چکیده:
در آغاز مصاحبه، با ارائه تعریفی از مفهوم انحراف اجتماعی و ابعاد آن، تمایز میان رفتارهای ناسازگار با رفتارهای غیرعادی بررسی شده است، در ادامه، برخی ازعلل ایجاد و گسترش معضل انحرافات اجتماعی در حکومت دینی تبیین می شود، سپس با تأکید بر عوامل فرهنگی نظیر ظاهر گرایی به جای توجه به محتوای عمل، عدم حساسیت فرهنگی از سوی مسئولین، اباحه گری، تغییر ارزش ها و عدم نهادینه شدن ارزش های اسلامی و ایجاد فضای آنومیک و فقدان تعهد اخلاقی … پیشنهاداتی جهت پیشگیری و مواجهه با انحرافات اجتماعی ارائه می گردد.
واژگان کلیدی:
انحرافات اجتماعی، حکومت دینی، وضعیت فرهنگی، باورها، ارزش ها، اباحه گری، آنومی.
دکتر عماد افروغ، محقق، نویسنده و عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس می باشند. ایشان تاکنون مقالات متعددی را در مجلات تخصصی و همایش های مختلف ارائه کرده اند. همچنین دارای تألیفات مختلفی می باشند که عبارتند از: فضا و نابرابری اجتماعی - نگرشی دینی و انتقادی به مفاهیم عمده سیاسی - فرهنگ شناسی و حقوق فرهنگی - چشم اندازی نظری به تحلیل طبقاتی و توسعه - چالش های کنونی ایران - هویت ایرانی - رنسانسی دیگر - ترجمه کتاب قدرت، نگرش رادیکال.
تعریف جامعه شناسان از انحراف یا کجروی اجتماعی چیست؟
جامعه شناسان در تعریف کجروی دو بعد ذهنی و عملی (رفتاری) را مورد توجه قرار می دهند. در بعد ذهنی گفته می شود که نظام اجتماعی دارای هنجارها و الگوهای رفتاری مقبول است که هرگونه فاصله ذهنی از این هنجارهای متعارف و مورد قبول جامعه، انحراف یا کجروی نامیده می شود، ولی در بعد عملی، با رفتارهایی انحرافی مواجه هستیم. رفتارهایی که با نظام هنجاری و الگوهای رفتاری جامعه منطبق نیست. نکته قابل تأمل آن که، هنجارهای اجتماعی الزاماً هنجارهای عام نیستند و می توانند هنجارهای مربوط به گروه های مختلف باشند. ممکن است هنجاری در یک گروه، هنجار باشد و در گروه دیگر هنجار تلقی نشود. لذا در بحث انحرافات اجتماعی نباید هنجارهای غالب یا هنجارهای گروه مسلط را هنجارهای عام تلقی نمود. هنجارهای عام، برآیند جمعی هنجارهای انواع خرده فرهنگ ها می باشد، یعنی هنجارهایی که افراد و گروه ها در آن سهیم هستند. در برخی موارد به این نکته توجه نمی شود و هنجارهای یک قشر، هنجارهای عمومی جامعه محسوب می گردد. معمولاً این خطا در بررسی مسائل اجتماعی مشاهده می شود.
در بعد عملی انحراف، باید بین «رفتارهای ناسازگار» و «رفتارهای غیر عادی» تفاوت قائل شویم. رفتارهای غیر عادی، رفتارهایی می باشند که با هنجارهای اجتماعی منطبق نیست، هر چند نظم هنجاری جامعه را نفی نمی کند، یعنی اگرچه رفتار با هنجارهای جامعه همخوانی ندارد، اما فرد نظم هنجاری جامعه را قبول دارد. اغلب کجروی ها را این گروه از افراد مرتکب می شوند. مانند فردی که مشروب می خورد، سیگار می کشد، اما هرگز به فرزندش توصیه نمی کند که او نیز این کار را انجام دهد. در واقع او این عمل خلاف را آگاهانه انجام می دهد و در واقع ملتزم به رعایت قواعد اجتماعی نیست.
در رفتارهای ناسازگار، فرد می خواهد طرحی نو دراندازد و نظم رفتاری و هنجاری جدیدی را تعریف کند، مانند رفتار افراد انقلابی که در هر جامعه ای ارزش های غالب را قبول ندارند و می خواهند آرمان ها و ایده های جدیدی را طرح کنند که با هنجارهای اجتماعی سازگار نیست. به هر حال، در مورد رفتارهای غیرعادی همان گونه که اشاره شد ممکن است فرد ارزش ها و الگوهای رفتاری و هنجارهای جامعه را پذیرفته باشد، اما رفتاری مطابق با آن هنجارها نداشته باشد. در این شرایط، جامعه شناسی موظف است به این مسائل پاسخ گوید که چه عواملی در شکاف بین ارزش و رفتار مؤثر بوده است؟ آیا تمامی کسانی که دچار انحرافات اجتماعی هستند، نظم ارزشی جامعه را قبول ندارند؟! یا آنکه در مقابل شرایط اجتماعی این گونه واکنش نشان می دهند؟ آیا آنها می خواهند بدین وسیله انزجار خود را از وضعیت حاکم نشان دهند؟!
آیا فرم گرایی می تواند در گسترش انحراف از ارزش های اسلامی مؤثر باشد؟
نکته ظریف دیگر در مسئله انحرافات اجتماعی این است که نباید فرم با محتوا خلط شود و به محض رؤیت یک فرم غیر عادی، قضاوت شود که این فرد منحرف است، به طور مثال نباید با رؤیت بد حجابی فرد قضاوت کنیم که او اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارد. متأسفانه در سال های اول انقلاب دچار فرم گرایی هایی شدیم که آثار و پیامدهای منفی بسیاری به همراه داشت. به طور نمونه با محدود شدن حکم واجب «امر به معروف و نهی از منکر» به فرم و ظاهر افراد، اولاً در حق مردم و ثانیاً در حق این فریضه جفا گردید. زیرا نظام حکومتی، دارای ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی است و در این ابعاد، نیازمند امر به معروف و نهی از منکر هستیم، اما فرم گرایی موجب می شود تا اذهان به جای پرسش در مورد سیاست های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به برخورد با افرادی معطوف شود که شاید خودشان هم به نفس عمل خویش آگاه نباشند.
امام (ره)در تحریر الوسیله «امر به معروف و نهی از منکر» را یک نظام حکومتی می دانند، حتی فریاد سیاسی و فریاد اقتصادی را نوعی امر به معروف و نهی از منکر می دانند.
چه بسا افرادی که به واسطه همین فرم گرایی، ظاهر را مطلوب جلوه دادند، ولی در افکار و اعتقادات خویش سست بودند و این مشکلات زیادی را به همراه آورد.
منطبق با یک نگاه جامعه شناختی، فرهنگ، مشتمل بر جهان بینی، ارزش ها، الگوهای رفتاری و نمادهاست. اهمیت و وزن جهان بینی، بیشتر از بقیه عناصر است. لذا نباید نماد را که معرف لایه های زیرین فرهنگ می باشد، با جهان بینی همسنگ نمود. ما باید محتوا و جوهر را واحد دانسته و قالب را متعدد در نظر بگیریم. نباید به این دلیل که محتوا واحد است، به دنبال قالب واحد هم بود.
اما متأسفانه در طول دوران پس از انقلاب به فرم توجه شد و محتوا فراموش گردید. در حالی که در هر عصری، باید قالب خاص آن را تعریف و «باز تولید» نمود. در مورد «حجاب» یک تعریف جوهری وجود دارد. حجاب یعنی پوشش، وزانت، متانت؛ ولی همین جوهر واحد، قالب های مختلفی دارد، به طوری که برای مثال، پوشش در کشورهای لبنان، پاکستان و ایران با هم متفاوت است.
اگر یک قالب خاص را تعیین کنیم، آنگاه فرد آن قالب را نپسندد، واکنش نشان خواهد داد. به علاوه، من معتقدم نباید افرادی را که قالبشان متناسب نیست و حد شرعی را رعایت نمی کنند، به بی اعتقادی محکوم نمود.
حکومت اسلامی در اصلاح باورها و نهادینه کردن ارزش ها چه وظیفه ای دارد؟
دستیابی به این هدف، خیلی آسان و سهل نیست و با صدور بخشنامه و دستورالعمل میسر نمی شود و نیازمند روش های غیر مستقیم است. به طور مثال اگر نیازهای اقتصادی فرد تأمین گردد، کرامت انسانی او حفظ شود و به عزت نفس او ارج نهاده شود، به طور غیر مستقیم تأثیر خواهد گذارد. وظیفه حکومت اسلامی یک بعدی نیست تا به امور سیاسی محدود شود و از مسائل فرهنگی و نیز از تأمین نیازهای معیشتی و امنیتی غافل گردد. اصولاً وجه ممیزة حکومت دینی از سایر حکومت ها، وظیفه فرهنگی آن است. حضرت علی (ع) در یکی از مأموریت هایی که به مالک اشتر می دهند، بیان می کنند که در کنار جهاد با کفار و عمران بلاد و اخذ مالیات، باید به اصلاح فرهنگی و تهذیب افراد بپردازد. اما اینک احساس این وظیفه در ذهنیت دولتمردان چندان پررنگ نیست.
برخی معتقدند امروزه دینداری جوانان روز به روز کاهش می یابد و نرخ انحرافات اجتماعی در حال افزایش است. نظر حضرتعالی چیست؟
به نظر بنده، اتفاقاً برعکس است، یعنی دینداری به شدت در حال افزایش است. تحقیقات نشان می دهد بر خلاف تصوری که از جوانان ارائه می شود، باور و اعتقاد دینی آنها بالا است و اغلب آنها نماز می خوانند و روزه می گیرند. شاید گفته شود که اینها مظاهر فردی و شخصی دین است و جوانان، دین را در عرصه خصوصی قبول دارند؛ ولی اینطور نیست. تعلق سیاسی و دینی آنها در حد بسیار بالایی می باشد. پیمایش ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشان می دهد که دینداری مردم در لایه های زیرین یعنی اعتقاد، باورها و ارزش ها بسیار بالا و در حدود 94 تا 98درصد و در بُعد انجام مناسک دینی هم در حد بالا و 75 درصد است. ضمن این که میل به دینداری فردی هم افزایش یافته است. تحقیق دوره دکترای یکی از دانشجویان نشان می دهد که اعتقاد به اصل نظام و دین و التزام سیاسی خیلی زیاد می باشد، اما افراد دچار آنومی (یا بی قاعدگی) شده اند. در این شرایط نخبگان رسمی و غیر رسمی در عرصه سیاسی، چندان پایبند به باورها و هنجارهای اجتماعی نیستند. در شرایط آنومی، نظم هنجاری سنتی به خاطر سیاست های مسئولان از هم پاشیده و نظم هنجاری و ارزشی جدیدی جایگزین نگردیده است، تا افراد را از بیرون به یکدیگر وصل کند. افراد احساس می کنند که نظم هنجاری وجود ندارد تا جامعه را کنترل و نظارت نماید و جامعه رها شده است. جامعه شناسان معتقدند که آنومی سه شاخه اصلی دارد:
اول: وزن هنجاری وجود ندارد تا مردم، به رعایت هنجار اجتماعی ملتزم باشند و دچار رفتار غیرعادی نشوند.
دوم: بین هنجارها سازگاری نیست، هنجارها همدیگر را تأیید نمی کنند.
سوم: گروههای مرجع به هنجارها التزام ندارند.
وقتی فضای آنومیک به خاطر عدم التزام به هنجارها رشد کرد و افراد مشاهده کردند که اهداف نظام و انقلاب محقق نمی شود، همین افرادی که خودشان مسئولین را انتخاب کرده اند، تصمیم خواهند گرفت که آنها را کنار بگذارند. زیرا در آن زمان بر حسب وظیفه شرعی در انتخابات شرکت کردند و امروز به دلیل آنکه این افراد در وظایفشان کوتاهی می کنند، آنها را کنار خواهند گذارد.
همانطور که گفتیم همین تحقیق دکترا نشان می دهد که میزان هویت دینی و هویت ملی جوانان ایرانی، خیلی بالا است. حتی در گویه های صریح، نظیر اینکه «آیا خوشحالید که در نظام جمهوری اسلامی زندگی می کنید؟» پاسخ مثبت بوده است، یا احساس تعلق دینی با پاسخگویی به این گویه که: «از اینکه فردی مذهبی هستم، احساس رضایت می کنم» در حد بالایی بود.
نقش منفی خانواده ها را در انحرافات اجتماعی چگونه ارزیابی می کنید؟
خانواده رکن اصلی و حیاتی جامعه است. اگر خانواده وظیفه تربیتی خود را به خوبی انجام ندهد یا به انواع مشکلات آلوده شود، دیگر امیدی به فلاح و رستگاری جامعه نیست. متأسفانه امروزه خانواده های ایرانی یا از روی به اصطلاح ضرورت کارکردی و یا به دلیل باور عمیق به نظام جمهوری اسلامی، مسئولیت و تکالیف خود را بر دوش دولت (مدرسه، نظام و …) گذارده اند و حساسیت فرهنگی لازم را ندارند و بر رعایت هنجارها و سنت های مقبول جامعه نظارت نمی کنند. شواهد حاکی است، به میزانی که خانواده زمان و انرژی بیشتری را صرف تربیت فرزند کند، اعضای خانواده کمتر به سوی انحرافات کشیده می شوند. لذا باید سطح آگاهی خانواده ها را افزایش داد. یک بعد پیشگیری، همین اطلاع رسانی به خانواده ها می باشد.
علل وجود انحرافات اخلاقی نظیر روابط ناسالم و نامشروع در جامعه اسلامی ایران چیست؟
این نوع از انحرافات همانند هر نوع انحراف اجتماعی دیگر، می تواند علل و ریشه های فرهنگی، اقتصادی و … داشته باشد.
اولین و مهمترین علت این نوع انحرافات، عدم وجود فرصت و زمینه مناسب ازدواج برای جوانان است؛ در حالی که در قانون اساسی ایجاد تمهیدات لازم برای ازدواج نظیر اشتغال مولد و مسکن، جزئی از وظایف دولت است. قانون اساسی ایران، در مسائل اقتصادی، از دولت نامحدود بالقوه با گرایش به دولت حداکثر تبعیت می کند. در برخی از کشورها از جمله انگلیس که از دولت محدود نیز تبعیت می کند، برای متقاضیان ازدواج، خانه هایی به قیمت نازل واگذار می شود. زیرا غریزه جنسی برای تأمین بقاء و بازتولید نسل ضروری است و باید در قالب تشکیل خانواده اطفاء شود. اما در شرایط کنونی که شبکه شهری کشور، شاهد مادر شهری نظیر تهران است و امکانات در حد نیاز وجود ندارد و هزینه خرید مسکن واجاره بهای آن بالاست و ساختار شهری نیز به گونه ای است که سیل جمعیت به دلائل مختلف به ویژه اقتصادی به سوی این شهر سرازیر است؛ آیا یک جوان می تواند به فکر تشکیل زندگی مستقل باشد؟! مسلم است که اکثریت جوانان با وجود چنین مشکلاتی قادر به انجام چنین خواسته ای نیستند، اما غریزة جنسی آنها به دلیل فطری بودن به دنبال راهی است تا اطفا شود، حتی اگر شرایط (شغلی، مسکن …) برای تأمین شرعی و عرفی این نیاز فراهم نباشد؛ از سوی دیگر حساسیت های فرهنگی هم رنگ باخته است، در نتیجه مثلث عشق که باید یک ضلع آن انس، یک ضلع آن تأمین نیاز جنسی و یک ضلع تعهد (ازدواج در قالب خانواده) باشد، به علت ضعف و فقدان تعهد، دو ضلعی می شود و بازار فساد رونق می گیرد.
ضعف یا حتی فقدان اخلاق جنسی عامل دیگری است که از سیاست های غلط اقتصادی و شکاف طبقاتی ناشی شده است. افراد نوکیسه ای که یک شبه ره صد ساله پیموده اند و طبقه اقتصادی اجتماعی آنها تغییر کرده و به نان و نوایی رسیده اند، در این انحرافات غوطه ورند. حتی افراد متأهل و البته تنوع طلب هم به گونه ای در این گرداب و منجلاب فرورفته اند. زیرا به دلیل دلالی و رابطه قدرت ثروت، تمکّن مالی برخی از افراد یکباره افزایش یافته است، از سوی دیگر حساسیت فرهنگی هم وجود ندارد، لذا آن اتفاقی که نباید شاهد آن باشیم، رخ داده است.
عامل دیگر تمرکز گرایی است. امروزه سیاست های اقتصادی که وجه عدالت گرایانه ندارد، روز به روز شکاف طبقاتی را دامن می زند و پیش بینی می شود که در سال های آتی شاهد جنبش های اقتصادی باشیم. وقتی مردم به عمق شکاف طبقاتی آگاهی یابند، احتمال وقوع جنبش اقتصادی زیاد است.
اباحه گری نیز عامل دیگر است. عده ای در شرایط کنونی در جامعه اسلامی، فقدان حساسیت های فرهنگی را افتخار دانسته و مظهر جامعه مدنی می شمارند. یعنی در این وضعیت نه تنها آموزش دهی و آگاهی رسانی دینی وجود ندارد، بلکه حتی اباحه گری از سوی دولت دینی ترویج می شود!! و این اسفناک است.
مردم می پندارند چون دولت، دولتی دینی است و هر کاری که انجام می دهد، مباح است؛ لذا اگر فعلی که در جامعه مذموم و ناپسند است، از سوی دولت انجام شود، دیگر در نظر مردم، آن فعل، عادی و بهنجار تعریف خواهد شد. چه بسیار نوارهای موسیقی که چون مجوز دولتی دارد، مجاز شمرده شده است، در حالی که قبلاً از نظر عرفی مذموم بوده است. این کار، نوعی اباحه گری است. اگر حکومت دینی اباحی گری را دامن بزند، در دراز مدت مردم از حکومت دینی فاصله می گیرند و به دنبال دینداری شخصی خودشان می روند.
اگر انحرافات اجتماعی با دیدگاه کارکردگرایی تبیین شود، این نگرش چه پیامدی دارد؟
از آنجا که در دیدگاه کارکردگرایی، در تبیین انحرافات اجتماعی به «علل» توجه نمی شود، بلکه معطوف به «کارکرد این وضعیت» است، لذا در مقابل این سوال که چرا فحشاء وجود دارد؟ پاسخ داده می شود که کارکرد و فایده دارد. این یک خلط روش شناختی است. در واقع سؤال از «علت» است، اما پاسخ در مورد «نتیجه» می باشد. این نوع نگرش باعث اشاعه و افزایش مفسده در جامعه می شود. اما در نگرش انتقادی، در تبیین انحرافات اجتماعی به ریشه ها و علل توجه می گردد و بیان می شود که باید ریشه ها را خشکاند و سرمنشاء انحرافات را از بین برد، نه اینکه به کارکرد آن توجه نمود. در بحث کارکرد هم باید توجه نمود که کارکرد مثبت برای چه کسی مطرح می شود. برای کسی که معتقد به اباحه گری و اشاعه فحشا است؟ یا برای کسی که محکوم روابط کجرو است و از سر فقر فرهنگی و اقتصادی «خود فروشی» می کند؟ آیا نباید به کارکرد منفی انحرافات که خانواده ها را از هم فرومی پاشد و نسلی را به نابودی اخلاقی می کشد، توجه نمود؟!
جهت پیشگیری و کنترل انحرافات اجتماعی چه اقداماتی ضروری است؟
هر چند در این زمینه پیشنهادات بسیار است، اما به اختصار به این موارد اشاره می کنم:
در کشور ایران توسعه شهری به قیمت نادیده انگاشتن توسعه روستایی دنبال گردید، لذا نیرویی که باید در محل خود فعالیت می نمود، به سوی شهرها مهاجرت کرد. امروزه اکثر انحرافات را افراد مهاجر انجام می دهند، لذا باید روند مهاجرت را معکوس نمود و سیاست های کلانی را در زمینه توسعه مناطق روستایی تدوین کرد، نباید تمام خدمات، امکانات، برنامه ها در تهران و «شهرهای اصلی» تمرکز یابد، اگر این کار انجام شود، یک فرد روستایی که عمری به مکان سکونتش تعلق داشته است، آن را رها نخواهد کرد تا در جایی زندگی کند که احساس غریبی می کند. همچنین اقتصاد باید از تمرکز بر محور نفت نجات یابد و رابطه قدرت - ثروت که با این تمرکزگرایی عجین شده است، خاتمه یابد.
باید وظایفی که در قانون اساسی در جهت تسهیل شرایط ازدواج و نهاد خانواده و حفظ حرمت خانواده بر عهده دولت می باشد، به طور جدی دنبال شود. نباید با شعار جامعه مدنی و حقوق سیاسی، احقاق حقوق اجتماعی مردم را به تعویق انداخت. باید از شعار به سوی عمل حرکت کرد. اما اجرا و عمل مستلزم استراتژی، اندیشه و برنامه ریزی است، اگر این اتفاق نیفتد، بحران مشروعیت در نظام ایجاد می شود. اگر مردم مشاهده کنند که مسائل کلیدی مسئولان با دغدغه اصلی مردم تفاوت دارد، حقانیت نظام و مشروعیت آن زیر سؤال می رود.
ضروری است نسبت به عواقب و پیامدهای مسائل فرهنگی حساس بود و متعاقباً مردم را هم حساس نمود. نباید با توجیهاتی کودکانه نظیر اینکه: به دلیل فشارهای اقتصادی، نباید بر مسائل فرهنگی پافشاری نمود، اوضاع فرهنگی جامعه اسلامی را نابسامان کرد. آیا مفهوم آزادی در جامعه اسلامی، باید شبیه تعریف این مفهوم در نظام سرمایه داری (اختلاط زن ومرد و روابط نامشروع) باشد؟! پس چه فرقی بین این نظام با نظام سرمایه داری خواهد بود؟!!
مفهوم آزادی در جامعه اسلامی باید معطوف به حق اظهار نظر و انتقاد سازنده جهت ایجاد، پی ریزی و تحقق جامعه آرمانی باشد، آزادی باید در جهت استقرار عدالت اجتماعی و احقاق حقوق شهروندی اعطا شود. در تعریف واژه آزادی به عنوان یک ارزش مثبت، بحث حقوق اجتماعی مطرح می شود؛ اینکه چرا عده ای یک شبه ره صد ساله طی می کنند؟ چرا عده ای با رانت خواری، پارتی بازی و عدم توجه به ضابطه و … حقوق مردم را ضایع می کنند؟ آیا برای پیشگیری از ایجاد این مفاسد، تاکنون اقدامات اصولی انجام شده است؟! یا اینکه عده ای طرح هایی ارائه می دهند که تروج دهندة فساد در بین جوانان است؟!…
متأسفانه بعضاً این افراد خودشان در ایجاد این شرایط مقصر بوده اند و اکنون اظهار می دارند که هیچ راه حل دیگری را در این شرایط نمی توان ارائه کرد!!!
ما باید به صورت بنیادی، ساختاری و اساسی مسائل را ارزیابی کنیم، هرچند ممکن است راهکارهای کوتاه مدت هم ارائه کرد، اما این فعالیت ها نباید مانع انجام طرح های بنیادی شود.
برای اقدامات فرهنگی باید از تمام وسایل فرهنگ ساز و تمام شاخصه های فرهنگی بهره گرفت. این حرکت الزاماً نباید از سوی مراکز دولتی انجام شود، بلکه سازمان های غیردولتی هم می توانند وارد عمل شوند و فقرا، مستمندان و خانواده های بی سرپرست و نیازمند را شناسایی کرده و کمک های مردمی را جمع آوری کنند. حتی می توان محل تجمع و زندگی زنانی که به علت فقر اقتصادی در مسیر خلاف قرار گرفته اند، شناسایی کرد و ضمن ارائه کمک های مردمی، در تصحیح فرهنگی آنها اقداماتی انجام داد. همچنین سازمان های غیر دولتی می توانند برای زنان بی سرپرست و خودسرپرست، کارگاههای کوچک تحت حمایت دولت ایجاد کنند. مردم هم اگر بدانند که مراکز غیر دولتی به همراهی دولت چنین هدفی را دنبال می کنند، کمک خواهند کرد و این کارگاهها ایجاد خواهد شد، برای فروش محصولات آنها نیز باید با مراکز تجاری ارتباط برقرار شود و کالاهای تولیدی آنها به فروش برسد. این امور از سوی مردم می تواند انجام شود، اما دولت هم موظف است سیاستگذاری کند و سازمان های غیر دولتی را که چنین اهدافی دارند، یاری رساند.
دولت سیاستگذاری کند و مردم در عرصه تصدی گری حضور یابند. در مورد مسائل اقتصادی هم مردم باید وظایف دولت را متذکر شوند و اقدامات آن را به طور سازنده بررسی نمایند، به طور نمونه در مورد تأمین آتیه جوانان و ازدواج آنها اقدامات دولت و تسهیلات ارائه شده را ارزیابی کنند که چرا جهت گیری های نظام اسلامی از پشتیبانی محرومین به سوی حمایت از ثروتمندان تغییر جهت داده است؟ چرا دولت فقط در زمان جنگ تحمیلی در جهت حمایت محرومین حرکت نمود؟ چرا در دوران جنگ تحمیلی علیرغم تمام تحریم ها، اوضاع اقتصادی بهتر از شرایط فعلی بوده است؟!
دولت نیز باید در مورد منابع درآمدی نظیر نفت، پاسخگوی مردم باشد. آیا این درآمد، به طور عادلانه توزیع می شود؟! درآمد حاصل از افزایش قیمت نفت در چه منابعی مصرف می شود؟! چرا عده ای ثروت های کلان می اندوزند و با قدرت و ثروت بر فساد دامن می زنند و عده ای علیرغم تلاش فراوان، محتاج تأمین نیازهای اولیه هستند؟!
چرا دزدان بزرگ اقتصادی کشور معرفی و دستگیر نمی شوند و زندان ها مملو از اقشار ضعیف و دزدان رده پایین می باشد؟! چرا هرگز جرائم زیر زمینی، اختلاس های کلان، … طرح نمی شود؟!… طرح این مسائل دولت را در انجام امور محوله جدی خواهد کرد.