بنیان، 3/2/81
بسیاری از صاحب نظران، پیروزی اصلاح طلبان در اولین دور انتخابات ریاست جمهوری را به منزله ی «نه » رای دهندگان ارزیابی نمودند . از آن جا که هر نظام سیاسی، ترکیبی از نخبگان و مدیران، از سویی، و سیاست ها و برنامه ریزی ها، از سوی دیگر، می باشد، این «نه » رای دهندگان را باید در دو سطح بررسی کرد: الف) نه به که؟ ب) نه به چه؟
سطح نخست، به نخبگان سیاسی و مدیران، و سطح دوم به تصمیم ها و سیاست گذاری ها معطوف است . مقاله ی حاضر، نخست، به ارائه ی تحلیلی از نحوه ی پاسخ گویی اصلاح طلبان به دو پرسش مذکور و پیامدهای آن می پردازد و سپس دلایل خود را در باب ضرورت «نقد از درون » بیان می کند . به نظر نویسنده، استراتژی اصلاح طلبان، تمرکز بر پاسخ به پرسش «نه به که؟» و تقلیل دادن همه ی مسائل به حوزه ی سیاست در پاسخ به پرسش «نه به چه؟» بوده است . در واقع، پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات شوراها و مجلس ششم، مرهون موفقیت ایشان در پی گیری استراتژی مذکور تلقی می شود . با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری، تلاش اصلاح طلبان متوجه نهادینه کردن گزاره ی «ما می خواهیم; آنها نمی گذارند .» در میان مردم شد . تداوم مشکلات و درک پیام انتخابات، بخشی از جریان اصلاحات را به ضرورت نقد از درون و توجه به مقوله ی کارآمدی دولت و بر آوردن نیازهای زیستی مردم متوجه ساخت . البته گروه های وسیعی از این جریان، تنها به یک نوع نقد از درون اعتقاد دارند و آن، نقد استراتژی های رقابت و مقابله با محافظه کاران است; نه نقد از درون، به مفهوم نقد عمل کرد نخبگان و سیاست های دولت اصلاحی .
از دست رفتن حمایت نهاد مردم از دولت اصلاحی، نادیده انگاشتن اثرات سوء تصمیم ها و سیاست گذاری ها در آینده، دو قطبی شدن گرایش های موجود در جامعه و ... از جمله پیامدهای بی توجهی به ضرورت «نقد از درون » شمرده می شود .