ماهان شبکه ایرانیان

دو دست من ثمرم بود، پیش پای تو افتاد

این چه سرّی است که در شب تاسوعا، عشاق حضرت عباس، روضه خوان گل یاس علی هستند و نغزتر این که در شب شهادت آن یاس کبود، کاروان دل را به کنار نهر علقمه فرود می آورند؟ شاید بپرسی چرا ذکر لبشان «یابن الزهرا یا ابوفاضل مدد» است؟ مگر نه این که عباس پسر ام البنین است؟

این چه سرّی است که در شب تاسوعا، عشاق حضرت عباس، روضه خوان گل یاس علی هستند و نغزتر این که در شب شهادت آن یاس کبود، کاروان دل را به کنار نهر علقمه فرود می آورند؟ شاید بپرسی چرا ذکر لبشان «یابن الزهرا یا ابوفاضل مدد» است؟ مگر نه این که عباس پسر ام البنین است؟

 

اینک به تو می گویم. ابتدای این داستان از آن جاست که عباس در آغوش ام البنین به بیعت حسین درآمد و پیش کشی این بیعت سبز را در ظهر عاشورا با دو دست و دو چشم آورد:

 

چون میوه داد فراوان درخت بشکند از پای

 

ثمر که داد نهالم چه غم اگر که شکستم

 

دو دست من ثمرم بود پیش پات افتاد

 

خجل ز هدیه ناقابلم به پیش تو هستم

 

و این داستان ادامه داشت تا آن جا که آن عمود آهنین بر فرق این نازنین متبرک شد! و آن سلاله ناس از مرکب بر زمین داغ کربلا افتاد:

 

بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد

 

اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

 

نه صبر کن! هنوز داستان تمام نشده؛ هنوز لحظه سبز دیدار را برایت نگفته ام. اکنون خودت را آماده کن. آری درست حدس زدی. زمزمه عباس به برادر در واپسین لحظات این بود:

 

بود امیدم که آید بر سرم ام البنین

 

مادرت فاطمه آمد عوض مادر من

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان