سخنرانی آیت الله العظمی وحید خراسانی
زنی به بغداد آمد و از رابط (بین مردم) و امام زمان(ع) سؤال کرد، جناب حسین بن روح13 را به وی معرفی کردند. به سوی او آمد و گفت: مالی را برای امام (ع) آورده ام، بگو که آن حضرت کجاست تا آن را به ایشان تسلیم کنم. (حسین بن روح) به او گفت: برو و مال خود را در دجله بیانداز و نزد من برگرد.
همة ما بر سفرة صاحب الزمان، امام مهدی(ع) میهمانیم، و به مناسبت آن حضرت(ع) گرد آمده ایم هر چند سزاوار است میهمانانش انسان های کاملی، برتر از درجة ما باشند.
السلام علیک یا أمین الله فی خلقه...
سلام بر تو ای امین پروردگار در بین مخلوقاتش.
همانا مخلوقات به طور مطلق تحت اشراف امام زمان(ع) هستند و جمیع کون و مکان از سفرة [فیضش] بهره می گیرند امّا آیا این مصیبت نیست که ما آن حضرت ـ درود خدا بر او باد ـ را نشناخیتم و کمترین حقوقش را ادا نکردیم! با این حال چگونه پروردگارش را بشناسیم که در رتبه ای بسیار بالاتر، او و پدران جلیل القدرش را نعمت می دهد؟!
برخی از کسانی که توقع نمی رفت به اهداف شان برسند، رفتند و رسیدند و برخی دیگر که متوقع بود برسند، از کاروان جا ماندند و ما نیز همراه این جاماندگان هستیم.
در زیارت روز جمعة، امام عصر(ع) سلام بر صاحب الزمان ـ ارواحنا فداه ـ با هفت عنوان آمده است، که هر یک از آن ها، بحثی مفصل دارد. آخرین آن عناوین عبارت است از:
السلام علیک یا عین الحیاة.1
سلام بر تو ای چشمة حیات.
آن حضرت(ع) چشمة حیات است. فهمیدن چشمة حیات، متوقف بر شناخت اصل حیات است و آن که این چگونه حیاتی است و منظور از چشمة آن چیست؟
فهم عبارات معصومین(ع) محتاج جستجوی موارد استعمال آن کلمات در آیات و روایات، و تعمیق و تحقیق در معنای آن هاست.
امام زمان(ع)، چشمة حیات است... و درک کنه این معنا از سطح ما بالاتر است. این واژه در قرآن کریم نیز آمده است و خدای متعال آن را در شب معراج برای پیامبرش(ص) تبیین نموده است.
مبین، خدای تعالی است و کسی که برایش تبیین شده، خاتم الانبیا(ص)؛ اگر ما نیز بتوانیم از طریق جستجو و تأمل به درک مقداری از آن نائل شویم، گوارایمان باد.
دو آیه در قرآن کریم وجود دارد که پرتویی از معنی عین و عین الحیات را برای ما آشکار می سازد.
آیة اول، این کلام خداوند متعال است که می فرماید:
قل أرأیتم إن أصبح ماؤکم غوراً فمن یأتیکم بماءٍ معینٍ.2
بگو به من خبر دهید، اگر آب شما [به زمین] فرو رود، کیست که برایتان آب روان بیاورد؟
و حدیثی که به روایت شیخ صدوق(ره) در تفسیر آن آمده است، می گوید که «ماء معین» حضرت حجت بن الحسن(ع) است.3
تعابیر قرآن نزد ارباب اشارات جداً مهم اند. نکته این جاست که ذات قدوس حق آن قدرت بی منتها، و کمال و جمال لایتناهی، این اهمیت را به این امر بخشیده است: «کیست که آب گوارا برایتان بیاورد؟»
آیة دوم، این کلام خداوند تعالی است که می فرماید:
إعلموا أنّ الله یحیی الأرض بعد موتها قد بیّنا لکم الآیات لعلّکم تعقلون.4
بدانید، همانا خداوند زمین را پس از مرگش زنده می گرداند. به تحقیق آیات (حق) را برایتان روشن گردانیده ایم، باشد که تعقل کنید.
و توجه در این آیه آن است که خدای تعالی کلام خود را به صورت عادی شروع نکرده بلکه فرموده است:«بدانید» و این دلالت می کند بر این که مطلبی که پس از آن می آید مهم است و سزاوار است که قفل فهم آن با کلید علم گشوده شود: «همانا خداوند زمین را پس از مرگش زنده می گرداند»!5
اما تفسیر و بیان این آیه مربوط به شب مبارکی است که خطاب کننده، خداوند رب العالمین و خطاب شونده اولین شخصیت عالم است، که هیچ سبقت گیرنده ای بر او سبقت نگرفته و هیچ ملحق شونده ای به (مرتبه) او ملحق نشده و تمام آنان که قبل یا بعد از او بوده اند در رتبة پایین او قرار دارند. و این بیان از آن گوینده به این شنونده صادر شده است. آن هم در مقامی که خداوند متعال از آن به «ثمّ دنا فتدلّی، فکان قاب قوسین أو أدنی؛ سپس نزدیک آمد و نزدیک تر شد، تا [حدّ] نزدیکی او کمان کشیده شده یا کمتر»6 تعبیر کرده است.
آن جا خداوند تبیین کرد و رسول مکرم آن بیان را شنید از آن جا که خداوند، به حبیب خود ـ مصطفی ـ تصویر فرزندش، امام مهدی(ع)، را نشان داد و به آن حضرت فرمود:
به واسطه او، زمین را پس از موت آن زنده می سازم و به واسطه او بندگانم و سرزمین هایم را زنده می سازم.7
و به این سبب در زیارت روز جمعه، از آن حضرت(ع) به چشمة حیات یاد می کند.
کلام خداوند متعال از نوع و سطح بسیار عالی است و ما تنها با اشاراتی به آن اشاره می کنیم:
اولاً: خداوند، شبیه امام مهدی(ع) را برای حبیب خود مصطفی(ص) به صورت شخصی قائم نمایاند و به آن حضرت فرمود: «و به وسیلة قائم شما زمینم را آباد می سازم از این طریق تسبیح، تهلیل، تقدیس، تکبیر و تمجیدم.»
به چه وسیله ای آن را آباد می سازم؟ «به وسیلة تسبیح، تهلیل، تقدیس، تکبیر و تمجیدم» و در آن هنگام تفسیر «سبّوح قدّوس ربّ الملئکة و الرّوح» آشکار می شود. عمق و مغز الله اکبر و لاإله إلّا الله تا آن هنگام منکشف نمی گردد!
و جمله دیگر: «به واسطه او دشمنانم را ذلیل و زمین را ارث اولیائم می گردانم»
در هر یک از این کلمات بحث است... مشیت الهی ارادة پروردگار این جاست...
«و او را به وسیلة ملائکه ام امداد می نمایم تا بر اجرای دستور و آشکار ساختن دینم تأییدش نمایند.»
و جمله ای که بیشتر مورد توجه است آن که: «به وسیلة او بندگان و سرزمین هایم را با علم خویش زنده می گردانم». سزاوار است که معنای «عین الحیاة» را از حدیث معراج درک کنیم.
کدام حیات و کدام چشمة جوشان با ارادة حق است، که از ازل به نام شخصی بوده که خداوند قلبش را چشمة حیات علم خود قرار داده است! آن قلب مبارک حجت بن الحسن(ع) است.
سید بن طاووس(ره) این زیارت را هر روز جمعه می خوانده و آن گاه بیت شعری را ترنم می کرده است، به امید آن که شاید شعاعی از آن به قلب آن حضرت که باغی از باغ هاست، واصل گردد. وی می گوید:«روز جمعه، روز صاحب الزمان(ع) و به نام اوست؛ روزی که حضرتش(ع) در آن ظهور خواهد فرمود. و من خطاب به ایشان(ع)، به اشاره عرضه می دارم:
من دوستدار شما هستم هرچند عمرم رو به پایان است.
