ادبیات است که با اسلوبی بدیع و سبکی جالب و نتیجه گیری هایی درست همراه می باشد.

در این کتاب با دلایل عقلی و نقلی ثابت شده که دعا برای امام عصر(ع) از مهم ترین وسائل برای رسیدن به مراحل عالی کمال و نیل به درجات برجستة معنوی است و آثار دنیوی بسیاری را نیز در پی دارد.

این اثر به شهادت صاحب نظران، از نظر جامعیت و ژرف اندیشی و بهره گیری از علوم عقلی و نقلی و استنباطات دقیق و اجتهادات عمیق از آیات و روایات بی نظیر بوده و به خوبی می توان دست عنایت مولا که مؤلف را هدایت و دلالت می کند، دید.

آیت الله صافی گلپایگانی (ازمراجع عظام تقلید) دربارة این کتاب می نویسد:

این کتاب گویای حوصلة فراوان مؤلف و گستردگی تحقیق و تفکر و تلاش اوست و در موضوع خود بی نظیر است و جز این کتاب، در موضوع مهدویت و آداب دعای بر حضرت مهدی(ع) و فواید آن، کتابی سراغ ندارم.6

داستان تألیف کتاب

مؤلف بنا به آنچه که در مقدمة کتاب آورده، انگیزه تألیف کتاب را چنین می نویسد:

ما نمی توانیم حقوق آن حضرت را ادا نماییم و شکر وجود و فیوضاتش را آن طور که شایسته است به جای آوریم. [پس] بر ما واجب است آن تعداد از ادای حقوق آن حضرت را که از دستمان ساخته است انجام دهیم، و بهترین امور در زمان غیبت، انتظار فرج آن بزرگوار و دعا کردن برای تعجیل فرج او، و اهتمام به آنچه مایة خشنودی آن جناب و مقرب شدن در آستان او است. و من در باب هشتم کتاب ابواب الجنّات فی آداب الجمعات هشتاد و چند فایده، از فوائد دنیوی و اخروی دعا کردن برای فرج آن حضرت(ع) را ذکر کرده بودم اما بعد به فکر افتادم که کتاب جداگانه ای در این باره بنگارم که آن فواید را در برگیرد، و به سبک جالبی آن را به رشتة تحریر درآوردم. اما حوادث زمان و رویدادهای دوران و ناراحتی های بی امان، مانع از انجام اینکار می شد، تا این که کسی را در خواب دیدم که با قلم و سخن نتوان او را توصیف نمود؛ یعنی مولا و حبیب دل شکسته ام و امامی که در انتظارش هستیم او را به خواب دیدم که با بیانی روح انگیز چنین فرمود: «این کتاب را بنویس و عربی هم بنویس و نام او را مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع) بگذار!»

همچون تشنه ای از خواب بیدار، و در پی اطاعت فرمانش شدم ولی توفیق یاریم نکرد، تا این که در سال گذشته 1330 ق. به مکة معظمه سفر کردم و چون در آن جا بیماری وبا شیوع یافت، با خداوند عزّوجلّ عهد بستم که هر گاه مرا از گرفتاری ها نجات دهد و بازگشتم را به وطن آسان گرداند تألیف کتاب را شروع نمایم. پس خداوند بر من منت نهاد و مرا به سلامت به وطن بازگرداند، پس به تألیف کتاب اقدام نمودم تا به عهدی که با خداوند بسته بودم، عمل کرده باشم...7

مرحوم مؤلف به مناسبت هایی در کتاب به دو مورد دیگر از تشرفات خود به محضر امام زمان(ع) و سبب اتصال زمین و آسمان اشاره کرده که آن را برای روشنی چشم شیعیان و شیفتگان و منتظرانش می آوریم:

تشرف اول

«در یکی از سال های گذشته، قرض هایم بسیار و احوالم سخت شد در این حال ماه رمضان هم فرا رسید، پس به آن جناب توجه کردم و در سحرگاه یکی از شب ها حاجتم را بر آن حضرت عرضه داشتم، وقتی نماز صبح را در مسجد به جا آوردم، به منزل برگشتم و خوابیدم.

در خواب به دیدار آن جناب شرفیاب گشتم، آن حضرت به زبان فارسی به من فرمودند: «قدری باید صبر کنی، تا از مال خاصِ دوستان خود بگیریم و به تو برسانیم.

وقتی از خواب بیدار شدم فضا را معطر یافته و غم و اندوه از من دور شده بود، چند ماهی نگذشته بود که از متدینان برای من وجوهی آورد که به وسیله آن قرض هایم را ادا کردم و به من گفت: «این از سهم امام(ع) است».8

تشرف دوم

سید شهید و علامة فقید در جلد اول مکیال المکارم تشرفی دیگر را این چنین روایت می کند: «شبی در خواب دیدم امام عصر(ع) به همراه یکی از پیامبران بنی اسرائیل به خانه ای که در آن ساکن هستم، وارد شدند و به اتاق من که رو به قبله است تشریف آورده، و به بنده فرمودند که مصائب مولای شهیدمان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را بخوانم.

[من هم] امر مطاعش را امتثال کردم و آن حضرت روبه روی من به حالت استماع نشست.

چون ذکر مصیبت را به پایان بردم، ابتدا به طرف کربلا به زیارت سید الشهداء(ع) پرداختم و آنگاه به سمت طوس، زیارت حضرت ابوالحسن امام رضا(ع) را خواندم و سرانجام رو به سوی حضرتش زیارت مولایم حضرت حجت(ع) را به جا آوردم.

چون زیارت ها را به پایان رسانیدم و آن حضرت خواستند که تشریف ببرند، آن پیامبر بنی اسرائیل ـ که همراه ایشان بود ـ از سوی آن جناب وجهی را به من داد که مبلغ آن را ندانستم و بعد از نظر من پنهان شدند.

فردای آن شب، یکی از علمای بزرگوار را دیدار کردم و او به من مبلغ قابل توجهی داد که همچون باران بهاری پربرکت بود. پس با خود گفتم: «این تأویل خوابی است که پیشتر دیدم.»

پس از این خواب، آن قدر برکت های باطنی و علوم کامل پنهانی و معارف ایمانی و الطاف ربانی به من عنایت شد که زبان خامه از بیان آن ناتوان است.9

سخن را با درود بر روان آن دلباختة مهدی(ع) و سفارشی از او در کتاب مکیال المکارم به پایان می بریم:

ای برادران من، بر شما باد که در اطاعت و خدمت آن جناب سعی و کوشش کنید و آن نعمت بزرگ و موهبت سترگ را سپاسگزاری نمایید و یاد آن حضرت را با طولانی شدن مدت آن فراموش نکنید...10.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان