ماهان شبکه ایرانیان

سرمقاله / ۱۱ سپتامبر: مبارزه با تروریسم یا توجیه سیاست جنگ طلبانه

حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در امریکا که در آن برج های دوقلوی مرکز تجاری و چند محل دیگر مورد حمله قرار گرفت، یکی از حوادث غم باری بود که طی آن هزاران نفر کشته شدند و خسارت های زیادی را به جای گذاشت

حادثه 11 سپتامبر 2001 در امریکا که در آن برج های دوقلوی مرکز تجاری و چند محل دیگر مورد حمله قرار گرفت، یکی از حوادث غم باری بود که طی آن هزاران نفر کشته شدند و خسارت های زیادی را به جای گذاشت. در پی این حوادث دولت امریکا با اصرار بر تعقیب و مجازات عاملان این حوادث، شرایط کشور را جنگی اعلام کرد. در این که عاملان و مقصران واقعی این حمله چه کسانی بودند، به نظر می رسد هنوز در هاله ای از ابهام قرار دارد و شاید اقدامات بعدی دولت امریکا و ارائه برخی نظریه ها، بتواند ردپایی از آن به دست دهد.

اولین اقدام دولت امریکا پس از این حادثه، حمله یکجانبه به کشور افغانستان و سرنگونی گروه طالبان و نهایتا جای گزینی یک دولت موقت بود. این حمله در حالی صورت گرفت که نه تنها حمایت همه جانبه بین المللی را نداشت بلکه افکار عمومی جهان آن را محکوم می کرد. پس از آن نیز به بهانه وجود سلاح هسته ای که خود دولت امریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی در جنگ علیه ایران به عراق داده بودند، به کشور عراق حمله و تقریبا بدون هرگونه مقاومتی از ناحیه نیروهای صدام حسین، عراق را اشغال کردند و تا به امروز نیز نیروهای نظامی امریکا در این کشورها مستقرند.

آیا می توان بین این اقدامات و حادثه 11 سپتامبر ارتباطی برقرار کرد؟ برای پاسخ به این سؤال لازم است کمی به عقب برگردیم. در حالی که در قرون وسطا و پس از آن اصل توسل به زور، مطابق «نظریه جنگ عادلانه» مشروع و عادلانه تلقی می شد، در حقوق بین الملل معاصر به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم، به دلیل زیان های هولناک آن، جامعه جهانی تلاش مجدانه ای برای از میان برداشتن پدیده جنگ از خود نشان داد و آن را فاقد هرگونه توجیه اخلاقی دانست. بدین منظور در مقدمه و مواد منشور سازمان ملل برای حفظ نسل های آینده و مصون ماندن آنان از زیان ها و خسارت های جنگ، بر مذموم بودن جنگ و ترغیب به صلح تأکید فراوان شده است.

البته نباید اصل توسل به زور یا نظریه جنگ عادلانه را با دفاع مشروع مندرج در ماده 51 منشور ملل متحد خلط کرد، زیرا در حالی که دفاع مشروع در زمان وقوع یک حمله جدی است، اما جنگ عادلانه یا اصل توسل به زور در مقابل یک تهدید بالقوه و احتمالی است. علاوه بر منشور، کنوانسیون ها و معاهده ها، بسیاری بر عدم توسل به زور تأکید دارند از این رو خلط آن یک اشتباه فاحش است. بنابراین حمله به افغانستان و عراق توسط دولت آمریکا را نمی توان با عنوان دفاع مشروع توجیه کرد (کدخدایی: 98).

نکته مهم این است که خود دولت امریکا قبل از این دوره ها هر گونه توسل به زور را برای حل اختلافات رد نموده است و دادستان وقت آمریکا در دادگاه بین المللی نورنبرگ می گوید: موضع ما آن است که به رغم هرگونه ناراحتی و مصیبتی که یک ملت ممکن است متحمل شود، توسل به جنگ یک ابزار غیرقانونی برای حل این مصیبت و یا جای گزینی آن می باشد. دولت آمریکا بارها بر این امر تأکید کرد و در صحنه های بین المللی نیز بر ممنوع بودن جنگ های بازدارنده اصرار داشتند و به همین مبنا نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا در سال 1956 دولت های کمونیستی را به دلیل این که این نوع حملات را جایز می شمردند، محکوم می کرد و ترومن می گفت که ما معتقد به جنگ های بازدارنده نیستیم، چرا که این نوع جنگ ها ابزار دیکتاتورها می باشد (همان: 102103).

حال با توجه به اجماع جهانی پس از جنگ جهانی دوم بر نفی هرگونه جنگ، توسل به زور و وجود معاهده ها و اعلامیه های فراوانی که در این زمینه در سطح جهانی و منطقه ای وجود دارد و اعلام مواضع صریح دولت مردان امریکا بر هر گونه جنگهای بازدارنده، سؤال این است که چگونه دولت بوش می تواند برای حضور نظامی در منطقه خاورمیانه، به افغانستان و عراق حمله کند و مواضع صریح قبلی این کشور و اجماع جهانی را زیر پا بگذارد؟!

ظاهرا بروز حادثه ای مانند 11 سپتامبر که موجب جریحه دار شدن افکار عمومی جهان شد بهانه مناسبی برای زیرپا گذاشتن قواعد و مقررات بین المللی از طرف دولت بوش و توجیه اقدامهای بعدی است. به دنبال این حادثه، برخی از نظریه پردازان امریکایی برای توجیه حمله امریکا به افغانستان نظریه متروک و منسوخ «جنگ عادلانه» را مطرح کردند و با بازگشت به قرون وسطا، اصل توسل به زور و جنگ را مجاز شمردند (همان: 103). به دلیل نبود یک دادگاه بین المللی کیفری دایمی با صلاحیت رسیدگی به جرایم تروریستی، دولت بوش با عنوان مبارزه با تروریسم پس از حادثه 11 سپتامبر، خود وارد عمل می شود و به کشور افغانستان به بهانه نابودی بن لادن حمله می کند؛ بن لادنی که به اعتراف خود غربی ها، سال ها با آژانس امریکایی در خلال جنگ افغانستان همکاری می کرد (همان، 20/1/83). و برای ادامه اقدامات جنگ طلبانه، امضای خود را از معاهده رم مربوط به تشکیل دیوان کیفری بین المللی پس می گیرد.

به گفته گیلبرت اخگر مدرس سیاست و روابط بین الملل در دانشگاه پاریس و نویسنده کتاب «برخورد بربریت 11سپتامبر و ایجاد بی نظمی نوین جهانی»، به طور قطع 11سپتامبر شرایط سیاسی را برای واشنگتن فراهم آورد که این کشور را مصمم به گسترش امور نظامی کرد. گسترشی که بدون حادثه 11 سپتامبر امکان پذیر نبود... . در بعد بین المللی، 11سپتامبر شرایط سیاسی را برای مشروعیت بخشی ایدئولوژیک به وجود آورد و آن چیزی نبود جز بهانه جنگ علیه تروریسم... (روزنامه ایران، 20/1/83).

در حالی که اسناد زیادی مبنی بر مطلع بودن بوش و همدستان او از حمله 11 سپتامبر وجود دارد و به همین دلیل نیز خانم رایس برای ادای سوگند مبنی بر اطلاع نداشتن از قریب الوقوع بودن حمله به کمیسیون تحقیق فراخوانده می شود، «ریچارد کلارک» رئیس سابق بخش ضدتروریسم می گویدکه توجه بیش از حد «جورج بوش» به عراق مانع از آن شد تا وی به اخطارهای جدی سازمان های اطلاعاتی امریکا به قریب الوقوع بودن حمله به اهدافی در آمریکا از طریق هواپیما توجه کند (همان، 22/1/83). این توجیهات و دست و پا زدن ها خود نشان روشنی از مطلع بودن دولت بوش از این حمله دارد.

استفاده دیگر دولت بوش از حادثه 11 سپتامبر تغییر در بسیاری از مفاهیم است، از جمله مفهوم امنیت که دولت بوش برای مقابله با آسیب پذیری خود به تحریف آن پرداخت. برای حفظ قدرت آمریکا و پیشگیری از حملات آینده، دولت امریکا برای خود حق جدیدی تحت قوانین بین المللی برای خلع سلاح از طریق «دفاع از خود یا حق پیشگیری» نسبت به هر کشوری که تهدیدی به شمار می رود قائل شده است و حتی مفهوم آزادی را به «آزادی از ترس» بدل کرده و آن را مهم ترین آزادی و سیاست حقوق بشر امریکا شمردند (مردم سالاری، 2/10/82). بوش می گوید: «ما از زندگی کردن در ترس پرهیز می کنیم» (جام جم، 25/1/83).

در بخش حقوق کیفری و شیوه برخورد با متهمان حوادث تروریستی و جرایم سازمان یافته نیز، تئوری پردازان امریکایی مفاهیم جدیدی را به وجود آورده اند. به عنوان نمونه، حقوق جزای شهروندمحور را به حقوق جزای دشمن محور تبدیل کردند و حقوق جزای عدالت محور را به فراموشی سپرده و به ترویج تئوری حقوق جزای امنیت محور روی آوردند. در حال حاضر زندانیان افغانی در گوانتانامو و زندانیان عراقی در ابوغریب بر اساس قواعد حقوق جزای دشمن محور در فجیع ترین وضع ممکن قرار دارند. امریکاییان با این دسته از زندانیان نه به مانند شهروند برخورد می کنند تا حقوق شهروندی در حق آنان اعمال شود و نه آنان را اسیر جنگی تلقی می کنند تا بر اساس کنوانسیون ژنو رفتار شود.

به نظر می رسد هدف اصلی تغییر نگرش ها و تحریف مفاهیم در پس حادثه 11 سپتامبر را باید مقابله با جهان اسلام و مسلمانان دانست، چرا که بیشترین فشار را به مسلمانان و کشورهای اسلامی وارد کرده و تمام حملات نیز در کشورهای مسلمان (افغانستان و عراق) صورت پذیرفته است. به رغم این که امریکا سه کشور عراق و ایران و کره شمالی را محور شرارت اعلام کرده و به بهانه وجود سلاح های هسته ای به اعمال فشار به این کشورها پرداخته است اما ظاهرا تنها عراق و ایران که کشورهای مسلمان هستند، مورد هجوم انواع حملات مستقیم و غیرمستقیم قرار گرفتند! به همین جهت است که برخی از رسانه های غربی در صدد برآمدند تا حادثه 11 سپتامبر را حمله اسلام به غرب تلقّی نمایند (آفتاب یزد، 25/7/80).

از همه مهم تر این که نباید از دخالت رژیم غاصب اسرائیل در این حادثه غافل بود و خطری که از جهان اسلام احساس می کند فشار و جنایت هایی که در پس از این حادثه بر مردم فلسطین آورده، نشانه دخالت اسرائیل و منافع او در بروز این حادثه است.

از این رو در گزارش 68 صفحه ای ارتش آمریکا، دست داشتن موساد در این حادثه تروریستی مورد تأکید قرار گرفت و نشانه های آن، دستگیری چند اسرائیلی در حال فیلمبرداری از اولین حمله به مرکز تجارت جهانی و خروج چهار هزار تن از شهروندان اسرائیلی قبل از این حملات می باشد(نوروز16/7/80).

دور از واقعیت نیست که «تیری ماری دیدیه میسان» نویسنده فرانسوی کتاب «نیرنگ هولناک 2002» در این خصوص می گوید: در حقیقت مرکز تجارت جهانی در امریکا مورد اصابت موشک های ارتش آمریکا قرار گرفت... و می توان گفت که این حادثه یک کودتای داخلی بود که منجر به نظامی گری کامل دولت امریکا گردید (سیاست روز، 14/6/81).

کوتاه سخن این که تأمین منافع اسرائیل و امریکا بهانه ای برای زیر پا گذاشتن همه قواعد و مقررات بین المللی گردیده است که نه تنها جهان اسلام بلکه تمام جهان را با آینده ای تاریک روبه رو می سازد، چرا که هیچ منطق و اخلاقی نمی تواند این اقدامات خلاف مقررات بین المللی را توجیه کند. در این راستا کشورهای اسلامی که هدف اول اهداف امریکا و اسرائیل به شمار می روند، باید در جهت ائتلاف و اتحاد جهان اسلام بر ضد این سیاست های جنگ طلبانه، طرحی نو دراندازند و گامی تازه بردارند.

منابع و مآخذ:

1 کدخدایی، عباسعلی، «حوادث 11 سپتامبر و رویکرد نوین آمریکا به نظریه جنگ عادلانه، نامه مفید، شماره 33.

2 روزنامه جام جم

3 روزنامه ایران

4 روزنامه مردم سالاری

5 روزنامه آفتاب یزد

6 روزنامه سیاست روز

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان