ماهان شبکه ایرانیان

زندگی دینیپیش از ظهور

زیست منتظرانه, پیشینه ای دراز در تاریخ وافقی ناپیدا در آینده روزگار دارد. باور انتظار, نه تنها به پایان عصر حضور (۲۶۰ هـ . ق.) که به دوران آغازین دین باز می گردد; چه, تاریخ اسلام, این سلوک را, در زندگی دینی آن روزگار, نشان می دهد.

زیست منتظرانه, پیشینه ای دراز در تاریخ وافقی ناپیدا در آینده روزگار دارد. باور انتظار, نه تنها به پایان عصر حضور (260 هـ . ق.) که به دوران آغازین دین باز می گردد; چه, تاریخ اسلام, این سلوک را, در زندگی دینی آن روزگار, نشان می دهد.

در حقیقت, این باور, آن گاه بر اندیشه پرتو افکند که پیامبر اسلام(ص), از ظهور دوباره دین و احیای سنّت خویش, در آینده دور, سخن گفت و دینداران را بر تحقق کامل دین و عینیت یافتن آرمانهای نهایی اسلام, به وسیله یکی از فرزندانش, دوازدهمین امام شیعیان, آگاه کرد1.

اینک, قرنها از تجربه این اندیشه دینی می گذرد. زندگی مردمان را در عصر پایدار و بلند انتظار, با تاریخی روشن از نمودها و جلوه های فکری و عملی, مشاهده می کنیم. برخی بر آمده از باور راستین انتظار و پاره ای آمیخته به پیرایه ها و وام گرفته از سنّتهای کهن بشر.

این کوشش, توصیف و نمایه ای است از گونه زندگی دینداران در عصر انتظار.

چشم اندازهای گوناگون زندگی دینی: حیات دین, تفکر و اندیشه دینی و دینداریِ انسان منتظر نگریسته می شود, تا بایدها از نبایدها, راستیها از ناراستیها و اصالتهای دینی منتظران را باز شناسیم و سلامت و ژرفای این باور را, در اندیشه زلال معصومان(ع) بنگریم.

چگونگی زندگی دینی, در عصر انتظار, با توجه به شاخصهایی که زوایای آن را به گونه جدای از یکدیگر, نشان دهد, می توان در دو محور نشان داد:

1 . شرح چگونگی اندیشه دینی.

2 . شاخصهای دینداری.

به باور ما, مطالعه منابع و متون, از زاویه فراخ و دریچه گسترده این دو محور, تمامی مراحل تاریخ فرهنگ دینی را در مقیاسی بزرگ پیش چشم می آورد. اما آنچه در این کاوش می گنجد, شرح شاخصها و پدیدارهایی از زندگی دینی است که باور انتظار, آنها را در فرهنگ تشیع پدید آورده و یا بر پایه سخنان معصومین(ع) به تحقق و پیدایی آنها باور داریم.

 

شرح اندیشه دینی

 

با آغاز دوران غیبت, مسؤولیت و رسالت دینی امام(ع) در برابر حفظ مکتب و هدایت امت, بر عهده عالمان دین, به عنوان نایب و جانشین امام, نهاده شد. شرح و تفسیر دین, به منظور پاسخ گویی به نیازهای موجودِ دینداران و بازگویی و باز فهمی تعالیمِ به جای مانده از امامان(ع), به وسیله اینان آغاز شد و به تدریج, سلسله عالمان دین در طول تاریخِ انتظار, به وجود آمد.

عالمان, با به کار گرفتن آگاهیهای خود, از منابع اولیه دین: قرآن و سنّت, و استناد به فهم علمی خویش از آنها, کوشیدند پاسخهای در خور عصر را بیابند و با عرضه آنها, مسؤولیت خویش را در روزگار غیبت به انجام رسانند.

دینداران نیز, براساس این سخن امام(ع):

 

(وامّا الحوادثُ الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا)2

 

وظیفه یافتند به عالمان دین مراجعه و موضع فکری و رفتاری خود را در رویدادهای زندگی, با رهنمودهای اجتهادی اینان هماهنگ کنند. این پیوند و ارتباط متقابل, میان عالمان و مردمان, سبب گردید, معارف دینی در پرتو تلاشهای دین شناسانه عالمان, در بخشهای گوناگون مکتب نموده شود و با گذشت روزگار رشد و توسعه یابد.

دانشهای بسیاری, مانند: فقه, کلام, اصول, تفسیر, رجال, حدیث, فلسفه, عرفان و تاریخ, که اساس فکری آنها در عصر حضور امامان(ع) ارائه شده بود, مراحل تکامل را پیمود و میراث علمی ارزنده ای در این علوم پدید آمد.

از جمله این تلاشها, تثبیت اندیشه غیبت در قرنهای چهارم و پنجم بود که غیبت امام(ع) در روزگار نخستین, مورد انکار و مناقشه عالمان سنّی قرار می گرفت. دانشوران شیعی, در استواری و درستی این باور اسلامی بجدّ کوشیدند و پرسشها و شبهات را پاسخ گفتند. عالمانی چونان: نعمانی3 شیخ صدو4 (م: 381), شیخ مفید 5 (م: 413), شیخ طوسی6 (م 460) در خصوصِ مسائل غیبت امام(ع) و شرح فلسفه آن, کتابهای مستقلّ نگاشتند.

به هر روی, اندیشه دینی, با همه گستره آن, در دوران غیبت, با ایثار و مجاهدت عالمان شیعی پاس داشته شد و فراروی دینداران قرار گرفت. نقش بزرگ اینان در حفظ و رشد این اندیشه و نیز شدّت دغدغه دینمداری و پروای دینی که در تمامی دین پژوهیهای آنان مشاهده می شود, به هیچ روی جای تردید و انکار نیست.

البته وجود برخی کاستیها و نادرستیها, جای انکار ندارد, مانند: رشد یافتگی بخشی از معارف دینی و کنار نهاده شدن بخشهای دیگر, ذهنی اندیشی و دور بودن از واقعیتهای موجود و یا به وجود آمدن پاره ای افکار و آرای نادرست و تفسیرهای ناصواب در باره بعضی مفاهیم دینی, که مصداق آن را امروزه در افکار گروهی با عنوان (ولایتیها) شاهدیم.

حتی در مطالعه تاریخ, افرادی بدعتگذار را می بینیم که توانسته اند در مقیاسی کوچک و محدود, اندیشه دینی را از مسیر اصیل آن خارج سازند و با دسیسه های درونی و یا خود فروشی, به فرقه سازی و دعوتهای گمراه کننده دست یازند.

مطالعه سخنان معصومان(ع), نشان می دهد که در روزگاران غیبت, بعضی افرادِ مدعی علم دین, داده ها و مفاهیم دینی را براساس خواهشهای نفسانی تفسیر و تأویل می کنند و بدین گونه, دین و تعالیم دینی قربانی خواسته های اینان می شود.7

همچنان که اکنون نیز, پاره ای از انحرافها و تفسیر به رأیها را در افکار گروهی شاهدیم که به نام دین, همه تکالیف و مسؤولیتهای اجتماعی را در روزگار انتظار, نفی می کنند و برای خود, هیچ گونه وظیفه اجتماعی که دین به آن حکم کرده باشد, نمی شناسند.

این افراد, در دوران غیبت, به گونه ای در باتلاق تأویل و تحریف فرو می غلتند که گاه ظهور نیز, با امام(ع) برخورد می کنند و مورد انتقام قرار می گیرند:

علی (ع) می فرماید:

 

(إذا خرَج القائم ینتقم مِن أهل الفتوی بمالا یعلمون, فتعساً لهم ولأتباعهم)8

 

زمانی که قائم ظهور کند, از عالمانی که ندانسته فتوا می دهند انتقام می گیرد, اینان و پیروانشان را نگونساری باد.

روایتهای دیگر نیز, از فساد و انحراف برخی متولیان اندیشه دینی روزگار غیبت خبر می دهد. همچنین از بخشی دیگر از روایتهایی که حرکتهای فکری و فرهنگی امام(ع) را در عصر ظهور بیان می کند, دانسته می شود که در این روزگار توجیهها و تأویلها و تحریفها و انحرافها و پیرایه ها, بسیاری از باورهای اسلام ناب و راستین را تهدید می کند و ساخته های ذهنی مدعیان دین, به عنوان باورهای دینی ترویج می شود. به برخی احادیث که بیانگر وقوع این احوال در حوزه اندیشه دینی است, اشاره می شود:

امام صادق(ع) درباه راه و روش مهدی(ع) می فرماید:

 

(یَصْنع کما صنَع رسول اللّه(ص), یهدم ما کان قَبْلَه کما هَدم رسول اللّه(ص) أمرالجاهلیّة, ویستأنفُ الإسلامَ جدیداً).9

 

راه و روش او, چون پیامبر(ص) است; یعنی هر چه را پیش از او باشد ویران می کند, چنان که پیامبر(ص) جاهلیت را ویران ساخت و اسلام را از نو می نمایاند.

در بسیاری از روایتهای اسلامی, از تجدید دین و آمدن آیین جدید, توسط امام مهدی(ع), سخن رفته است10. تجدید دین, به هر یک از این معانی تصور شود: تصحیح انحرافها و تحریفها, آشکار کردن فراموش شده های دینی, شرح احکام واقعی و فهم درست دین, متناسب با فرهنگ زمان و… همه اینها در تجدید حیات دین, از این حکایت می کند که پیش از ظهور, اندیشه دینی به گونه ای به کاستیها و پیرایه ها آمیخته خواهد شد که از حرکتهای مهم امام(ع), پاکسازی و پیراستن ذهنها از رسوبات فکری گذشته و بازسازی فکر دینی و در نهایت, احیای دوباره تعالیم اسلام راستین, خواهد بود.

علی (ع) می فرماید:

 

(یعطِف الهوی علی الهدی إذا عطفوا الهدی علی الهوی, ویعطف الرّأی علی القرآن إذا عطفوا القران علی الرّأی) 11.

 

هواپرستی را به خدا پرستی بازگرداند, پس از آن که خدا پرستی را به هوا پرستی بازگردانده باشند. رأیها را به قرآن باز گرداند, پس از آن که قرآن را به رأیهای خود بازگردانده باشند.

این کلام علی(ع), روشن می کند که اندیشه دینی, پیش از ظهور, در سطح وسیعی, براساس هواها و هوسها و منافع شخصی و گروهی, شکل می گیرد. عالمان دنیامدار و نفس پرست, اصول و فروع دینی و آیات وحی را به دلخواه تفسیر و تأویل می کنند, آن گونه که با آرزوهای دنیا خواهانه آنان, هیچ تضادی پیدا نکند و چنانکه احادیث بسیار دیگر نیز, به این تصریح دارد, این کار, امری رایج خواهد بود. بدین روی, چون تعالیم حیاتبخش دین و چهره واقعی کتاب و سنت, زیر لایه های افکار و آرای نادرست, پنهان می شود, امام(ع) آنها را بیرون می کشد و آشکار می سازد:

علی(ع) می فرماید:

 

(ویُحیی مَیِتَ الکتاب والسُنَّة)12.

 

مهدی(ع), کتاب و سنّت مرده و از میان رفته را زنده می کند.

در این حدیث, امام (ع), به صراحت از مردن کتاب و سنّت سخن می گوید.

بی شک, اندیشه دینی که برخاسته از کتاب و سنّت باشد و حقیقتاً آموزشهای این دو منبعِ اصلیِ شریعت را نشان دهد, در این حکم, همانند خواهد بود; یعنی اثر حیاتی و سازنده در جامعه و زندگی دینی نخواهد داشت; چرا که جز پندارها و ادعاهای دروغین به نام دین,حقیقت دیگری نخواهد داشت.

روایتهایی که از پدید آمدن نارواییها و تیرگیها در حوزه تفکر دینی خبر می دهند, بسیارند. آنچه یاد شد, گزینشی اندک از آن بسیار بود.

به راستی معصومان(ع) چرا و به چه منظور از این حوادث خبر داده اند؟

بی شک, یک جهت مهم در بیان این سخنان, این است که از یک سوی, دینداران با عوامل انحراف دینی که در آینده جامعه را فرا می گیرد, آشنا شوند و در گرفتن معارف دینی, هوشیار باشند; و از دیگر سوی, خواسته اند به عالمان و متولیان اندیشه دینی هشدار دهند که زمینه های انحراف و کژ اندیشی را به نیکی بشناسند و از آنها پروا گیرند.

البته عوامل انحراف در اندیشه دینی, در همه زمانها بوده است, حتی در عصر حضور, افکار و تأویلهای نادرست و عالمان منحرف وجود داشته اند, اما آنچه دوران غیبت را در برابر این رویداد حساس می کند این است که چون مفسر واقعی دین, حضور ندارد, معیاری مسلّم و قطعی که شاخص بازشناسی اندیشه راستین از دروغین باشد, وجود ندارد. در عصر حضور, شیعیان, هنگام اختلاف یا تردید در فهم یا اعتقاد درست از نادرست, به حضور امامان(ع) می رسیدند و معارف دینی خویش را به داوری معصومانه ایشان می گذاشتند. اما در عصر غیبت, اگر چه قرآن, به طور کامل و بی هیچ کاستی در دسترس است, ولی محک زدن اندیشه ها به قرآن و داوری خواستن از قرآن باز به نوبه خود, استناد به فهمی از قرآن خواهد بود و هرگز قطعیت و معصومیّت داوری معصومانه امام(ع) را نخواهد داشت. بی تردید, قرآن, معیار اصیلِ بازشناسی درستیها و راستیها در اندیشه دینی این دوران است, اما شناخت مراد قرآن, بدون دخالت فهم عالم در دسترس نیست; از همین روی, می بینیم برخی در استناد به قرآن, به دیدگاهی روی می آورند که حتی فهم ظواهر آن را حجّت نمی دانند و معتقد می شوند که جز از طریق احادیث و

سخنان معصومان(ع), نمی توان به مراد وحی دست یافت! خوب, آیا این دیدگاه را می توان معیار قرار داد؟ پاسخ منفی است, زیرا این خود فهمی است بشری و چه بسا خطا و دیگر آن که اساساً در تمسک و استناد به حدیث, امکان لغزش و فرو افتادن در خطا به مراتب بیشتر است, چه اگر به فرض, مشکل فهم درست آن را به سبب: تعارض, از میان رفتن قراین, پوشیده ماندن ظرف صدور و موقعیت تخاطب و …,نادیده بگیریم باز با مشکلی بزرگ تر روبه رو, می شویم, یعنی پدیده جعل و وضع حدیث و تشخیص حدیث درست از نادرست.

آیا رخ نمودن اندیشه های گوناگون در تاریخ اندیشه دینی را می توان در دایره پدیدار شدن انحرافها در فکر دینیِ زمان غیبت دانست؟

بی شک, اختلاف آرا و افکار در حوزه اندیشه دینی, به مقتضای اجتهادی بودن آن است و این, نزد دین پژوهان, اصلی پذیرفته و برخاسته از تعالیم دینی امامان(ع) است. از این روی, باید براساس هماهنگی و ناهماهنگی و برابری و نابرابری ملاکهای درستی بر هر کدام از آنها, به داوری پرداخت. احادیث یاد شده, اندیشه هایی که بر پایه فهم و استنباط درست, یعنی با آگاهیهای لازم و شناخته شده برای اجتهاد, پدید آید و معیارهای مسلّم اجتهاد دینی را متناسب با نیازمندیهای فرهنگ دینی زمان خود, دارا باشد, در بر نمی گیرند. اندیشه هایی که بی توجه به قانونمندیها و ضوابط کشف شده برای فهم درست دین, به وجود آیند و با اصولِ مسلّم در تفکر دینی, ناسازگار و بیگانه باشند, روشن است که انحراف خواهند بود.

بنابراین, اندیشه دینی در طول زمان غیبت, به تلاشی مشترک و پیوسته, از سوی دین شناسان خبره و آگاه, نیاز دارد, تا منابع, شیوه های فهم و تحقیق دینی برای بازیافت آموزشهای راستین و اصیل اسلام در هر زمان شناخته گردد. این, به نوبه خود, تلاشی است بر آمده از روح و فرهنگ انتظار و ایجاد زمینه سازی برای تحقق اصلاح در تفکر دین که بزرگ ترین حرکت در انقلاب جهانی مهدی(ع) است.

 

شاخصهای دینداری

 

بسیاری از بایدها و شاخصهای بایسته ای که باور به دین را در زندگی عصر انتظار می نمایانند, در روایات اسلامی, بیان شده است از این چشم انداز, به مطالعه پاره ای از آنها می پردازیم:

 

1 . انتظار فرج

 

به انتظار زیستن و منتظرانه دین داشتن, وظیفه ای است که شریعت اسلام, از مؤمنان خواسته است. چشم داشتن به ظهور منجی و حاکمیت دوازدهمین امام, از سلسله امامان معصوم(ع), باور به تداوم امامت و عینیتِ رهبری دینی, در نهایت تاریخ زندگی است, نهایتی دور, ولی در پیش, بسا امروز, فردا یا فردای دیگر.

عالمان دین, بر پایه احادیث معصومین(ع) انتظار فرج را شاخص بزرگ انسان دیندار در عصر غیبت دانسته اند و همواره دینداران را به داشتن و دانستن این مهمّ, فرا خوانده اند:

پیامر اسلام(ص) می فرماید:

 

(افضلُ اعمالِ أمّتی انتظارُ الفرَج.)13

 

انتظار فرج داشتن برترین عمل امت من است.

امام صادق(ع) می فرماید:

 

الا أخبرکم بما لایقبل اللّه عزوجل من العباد عملاً الاّ به؟ فقلت بلی, فقال: (شهادة ان لا اله الا اله وان محمداً عبده ورسوله… والانتظار للقائم(ع).14

 

خبر دهم شما را به چیزی که خداوند عمل بندگان را جز باآن نمی پذیرد؟

گفتم آری.

امام فرمود: باور به خدای یکتا و بندگی و پیامبری محمد… و چشم داشتن به ظهور قائم(ع).

مفهوم انتظار: انتظار, باوری است بارور به عمل, که در زندگی انسان منتظر, در قالب کرداری خاص, تجسم می یابد. دست روی دست گذاردن و بی هیچ کنشی منتظرانه, خود را منتظر دانستن, تفسیری وارونه و منافقانه از انتظار است. انتظار, اعتقادی است در گرو عمل, عمل کردن به آنچه که فرهنگ انتظار ایجاب می کند.

انتظار, چشم داشتن به حاکمیتی است که در آن, ناپاکان, ظالمان, متظاهران بی اعتقاد و معتقدان بی کردار, به شمشر عدالت و دیانت سپرده می شوند. دین, از بدعتها و کجیها و نفاقها و نارواییهای بشری پیراسته می گردد.

نادرستیها و ناراستیها کنار می رود, کاخهای به ظلم افراشته تاریخ, سقوط می کنند, زنجیرهای جهل و اسارت گسسته می شوند, نابخردیها و ناحقیها, پایان می یابند, دنیای ناراستان به فرجام می رسد.

شخص منتظر, خود ساخته ای است آماده پیوستن و در آمدن در صف نهضت و قیامی که نهمین سلاله حسین(ع), آن را رهبری می کند و همه سنگرهای ظلم و ستم و پلیدی و نفاق و ناپاکی و بدعت را فرو می ریزد و حق و حق پرستی و درستی و راستی و عدالت را جایگزین آن می کند.

انتظار مکتب آمادگی:آمادگیِ همیشگی, جوهر اصلی انتظار است و وظیفه قطعی منتظران. انتظار قیام و ظهور مهدی(ع) را داشتن, آمادگی پیشین می خواهد, از جمله: پیراسته و پاک زیستن, صداقت در عقیده و عمل داشتن, دارا بودن توان روحی برای جهاد و مبارزه در رکاب امام مهدی(ع).

آنان که انتظار را به عنوان عقیده و باوری دینی در ذهن می پرورند, و بازتاب عملی آن را در برپایی مجالس دعا و جشن می جویند, ولی با الفبای مبارزه و جهاد و باطل ستیزی ناآشنایند, در طول زندگی خود, کوچکترین صحنه برخورد با دشمنان دین تجربه نکرده اند و حتی از تصور آن نیز, برخود می لرزند, چگونه می خواهند به صف مجاهدان در قیام توفنده و جهانی مهدی(ع) در آیند و با بزرگ ترین و بیشترین دشمنان رویاروی شوند؟ آیا اینان, تاریخی مکرر از پیروان موسی نخواهند بود که گاهِ نبرد گفتند:

(فأذهب أنت وربّک فقاتِلا إنّا هیهنا قاعدون.)15

پس تو و پروردگارت بروید و بجنگید که ما در این جا نشسته ایم.

پیوستن به جمع یاران مهدی(ع), از منتظرانی ساخته است که روح جهاد و ستیز با باطل را, به روزگار غیبت, تجربه کرده باشند. بسا این گروه, بر این پندارند که قیام و انقلاب مهدی(ع), به نیروی غیب و اعجاز است. مسِ وجودشان, به یک نظر طلای ناب می شود؟ شجاع, دلیر و شهادت خواه! در حقیقت, اینان چشم دوخته اند تا امام(ع) ظهور کند, اوضاع مادی و معنوی را به یک نگاه به سامان آورد و آن گاه اینان, به زندگی آرام و ایمن دست یابند.

ابوبصیر از امام صادق(ع) می پرسد:

 

(جعلتُ فداک متی الفرجَ؟ فقال: یا ابا بصیر وأنت ممّن یرید الدّنیا؟ مَن عرف هذا الامر فقد فرج عنه لإنتظاره.)16

 

فدایت شوم, فرج کی خواهد بود؟

امام فرمود: ای ابوبصیر؟ تو هم از کسانی هستی که دنیا را طلب می کنند! آن کس که قیام امام را بشناسد برای او, به جهت انتظارش فرج شده است.

چون امام(ع), متوجه است که ابو بصیر, با توجه به زندگی غمبار شیعیان, از فرج می پرسد, به گونه ای پاسخ او را می دهد که بفهمد, فرج به معنای چشم داشتن به رهایی از سختیها و رسیدن به کامیابیهای زندگی نیست, بلکه فرج, در گرو شناخت حق و شناختن رهبر و امام حق و منتظر یاری رساندن به اوست.

راوی می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم:

مردم می گویند: مهدی که قیام کند, کارها خود بخود درست می شود, و به اندازه یک حجامت خون نمی ریزد.

امام (ع) فرمود:

 

کلاّ, والّذی نفسه بیده, لَو استقامت لأحدٍ عفواً, لأستَقامَتْ لِرسول اللّه(ص) حین أدمِیَتْ رباعیتهُ, وشُجَّ فی وجهه, کلاّ والذی نفسه بیده, حتی نمسخ نحن وأنتم العَرقَ والعَلَق.)17

 

هرگز چنین نیست. به خدای جان آفرین سوگند, اگر قرار بود کار برای کسی خود به خود درست شود, برای پیامبر(ص) درست می شد, هنگامی که دندانش شکست و صورتش شکافت. هرگز چنین نیست که کار, خود به خود درست شود, به خدای جان آفرین سوگند, کار درست نخواهد شد تا این که ما و شما در عرق و خون غرق شویم.

بنابراین, از زاویه خواهشها و آرزوها و خواسته های بشری خویش, قیام امام(ع) را نگریستن و منتظر او بودن, به هیچ روی با تعالیم اسلامی سازگاری ندارد. در احادیث, کسی منتظر و یاور مهدی(ع) دانسته شده که در زندگی منتظرانه خود, دوره آمادگی را گذرانده و به مرتبه ایثار جان و مال در راه خدا رسیده باشد. برای شرکت در استقرار عدل بزرگ و نجات بشر مظلوم و انسانیّتِ محروم, گامهای خود را به ایمان و ایثار استوار سازد و آن گاه برای یاری کردن نهضتی که می خواهد ریشه ظلم را در جهان بکند و عدل و قسط را به جای آن بنشاند, بی صبرانه منتظر جهاد باشد.

امام صادق(ع) می فرماید:

 

(لیعدَّنَّ أحدکُم لخروج القائم ولو سهماً, فانَّ اللّه إذا عِلم ذلک من نیّته رجوتُ لأن یُنسئ فی عمره حتّی یُدرکَه ویکونَ مِن أعوانه وأنصاره.)18

 

باید هر یک از شما برای خروج قائم اسلحه آماده کند. چون وقتی خداوند ببیند کسی به نیّت یاری مهدی اسلحه تهیه کرده, امید می رود خداوند, عمر او را دراز کند, تا ظهور را درک کند و از یاوران مهدی باشد.

آماده بودن و سلاح تهیه کردن, بیش از هر چیز, نیرو و روح سلحشوری و ستیز لازم دارد. منتظر مسلّح, وقتی می تواند در صف جهاد گران قیام, قرار گیرد, دست به سلاح ببرد و در رکاب امام حق, نقش بیافریند که در صحنه نبرد, پیروزی یا شهادت در نظر او یکسان باشد. در صحنه شعله و خون, عاشقانه خود را برای امام و آرمانهای او بخواهد, نه امام را برای آرزوهای خویش و این, میسّر نمی شود مگر آن که همواره روح حماسه و اقدام و سلحشوری و مقاومت و شهادت و ایثار را در خود بپروراند و هر آن آمادگی خود را برای چنین امری بیازماید.

علی(ع) می فرماید:

 

(المنتظر لامرنا کالمتشحّط بدمه فی سبیل اللّه.)19

 

منتظر امرما, بسان کسی است که در راه خدا به خون خود, غلتیده باشد.

این سخن, انسان منتظر را فردی مهیّا برای جهاد و شهادت معرفی می کند و به او, این باور را می دهد که سلوک منتظرانه, مسؤولیتی است بسان جهاد, سخت و چه بسا همراه بذل جان, از این روی, منتظر باید خود را فدیه ای ببیند در راه اعتلای دین, بی هراس از شهادت و پذیرای هر گونه فداکاری و ایثار.

امام صادق(ع) می فرماید:

 

(من مات منکم وهو منتظر لهذا الامر کمن هومع القائم فی فسطاطه, قال: ثم مکث هنیئةً ثم قال: لابل کمن قارع معه بسیفه, ثم قال: لا واللّه الاّ کمن استشهد مع رسول اللّه)20.

 

هر کس به انتظار بزید و بمیرد, چون کسی است که قائم را یاوری کرده است.

پس از لحظه ای درنگ, فرمود:

نه, بلکه بسان کسی است که با آن حضرت شمشیر زند.

و سپس فرمود:

نه, به خدا, به حتم, همچون کسی است که در رکاب رسول خدا(ص) شهید شده باشد.

بهای کدام زندگی, چون بهای یاوری و شمشیر زدن در خدمت حضرت را می تواند داشته باشد؟ چگونه زیستنی است که فرجامش بسان شهادت است؟

بی شک, زیستنی که در نتیجه و اثر, با شهادت و جهاد یکسان باشد, زیستنی که آگاهی بخشد, شور و اشتیاق دینی بیافریند, ارزشها را بگسترد و در جهت تحقق هدفهای مکتب, باشد بله, در عصر انتظار, بدین سان زیستن, یاوری امام قائم است.

امام صادق(ع) می فرماید:

 

مَن عرفَ إمامه ثُمّ ماتَ قبلَ أن یقوم صاحب هذا الأمر, کان بمنزلة مَن کان قاعداً فی عسکره.)21

 

هر کس امام خود را بشناسد و پیش از قیام او بمیرد, مانند کسی است که در گروه سربازانش نشسته باشد.

انسان منتظر, باید به گونه ای بزید که اگر ظهور و قیام مهدی(ع) را در حیات خویش درک نکند, باز در آن سهیم باشد و این در گرو آن است که از نظر فکر و عمل, در صفِ حق جویان و باطل ستیزان روزگار خویش باشد و سلوک اجتماعی اش, در جهت زمینه سازی و آمادگی هر چه بیشتر خود و جامعه, برای پذیرش این قیام باشد.

چنین انسانی, همواره جهادی بزرگ را فرا روی خود می نگرد و آزمون پایداری به دین و عقیده را که لازمه این جهاد است, در سراسر دوران زندگی به اجرا در می آورد و پیوسته با آزمونهای کوچک تر, میزان موفقیّت و شایستگی خود را در آن آزمون بزرگ می افزاید.

انتظار مکتب تعهد و تکلیف: نزد همگان, جاودانگی شریعت و احکام آن, اصلی بی تردید است و در تمامی عصرها, پیروی از دستورها و تعالیم دینی و پیاده کردن آنها در متن زندگی واجب است. بر پایه این اصل پذیرفته و مسلّم, دینداران, برای همیشه به حضور در صحنه و به انجام همه تکلیفهای فردی و اجتماعی وظیفه دارند. انجام تکلیفهای دینی, تعطیل بردار نیست.

آیا غیبت امام و چشم به ظهور او داشتن, می تواند مجوّز برداشتن تکلیف در بخشی از احکام دینی باشد؟

در این صورت, جاودانگی شریعت اسلام, به عنوان یک دستگاه فکری و حقوقی و ارزشی به هم پیوسته, چگونه تفسیر خواهد شد؟

مثلاً در روایتهای بسیاری از گسترش ظلم و فساد و انحراف, در عصر غیبت, سخن رفته است که اکنون شاهد آن هستیم, آیا انسان دیندار که در این روزگار می زید, در برابر اینها رها و بی تکلیف است؟ یا تکلیفِ مبارزه با ظلمها و فسادهای فردی و اجتماعی و اصلاح جامعه و جهاد در راه دفاع از مکتب و امّت, همچنان باقی و جاوید است؟

هیچ کدام از فقیهان و دین شناسان به رها شدن بخشی از احکام دین فتوا نداده اند, آن هم احکامی که نگهداشت دین به عمل کردن به آنها وابسته است. برای اجرای حکم امر به معروف و نهی از منکر, شرایطی از جمله: شناخت معروف و منکر و نتیجه بخش بودن آن, بیان کرده اند, اما این به معنای برداشتن تکلیف نیست.

آیا می توان گفت: در عصر غیبت به سبب حاضر نبودن امام(ع), با وجود این همه ظلم و فساد, شرایط امر به معروف و نهی از منکر تحقق نمی یابد و یا هجومی صورت نمی گیرد؟ اگر چنین است, پس چرا فقیهان در مباحث فقهی خود, در طول دوران غیبت, برای این موضوع, کتابی اختصاص داده و در چگونگی آن به تفصیل سخن گفته اند. آیا بیهوده بحث کرده اند؟!

جای تأسف است که شاهد باشیم گروهی نا آشنا به مسائل دین, انتظار را به گونه ای تفسیر کنند که اصل جاودانگی تکلیف و تعهد دینیِ انسان دیندار در این بخش از دستور دینی نادیده انگاشته شود.

به راستی بسامان آوردن نابسامانیهای دینی در اجتماع و دست یازیدن به حرکتهای اصلاحی و احیاگری در عصر انتظار, با فرهنگ انتظار ناسازگار است و زنده نگاهداشتن سنّت دعوتِ دینی حرام و ناروا؟

امام سجاد(ع) می فرماید:

 

(انّ أهل زمان غیبته, القائلین بإمامَته والمنتظرین لظهوره… الدّعاة الی دین اللّه عزّوجل سرّاً جهراً.)22

 

معتقدان به مهدی(ع) و منتظران ظهور او در عصر غیبت… در پنهان و آشکار مردمان را به دین خدا فرا می خوانند.

همان گونه که می نگرید, امام(ع) منتظران معتقد و راستین را در روزگار غیبت, دعوت کنندگان به دین خدا معرفی می کند. اگر انتظار را به معنی برداشته شدن تکلیفهای اجتماعی و نبودن مسؤولیتهای اصلاحی در جامعه بدانیم, پس دعوت به دین در این سخن امام معصوم(ع) چگونه تفسیر می شود؟

آیا مبارزه با فسادهای اجتماعی, با ظلم و بی عدالتی و با حرکتهای ضد انسانی و ضد دینی مستبدان و مستکبران, که بقای آنها, محور دین و باورهای دینی را در پی دارد, دعوت به دین خدا نیست؟

آیا تحقق و استقرار حاکمیت دین و احیای نماز و حج و ولایت و امامت در جامعه و برقراری عدالت اسلامی به قدر توان, دعوت به دین نیست؟ تلاش در راه اصلاح بنیادهای مادی و معنوی اجتماع و برآوردن سلامت دینداری, دعوت به دین نیست؟

پس, انتظار, باوری نیست که با آن تعهد اجتماعی انسان منتظر نفی شود, یا سکوت و سازش با ستم بارگان و ظالمان توجیه گردد.

با چه تفسیری از دین, می توان از دست رفتن عزّت دینی و تحمل انواع ذلّتها و مشاهده فسادها و ظلمها و هیچ نگفتن و انزوا گزیدن را, دینداری دانست؟

سرنوشت میلیونها انسان دیندار را در دست فاسدان و جنایت پیشگان و ظالمان دید و از میان رفتن ارکان و ارزشها و اصالتهای دین و دینداران را, به دست این شیطان صفتان, شاهد بود و در برابر, خود را دینداری بی تکلیف دانست؟ راستی امام زمان(ع) از این دینداری راضی است؟ این گونه تفسیر از انتظار, با کدام اصل دینی سازگار است؟

البته دست زدن به مبارزه و مقاومت منفی که در برخی روایتها23 به آن اشاره شده, پذیرفته است; زیرا در پاره ای شرایط و زمانها, این موضعی است پسندیده و خرد ورزانه, ولی باید مقتضای زمانی و اجتماعی جامعه را شناخت و تأثیر این موضوع را در موفقیّت دعوت دینی, ارزیابی کرد و سنجید و هوشمندانه عمل کرد. پس به هر روی, تکلیف و تعهد دینی باقی و جاوید است.

 

2 . نگهداشت ایمان دینی

 

در روایتهای بسیاری از امتحان دینداران در دوره غیبت سخن گفته شده است. ایمان و دینداری, در بوته آزمایش گذاشته می شود و مردمان به اصالت ایمان و استواری در نگهداشتن دین خود, سنجیده می شوند. آزمایشهای دینی, برای همه ایمان آورندگان در همه زمانها, قانون الهی است:

(أحسبَ الناس أن یُترَکُوا ان یَقولُوا امنّا وهم لایُفتَنون.)24

اما این قانون, در روزگار غیبت به دو جهت, مورد تأکید است:

1. آن که امام(ع) از نظرها پنهان است و منتظران, منتظر ظهور اویند و چون این امر, به درازا می کشد, افکار و دعوتهای باطل, در میان مسلمانان پدید می آید و گروهی گمراه می شوند:

امام صادق(ع) می فرماید:

 

(إنّ لِصاحب هذاَ الأمر غیبتینْ إحدَیهما تطوُل حتّی یقوُل بعضُهم: ماتَ, وبعضُهم یقول: قُتِل, وبعضهُم یقول: ذَهَب, فلایَبقی علی أمره مِن أصحابه إلاّ نفرٌ یسیر.)25

 

به راستی مهدی(ع), دو غیبت دارد. دوّم آن, به اندازه ای به درازا می کشد که گروهی می پندارند: وی, مرده است و گروهی می پندارند: کشته شده و گروهی می پندارند: [ظهور او] گذشته است. پس بر پیروی از او, کسی باقی نماند, مگر مردمانی اندک.

علی(ع) می فرماید:

 

(یکون له حیرة وغیبة تضلّ فیها أقوام ویهتدی فیها اخرون.)26

 

به سبب غیبت مهدی(ع), سردرگمی به وجود می آید که گروهی گمراه می شوند و گروهی دیگر بر هدایت می مانند.

2 . در این دوران, شرایطی به وجودمی آید و اوضاعی بر جوامع دینی حاکم می شود که نگاهداشتن دین, بسیار دشوار می شود. بیشترین مردمان, به انگیزه های گوناگون,ایمان دینی خویش را درزندگی ازدست می دهند ودینداری را کنار می نهند:

امام صادق(ع) می فرماید:

 

(و رأیتَ النّاس قد إستووا فی ترک الأمر بالمعروف والنّهی عن المنکر وترک التدیّن به.)27

 

مردمان را می نگری که در کنار نهادن امر به معروف و نهی از منکر همراه می شوند و نسبت به آن ناباورند.

مهم ترین انگیزه ای که سبب می گردد در این دوران, دینداران با آزمایشهای اعتقادی و عملی بسیار, رو به رو گردند, عبارتند از:

1. گسترش زمینه های ناباوری: از یک سو, آشکار شدن اختلافها و فتنه های فکری و پیدایش آرا و مسلکهای گوناگون در حوزه اندیشه و باورهای دینی, تردیدها و یأسها را می آفریند و سستی در گرایشها و باورها را پدید می آورد:

امام باقر(ع) می فرماید:

 

( واختلافٍ شدید بینَ النّاس وتشَتّت فی دینهم.)28

 

و اختلاف شدید میان مردمان رخ دهد و در دین خود, پراکنده می شوند.

از سوی دیگر, رواجِ مرامها و مسلکهای ناروا و فساد انگیز, در میان مردمان, روح دینداری را در جامعه از بین می برد و پیروی از تعالیم شریعت ناچیز می شود:

امام صادق(ع) می فرماید:

 

(ورأیتَ النّاسِ ینظرُ بعضهم الی بعض, ویَقتدوُن بأهلِ الشّرور, ورأیت مسلکَ الخَیرْ وطریقه خالیاً لایَسلکهُ أحد.)29

 

مردمان را می نگری که به پیروی از مرام یکدیگر می پردازند و به بدکرداران اقتدا می کنند, و باور حق و راه آن را می نگری که بی رهروست.

2 . افزایش انگیزه های انحراف و گریز از دین: دینداری, به سبب گذر از تاریخی طولانی, به تیرگیها و پیرایه ها و خرافه ها و سنّتهای بشری می آمیزد و بسیاری فهمها و عملکردها و جهتگیریهای نادرست و نابخردانه و ارتجاعی و انحرافی و آفت زده به حساب دین گذاشته می شود و در نتیجه, چهره روشن و فطری دین, زیر این لایه های تیره پنهان می گردد و بدین روی, ارزش و اصالت واقعی رویکرد به دین و دیانت از میان می رود و مردمان از آن می رمند:

علی(ع) می فرماید:

(ایّها النّاس سَیأتی علیکم زمانٌ یُکفَاءُ فیهِ الإسلام کما یُکْفَأ الإناء بمافیه.)30

ای مردم! به زودی بر شما روزگاری خواهد آمد که اسلام را از حقیقت آن بپردازند, همچون ظرفی که واژگونش کنند و آن را از آنچه درون دارد تهی سازند.

یا می فرماید:

 

(ولُبِس الإسلام لُبْسَ الْفَروْ مقلوباً.)31

 

واسلام پوستین باژگونه پوشد.

 

3 . ستیزه جوییها با دینداری:

 

خودپرستان و خودکامگان و پیروان باطل, که هماره به دنبال هدفهای دنیا پرستانه اند, چون فرهنگ اصیل دینداری را مانعی بزرگ برای رسیدن به هدفهای خود می بینند, با استفاده از تمامیِ امکانات و به کار گیری همه راهها و شیوه های ممکن, به ستیز با دین و دینداران می پردازند و ایشان را در تنگنا و سختی می گذارند:

امام صادق(ع) می فرماید:

 

ورأیت أهلَ الباطل قدِ استَعلوُا علی أهل الحقّ ورأیتَ الشّر ظاهراً لاینهی عنه ویعذّر أصحابه… ورأیت الفاسق فیما لایُحبّ اللّه قویّاً محموداً, ورأیتَ أصحاب الآیات یُحقّرون ویحتقر مَن یحبّهم.)32

 

اهل باطل را می نگری که بر اهل حق چیره شده و بدیها آشکار گشته از آن نهی نمی شود و پیروان آن در امانند… و فاسق را می نگری که به کردار ناپسندش توانا و مورد تحسین است و مردان حق و پیروان آنان را می نگری که کوچک و ذلیل شمرده می شوند.

وجود این عوامل در محیط دینی دوران غیبت, بویژه فزونی و شدّت یافتن آنها در روزگار نزدیک به ظهور, دینداری را بسیار سخت و مشکل می کند تا آن جا که:

پیامبر(ص) می فرماید:

 

(لأحدهُم أشدُّ بقیّةً علی دینه مِن خَرْطِ القتاد فی اللّیلة الظلماء, أو کالقابض علی جَمْر الغَضا.)33

 

هر یک از آنان اعتقاد و دین خویش را با هر سختی نگاه می دارد, چنان که گویی درخت خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کند, یا آتش پردوام را در دست نگاه می دارد.

از همین روی آنان که برای نگهداشتن ایمان دینی خود, در برابر این رخدادها, استقامت نورزند و با اراده قوی سختیها و تنگناها را تحمّل نکنند و یا از دیانت خویش بینش و شعور درستی نداشته باشند, از زمره دینداران و منتظران واقعی خارج خواهند شد:

امام صادق(ع) می فرماید:

 

(لابدّ لِلنّاس مِن أن یمحصّوا, ویمیّزوا, ویغربلوا ویخرج فی الغربال خلق کثیر.)34

 

ناگزیر, مردمان امتحان می شوند و از هم تمییز می یابند و غربال می شوند و بسیاری از غربال بیرون می روند [در امتحان, موفق نمی شوند].

در آن روزگار, انسان دیندار باید هوشیارانه و ژرف بینانه اصول خالص دیانت را بیابد و وسوسه های ناهنجار و انگیزه های دور ساز ایمان را از خود دور سازد و این گوهر را در طول زندگی, از آسیب و انحراف نگاه دارد:

امام صادق(ع), از رواج بسیاری نارواییهای دینی در میان مردمان سخن می گوید و در پایان سفارش می فرماید:

 

(فکُنْ علی حذر, واطلب من اللّه عزّوجلّ النجاة,… فکن مترقباً! واجتهد لیراک اللّه عزّوجلّ فی خلاف ماهُم علیه.)35

 

خود را بر حذر دار و از خدا رهایی بخواه… هوشیار باش و بکوش تا خدا تو را در راهی غیر از گمراهیهایی که مردمان در آنند, ببیند.

برای انسان دینداری که در برابر حوادث و پیشامدهای زندگی, بجدّ تصمیم می گیرد و متناسب با اندیشه ها و باورهای خود, موضع مثبت یا منفی بر می گزیند, بروزِ حوادث دگرگون ساز,درشکفته شدن استعدادهای وجود او اثری سازنده دارد.

چنین شخصی, وقتی در زندگی دینی با حادثه ای رو به رو می شود که به دینداری اش پیوند دارد, ناگزیر است درباره آن بیندیشد و از میان آنچه به نظرش می آید بر پایه اندیشه ای قانع کننده, موضعی جدید برگزیند. هر چه از این گونه حوادث تکرار شود, اندیشه و موضع جدید نیز, پی در پی جریان می یابد. در این روند است که شخصیت و هویّت مستقل فردی و اجتماعی شخص شکل می گیرد و دارای موضع فکری و عملی ویژه ای می شود که همواره خود را در حفظ و دفاع از آن, متعهّد و مسؤول می بیند.

در عصر غیبت, آزمایشها, درست همین نقش را برای شکل گیری شخصیت و آشکار شدن موضع دینی متدیّنان, ایفا می کنند. انسان دیندار, به هر اندازه که بتواند موضع زندگی دینی خود را, در ظرف حوادث و رویدادها, با آموزشها و تعالیم اصیل دینی هماهنگ کند, به همان میزان در آزمایش دینی خود پیروز شده است و آمادگی شرکت در تحقق عدالت جهانی و برقراری حکومت مهدی(ع) را پیدا خواهد کرد.

بنابراین, قانون آزمایش و غربال شدن مؤمنان, در ظرف زمانی غیبت که گمراهیها و ستمها, هجوم می آورند, در شکوفا شدن حق جویی و خلوص دینیِ دینداران و شایستگی برای حضور در جهادی فراگیر و سخت در رکاب مهدی(ع) نقشی اساسی و زیربنایی دارد.

به فرموده پیامبر(ص):

 

(إنتظارُ الفَرجَ بالصّبر عبادة.)36

 

چشم به راه فرج داشتن, همراه با صبر و استقامت, عبادت است.

زیرا در مکتب انتظار و امتحان و تمرینِ مقاومت, انسانهایی ساخته می شوند که حاملان اصلی ترین اعتقاد و دارندگان راستین ترین واستوارترین موضع حق هستند.

امام صادق(ع) در وصف آنان می فرماید:

 

(رجالٌ کأنَّ قلوبَهُم زُبر الحدید لایشوبها شکٌّ فی ذات اللّه, أشدُّ مِن الحجرَ, لو حَملوا علی الجبال لأَزالوها.)37

 

یاران مهدی(ع), مردانی هستند پولاد دل و همه وجودشان یقین به خدا, مردانی سخت تر از صخره ها. اگر به کوهها روی آرند آنها را از جای برکنند.