و زائرتان هستم هرچند، مرکبم در راه مانده.8
چشمة حیات علم الله... کلمه ای است که باب های مختلف از آن گشوده می شود و همة اسرار در آن چشمه است لکن آن چشمه ای در دل ظلمات است، لذا قبل از آن تعبیری لطیف دارد:
السّلام علیک یا سفینة النجّاة.
سلام بر تو ای کشتی نجات
راه وصول به عین الحیات در تاریکی آن است که انسان «خضر» شود و چه چیزی شایسته تر از آن گفته است:
إنّ فی ذلک لذکری لمن کان له قلبٌ أو ألقی السّمع و هو شهیدٌ.
قطعاً در آن عبرتی است برای هر صاحب دل و حق نیوشی که خود به گواهی ایستد.
آن که خضر نشود، ممکن نیست در این ظلمات واصل گردد. و خضر شدن انسان مسئله ای است که نسبت به هر شخص بر حسب خود او (متفاوت) است.
خضر شدن تو در صورتی تحقق می یابد که به مناطق محروم و دور افتاده ای که در آن جا یتیمان رسول الله(ص) ناآشنا به خانة ولی عصر(ع) هستند بروی؛ یتیمانی که گرفتار سگ های پارس کننده و گرگ های درنده ای هستند که به گله ای که چوپانش غائب است هجوم برده اند!
هجوم به عقاید ما به حدی رسیده که حاجیان و عمره کنندگانی که به حج می روند، به جای آن که به همراه هدیة ارتباط با حق تعالی و امام زمان(ع) به سوی ما بازگردند، بعضاً شبهات ظلمانی وهابیت را با خود می آوردند.
به کدام زمان رسیده ایم؟
وظیفة شما آن است که توان و همت تان را بر تحکیم مبانی این مذهب حقّه متمرکز کنید! ما در زمانی هستیم که توجه و تفکر به مناصب مان ما را از تفکر در وظائفمان باز داشته است...
ای کاش فکر می کردیم که چرا به این وضع دچار شده ایم ای کاش فکر می کردیم چرا به این جا رسیده ایم که در تهران جلسه ای برای تبلیغ وهابیت تشکیل بشود. کاش فکر می کردیم چرا در این کشور کتابی به نام اسطورة شهادت [حضرت] زهرا(س)! باید چاپ و نشر بشود؟! آیا این عمل تحریک آمیز، تفرقه افکنی نیست، اما طلبه ای که برای دفاع از مذهب حقه تبلیغ می کند را متهم به تفرقه افکنی می کنند!!
در این اوضاع، ما به کسی امید نداریم. امید ما فقط به دو مسئله است:
اول، به وجود صاحب الزمان(ع)؛
و دوم؛ به قلوب پاک شما طلابی که با جدیت به طلب علم مشغولید و مشقت هایی را که طالب علم با آن مواجه است، تحمل می کنید.
شما مشغول شوید و قوی شوید... معرفت در حکمت دین نهفته است نه در فلسفه یونان؛ در حکمت قرآن، و روایات اهل بیت عصمت و طهارت(ع).
در این سه مسئله به دنبال نیرو باشید و قوی شوید:
به سوی راه پروردگار تبلیغ کنید، راه پروردگار کیست؟ او، حجت بن الحسن(ع) است: در زیارت جامعه کبیره آمده است:
أنتم السّبیل الأعظم و الصّراط الأقوم.9
شما خاندان نبوت راه بزرگ و طریق استوارید.
خداوند فرموده است:
أدع إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی أحسن إنّ ربّک هو أعلم بمن ضلّ عن سبیله و هو أعلم بالمهتدین.10
به سوی راه پروردگارت با حکمت و اندرز نیکو دعوت کن، و با آنان به [شیوه ای که] نیکوتر است مجادله نما. همانا پروردگارت به [حال] کسی که از راه او منحرف شده و به [حال] راه یافتگان [نیز] داناتر است.
تصور نکنید که توجه ولی الله الاعظم(ع) مشمول حال شما نیست، از او غافل نشوید. اگر به او روی کنید، ممکن نیست از فیض بی بهره بمانید. آیا ممکن است به خورشید روی کنید ولی شعاع آن شما را در بر نگیرد؟! و اگر مشمول عنایت و توجه او شدید و اگر با دست خود بر سرتان دست بکشد، دست او آن دستی است که اگر بر سر یک نفر کشیده شود، عقل چهل شخص را پیدا می کند و آن عنایت اگر به قلبی برسد، همچون پارة آهن، قوی و مستحکم می گردد و اگر آن لطف شخصی عادی را دریابد چه می شود! چه خواهد شد اگر طلاب علم و علما را در بر گیرد؟!
امام باقر(ع) فرمودند: «هنگامی که قائم ما به پا خیزد خداوند دستش را بر سر بندگان قرار می دهد و به واسطة آن، عقل هایشان جمع و رؤیاهایشان کامل می گردد.»11
امیرالمؤمنین(ع) در حالی که بر منبر بودند، فرمودند: «مردی از فرزندانم در آخرالزمان قیام می نماید که سفیدگون است ... (ذکر شمایل بی نظیر حضرت)... دو اسم دارد: اسمی که پنهان و اسمی که آشکار می شود. اما آن که پنهان می شود « احمد» و آن که آشکار می شود «محمّد» است، هنگامی که پرچمش را برافرازد، به سبب آن بین مشرق و مغرب روشن گردد. دستش را بر سر بندگان قرار دهد پس هیچ مؤمنی نماند جز آن که قلبش مستحکم تر از پاره آهن گردد و خداوند تعالی به او قوت چهل مرد بخشد و هیچ مرده ای نباشد مگر آن که آن شادی، او را در قبرش فرا گیرد و اموات در قبور به زیارت یکدیگر بروند و نسبت به قیام قائم را به یکدیگر تبریک گویند».12
زنی به بغداد آمد و از رابط (بین مردم) و امام زمان(ع) سؤال کرد، جناب حسین بن روح13 را به وی معرفی کردند. به سوی او آمد و گفت: مالی را برای امام (ع) آورده ام، بگو که آن حضرت کجاست تا آن را به ایشان تسلیم کنم.
(حسین بن روح) به او گفت: برو و مال خود را در دجله بیانداز و نزد من برگرد. او رفت و آن را در دجله انداخته و بازگشت. همین که نشست، حسین بن روح به شخصی که کنارش نشسته بود، گفت: آن جعبه را به من بده. آن را به او داد، همان اموال بود، همان طور که قفل شده و هنوز آب آن نخشکیده بود! مقصودش آن بود که جایگاه کسی که تنها شعاع آن حضرت به وی رسیده و ذرّه ای که، آب عین الحیات را چیشده به آن زن بنمایاند. تا به او گفته باشد که: من چونان خضرم که به عین الحیات واصل شده است و هر کس که به آن منبع بپیوندد، مانند من شود!
(یا راجع به) آن فردی که درشنزارهای صحرای سرخس، شمش (طلا یا نقره)ای را که نزد او به امانت برای تقدیم به محضر امام(ع) قرار داشت را مفقود کرد و آن را نیافت تا آن که شمشی دیگر ساخت و آن را در جای شمش مفقود شده گذاشت، اما همین که جناب حسین بن روح آن (محموله) را گشود، شمش مذکور را از میان قالب های دیگر بیرون آورد و به او فرمود: « این شمش ما نیست. این مال توست که آن را جای آن (قبلی) گذاشته ای. به سرخس برگردد و شمش مفقود شده را از آن محل برای ما بیاور! و هنگامی که (آن شخص) بازگشت، شمش را در همان مکان پیدا کرد!!14
آقای من... تو عین الحیاتی... و کسانی که به عین الحیات متصل شدند اینانند...
آیا ما هم می توانیم خضر باشیم. ناامید نیستیم وظیفة امروز آن است که هر یک از شما مقداری از وقت روزانة خود را به مطالعة سیرة امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از کتب کمال الدین صدوق، غیبت شیخ طوسی، غیبت نعمانی و مطالبی که علامه مجلسی با رنج خویش در بحارالانوار گرد آورده است، اختصاص دهد. آن ها را بخوانید و در آن عمیق شوید و در این روایات، فقیه گردید تا عارف به امام زمان(ع) شوید و مردم را با این معرفت، ارشاد نمایید.