اشاره:
آن چه فرا روی شماست، بخشی از مباحثی است که توسط شهید والامقام مرتضی مطهری ـ قدس سره ـ درباره موضوع مهدویت مطرح شده است.
با این که این مباحث سال ها پیش مطرح شده اند ولی بسیار گویا، سودمند و نو است و طرح این مباحث برای پژوهشگران عرصه مهدویت به ویژه در محیط های علمی بسیار راه گشا و مفید می باشد.
دوازدهم اردیبهشت یادآور از دست دادن عالمی وارسته، مجاهدی خستگی ناپذیر، عارفی واصل فقیهی توانمند، مفسری بزرگ و اندیشمندی است که با شهادت خود جهان اسلام را داغ دار نمود.
حکیم فرزانه ای که «عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه ای سرسختانه نمود. شخصیتی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود».(1)
جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز، جایگزین آن نیست».(2)
روانبخش است».(3)
است و در مناسبت های گوناگون آن را از زوایای مختلف مورد بحث قرار داده است.
این اندیشه که با نوید قرآن(4) درباره غلبه قطعی صالحان و متقیان، کوتاه شدن دست تبهکاران و جباران برای همیشه و آینده ای درخشان و سعادتمندانه برای بشریت، در میان امت اسلام پدید آمد، پیوسته مورد توجه آنان بود؛ به گونه ای که پیش از تولد حضرت مهدی علیه السلام ده ها کتاب در این زمینه نوشته شده و اصحاب پیوسته با سؤالاتی مثل «متی الفرج؟» و مانند آن؛ از تحقق و ویژگی های این مژده آسمانی پرس و جو می کردند.
استاد شهید درباره این اندیشه ناب می فرماید:
این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است که طبق بسیاری از نظریه ها و فرضیه ها فوق العاده تاریک و ابتر است...(5)
فاصله ندارد!.»(6)...
خداشناسی و بر مبنای حکومت قران به وجود می آید.(7)
می نویسد:
این خیال، خیال باطلی است. خطراتی که به اصطلاح در عصر علم و دانش برای بشریت است از خطرات عصرهای پیشین بیش تر و عظیم تر است... و این پیشرفت علمی، او را مغرورتر و غرایز حیوانی او را افروخته تر نموده است و به همین جهت خود علم و فنّ، امروز به صورت بزرگ ترین دشمن بشر در آمده است.(8)
می خورد.
مشخصه ها و ویژگی های جامعه مهدوی
این عالم وارسته با بهره گرفتن از آیات و روایات در بحث عدل کلّی در ابتدا به قطعیت آن اشاره می کند و می فرماید:
از قران مجید استفاده می شود که همه پیامبران الهی ـ صلوات اللّه علیهم اجمعین ـ که از طرف خدای متعال مبعوث شده اند، برای دو هدف اساسی بوده است:
1. برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق یعنی توحید که در کلمه «لااله الا اللّه» خلاصه می شود.
2. برقراری روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احساس و عاطفه و خدمت بنابراین، مسئله برقراری عدالت آن هم با مقیاس بشریت هدف اصلی و عمومی همه انبیا علیهم السلام بوده است و مسئله عدالت یک آرزو و خیال نیست یک واقعیتی است که دنیا به سوی آن پیش می رود یعنی سنت الهی است و خدا عدالت را در نهایت امر، بر دنیا حاکم خواهد نمود.
سپس با بهره گرفتن از روایات به ترسیم «جامعه مهدی» می پردازد و می نویسد:
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:(9) «المهدی یُبعثُ علی اختلافٍ من الناس و الزَّلازل؛ مهدی علیه السلام در یک شرایطی می آید که اختلاف در میان بشر شدید و زلزله ها برقرار است» (مقصود زلزله های ناشی از مواد زیر زمین نیست). اصلاً زمین به دست بشر تکان می خورد و خطر بشریت را تهدید می کند که زمین نیست و نابود شود. «فیملا الارض قسطا و عدلاً کما ملئت ظلما و جورا؛ بعد از آن که پیمانه ظلم و جور پر شد دنیا را پر از عدل و داد می کند».
«یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض؛ از او هم خدای آسمان راضی است و هم خلق آسمان و مردم روی زمین» بعد فرمود: «یُقَسِّم المال صِحاحا؛ ثروت را به طور عادلانه و بالسویه تقسیم می نماید» «و یملأ قلوب امة محمد غِنیً ویَسعُهم عدلُه، خداوند متعال دل امت اسلام را مملوّ از غنا می کند»؛ یعنی خیال نکن غنا و ثروت، تنها همان ثروت مادّی است. دل ها غنی می شود فقرها و نیازها و حقارت ها و بیچارگی ها و کینه ها و حسادت ها همه از دل ها بیرون کشیده می شود.
سپس ایشان وضعیت قبل از ظهور و بعد از ظهور را در بیان حضرت علی علیه السلام دنبال می کند.
وضعیت قبل از ظهور
امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:
«حتی تقوم الحرب بکم علی ساقٍ بادیا نواجذها مملؤةً اخلافُها حُلوا رضاعُها علقما عاقبتُها»(10) پیش بینی می کند که قبل از ظهور حضرت مهدی علیه السلام آشوب عجیب و جنگ های بسیار مهیب و خطرناکی در دنیا هست می فرماید: جنگ روی پای خودش می ایستد، دندان های خودش را نشان می دهد. مثل یک درنده ای که دندان نشان می دهد، شیر پستان خودش را نشان می دهد؛ یعنی آن ستیزه جویان و آتش افروزان جنگ نگاه می کنند می بینند این پستان جنگ خوب شیر می دهد یعنی به نفعشان کار می کند، اما نمی دانند که عاقبت این جنگ به ضرر خودشان است. «حلوا رضاعُها؛ دوشیدنش خیلی شیرین است»، اما «علقما عاقبتُها، عاقبتش فوق العاده تلخ است».
«اَلا و فی غدٍ وسیاتی غدٌ بما لاتعرفون، بدانید که فردا آبستن چیزهایی است که هیچ پیش بینی نمی کنید ولی بدانید هست و فردا با خود خواهد آورد.
وضعیت بعد از ظهور
«یاخذ الوالی من غیرها عمالها علی مساوی اعمالها؛ اول کاری که آن والی الهی می کند این است که عُمّال و حُکّام را یک یک می گیرد، اعوان خودش را اصلاح می کند و دنیا اصلاح می شود؛ «و تُخرِج له الارضُ افالیذَ کبدها؛ زمین پاره های جگر خود را بیرون می دهد.»؛ یعنی زمین هر موهبتی که در خودش دارد از هر معدنی و استعدادی که شما تصور بکنید را بیرون می دهد. هر چه تا امروز مضایقه نموده بیرون می دهد. «و تُلقی الیه سِلما مقالیدها زمین می آید مثل یک غلام در حالی که تسلیم است کلیدهای خودش را در اختیار او قرار می دهد»؛ یعنی دیگر سرّی در طبیعت نمی ماند مگر این که به دست او کشف می شود. «فیُریکم کیف عدل السیره؛ آن وقت او به شما نشان خواهد داد که عدالت واقعی یعنی چه؟» نشان خواهد داد که این همه که دم از اعلامیه حقوق بشر و آزادی می زنند همه اش دروغ است. این همه که دم از صلح می زنند همه اش دروغ و نفاق و جو فروشی و گندم نمایی بود. «یُحیی میّت الکتاب والسنة؛ قوانین کتاب و سنت را که متروک مانده و به حسب ظاهر مرده و از میان رفته است را زنده خواهد کرد» و نیز فرمود «اذا قام القائم حکم بالعدل»(11) اصلاً حضرت یک لقبی دارد مخصوص به خود که از مفهوم قیام گرفته شده است آن که در جهان قیام می کند «القائم». اصلاً ما حضرت مهدی علیه السلام را با به قیام و عدالت می شناسیم.
«و ارتفع فی ایامه الجور؛ جور و ظلمی دیگر در کار نیست». «و امنت به السُبُل؛ همه راه ها، راه های زمینی دریایی، هوایی امن می شود». چون منشأ این ناامنی ها، ناراحتی ها و بی عدالتی ها است، وقتی که عدالت برقرار شود چون فطرت بشر فطرت عدالت است؛ دلیل ندارد که ناامنی وجود داشته باشد. «و اخرجت الارض برکاتها؛ و زمین تمام برکات خودش را بیرون می آورد». «ولایجد الرجل منکم یومئذ موضعا لصدقته و برّه، و هو قوله تعالی و العاقبة للمتقین» آیا می دانید ناراحتی مردم آن وقت، چیست؟ ناراحتی مردم فقط این است که اگر بخواهند یک صدقه ای بدهند و یک کمکی به کسی بکنند یک نفر (مستحق) پیدا نمی شود یک فقیر روی زمین پیدا نخواهد شد.(12)
ضرورت تحقق چنین جامعه ای
نکته بسیار مهمی که در اندیشه شهید مطهری درباره مهدویت درخشش دارد، ضرورت و قطعیت تحقق جامعه مهدوی از منظر حکمت الهی است. از دیدگاه ایشان:
مهدویت یک فلسفه بزرگ جهانی است؛ چون اسلام یک دین جهانی است؛ چون تشیع به معنای واقعی اش یک امر جهانی است. وقتی قرآن می فرماید: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»(13)صحبت از زمین است؛ نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد.
اولاً: امیدواری به آینده است که دنیا در آینده نابود نمی شود زندگی سعادتمندانه بشر آن است که در آینده است.
دوّم: آن دوره، دوره عقل و عدالت است. شما می بینید یک فرد سه دوره کلی دارد: دوره کودکانه که دوره بازی و افکار کودکانه است؛ دوره جوانی که دوره خشم و شهوت است و دوره عاقله مردی و پیری که دوره پختگی و استفاده از تجربیات، دوره دور بودن از احساسات و دوره حکومت عقل است. اجتماع بشری نیز همین است؛ باید سه دوره را طی کند؛ یک دوره، دوره اساطیر و افسانه ها و به تعبیر قران دوره جاهلیت. دوره دوم، دوره علم است، ولی علم و جوانی، دوره حکومت خشم و شهوت، محور گردش زمان ما یا خشم است یا شهوت. آیا دوره ای نخواهد آمد که آن دوره حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت؟ دوره ای که واقعا معرفت و عدالت، صلح و صفا و انسانیت و معنویت، حکومت کند؟ مگر می شود که خداوند این عالم را خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر دوره بلوغ خود نرسیده یک مرتبه تمام بشر را زیر و رو کند!(14)
سؤال داده شود:
1. آیا قضایای تاریخی قابل پیش بینی است؟ به عبارت دیگر آیا می توان آینده نگری نمود یا صرفا اطلاع از آن از مبدأ غیب امکان دارد؟
2. آیا سیر حرکت و تحولات کنونی بشر به سوی تحقق چنین جامعه عدالت محور جهانی پیش می رود یا امر به گونه دیگری است؟
قانونمندی تاریخ
در پاسخ سؤال اول باید گفت: بحث از چیستی تاریخ یکی از شاخه های مهم علم تاریخ است که با عنوان فلسفه تاریخ توسط صاحب نظران مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی از تاریخ شناسان جریان های تاریخی را یک امور اتفاقی و تصادفی و طبعا غیرقابل پیش بینی می دانند که تحت هیچ ضابطه ای قرار نمی گیرد و با بررسی تحولات تاریخی نمی توان آینده نگری کرد.
در مقابل، نظریه دقیق و عمیق دیگری است که تاریخ را کاملاً قانونمند می داند؛ قواعد و ضوابطی بر آن حاکم است که با بررسی سلسله جریانات و تحولات تاریخی می توان آینده را ترسیم نمود.
یکی از مباحثی که بسیار عالمانه و دقیق و عمیق توسط شهید مرتضی مطهری مورد بحث قرار گرفته است، بحث قانونمندی تاریخ است.
ایشان پس از طرح بحث چیستی تاریخ و جامعه و نقل دیدگاه های گوناگون و نقد آن ها، این دیدگاه که جامعه به نوبه خود مستقل از افراد، طبیعت و شخصیت دارد و دارای خصلت، سنت، قاعده و ضابطه می باشد را می پذیرد و گوید:
تاریخ آن گاه فلسفه دارد و آن گاه تحت ضابطه و قاعده در می آید و آن گاه موضوع تفکر و مایه تذکر و آیینه عبرت و قابل درس آموزی است، که جامعه از خود طبیعت و شخصیت داشته باشد وگرنه جز زندگی افراد چیزی وجود ندارد و اگر درس و عبرتی باشد درس های فردی از زندگی افراد است نه درس های جمعی از زندگی اقوام و ملل. او سپس به اثبات این دیدگاه از منظر قران مجید پرداخته و می گوید:
قران کریم لااقل در بخشی از عبرت آموزی های خود، زندگی اقوام و امت ها را به عنوان مایه تنبّه برای اقوام دیگر مطرح می کند. قران مکرر در تعبیرات خود موضوع حیات و مدت و اجل اقوام و امت ها را طرح کرده است.
مثلاً می گوید: «و لکل امة اجل فاذا جاء اجلهم لایستأخرون ساعته و لایستقدمون»(15) «زندگی هر امتی را پایانی است، پس هرگاه پایان عمرشان فرا رسد نه ساعتی دیرتر بپایند و نه ساعتی زودتر فانی شوند».
قران کریم این گمان را که اراده ای گزافکار و مشیّتی بی قاعده و بی حساب سرنوشت های تاریخی را دگرگون می سازد به شدت نفی می کند و تصریح می نماید که قاعده ای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشتهای اقوام حاکم است.(16)
(17)
انسان و آزادی و اختیار او به هیچ وجه محو نمی گردد.(18)
تکامل تاریخ و جامعه واحد جهانی:
درباره سؤال دوم؛ یعنی ترسیم جهت و مسیر تحولات جهانی که وابسته به سؤال اول است، ایشان این بحث را با عنوان تکامل تاریخ و سیر آن به سوی تحقق جامعه واحد جهانی مطرح می کند و می فرماید:
بدیهی است بنا بر نظریه اصالت فطرت و این که وجود اجتماعی انسان و زندگی اجتماعی او و بالأخره روحی جمعی جامعه وسیله ای است که فطرت نوع انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب کرده است.
باید گفت جامعه ها و تمدن ها و فرهنگ ها به سوی یگانه شدن، متحدالشکل شدن و در نهایت امر، در یکدیگر ادغام شدن سیر می کنند و آینده جوامع انسانی جامعه جهانی واحدِ تکامل یافته ای است که در آن همه ارزش های امکانی انسانیت به فعلیت می رسد. و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالأخره انسانیت اصیل خود خواهد رسید. از نظر قران این مطلب مسلم است که حکومت نهایی، حکومت حق و نابود شدن یکسره باطل است و عاقبت از تقوا و متقیان است.
سپس، از سخن استاد خود مرحوم علامه طباطبایی ـ قدس سره ـ بهره می گیرد که در تفسیر گرانسنگ المیزان این چنین می نگارد:
«کاوش عمیق در احوال کاینات نشان می دهد که که انسان نیز به عنوان جزئی از کائنات در آینده به غایت و کمال خود خواهد رسید. آن چه که در قران آمده است که استقرار اسلام در جهان امری شدنی و لابدّ منه است تعبیر دیگری است، از این مطلب که انسان به کمال تام خود خواهد رسید.
قران آن جا که می فرماید «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی اللّه بقومٍ یحبهم و یحبونه»؛ یعنی فرضا شما از دین برگردید، خداوند متعال قوم دیگر را به جای شما برای ابلاغ این دین به بشریت و مستقر ساختن این دین خواهد آورد ـ در حقیقت می خواهد ضرورت خلقت و پایان کار انسان را بیان نماید».(19)و(20)
انتظار
حال که به حکم عقل و نقل غلبه حق بر باطل و عدالت بر ظلم قطعی است و سیر و روند تاریخ به سوی جامعه جهانی واحدِ تکامل یافته به پیش می رود؛ وظیفه ما چیست؟ آیا ما باید در انتظار تحقق چنین امری باشیم یا خیر؟ آیا مردم نقشی در تسریع این حرکت یا تأخیر آن دارند؟ به عبارت دیگر وظیفه مردم چیست؟
شهید مطهری که با قلم روان و بیان شیوای خود در عرصه های مختلف، به تبیین حقایق و معارف ناب اسلام پرداخته است، درباره انتظار می فرماید:
اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرانی استنتاج می شود و آن اصل «حرمت یأس از روح اللّه» است. مردم مؤمنِ به عنایات الهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمی دهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهوده گرایی نمی گردند. چیزی که هست این انتظار فرج و این «عدم یأس از روح اللّه» در مورد یک عنایت عمومی و بشری است؛ نه شخصی یا گروهی و بعلاوه توأم است یا نویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است.(21)
حضرت، ضربه های جبران ناپذیری بر اسلام وارد شده است.
استاد شهید که به بیان امام راحل یکی از ویژگی های ایشان این بود که با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه نمود، در این راستا به تبیین حقیقت انتظار می پردازد و با بیان معنای صحیح آن به نقد دیدگاه مقابل پرداخته و می نویسد:
انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است:
انتظاری که سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحرک بخش است؛ به گونه ای که می تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده می شود.
و انتظاری که گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج کننده است و نوعی «اباحیگری» باید محسوب گردد.
این دو نوع انتظار فرج، معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود علیه السلام است و این دو نوع برداشت به نوبه خود از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی می شود.
سپس در نقد انتظار ویرانگر می گوید:
انتظار ویرانگر
برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود علیه السلام این است که صرفا ماهیت انفجاری دارد. فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم ها و تبعیض ها و اختناق ها و حق کشی ها و تباهی ها ناشی می شود. نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است؛ آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ می دهد. و دست غیب برای نجات حقیقت ـ نه اهل حقیقت زیرا حقیقت طرف داری ندارد ـ از آستین بیرون می آید علی هذا هر اصلاحی محکوم است؛ زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیب ظاهر نمی شود. بر عکس هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حق کشی هر پلیدای به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می کند، رواست؛ زیرا، «الغایات تُبَرِّرالمبادی؛ هدف ها وسیله های نامشروع را مشروع می کنند». پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
این جاست که گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کام جویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی.
این جاست که این شعر مصداق واقعی خود را می یابد:
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد |
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد |
این گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت می نگرند؛ زیرا آنان را از تأخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود(عج) می شمارند. بر عکس اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناه کاران و عاملان فساد می نگرند؛ زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم می نمایند.
این نوع برداشت از آن جهت که با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهی ها را به عنوان مقدمه یک انفجار مقدس، موجه و مطلوب می شمارد، باید «شبه دیالکتیکی» خوانده شود، با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی با اصلاحات از آن جهت مخالفت می شود و تشدید نابسامانی ها از آن جهت اجازه داده می شود که شکاف وسیع تر شود و مبارزه پی گیرتر و داغ تر گردد، ولی این تفکر عامیانه فاقد این مزیت است. فقط به فساد و تباهی فتوا می دهد که خود به خود منجر به نتیجه مطلوب بشود. این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی و این نوع انتظار فرج، که منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی می شود و نوعی «اباحی گری» باید شمرده شود، به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمی دهد.
انتظار حقیقی و وظیفه منتظران
آن عده از آیات قران کریم ـ که هم چنان که گفتیم ریشه این اندیشه است و در روایات اسلامی بدان ها استناد شده است ـ در جهت عکس برداشت بالاست. از این آیات استفاده می شود که ظهور مهدی موعود حلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی که بدان ها در روایات استناد شده است، نشان می دهد که مهدی موعود(عج) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است؛ مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است: «وعداللّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا»(22) «خداوند به مؤمنان و شایسته کاران شما وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد؛ هم چنان که پیشینیان را قرار داد، دینی که برای آن ها پسندیده است را مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید ـ دشمنان آنان را نابود سازد ـ، بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریک حق نسازند».
ظهور مهدی موعود منّتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان، وسیله ای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان و مقدمه ای است برای وراثت آن ها خلافت الهی را در روی زمین: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»(23) ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعده ای است که خداوند متعال از قدیم ترین زمان ها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده است که زمین از آنِ آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد.(24)
اقلیت.
در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است که به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق می شوند. بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمی شوند و به قول معروف از پای بوته هیزم سبز نمی شوند. معلوم می شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد زمینه هایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش می دهد. این خود می رساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه فرضا اگر اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشند از نظر کیفیت ارزنده ترین اهل ایمان اند و در ردیف یاران سیدالشهداء علیه السلام .
از نظر روایات اسلامی در مقدمه قیام و ظهور امام، یک سلسله قیام های دیگر از طرف اهل حق صورت می گیرد، آن چه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است نمونه ای از این سلسله قیامهاست. این جریان ها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمی دهد.
در برخی از روایات اسلامی سخن از دولتی است از اهل حق که تا قیام مهدی(عج) ادامه پیدا می کند. و چنان که می دانیم بعضی از علمای شیعه که به برخی از دولت های شیعی معاصر خود حسن ظن داشته اند احتمال داده اند که دولت حقی که تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله دولتی باشد. این احتمال هر چند ناشی از ضعف اطلاعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان نسبت به اوضاع سیاسی زمان خود بوده اما حکایتگر این است که استنباط این شخصیت ها از مجموع آیات و اخبار و احادیث مهدی این نبوده که جناح حق و عدل و ایمان باید یکسر، درهم بشکند و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا دولت مهدی ظاهر شود، بلکه آن را به صورت پیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بی بند و باری تلقی می کرده اند.
از مجموع آیات و روایات استنباط می شود که قیام مهدی موعود(عج) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزه حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است.
مهدی موعود تحقق بخش ایده آل همه انبیا و اولیا علیهم السلام و مردان مبارز در راه حق است.(25)
از تفصیل آن ها خودداری می شود و تنها به دو مورد از این مباحث اشاره می شود:
1. مدعیان مهدویت
داستان ادعای مهدویت یا نسبت دادن آن به اشخاصی دیگر که از ناحیه دشمنان جاه طلب و سودجو یا دوستان جاهل و نادان در طول تاریخ و در مناطق مختلف مطرح شده است، از نگاه ایشان مورد توجه قرار گرفته است، ایشان می فرماید:
چون چنین نویدی در کلمات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بوده است، احیانا از آن سوء استفاده هایی شده است و این خود دلیل بر این است که چنین خبری در میان مسلمین از زبان پیغمبرشان پخش و منتشر بوده است و اگر نبود آن سوء استفاده ها نمی شد.
یعنی وجود این ادعاها بهترین دلیل بر صدق اصل این نوید است.
سپس برای روشن شدن اذهان مردم به ذکر نمونه هایی از آن می پردازد مثل:
قیام مختار و اعتقاد به مهدی بودن محمد حنفیه و این که خود را نائب خاص او می دانست.
قیام نفس زکیه و اعتقاد به مهدویت
نیرنگ منصور عباسی در این که نام فرزندش را به همین جهت مهدی گذاشت
مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن مثل مهدی سودانی در سودان و قادیانی ها در هند و همین طور نسبت دادن مهدویت به برخی از ائمه علیهم السلام یا برخی از فرزندان آن ها مثل نسبت دادن آن به اسماعیل فرزند امام جعفر صادق علیه السلام و نمونه هایی دیگر...
سپس می فرماید:
این ها همه نشان می دهد که زمینه مهدی امت در میان مسلمین به قدری قطعی بوده است که جای شک و تردیدی نیست.(26)
2. طول عمر حضرت
ایشان در فرازی از تحلیل علمی خود نسبت به طول عمر حضرت می فرماید:
این یک امر عادی و طبیعی است و بشر امروز دنبال آن است که با یک دواها و یک فرمول هایی عمر بشر را افزایش دهد. همیشه خدای متعال نشان داده است که وقتی وضع دنیا به یک مراحلی می رسد، مثل این که دستی از غیب بیرون می آید و یک تحول ناگهانی رخ می دهد و یک وضعی پیش می آید که با قانون طبیعت (که تا آن روز شناخته شده) اصلاً قابل پیش بینی نیست. بنابراین، اصلاً این موضوع جای بحث ندارد.(27)
رهرو باد. ان شاء اللّه والحمدلله رب العالمین.