با اینکه حال و هوای انتخاباتی فضای کشور را به طور کامل در اختیار خود گرفته و تمام توجهات معطوف به این امر مهم است و حاشیهها بیشتر پیرامون این اتفاق میگذرد اما سینمای ایران هم کم حاشیه نداشت و یکی از آنها بهطور مستقیم به انتخابات هم مربوط بود و آن هم صحبتهای یک فیلمساز در مورد افتخار موسیقی ایران، محمدرضا شجریان بود. با بنیتا همراه باشید تا ببینیم علاوه بر سخنانی که آقای طالبی بر زبان رانده بود، چه اتفاقات دیگری در اطراف سینمای ایران جریان داشت.
اهانت به نام شجریان، اهانت به نام ایران است
مهمترین حاشیهای که سینمای ایران در چند روز گذشته به خود دید، حرفهایی بود که کارگردان فیلم قلادههای طلا درمورد شوالیهی آواز ایران داشت. جای تاسف دارد کارگردانی که خود را همانند شهید سید مرتضی آوینی، خود را فیلمساز ارزشی میداند، نسبت به یکی از بزرگترین مفاخر هنر ایران اینگونه بیاحترامی کند. امیدواریم که دیگر شاهد چنین سخنانی نسبت به بزرگان فرهنگ کشور نباشیم. باقی بقای استاد شجریان.
فمینیست ها به پا خیزید
آقای مدیری و دورهمی ایشان، مهمان همیشگی حوالی سینما هستند. در برنامهی دورهمی ایشان، یک عدد مجری تلویزیون بهنام آقای پدرام کریمی مهمان ایشان بودند و حرفهایی زدند که تن اوریانا فالاچی و تمام فمنیستهای مرده و خفته در گور و تن تمام فمنیستهای نمرده و نخفته در گور هم لرزید. این مجری تلویزیون فرمودند که اعتقادی به کار خانمها در بیرون از خانه ندارند...و دلیلش هم این است که زودتر شکسته میشوند. موافقان لایک کنند و مخالفان کامنت بگذارند.
آخرین راننده ی آژانس دوستی
دههی هفتاد ایران، دوران طلایی سریالسازی بود و سریالهای محبوبی چون همسران و آژانس دوستی یادگار این دورانند. نمیتوان از این سریالها نام برد و فردوس کاویانی را به یاد نیاورد. فردوس کاویانی این روزها حال خوبی ندارد و از بیماری رنج میبرد. اما اتفاق خوبی بود اینکه هفتهی گذشته در جشن بازیگر یادی از او شد و تقدیری از او به عمل آمد. باشد که هنرمندان تا زمانی که هستند، قدر ببینند.
آقای زاکربرگ بده آن تیک آبی را
«امیرمسعود مقصودلو» ارتباطی با سینما ندارد؛ ولی حیف بود که حرفهای او را در بنیتا بازتاب ندهیم. زاکربرگ با تتلو مشکل دارد. این را همه میدانستند تا اینکه خود امیر تتلو هم خودش این موضوع را رسانهای کرد تا همگان به این دشمنی پی ببرند. در ادامه بخشهایی از گفتوگوی او را با یک جایی که دقیقا نمیدانم کجاست، می توانید بخوانید:
«اونور یه تیک آبی به من نمیدن، چون میدونن چقدر میتونم موفق باشم و چقدر میتونم به کشورم خدمت کنم، منو به رسمیت نمیذارن بشناسونم»
«طرف با یک میلیون فالوئر که معلوم نیست فیکه یا خریده اون تیکه رو داره»
«چرا اون تیک رو به من نمیدن چون من 4 میلیون هوادار واقعی دارم و میتونم در مسائل مختلف به کشورم کمک کنم؛ به خاطر همین اجازهی تیک گرفتن و به رسمیت شناخته شدن من در اینستا و در فضای مجازی و دنیا رو به من نمیدن»
سلام بمبئی قیچی شد
فیلم سلام بمبئی برای دیدن خانواده آماده شد. گویا عزیزان ممیزی قسمتهای رقص و آوازی که کمی ممکن بود آناتومیها را به کمی به جنبش وادارد، مناسب ندانسته و ترجیح دادند که برای ایمنی افراد خانواده این قسمتها را قیچی کرده و راه بر وقوع حادثه بستند. توجیه ایشان درمورد سانسور نشدن نسخهی به نمایش درآمده در سالن سینما هم این میتواند باشد که آنجا همه مینشینند و کسی نمیتواند آناتومیاش را بجنباند.
منبع:بنیتا