چنان که در بخش نخست این مقاله اشاره شد، علم حضرت زینب علیهاالسلام از ناحیه خداوند است؛ چرا که به قول امام سجاد علیه السلام او عالم غیر معلمه است و مواردی که در زندگی آن حضرت واقع شده است نیز مسئله را تأیید می کند. در ذیل برخی از این موارد را با هم می خوانیم:
1. شجره نبوی
روزی حسنین علیهماالسلام درباره کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیرامون امور حلال، حرام و شبهه ناک بحث می کردند، حضرت زینب علیهاالسلام نیز در بحث آنان شرکت کرد و درباره سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله توضیح می داد و تجزیه و تحلیل می نمود. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از بیانات زینب علیهاالسلام متعجّب شده بودند. وقتی سخنان زینب علیهاالسلام به پایان رسید، امام حسن علیه السلام رو به خواهرش کرد و فرمود: «اِنَّکِ حَقّا مِنْ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مِنْ مَعْدِنِ الرِّسالَةِ؛ به راستی که تو از درخت نبوت و از معدن رسالت هستی.» یعنی علم و سخنانت از مرکز نبوت و مخزن رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ریشه می گیرد.
2. خطبه های زینب علیهاالسلام
خطبه های زینب علیهاالسلام در کوفه و شام با آنکه در سخت ترین شرایط روحی و نبود زمینه های مثبت برای یک سخنرانی خوانده شده است، اما واژه واژه آن بیانگر اوج مقام علمی زینب علیهاالسلام است.
«بشر بن حزیم اسدی» یکی از شخصیّتهای معروف آن روزگار می گوید: «سوگند به خدا! هرگز زنی را که سرا پا شرم و حیا باشد، سخنران تر از زینب علیهاالسلام ندیده ام. او گویی از زبان پدرش امیر المؤمنین علی علیه السلام حرف می زد و سخن گفتن را از آن حضرت فرا گرفته بود.»
فریشلر، نویسند و محقق غربی، می گوید: «ایراد آن نطق در کوفه، ثابت می کند که آن همه مصایب و سختیها نتوانسته بودند روحیّه آن زن (زینب علیهاالسلام ) را متزلزل کنند؛ در صورتی که این خطر وجود داشت که در حال سخنرانی وی را به قتل برسانند.»
3. کرسی تدریس
ماجرای جنگ «جمل» و «صفین» که در سال 36 ه . ق به بعد رخ داد، باعث شد حضرت علی علیه السلام و افراد خانواده اش به عراق آمدند و در کوفه سکونت گزیدند. در نتیجه، زینب علیهاالسلام نیز حدود چهار سال در کوفه ماندگار شد و این مدّت فرصتی بود برای زنان کوفه که از مقام علمی او بهره گیرند؛ لذا به وسیله مردان خود از حضرت علی علیه السلام خواستند که با زینب علیهاالسلام سخن گوید و رضایت او را برای تدریس و تشکیل مجلس درس برای بانوان جلب کند.
حضرت زینب علیهاالسلام از این درخواست استقبال و اعلام کرد: «در هر روز با مداد، مجلس درس در خانه امیر المؤمنین علی علیه السلام برای بانوان برگزار می شود.»
زنان کوفه نیز با شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدند؛ لذا مشتاقانه هر روز در کلاس درس زینب علیهاالسلام شرکت نموده، کسب علم و دانش می کردند. زینب علیهاالسلام در این مجالس، به تفسیر قرآن، احکام، مباحث تربیتی و ... می پرداخت و باعث ارشاد و راهنمایی بانوان می شد.
آن حضرت شاگردان بسیاری را تحت آموزش خود قرار داد و آنان را تربیت کرد.
برخی از آنها به ازدواج کسانی در آمدند که از مقام و موقعیّت نظامی یا سیاسی بالایی بر خوردار بودند و توانستند با برخوردهای صحیح، افکار شوهران خود را اصلاح کنند و آنان را با مکتب اسلام آشنا نمایند و همین طور توانستند در جامعه تأثیرگذار شوند و نسلهای بعدی را با دستورات اسلام آشنا سازند.
و. معیار انتخاب همسر و احترام به شوهر
زینب علیهاالسلام فقط در شجاعت و خطبه خوانی و پیام رسانی الگو نیست؛ بلکه در انتخاب شوهر و معیارهای صحیح آن و همین طور شوهر داری برای تمام بانوان می تواند الگوی عالی باشد.
دختر علی علیه السلام وقتی به سن ازدواج رسید، خواستگاران بسیاری داشت که هر کدام از آنان دارای پست و مقام یا دارای ثروتهای کلانی بودند و حاضر بودند مهریه های سنگینی قرار دهند؛ ولی زینب علیهاالسلام آنها را ردّ می کرد و حتّی حاضر نمی شد با برخی از آنان سخن گوید.
روزی از ایشان سؤال شد: ای دختر امیر المؤمنین! چرا خواستگارانت را جواب می کنی؟ دختر علی علیه السلام فرمود: دلیل دارد. گفتند: علّت چیست؟ فرمود: من هم مانند مادرم فاطمه علیهاالسلام برای ازدواج ملاک و معیاری دارم و نخستین معیار برای ما و پیروانمان (شیعیان) بندگی خداوند است و اخلاق نیک، نه ثروت و مهر بالا.
با آن معیارها، عبداللّه جعفر را که مرد متدین و دارای اخلاق نیک بود، انتخاب نمود و سعی کرد در زندگی و کارها رضایت او را جلب نماید که به نمونه هایی اشاره می شود:
1. هنگام ازدواج
از آنجا که زینب علیهاالسلام علاقه سرشار و وصف ناپذیری به برادرش حسین علیه السلام داشت و از آینده انقلاب او خبردار بود و همین طور نقشی که باید در آن انقلاب ایفا کند، وقتی «عبداللّه بن جعفر» به خواستگاری او آمد، بنا شد دو شرط ذیل در ضمن عقد قرار داده شود و علی علیه السلام نیز عقد را مشروط به این دو شرط نمود:
1. هرگاه زینب علیهاالسلام خواست برای دیدار برادرش حسین علیه السلام از خانه بیرون رود، مجاز باشد؛
2. اگر زینب علیهاالسلام خواسته باشد در سفرهای برادرش حسین علیه السلام همراه او برود، عبداللّه جعفر جلوگیری نکند.
2. هنگام حرکت به سمت کربل
بر اساس دو شرط پیش گفته، زینب علیهاالسلام می توانست بدون اجازه شوهر همراه با برادرش به سفر کربلا برود؛ ولی با این حال رضایت فعلی شوهر را نیز جلب کرد و هنگام حرکت به سوی عراق نزد شوهر آمد و چنین گفت:
«ای عبداللّه! برادرم عازم عراق است. محبّت سرشار مرا به او می دانی. من به گونه ای هستم که لحظه ای بدون او نمی توانم زندگی کنم. نظر به اینکه سفر برای زنان بدون اجازه شوهر روا نیست، اینک برای طلب اجازه نزد تو آمده ام... .»
اشک از چشمهای عبد اللّه جاری شد و خطاب به زینب علیهاالسلام گفت: «زینب جان! این چه دگرگونی و حالتی است که در تو می بینم؟ هر کاری که دوست داری، انجام بده! از طرف من مانعی نیست.»
زینب علیهاالسلام بسیار خرسند شد و روح و قلبش آرام گرفت و مهیّای سفر گردید.
این حرکت زینب علیهاالسلام نشان می دهد که در اوج طوفان عاطفه که احساس جدایی از برادرش حسین را دارد، باز هم نهایت درجه احترام به شوهر را فراموش نمی کند و جلب رضایت او را کاملاً مد نظر قرار می دهد.
3. جهاد فرزندان با اجازه شوهر
روز عاشورا زینب علیهاالسلام پسران خویش «عون» و «محمد» را آماده جنگ و شهادت کرد. آن گاه نزد برادرش حسین علیه السلام رفت و اجازه خواست تا فرزندانش به میدان بروند.
نخست حضرت اجازه نداد و فرمود: «زینب جان! شاید همسرت عبد الله راضی نباشد.»
زینب علیهاالسلام پاسخ داد: چنین نیست، بلکه شوهرم به من سفارش کرد که: پسرانم در کارزار جلوتر از پسر برادرت به میدان بروند.»
بنابراین، دو باره اجازه خواست و اصرار کرد. سرانجام امام حسین علیه السلام اجازه داد و آن دو برادر به جنگ پرداختند. محمد به زمین افتاد. عون در کنار بدن غرق به خون او حاضر شد و گفت: «برادر جان! شتاب مکن! من نیز به زودی به تو می پیوندم.» عون نیز به جنگ ادامه داد تا شهید شد. امام حسین علیه السلام پیکر به خون آغشته آن دو را در آغوش گرفت و به خیمه آورد. زینب علیهاالسلام که به استقبال همه شهدا می آمد، به استقبال جنازه فرزندانش نیامد؛ مبادا بر اثر بی تابی او برادر شرمنده شود.
ز. نظم و استفاده از وقت
یکی از مسائل مهمی که باعث موفقیت انسان می شود، نظم و برنامه ریزی و استفاده بهینه از زمان در زندگی است. بدون نظم و برنامه، هر چقدر هم هدف و مقصد ارزشمند باشد، باز راهی به جایی نمی برد. حضرت زینب علیهاالسلام شاگرد مکتب پدری است که در آخرین لحظه شهادت به حسنین علیهماالسلام فرمود: «أُوصِیکُمَا... بِتَقْوَی اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ؛ شما را به تقوا و نظم در کارها سفارش می کنم.»
لذا در تمام امور از جمله: شوهرداری، بچه داری، کار منزل، رسیدگی به آموزش و تعلیم و تربیت شاگردان، صله رحم، حل و فصل مشکلات دیگران، رسیدگی به امور هیچ مدیری در برنامه ریزی و رسیدن به آرمانهای خود نمی تواند موفق باشد، مگر آنکه نخست مدیر خود گردد و پیش از مدیریت بر دیگران، نخست قادر به اعمال اراده در خود و مالک نفس خویشتن باشد
فقرا و بینوایان، مسائل عبادی و... دارای نظم بود؛ مخصوصا در اداره اسرا و برنامه هایی که در کوفه و شام اجرا کرد، به خوبی از نظم و برنامه ریزی جهت استفاده بهینه از وقت بهره گرفت.
مورخان نقل می کنند: «زینب علیهاالسلام برای وقت خویش بسیار اهمیت قائل می شد؛ به گونه ای که در منزل هم گندم آرد می کرد و هم ذکر می گفت و یا این که هنگام بازی با کودکانش مطالبی نیز به آنان می آموخت و یا اینکه هنگام دید و بازدید از دوستان و آشنایان، نکته هایی آموزنده از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کرد تا هم دید و باز دید شده باشد و هم مهمانان با سخنی از سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله بیشتر آشنا شوند. هیچ گاه دیده نشده که حضرت وقتش را بیهوده به هدر دهد.»
ح. تدبیر و اندیشه
یک عمر آگاهی و کارورزی، زینب علیهاالسلام را پخته و ورزیده کرده بود؛ به ویژه آنکه تحت لوای برادرش امام حسین علیه السلام قدم بر می داشت. آنچه فرا گرفتنی بود، امام در جریان این نهضت و در طول مدت مبارزه اش به وی گوشزد کرده بود و او نیکو می دانست که چگونه گام بردارد تا به نتیجه مطلوب برسد.
خطبه ها و سخنرانیهای زینب علیهاالسلام آن گونه نبود که بر اثر تحریک عواطف و ناراحتیهای روحی و فشار مصایب گفته شود؛ بلکه از روی نقشه دقیق و تدبیر شده و منظم، هر قسمت در جای خود و در حد لزوم و فرصت گفته شد و جایگاه سکوت و خاموشی وی نیز حساب شده بود. حضرت می دانست در کجا حرف بزند و کجا ساکت باشد؛ کجا مردم را به گریه اندازد و در کجا بی اعتنا در برابر حوادث بگذرد. زینب علیهاالسلام سخنان خود را بیهوده بر زبان جاری نساخت؛ بلکه در جایی که لازم بود خود و خاندانش را معرفی کرد.
در کوفه آن چنان مردم را گریاند که انقلابی بر پا ساخت و در مجلس یزید آن چنان بر سر یزید فریاد کشید که گویی هیچ ترسی ندارد و گاه به علی بن الحسین علیهماالسلام سفارش می کرد: «ای عزیز برادر! با یزید جز با گفتار نرم و ملایم سخن مگو؛ او ستمگر تیره بخت و سنگدل است.»
ط . مدیریت زینب علیهاالسلام
حضرت زینب علیهاالسلام در انقلاب تاریخی و عظیم کربلا، سه وظیفه مهم بر دوش داشت که با درایت و موقعیت شناسی و صبر و شکیبایی خود توانست این سه وظیفه مهم را بعد از شهادت امام حسین علیه السلام به نحو احسن و با مدیریت قوی به پایان رساند:
اول، از حجت خدا و امام وقت، حضرت سجاد علیه السلام حمایت کند و ایشان را از گزند دشمن حفظ نماید؛
دوم، پیام شهیدان کربلا را به همه جا برساند و راه آنها را دنبال کند و این از همه مهم تر بود؛
و سوم، طبق وصیت برادرش امام حسین علیه السلام از خانواده های شهیدان و کودکانی که پدران آنها به شهادت رسیده اند، حمایت و سرپرستی کند و روحیه آنها را در سطحی عالی نگاه دارد.
دکتر عایشه بنت الشاطی، محقق و نویسنده مصری، در باره وظیفه حقیقی زینب علیهاالسلام بعد از ماجرای کربلا، چنین می نویسد: «به نظر من، وظیفه حقیقی زینب علیهاالسلام بعد از فاجعه کربلا شروع شد و آن وقتی بود که موظف شد از او روحیه ای عظیم داشت و در مواقع مناسب می توانست خونسردی خود را حفظ کند و در هیچ یک از حوادث روحیه خود را از دست نداد
دختران بی سرپرست بنی هاشم که مردان خود را از دست داده بودند، حمایت و نگه داری نماید و تا پای جان از جوانی مریض (زین العابدین علیه السلام ) دفاع کند...، وظیفه دیگر زینب علیهاالسلام این بود که نگذارد بعد از آن ماجرای کربلا، خون شهدا به هدر رود.»
و زینب علیهاالسلام در تمام برنامه های فوق با مدیریت قوی و محکم پیروز و موفق گشت. روشن است هیچ مدیری در برنامه ریزی و رسیدن به آرمانهای خود نمی تواند موفق باشد، مگر آنکه نخست مدیر خود گردد و پیش از مدیریت بر دیگران، نخست قادر به اعمال اراده در خود و مالک نفس خویشتن باشد و بداند در هر موضع چگونه باید حرکت کند و زینب علیهاالسلام می دانست.
زینب علیهاالسلام زنی بود که مسلّط بر خویشتن و مالک خشم و غضب خویش بود و می توانست عواطف خود را مهار کند. وی در شرایطی نبود که حزن و تأثّر بر او سیطره یابد. او مالک اعمال خود بود؛ اگر چه همدم حزنها و مصیبتها و هم پیمان سختیها بود.
او روحیه ای عظیم داشت و در مواقع مناسب می توانست خونسردی خود را حفظ کند و در هیچ یک از این حوادث روحیه خود را از دست نداد و دچار تزلزل روانی نشد و یا دست و پای خود را گم نکرد؛ زیرا توکّل به خدا داشت و می دانست صبر در برابر سختیها، پاداشی بس عظیم دارد.
از چمن تا انجمن جوش بهار زینب است گر شهادت گل کند عطر مزار زینب است
زیور انس و محبت زینب خُلق و وفا زن، طلا باشد اگر در وی عیار زینب است