 

3 . ارزش دینداری

 

ویژگیهای دینی در عصر غیبت, که به برخی از آنها اشاره شد, سبب می شود دینداران در این روزگار, رتبه و مقامی والا بیابند که اینک به پاره ای از آن رتبه ها اشاره می کنیم:

تکامل در بینش دینی: امام صادق(ع) می فرماید:

 

(قال النبیّ(ص) لِعلیٍّ(ع): یا علیُّ! وأعلَم انَّ أعظم النّاس یقیناً قومٌ یکونوُن فی أخر الزّمان, لم یلحقوا النبیّ وحَجَب عنهم الحجّة فامنوا بسوادٍ فی بیاض.)38

 

پیامبر(ص), به علی(ع) فرمود: یا علی! بزرگ ترین مردمان در ایمان و یقین کسانی هستند که در واپسین روزگار می زیند, پیامبرشان را مشاهده نکرده و امامشان پنهان است, پس به سبب خواندن خطّی بر روی کاغذ, ایمان می آورند.

انسان دیندار, در صدر اسلام, عقاید و باورهای دینی را از پیامبر(ص) می گیرد و تعالیم خالص دین را با دریافت مستقیم از مفسّر واقعی وحی, دریافت می کند, رسول خدا(ص) را می بیند و از روش و منش و سیره او الهام می گیرد و پایه باورهای خود را استوار می سازد و… این امور در آسان کردن پذیرش حق, نقش بسزایی دارند.

اما انسان دیندار در این عصر, از تمامی این دریافتهای حسّی به دور است و تنها براساس درک عقلی و تاریخی, پیامبر(ص) و امامان(ع) را می شناسد و به رسالت و امامت ایشان ایمان می آورد.

پیامبر(ص) می فرماید:

 

(ولکن إخوانی ألّذین یأتون مِن بَعدکم, یؤمنونَ بی ویحبّونی وینصرونی ویصدّقوُنی, وما رأونی.)39

 

برادران من کسانی هستند که پس از شما [اصحاب] می زیند. به من ایمان می آورند و مرا دوست می دارند و یاری می رساند و به من ایمان می آورند, در حالی که مرا ندیده اند.

بی گمان, دیندار بودن به روزگار غیبت, ایمان به غیبتِ افزون تری را می طلبد, چرا که ایمان به وجود پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و غیبت مهدی(ع), به نوبه خود, ایمان به غیب است.40 و چونان ایمان به مبدأ و معاد, نیازمند تعقّل و تفکّر است; از ایـن روی, باور داشتن ودر این روزگار, بصیرت دینی بیشتری می خواهد.

امام سجاد(ع) می فرماید:

 

(إنّ أهل زمان غیبته, القائلُون بإمامته, المنتظروُن لظهوره أفضل أهل کل زمان, لأنّ اللّه تعالی ذکره أعطاهم مِن العُقُول والأفهام والمعرفة ما صارت به الغیبة عندهم بمنزلة المشاهدة… اولئک المُخلصوُن حقاً.)41

 

به درستی که مردمان زمان غیبت مهدی(ع) که امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اویند, از مردمان همه زمانها برترند;زیرا خدا چنان عقلها و فهمها و شناخت آنان را قوّت بخشیده است که غیبت نزد آنان همچون دیدن باشد… آنان به حق اخلاص ورزانند.

دینداری در این روزگار, نیازمند بینشی است که انسان دیندار در پرتو آن, توان یابد تا در برابر تحریفها و مسخها و شبهه ها و تردیدها و تزلزلها و گریز و آویزها و سرکوفتها از درون و بیرونِ حوزه دین, همچنان رویکرد دینی خود را نگاه دارد و با هیچ یک از این عوامل, خلوص دینی و دینداری را در فکر و عمل از دست ندهد. در حالی که دینداری در عصر پیامبر(ص), با این گونه مسائل همراه نبوده است.

 

شکیبایی در دین:

 

پیامبر(ص) فرمود:

 

(سیأتی قومٌ مِن بَعدکم, الرّجل الواحد مِنْهم له أجر خمسین منکم, قالوا: یا رسول اللّه نحن کنّا معک بِیدرْ وأُحد وحُنَین, ونزل فینا القران, فقال: إنّکم لو تحمّلوا لِما حُمّلوا لم تصبروا صبرهم.)42

 

به زودی پس از شما, کسانی می آیند که یک نفر آنان پاداش پنجاه نفر از شما را دارد. گفتند: ای رسول خدا! ما در جنگ بدر واُحد و حُنین در رکاب شما جهاد کرده ایم و درباره ما آیه قرآن نازل شده است!

پیامبر فرمود: زیرا اگر آنچه از آزارها و رنجها که بر آنان می رسد بر شما آید, بسان آنان, شکیبایی نخواهید داشت.

پایداری بر دین, در روزگار غیبت, به پذیرش سختیها و بیمها و محرومیتها و تنگناهای مادی, که اجمالی از آن پیشتر یاد شد, خلاصه نمی شود, بلکه تحمّل فشارهای سختِ روحی و معنوی نیز, بر آنها افزوده می گردد و چنانچه دینداری با صبر و شکیبی درست و آگاهانه توأم نباشد, به تدریج ناامیدیها روی می آورد و باور را از روح و فکر می سترد. در نتیجه عینیّت زندگی انسان دیندار, همانند می شود با عینیّت زندگی مدعیّان دروغینِ دینداری که بیشترین مردمان آن روزگارند.

با توجه به نابسامانیهای دینی و اجتماعی در روزگار غیبت,می توان فشارهای روحی و یأس آوری را که ممکن است انسان دیندار را مورد هجوم قرار دهد, از دو ناحیه دانست:

1 . از ناحیه مسخ فرهنگ دینی, که به وسیله متولیان دین و در قالب دین شناسیهای نابخردانه و جاهلانه صورت می گیرد و اصالت دینداری را در جامعه از میان می برد.

2 . از ناحیه مدعیان دینداری که در انواع فسادها و تباهیها و ذلّتها و ظلمها و دین فروشیها و… فرو افتاده اند و عزّت و تعالی زندگی دینی را از میان برده اند.

بی تردید, مشاهده این گونه امور برای انسان دینداری که در هر شرایطی, به سلامتِ دینی خود و جامعه و امّت می اندیشد, بسیار دردناک و رنج آور است. به امید روزی که با ظهور مهدی(ع) این درد و رنج نیز, پایان یابد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان