ماهان شبکه ایرانیان

درآمدی بر بحث سوگند در قرآن

سلسله مباحث علوم قرآن عهده دار شناسایی این کتاب الهی است و به مطالعه و بررسی ابعاد مختلف آن می پردازد. از جمله این مباحث، بحث از قَسمها و سوگندهای قرآن کریم است که دارای شاخه ها و مسائل چندی است و شناسایی جنبه های گونه گون آن پژوهشی همه جانبه را می طلبد.

سلسله مباحث علوم قرآن عهده دار شناسایی این کتاب الهی است و به مطالعه و بررسی ابعاد مختلف آن می پردازد. از جمله این مباحث، بحث از قَسمها و سوگندهای قرآن کریم است که دارای شاخه ها و مسائل چندی است و شناسایی جنبه های گونه گون آن پژوهشی همه جانبه را می طلبد.

با رهیافت به عرصه این مبحث و دریافت معالم آن، کلید فهم بسیاری از آیات قرآن در اختیار ما قرار می گیرد و بینشی جامع نگر در کاربرد این اسلوب در قرآن برایمان فراهم می آید که در پرتو آن، فزون بر فهم تفسیر بخشی از آیات این کتاب کریم، توان پاسخگویی به پرسشهایی که درباره اقسام قرآن قابل طرح است، ایجاد خواهد شد.

نگارنده بر آن است که به یاری خدا در گفتارهایی چند، نتیجه جست وجو و درنگ خویش را عرضه دارد، گفتارهایی که از سویی جدا و از سوی دیگر قطعه هایی از یک مجموعه است. اینک در نخستین بخش از آن، مقدمه ای برای ورود به بحث سوگند در قرآن ارائه می گردد:

پیشینه ای از سوگند

پیشینه سوگند به پیش از پا نهادن انسان به پهنه این جهان خاکی بازمی گردد، آن جا که شیطان او را فریفته سوگند دروغ خود ساخت تا به او بباوراند که خیرخواه اوست:

«فوسوس لهما الشیطان لیبدی لهما ما ووری عنهما من سوآتهما و قال ما نهاکما ربّکما عن هذه الشّجرة إلاّ أن تکونا ملکین او تکونا من الخالدین. و قاسمهما إنّی لکما لمن النّاصحین»(1)(اعراف/ 21-20)

این سوگند تا پس از حیات دنیوی نیز ادامه دارد و جالب آن که انسان اغوا شده شیطان خود در قیامت نیز با سوگند دروغ قصد فریب دادگاه الهی را دارد و انسان مشرک، راه نجات خود را در سوگند جست وجو می کند:

«و یوم نحشرهم جمیعا ثمّ نقول للّذین أشرکوا أین شرکاءکم الذین کنتم تزعمون. ثمّ لم تکن فتنتهم إلاّ ان قالوا و اللّه ربِّنا ما کنّا مشرکین»(2)(انعام/ 23-22)

تصویری که این دو آیه از وجود سوگند در مبدأ و منتهای حیات انسان و آن جامعه کوچکی که اعضای آن آدم، حوا و شیطان بودند، به نمایش می گذارد، نشاندهنده آن است که سوگند راهی مهم برای ایجاد اطمینان و جلب اعتماد دیگران در روابط انسانی است و با واسطه قراردادن موجودی مقدس و مورد احترام می توان راستی و درستی گفته خویش را تأکید کرد و بر پایداری به وعده ای که داده می شود اطمینان بخشید.

قرآن کریم سوگندهای دیگری از گذشته های دور و نزدیک زندگی انسانها را نیز برای ما حکایت می کند که گستره کاربردی آن را نشان می دهد: آن گونه که قرآن کریم حکایت می کند حضرت ابراهیم علیه السلام پدر ادیان توحیدی چنین سوگند یاد می کند:

«و تأللّه لأکیدنّ أصنامکم بعد أن تولّوا مدبرین»(3)(انبیاء/ 57)

پیش از ابراهیم نیز گروهی از قوم صالح، زمانی که می خواهند با یکدیگر هم سوگند شوند که پیامبر خدا را همراه با خانواده اش شبانه از میان بردارند، باز به «اللّه » قسم می خورند:

«قالوا تقاسموا باللّه لنبیّتنّه و أهله ثمّ نقولنّ لولیّه ما شهدنا مهلک أهله و إنّا لصادقون»(4)(نمل/ 49)

قرآن حتی از مشرکان نیز حکایت می کند که به «اللّه » سوگند یاد کردند که اگر نشانه ای بر درستی دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برایشان بیاید، ایمان آورند:

«و أقسموا باللّه جهد أیمانهم لئن جاءتهم آیة لیؤمننّ بها»(5)(انعام/ 109)

از آیات کریمه یاد شده دو نکته به دست می آید:

1 سوگند شیوه ای است که از گذشته های دور در میان انسانها جریان دارد و امتهای گوناگون آن را به کار می برده اند.

2 سوگند به «اللّه » به عنوان مقدسترین موجود رواج داشته است و این نشان می دهد که پذیرش خدای یکتا در سرآغاز دفتر زندگی انسان ثبت بود؛ از این رو الهه ها و امور مقدس دیگر پدیده دومی بودند که پا به عرصه زندگی بشر نهادند و سوگند به آنها نیز به میان آمد.

از جمله اقوامی که قسم در میان آنان شایع بوده قوم عرب است که قرآن کریم به زبان آنان فرود آمد. سوگند در میان اعراب اسلوبهای گوناگونی داشته است و واژگان چندی برای آن نهاده اند. گفتاری که یاد می شود حکایتگر این شیوه هاست و نگارنده آن پس از آن که فراگیر بودن اسلوب سوگند در میان تمامی انسانها را یادآور می شود، نمودهای گوناگون قسم در زبان عربی را برمی شمرد:

«اسلوب قسم در قرآن و دیگر کتب آسمانی منحصر نیست، بلکه این شیوه در میان تمامی افراد بشر؛ مسلمان و غیر مسلمان، در جاهلیت و در اسلام، نزد عرب و غیر عرب، گستره دارد.

طبیعت و سرشت انسان در هر زمان و هر مکان اقتضا می کند که خبری که می شنود یا وعده ای که به وقوع می پیوندد مورد تأکید قرار گیرد. آدمی میل دارد از کلام گوینده ای که برای او سخن می گوید اطمینان یابد و خود نیز به شنونده خویش اطمینان بخشد و این مسأله در میان بشر شایع است؛ خواه فرد باشد یا گروه، بویژه در امور مهم؛ مانند پیمان میان گروهها با یکدیگر یا میان حاکم و مردم یا میان افراد مردم، تا نسبت به یکدیگر اطمینان پیدا کرده، موافق از مخالف و دوست از دشمن را بازشناسند.

این نیاز به تأکید و اطمینان، مردم را به ایجاد قسم فراخواند، به صورتی که از آن با نهادن دست راست در دست راست یکدیگر تعبیر کردند و این کار آن گونه که به نظر می رسد ریشه کلمه «یمین» است.

گاه این امر را با برگرفتن عطر و تقسیم آن میان یکدیگر و مالیدن بر دستشان بیان می کردند؛ چنانچه در جاهلیت مرسوم بود.

گاه با گره زدن ریسمان خود به ریسمان دیگری از همپیمانان او می شدند، تا این که «حبل» و ریسمان نام برای پیمان ذمّه و همجواری قرار گرفت؛ همان گونه که در قرآن کریم آمده است:

«إلاّ بحبل من اللّه و حبل من الناس» (آل عمران/ 112)

گاه برخی لذایذ را مانند: شرب خمر، استعمال بوی خوش و کوتاه کردن مو، بر خود حرام می کردند تا زمانی که به مقصود خود برسند. این نذر نیز گونه ای قسم است.

گاه بدون آن که شرط کنند چیزی را ترک می کردند و این کار را «ألیّة» نامیدند؛ همچنان که قرآن می گوید:

«للّذین یؤلون من نساءهم تربّص أربعة أشهر» (بقره/ 226)

سپس کاربرد این ماده گسترش یافت و «آلیتُ» به معنای أقسمت شد. گاه «لام تأکید» را دلیل بر قسم قرار می دادند و وقتی کسی می گفت: «لأفعلَنّ» مقصودش این بود که «واللّه لأفعلنّ» و از این گونه است آیه: «لأملأن جهنّم»(اعراف/ 18)

گاه کلمه «أقسمت» را به کار می بردند و قصدشان از آن تأکید بود. ریشه این ماده از «قَسَم الشی ء و قسَّمه» به معنای قطع کردن است، و قطع در نفی شک و شبهه و گفتار قاطعی که میان حق و ناحق را جدا می کند به کار می رود. گاه کلمه «حَلِف» را به کار می بردند که معنایش برندگی و تیزی و شبیه کلمه قسم بود. گفته می شود: «سنان حلیف»؛ یعنی شمشیر برنده و «لسان حلیف»؛ یعنی زبان تیز.

یا گاه برای قسم خوردن و تأکید کردن از لفظ «اشهد» تعبیر می آوردند، و این کلمه در قرآن کریم در گونه ای قسم آمده است:

«اذا جاءک المُنافقون قالوا نشهد إنّک لرسول اللّه و اللّه یعلم إنّک لرسوله و اللّه یشهد إنّ المنافقین لکاذبون» (منافقون/ 1) خداوند شهادت آنان را سوگند نامید.(6)

بنابراین برای قسم یک لفظ و یک شیوه وجود ندارد، بلکه اسلوبهای گوناگون و راههای متفاوت و واژگان چندی وجود دارد.»(7)

در زبان پارسی نیز سوگند از لفظ مرکب «سَوکنتَ وَنْتَ» اوستایی به معنای دارای گوگرد یا گوگردمند است که تطور یافته و قسمت دوم آن: ونتَ از آخر آن افتاده و در قسمت نخست کاف به گاف و تا به دال بدل شده است.

این امر حکایتگر آن است که در دوران قدیم هنگام قضاوت و داوری آب آمیخته به گوگرد به کار می رفته است، بدین ترتیب که این گونه آب را به متهم می نوشانیدند و از دفع شدن یا در شکم ماندن آن بی تقصیری یا مقصر بودن او معلوم می شده است. استعمال فعل «خوردن» با سوگند یادگار همین مفهوم است. بعدها سوگند مفهوم اصلی خود را از دست داد و به معنای قسم عربی به کار رفت.(8) بدین ترتیب کلمه سوگند نمودار یکی از ورهای معمول در ایران باستان است که در محاکمات مشکوک کاربرد داشته است. در گذشته عمل سوگند دادن و سوگند خوردن را که در حضور موبدان انجام می گرفته است، وَرْ می گفته اند. در نوشته های پهلوی چند نوبت سوگند مترادف وَرْ به کار رفته است وَرْ در ایران و اُردال در اروپا انواع و اقسامی داشته است؛ مانند آن که متهم دست خود را مدتی در آتش نگه می داشت و یا با لباس اندوده به قیر یا موم از میان آتش می گذشت، در صورتی بی گناه محسوب می شد که بدو آسیب نرسد. به این نوع وَرْگرم می گفتند، وَرْسرد نیز وجود داشته است؛ مثل آن که دست چپ مدّعی علیه را به پای راستش می بستند و سپس او را در آب می افکندند، در صورتی که بر روی آب می ماند مقصّر و محکوم شناخته می شد؛ زیرا اعتقاد داشتند آب پاک متّهم را نمی پذیرد.(9)

بعدها بر اثر گذشت زمان و تحوّلات و تطوّرات تاریخی و پیشرفت زبان و ادب فارسی سوگند نیز از صورت ساده واولیه خود به در آمد و راه دگرگونی و ترقّی پیمود و به صور و انواع گوناگون نمودار گشت.(10)

به هر حال جدای از پیشینه قسم و انواعی که در آن یاد شد، اکنون قسم و سوگند مفهومی مشخص دارد و یک عمل گفتاری است که البته گاه ممکن است با اموری همچون بالا بردن دست یا نهادن آن به مورد قسم همراه باشد و در بخشی که پیش رو دارید به شناسایی آن خواهیم پرداخت.

ماهیت سوگند

این نکته روشن است که سوگند یکی از شیوه های تأکید و استوارسازی سخن است، همان گونه که از دید دستور زبانی به این بعد آن نگریسته می شود. بدرالدین زرکشی در مفصلترین نوع از کتاب البرهان فی علوم القرآن که «اسالیب القرآن و فنونه البلیغة» نام دارد، یکی از اسلوبهای تأکید را سوگند یاد می کند و در آغاز آن می نویسد:

«سوگند در نزد نحویان جمله ای است که با آن خبر مورد تأکید قرار می گیرد. حتی آنها گفتار خداوند متعال: «و اللّه یشهد إنّ المنافقین لکاذبون»(منافقون/ 1) را سوگند شمرده اند؛ گرچه در آن اِخبار از گواهی دادن خداوند بر کذب منافقان است؛ امّا چون برای تأکید خبر آمده، قسم نامیده شده است»(11).

این بیان که در بسیاری دیگر از کتابها آمده است، نمی تواند بازگوکننده ماهیت و مفهوم سوگند باشد. تنها تعریفی به ویژگی و فایده آن است که تأکید باشد و در نزد نحویان ملاک و معیار تشخیص سوگند قرار گرفته است.

سخن در این است که سوگند چه عملی انجام می دهد و چه فرایندی در آن رخ می دهد که موجب تأکید کلام می شود و همچنان که اموری مانند: عهد و پیمان، شهادت و گواهی دادن، و نذر هر کدام دارای ماهیت و وجه تمایزی هستند که آنان را از یکدیگر جدا می کند، حقیقت سوگند چیست و وجه تمایز آن با دیگر امور کدام است؟

این مسأله را علامه طباطبائی بخوبی تشریح کرده، در این باره می نویسد:

«سوگند آن است که خبر یا انشا را به چیزی که دارای شرافت و آبروست به جهت ارج و اعتباری که دارد پیوند داده، مقید کنیم، به گونه ای که اگر خبر درست نباشد و در انشا، امر یا نهی امتثال نشود، کرامت و شرافت آن چیز لطمه بخورد و باطل شود؛ مثلاً وقتی می گوییم: به جان خودم سوگند که زید ایستاده است، صدق این سخن را به شرافت زندگی و عمر خود پیوند داده ایم، به طوری که اگر خبر ما دروغ باشد، عمر ما فاقد شرافت و ارزش شده است. همچنین وقتی به شخصی بگوییم: به جان خودم سوگندت می دهم که این کار را برای من انجام ده، خواهش خود را به شرافت زندگی خود گره زده ایم، به گونه ای که اگر آن شخص این کار را انجام ندهد، شرافت زندگی و ارزش عمر ما را نادیده انگاشته است.»(12)

علامه پس از ذکر این مطلب دو نکته را نتیجه می گیرد:

1 سوگند بالاترین درجه تأکید در سخن است.

2 آن چیزی که به آن سوگند یاد می شود، باید ارجمندتر و شریفتر از آن چیزی باشد که به خاطر آن سوگند یاد می شود؛ زیرا معنی ندارد که کلام با چیزی تأکید شود که شرافت و ارزشش پایینتر از آن است.

در برخی از کتب علوم قرآن در تعریف قسم این گونه آمده است:

«و عرّفه العلماء: بانّه ربط النفس بالامتناع عن شی ء او الاقدام علیه بمعنی معظم عند الحالف حقیقة او اعتقادا.»(13)

قسم آن گونه که عالمان آن را شناسانده اند، به معنای ایجاد رابطه میان خودداری کردن نفس از چیزی یا اقدام بر آن است با امری که در نزد سوگند یادکننده بزرگ است؛ خواه در واقع آن امر عظمت داشته باشد یا به اعتقاد وی چنین باشد.

این تعریف گرچه از جهتی شبیه تعریف علاّمه است، امّا جامعیّت آن تعریف را ندارد، چرا که تنها شامل عقد یمین می شود که در آن برای انجام یا عدم ارتکاب امری در آینده سوگند یاد می شود و سوگند بر وقوع یا عدم وقوع کاری در گذشته را دربرنمی گیرد. یمین بنا بر مفهوم یاد شده شبیه نذر و عهد است و در فقه اسلامی در ردیف آن دو یاد می شود و در هر سه مورد مکلّف به واسطه یکی از آنها انجام یا پرهیز از کاری را بر خود لازم می کند. عهد میثاقی است که انسان با خدای خود می بندد که التزام به فعلی داشته باشد و صورتش این است که: «عاهدتُ اللّه یا علیّ عهد اللّه .» و نذر آن است که انسان در صورت حاصل شدن چیزی در آینده، کار نیکی را بر خود واجب می کند، بدین گونه که می گوید: «ان کان کذا فللّه ِ علیّ کذا».

گاه در برخی اخبار یمین بر نذر نیز اطلاق شده است. از این رو شهید اول یمین و عهد را از توابع نذر می شمرد.(14) اما در عین حال یمین، نذر و عهد سه مفهوم جدای از هم هستند که گرچه در هر سه عزم و تصمیم بر انجام یا ترک چیزی است، اما در سوگند این عزم را به شی ء محترم و دارای شرافتی پیوند می دهد و در عهد، پیمانی میان او و خداست و در نذر انجام آن را معلّق بر حصول امری دیگر می کند و به خاطر رسیدن به هدف معینی ملتزم به انجام یا ترک کاری می شود.

ساختار سوگند

سوگند از دو جمله تشکیل می شود که این دو با همدیگر ترکیب و همانند یک جمله شده اند و مکمّل یکدیگرند: جمله قسم و جمله جواب قسم. در این میان مقصود اصلی جمله جواب است که جمله قسم برای تأکید آن آمده است؛ به عنوان نمونه در آیات کریمه «یس. و القرآن الحکیم. إنّک لمن المرسلین. علی صراط مستقیم»(15)(یس/ 4-1) «و القرآن الحکیم» جمله قسم و «انّک لمن المرسلین علی صراط مستقیم» جمله جواب قسم است. همین طور در آیه کریمه «لعمرک إنّهم لفی سکرتهم یعمهون»(16)(حجر/ 72)، «لعمرک» قسم و «انّهم لفی سکرتهم یعمهون» جواب آن است.

جمله قسم گاه فعلیّه است که در این صورت در آن سه عنصر وجود دارد: فعل قسم، مقسم به (چیزی که به آن سوگند یاد می شود) و حرفی که معنای قسم را به مقسم به پیوند می دهد؛ همانند نمونه نخست که «القرآن الحکیم» مقسمٌ به، «و» ادات قسم و فعل قسم که «اُقسم» باشد نیز محذوف است.

جمله قسم اسمی همانند «لعمرک» مرکب از مبتدا و خبر است که خبر آن همیشه محذوف است و این گونه بوده است: «لعمرک قسمی». در این مورد مبتدا نقش مقسم به را دارد.

در زبان عربی در سوگند از چهار ماده: قسم، حلف، ایلاء و یمین استفاده می شود و باء، واو، تاء و لام ادوات و حروف سوگند هستند.

جمله جواب قسم نیز از نظر دستور زبانی دارای ویژگیهایی است که تفصیل آن در آینده خواهد آمد. همچنین درباره عناصر یاد شده در جمله قسم و نیز اموری که شبه سوگند نام دارند و جانشین آن می شوند، به خواست خدا در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت.

انواع سوگندهای قرآنی

سوگند با توجه به عناصر و ویژگیهای حاکم بر آن گونه های چندی دارد و از این نظر سوگندهای قرآنی دارای انواع گوناگونی است:

الف سوگندهای یاد شده در قرآن مجید به اعتبار کسی که از او سوگند صادر شده چند دسته است که در یک تقسیم کلی به دو بخش سوگندهای الهی و سوگندهای غیر الهی قابل تقسیم است. سوگندهای غیر الهی که از غیر خداوند صادر شده است، شامل سوگندهای انبیاء، سوگندهای ابلیس و سوگندهای کافران و منافقان می شود. سوگندهای الهی قرآن که در آن خود خداوند متعال قسم یاد می کند دارای کمیّت بیشتری است و از اهمیت بالاتری نیز برخوردار است و تکیه اصلی بحث قسم متوجّه آنهاست؛ از این رو در آثار نگاشته شده در بازه سوگند به طور معمول به سوگندهای الهی پرداخته می شود و دیگر سوگندها مورد توجه نگارندگان آنها نیست، بجز آثار اندکی که به این سوگندها اشاره کرده اند؛ همانند کتاب «القسم فی اللغة و فی القرآن» از محمدمختار سلامی. ما در آینده به خواست خدا ضمن تکیه بر سوگندهای الهی به دیگر سوگندهای قرآنی نیز خواهیم پرداخت.

ب آنچه به آن سوگند یاد شده است گاه خداوند یا یکی از نامها و صفات اوست؛ همانند: «فو ربّک لنسألنّهم أجمعین»(17)(حجر/ 92) و گاه پدیده ها و آفریده های او همانند: فرشتگان، روز قیامت، شب و روز، آسمان، خورشید و ماه و مانند آن که در سوره های: صافات، قیامت، لیل، شمس و دیگر سوره های قرآن کریم آمده است. این قسمها گاه مفرد است و به یک شی ء سوگند یاد شده و گاه متعدد، و به چندین شی ء سوگند یاد شده است.

ج آنچه به خاطر آن سوگند یاد شده است نیز امور گوناگونی است؛ همانند: یگانگی خدا: «إنّ إلهکم لواحد»(18)(صافّات/ 4)، حقانیت قرآن و پیامبر: «ما ضلّ صاحبکم و ما غوی. و ما ینطق عن الهوی. إن هو إلاّ وحی یوحی»(19)(نجم/ 4-2)، تحقق وعده های الهی: «إنّما توعدون لواقع»(20)(مرسلات/ 7).

این امور گاه از سخن حذف می گردد؛ مانند سوگندهای آغاز سوره ق و فجر که جواب سوگند در کلام نیامده است.

د گاه جمله قسم و جواب آن هر دو ذکر می شود که سوگند صریح یا مظهر نام دارد؛ مانند سوگندهای آغاز سوره تین، عصر و بسیاری دیگر، و گاه تنها به جواب اکتفا شده و خود سوگند از کلام حذف می گردد که سوگند مضمر نام دارد؛ مانند: «لتبلونّ فی اموالکم و لتسمعنّ من الذین أوتوا الکتاب من قبلکم و من الّذین أشرکوا أذیً کثیرا»(21)(آل عمران/ 186)

در این گونه موارد لام (مانند لام لتبلونّ) دلالت می کند که در این جا قسمی در تقدیر است و گاه ممکن است معنی بر قسم محذوف دلالت کند.(22)

ه شماری از واژگان وجود دارد که در ظاهر بیانگر سوگندی نیستند، اما آثار و ویژگیهای سوگند را دارند؛ از این رو به آنها شبه سوگند اطلاق می شود؛ مانند: «و إذ أخذ اللّه میثاق الذین أوتوا الکتاب لتبیّنُنَّه للنّاس و لاتکتمونه»(آل عمران/ 187)

و از منظر فقهی سوگند اقسامی دارد؛ از جمله سوگند لغو، یمین غموس، یمین عقد و مانند آن که کتاب «جواهر الکلام» در آغاز «کتاب أیمان» به آنها اشاره می کند.(23)

آنچه یاد شد و مواردی از این دست گونه های فراوانی برای سوگند ایجاد می کنند که برای شناخت کامل سوگندهای قرآن و ویژگیهای آنها، لازم است مورد دقّت قرار گیرند. ما در آینده به خواست خدا به هر کدام در جای خود خواهیم پرداخت. در بخشی که پیش رو دارید تنها یکی از این تقسیمات را که جنبه مقدمیت بر بحثهای آینده دارد، با تفصیل اندکی اشاره می کنیم.

انشاء سوگند و اخبار از سوگند

الف انشاء سوگند

سوگند در اصل از انشائیّات محسوب می شود؛ یعنی قضیه ای در خارج نیست که قسم حکایتگر وقوع یا عدم وقوع آن باشد، بلکه گوینده ای که سوگند یاد می کند با این عمل مضمون سوگند را ایجاد می کند و درستی و استواری مطلبی را که بر آن سوگند یاد می کند به شرافت و ارزشمندیِ چیزی که به آن سوگند می خورد، پیوند می دهد.

بنابراین گرچه ممکن است متعلق قسم و مطلبی که گوینده بر آن سوگند یاد می کند متّصف به دروغ و نااستواری شود، امّا نفس سوگند وی امری است که به وجود آمده و قابل تعلّق به صدق و کذب نیست.

سوگند در عین انشائی بودن با توجه به متعلقش دو گونه می شود: یمین اخباری و یمین انشائی.(24) در یمین اخباری قسم بر حادث شدن و وقوع امری در گذشته، حال و یا آینده است که سوگندخورنده برای تأکید بر آن سوگند می خورد؛ اما در یمین انشائی قسم به انجام فعلی در آینده تعلق می گیرد که سوگندخورنده به آن ملتزم می شود.

ب اخبار از سوگند

گاه گوینده خود سوگندی یاد نمی کند، بلکه از انجام سوگندی که یاد شده یا یاد می شود، خبر می دهد. بسیاری از سوگندهای قرآن که در آن سوگندخورنده غیر از خداوند متعال است، از این دسته اند.

اخبار از قسم چند گونه است:

1 حکایت صرف قسم خوردن بدون اشاره به جزئیات؛ مانند: «فیحلفون له کما یحلفون لکم»(25)(مجادله/ 18)

2 حکایت قسم خوردن همراه با اشاره به برخی جزئیات و حذف برخی دیگر؛ مانند «إذ أقسموا لیصرمنّها مصبحین»(26)(قلم/ 17)

در این جا آنچه به آن قسم خورده شده حذف گردیده، امّا به آنچه برای آن سوگند آمده اشاره شده است.

3 حکایت معنی و نقل قول غیر مستقیم قسم؛ مانند: «و یقول الّذین آمنوا أهؤلاء الّذین أقسموا باللّه جهد أیمانهم إنّهم لمعکم»(27)(مائده/ 53)

در این جا قسم آنان با تمام جزئیّات یاد شده، امّا معنای آن حکایت شده است، چرا که گفته شده «انّهم لمعکم» و اگر نفس سوگند آنان حکایت می شد باید إنّنا لمعکم گفته می شد.

4 حکایت لفظ و نقل قول مستقیم قسم؛ مانند: «فیقسمان باللّه إن ارتبتم لانشتری ثمنا»(28)(مائده/ 106)

«فیقسمان باللّه لشهادتنا أحقّ من شهادتهما»(29)(مائده/ 107)

در این دو آیه، خداوند فرمان به قسم می دهد و برای آن که چگونگی قسم روشن و بدون ابهام باشد، نفس لفظ قسم بازگو می شود.

در مواردی که حکایت سوگند با لفظ قال آمده است و قسم به عنوان مقول قول آن واقع شده است نیز خود سوگند حکایت شده است؛ مانند حکایت این سوگند ابلیس: «قال فبعزّتک لاغوینّهم اجمعین»(30)(ص/ 82)

قسمهایی را که خداوند در آن به پیامبرش فرمان به سوگند می دهد نیز می توان در ردیف اخبار از سوگند شمرد و از مصادیق قسم اخیر دانست؛ مانند: «و یستنبؤنک أحقّ هو قل إی و ربّی»(31)(یونس/ 53)

گستره سوگند و کتاب شناسی آن

به بحث سوگند از دیدگاهها و زاویه های چندی می توان نگریست و سوگند در قرآن ابعاد گوناگونی دارد که در عین نیازمندی به تفکیک، تحقیقی جامع نگر را می طلبد.

سوگند به عنوان اسلوبی گفتاری، از نظر ادبی ویژگیها و احکام خاص خود را دارد که کتابهای ادبی و لغوی به آن می پردازند.

از سویی دیگر شناسایی سوگندهای قرآن کریم و پاسخ به پرسشهای پیرامون آن، رهیافت به شناسایی بعدی از این کتاب آسمانی است که در ذیل علوم قرآنی جای می گیرد. بررسی آیات سوگند و پرده برداشتن از معانی و مقاصد آن نیز در زمره تفسیر است. قسم خوردن جنبه فقهی نیز دارد و به عنوان عمل مکلف احکامی بر آن بار می شود؛ از این رو بحث از سوگند و در مرتبه خاص تر سوگند در قرآن، در گستره علوم ادبی بویژه نحو، علوم قرآنی، تفسیر و فقه جای می گیرد که از آنها با سه بعد: ادبی، قرآنی و فقهی یاد می کنیم و به توضیحی درباره هر یک همراه با اشاره به منابعی از آن علوم که از سوگند سخن گفته اند، می پردازیم:

1 بعد ادبی

بارزترین جنبه ادبی سوگند جهت دستور زبانی و نحوی آن است. گرچه در نحو سرفصلی مستقل به سوگند اختصاص نیافته است، اما به اعتبار ادوات سوگند و حروفی که بر آن داخل می شود در بحث از حروف مفرده و نیز در بحث اجتماع شرط و قسم و مانند آن به طور پراکنده در شماری از کتب نحو گوشه هایی از قسم مورد بحث قرار می گیرد.

از بهترین کتابهای نحوی که در این باره سخن گفته اند شرح مفصل زمخشری از موفق الدین یعیش است که در جزء هشتم آن در بحث حروف قسم(32) و در جزء نهم آن در بحث از لام جواب قسم(33) و نیز در گفتار مفصلی که درباره قسم دارد(34) به این بحث می پردازد. شرح کافیه ابن حاجب از مرحوم رضی الدین استرآبادی به مناسبت حروف وارد بحث سوگند می شود و برخی مسائل مربوط به آن را توضیح می دهد.(35) در بحث ادات شرط نیز از اجتماع شرط و قسم سخن می گوید.(36)

از دیگر کتابها همع الهوامع فی شرح جمع الجوامع از جلال الدین سیوطی است که در سه بحث: حروف قسم، جمله قسم و قسم غیر صریح نکاتی از سوگند را بیان می کند.(37) النحو الوافی نیز بحثهایی از سوگند را آورده است؛ اما چندان زیاد نیست. عباس حسن در کتاب خود ویژگیهای جواب قسم و اجتماع آن با شرط را بیان کرده است.(38)

برخی از آثار صبغه قرآنی نحوی داشته و به بررسی تمام یا برخی اسلوبهای نحوی و یا اسلوب قسم در قرآن کریم پرداخته اند. کتاب ارزشمند دراسات لاسلوب القرآن، از نویسنده سختکوش محمد عبدالخالق عبدالمنعم عضیمه از آن جمله است که در سه بخش، به تطبیق کامل مباحث صرفی، نحوی و حروف معانی با قرآن کریم پرداخته است. وی در لابلای کتاب خویش به مناسبت بحث از ادوات سوگند، اجتماع شرط و قسم، و در بحثی که با نام «لمحات عن دراسة القسم فی القرآن الکریم» دارد نکات ارزنده و نمونه های نابی را عرضه می دارد.(39)

اسلوب التوکید فی القرآن الکریم از دکتر محمدحسین ابوالفتوح کتاب دیگری است که به عنوان یکی از اسلوبهای توکیدی قرآن، از سوگند سخن می گوید.(40)

اسالیب القسم فی اللغة العربیه از کاظم فتحی راوی(41) نیز بحثی در گستره علم نحو و تفسیر است، همین گونه کتاب اسلوب القسم و اجتماعه مع الشرط فی رحاب القرآن الکریم نوشته علی ابوالقاسم عون.(42)

سوگند در هیچ یک از علوم سه گانه بلاغت: معانی، بیان و بدیع بنا بر تقسیم سکاکی در مفتاح العلوم و خطیب قزوینی در تلخیص المفتاح و کتابهای بلاغی پس از آن، جای ندارد، تنها به عنوان یک مؤکّد می تواند ارتباط کمی با علم معانی داشته باشد. اما در آثار بلاغی پیش از آن گاه مطرح بوده است؛ مانند بدیع القرآن ابن ابی الاصبع که آن را عنوان یکی از حدود صد باب کتاب بدیعی خود یاد می کند. محقق این کتاب خزانة الادب ابن حجه حموی، حسن التوسل حلبی و نهایة الارب نویری را به عنوان منابع بحث قسم یاد می کند.(43)

شناسایی واژگان سوگند در دایره علم لغت داخل است و مفهوم یابی و ریشه یابی آنها و نیز تفاوت میان آنها را در فرهنگهای اصیل و معتبر همانند العین خلیل(44)، معجم مقاییس اللغه ابن فارس(45) و لسان العرب ابن منظور(46) می توان جست وجو کرد.

2 بعد قرآنی

در بررسیهای قرآنی از دو جهت به سوگندهای به کار رفته در قرآن کریم می توان نگریست: از نظرگاه علوم قرآنی و از جنبه تفسیری.

الف علوم قرآنی

علوم قرآنی مجموعه ای از مباحث است که موضوع و محور بحث در آنها قرآن کریم است و آن را از ابعاد گوناگون مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. از این رو بحث سوگند به عنوان یکی از اسلوبهای به کار گرفته شده در این کتاب آسمانی مورد مطالعه این رشته می باشد.

طبیعی است که وظیفه علوم قرآن، شناسایی سوگندهای قرآن و ویژگیهای آنها و پاسخگویی به پرسشها و ابهامات پیرامون آن است، نه آوردن قسمهای قرآن و تفسیر آنها. از این رو سرفصل هایی همچون: تعریف قسم وشناخت صیغه های آن، غرض از کاربرد قسم در قرآن، انواع قسم، اموری که خداوند به آن یا برای آن سوگند یاد می کند، ذکر و حذف جواب سوگند و مانند آن را شامل می شود.

زرکشی در کتاب البرهان فی علوم القرآن در بحث اسالیب القرآن و فنونه البلیغه، اولین اسلوب را تأکید بیان می کند که 28 قسم دارد و هجدهمین مورد آن قسم است.(47) سیوطی در الاتقان فی علوم القرآن، این بحث را به طور جداگانه در نوع شصت و هفتم آورده است.(48) وی در کتاب معترک الاقران خویش به عنوان یکی از وجوه اعجاز قرآن، آنچه را از بحث سوگند در الاتقان آورده یاد می کند.(49)

از دیگر کتابهای علوم قرآن که به این بحث پرداخته اند، آثار ذیل می باشند:

مباحث فی علوم القرآن، منّاع القطّان.(50)

التعبیر الفنی فی القرآن، بکری شیخ امین.(51)

هدی الفرقان فی علوم القرآن، غازی عنایت.(52)

دراسات فی علوم القرآن، دکتر محمدبکر اسماعیل.(53)

قواعد التدبّر الامثل لکتاب اللّه عزّ و جلّ، عبدالرحمان حسن حبنکه المیدانی.(54)

اعجاز بیانی قرآن، دکتر عایشه عبدالرحمن بنت الشاطی.(55)

علوم قرآنی، آیة اللّه محمدهادی معرفت(56)

درسهایی از علوم قرآنی، دکتر حبیب اللّه طاهری(57)

تک نگاری ها و پایان نامه های چندی نیز در این باره نگاشته شده است، که در ذیل به آنها اشاره می شود.

امعان فی اقسام القران، عبدالحمید فراهی.(58)

این کتاب با وجود حجم اندک اثری ارزنده و نوآور در عرصه قسمهای قرآن است.

القسم فی اللغة و فی القرآن، محمد مختار سلامی.(59)

این کتاب جدید از بهترین آثاری است که در این موضوع نگارش یافته است و به گونه ای جامع و مبسوط به جهات لغوی، و فقهی قسمهای قرآنی می پردازد.

القسم فی القرآن، دکتر حسین نصّار.(60)

این کتاب از سلسله آثاری است که مؤلف درباره اعجاز قرآن می نگارد. وی قسم را یکی از عناصر اعجاز بیانی می شمارد و در این کتاب تلاشش بر آن بوده تا تاریخی فراگیر از اندیشه های و نگاشته های عربی درباره اقسام قرآن ارائه دهد. بنابراین این کتاب مجموعه ای از نقل اقوال است که بر حسب تسلسل تاریخی اجزاء آن مرتب شده است.

ظاهرة القسم فی القرآن الکریم، علی العامر.(61)

در زبان فارسی نیز تا کنون دو اثر منتشر شده است:

سوگندهای قرآن از شهید ابوالقاسم رزاقی با مقدمه ای از استاد جعفر سبحانی.(62)

پژوهشی در سوگندهای قرآن کریم از خانم مینا کمانی(63) که پایان نامه کارشناسی ارشد وی بوده است.

ب: تفسیر

تفسیر سوگندهای قرآنی با حجم قابل توجهی که دارند بخشی از تفاسیر را به خود اختصاص داده است و هر مفسری متناسب با ظرفیت و شیوه تفسیری خود به شرح و تفسیر آنها پرداخته است. در این میان مجمع البیان مرحوم طبرسی، تفسیر کبیر فخر رازی، المیزان علامه طباطبایی و التفسیر البیانی بنت الشاطی، یادکردنی است.

گردآوری این سوگندها در کتابی مستقل و پرداختن به تفسیر آنها، در ذیل تفسیر موضوعی جای می گیرد. کتاب التبیان فی اقسام القرآن از ابن قیّم جوزیّه (م751 ق) را در واقع باید کتابی در حیطه تفسیر به شمار آوریم که در طی 151 فصل بجز صفحاتی از آغاز، به تفسیر سوگندهای خداوند می پردازد.

ذهبی در التفسیر و المفسرون(64) و همین طور امین خولی(65) این کتاب را در شمار تفاسیر موضوعی یاد می کنند.

کتاب الأقسام فی القرآن الکریم از آیة اللّه جعفر سبحانی را نیز اثری در تفسیر قسمهای قرآن باید دانست.

شماری از آیات سوگند شامل بعد تشریعی آن بوده که از آنها قوانینی درباره سلوک و رفتار مکلف به دست می آید. تفاسیر فقهی و کتابهای آیات الاحکام منبع خوبی برای پیگیری این آیات به شمار می آید؛ از جمله کتابهای شیعی آیات الاحکام، کنز العرفان فی فقه القرآن از فاضل مقداد سیوری است که در بحث جداگانه ای درباره یمین آیات فقهی آن را شرح می دهد.(66) به عنوان نمونه برای کتب آیات الاحکام اهل سنت از احکام القرآن جصّاص حنفی یاد می کنیم که در عین آن که آیات فقهی قرآن را به شیوه معمول اهل سنت و بر طبق ترتیب سوره ها بحث می کند، عنوانی با نام «باب الایمان» دارد که در آن به تفسیر آیات آن می پردازد.(67)

3 بعد فقهی

از مسائل مطرح در فقه و حقوق اسلامی بحث یمین است. در فقه اسلامی یمین بر دو قسم است: یمین عقد و یمین قضایی.

الف یمین عقد، سوگندی است که برای انجام و یا عدم ارتکاب امری در آینده یاد می شود و سوگندخورنده به موجب آن نسبت به مفاد سوگند متعهد می گردد. احکام این نوع در فقه اسلامی در بابی تحت عنوان «کتاب النذر و العهد و الیمین» مورد بحث قرار گرفته است. بر تخلف این نوع سوگند که به حنث تعبیر می شود، کفاره مترتب می گردد.در زمان معاصر سوگندی که متصدیان امور اجتماعی، قبل از تصدی، به موجب قوانین خاصی موظف به ادا می شوند، مبنی بر آن که در انجام وظیفه ای که بر عهده دارند مسامحه و کوتاهی ننمایند و از حدود حق و عدالت و قوانین تجاوز نکنند، شبیه مصادیق عقد یمین است.

ب یمین قضایی سوگندی است که در دادگاه به عنوان یکی از ادلّه اثبات دعوی به کار می رود و عبارت است از گواه قرار دادن خداوند در دادگاه بر وجود یا عدم امری که سوگند یادکننده ادعای آن را می نماید. سوگند قضایی همواره به سود خود و به زیان دیگری است.(68) این نوع سوگند در فقه در کتاب قضا بحث می شود. این قاعهده فقهی نیز مشهور است که «البیّنة علی المدّعی و الیمین علی من انکر»(69)؛ یعنی در موارد قضایی آن کسی که مدعی است باید بینه و گواه بیاورد و کسی که علیه او اقامه دعوی شده و در مقام انکار است در صورت عدم اثبات ادعا از سوی مدّعی و درخواست وی، باید بر بی گناهی خود سوگند یاد کند.

«قسامه»(70) و «لعان»(71) نیز از مسائل فقهی مربوط به قسم هستند که در موارد خاصی از دعاوی کیفری کاربرد دارند. بحث «ایلاء»(72) نیز از مباحث فقهی مرتبط با سوگند است.

پر واضح است که برای دستیابی به ابعاد فقهی قسم باید آنها را در نگاشته های فقهی بررسی کرد که شماری فزون دارند و برای نمونه از تهذیب الاحکام شیخ طوسی(73)، شرح لمعة شهید ثانی(74) و جواهر الکلام شیخ محمدحسن نجفی(75) در شیعه و از المغنی ابن قدامه(76)، المحلّی ابن حزم(77) و الفقه علی المذاهب الاربعة جزیری(78) در اهل سنت می توان نام برد.

الیمین و العهد و النذر نام کتابی فقهی از علامه محمدحسین فضل اللّه است که با استفاده ای نیکو از آیات قرآن مباحث فقهی یمین را طرح می کند.

کتاب القسم فی اللغة و فی القرآن به اعتبار آن که نگارنده آن محمد مختار السلامی مفتی جمهوری تونس بوده است، نیمی از چهارصد و اندی صفحه آن به مباحث فقهی قرآنی اختصاص دارد.

پی نوشتها


1. پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود، نمایان گرداند و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز آن که مبادا دو فرشته گردید یا از جاودانان شوید. و برای آن دو سوگند یاد کرد که من از خیرخواهان شما هستم.

2. و روزی که همه آنان را گرد آوریم، آن گاه به کسانی که شرک آورده اند می گوییم: کجایند شریکان شما که آنان را شریک خدا می پنداشتید؟ آن گاه عذرشان جز این نیست که می گویند: به خدا، پروردگارمان سوگند که ما مشرک نبودیم.

3. و سوگند به خدا که پس از آن که پشت کردید و رفتید، در کار بتانتان تدبیری خواهم کرد.

4. گفتند به خدا هم قسم شوید که بر صالح و خانواده اش شبیخون بزنیم، سپس به خونخواهش بگوییم که ما در کشتار کسانش حاضر نبودیم و ما راست می گوییم.

5. و با سخت ترین سوگندهایشان، به خدا سوگند خوردند که اگر معجزه ای برای آنان بیاید حتما بدان می گروند.

6. چرا که خداوند در آیه پس از آن تعبیر می کند: «اتّخذوا أیمانَهم جُنَّة» و از شهادتشان به یمین یاد می کند.

7. بنگرید به: عبدالحمید فراهی، امعان فی اقسام القرآن، قاهره، المطبعة السلفیة، 1349، ص22 14؛ بکری شیخ امین، التعبیر الفنی فی القرآن، بیروت، دار العلم للملایین، 1994 م، ص249 247.

8. بنگرید به: محمدحسین بن خلف تبریزی متخلّص به برهان، برهان قاطع، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1361، ج2، ص190، پاورقی دکتر معین؛ حسین کیانی، سوگند در زبان و ادب فارسی، انتشارات دانشگاه تهران، آذر 1371، ص1.

9. بنگرید به: سوگند در زبان و ادب فارسی، ص5 3.

10. همان، ص32.

11. بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفة، ج3، ص40.

12. المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص225 224.

13. غازی عنایت، هدی الفرقان فی علوم القرآن، بیروت، عالم الکتاب، 1416 ق، ج4، ص227.

14. زین الدین جبعی عاملی، الروضة البهیّة فی شرح اللمعة الدمشقیّة، تصحیح و تعلیق سیدمحمد کلانتر، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج3، ص38.

15. یاسین. سوگند به قرآن حکمت آموز، که تو از جمله پیامبرانی بر راهی راست.

16. به جان تو سوگند که آنان در مستی خود سرگردان بودند.

17. پس سوگند به پروردگارت که از همه آنان خواهیم پرسید.

18. به قطع پروردگار شما یگانه است.

19. هم سخن شما نه سرگشته است و نه گمراه شده است. و از سرِ هوس سخن نمی گوید. آن نیست جز وحیی که به او فرستاد می شود.

20. آنچه به شما وعده داده شده است، رخ دادنی است.

21. قطعا در مالها و جانهایتان آزموده خواهید شد، و از پیشینیان اهل کتاب و مشرکان سخنان دلازار بسیار خواهید شنید.

22. بنگرید به: زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج3، ص43.

23. محمدحسن نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1981 م، ج35، ص226 222.

24. بنگرید به: محمدحسین فضل اللّه ، الیمین و العهد و النذر، بیروت، دار الملاک، 1996 م/ 1417 ق، ص20.

25. پس برای او سوگند یاد می کنند همچنان که برای شما سوگند یاد می کنند.

26. آن گاه که (آن باغداران) سوگند یاد کردند که صبحگاهان میوه های آن باغ را بچینند.

27. و کسانی که ایمان آورده اند می گویند: آیا اینان بودند که به خداوند سوگندهای سخت می خوردند که جدّا با شما هستند؟

28. پس به خدا سوگند یاد می کنند اگر در صداقت آنان شک کردید که ما این حق را به هیچ قیمتی نمی فروشیم.

29. پس به خدا سوگند یاد می کنند که گواهی ما قطعا از گواهی آن دو درست تر است.

30. (شیطان) گفت به عزّت تو سوگند که همه را از راه به در می برم.

31. و از تو خبر می گیرند آیا آن راست است؟ بگو آری! سوگند به پروردگارم.

32. موفق الدین یعیش، شرح المفصّل، انتشارات ناصر خسرو، 10 جزء در دو جلد، جزء 8، ص32.

33. همان، جزء 9، ص20.

34. همان، ص90.

35. محمد بن حسن رضی استرآبادی، شرح الکافیه فی النحو، المکتبة المرتضویه، ج2، 341 336.

36. همان، ج2، ص394 391.

37. جلال الدین سیوطی، همع الهوامع فی شرح جمع الجوامع، تحقیق احمد شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1418 ق/ 1988 م، به ترتیب صفحات 391، 397 و 409.

38. عباس حسن، النحو الوافی، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1367، ج2، ص461؛ ج4، ص450.

39. محمد عبدالخالق عضیمه، دراسات لاسلوب القرآن الکریم، قاهره، دارالحدیث، ج2، ص58 53، 98 99؛ ج3، ص261 259 و 494 490؛ ج10، ص261 247.

40. محمدحسین ابوالفتوح، اسلوب التوکید فی القرآن الکریم، بیروت، مکتبة لبنان، 1995 م، ص246 239.

41. این کتاب در سال 1397 ق/ 1977 م از سوی دانشگاه مستنصریه بغداد برای نخستین بار منتشر شده است.

42. ناشر: منشورات جامعة الفاتح، بیروت، 1992 م.

43. ابن ابی الاصبع مصری بدیع القرآن، ترجمه سیدعلی میرلوحی، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس، 1368 ش، ص206 202.

44. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، قم، مؤسسة دار الهجره، 1405 ق، ج3، ص231، «حلف»؛ ج5، ص86، «قسم»؛ ج8، ص386، «یمن».

45. احمد بن فارس بن زکریّا، معجم مقاییس اللغة، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 ق، ج2، ص97، «حلف»؛ ج5، ص86، «قسم»؛ ج6، ص158، «یمن».

46. ابن منظور افریقی، لسان العرب، قم، نشر ادب حوزه، 1405 ق، ج9، ص56 53، «حلف»؛ ج12، 484 478، «قسم»؛ ج13، ص465 451، «یمن».

47. البرهان فی علوم القرآن، ج3، ص46 - 40.

48. الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، منشورات شریف رضی بیدار عزیزی، ج4، ص59 53.

49. معترک الاقران فی اعجاز القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیّة، 1408 ق 1988 م، ج1، ص346 341.

50. مباحث فی علوم القرآن، چاپ سی و چهارم: بیروت، مؤسسة الرسالة، 1418 ق/ 1988 م، ص297 290.

51. التعبیر الفنی فی القرآن الکریم، ص257 247.

52. هدی الفرقان فی علوم القرآن، ج4 ص235 227.

53. دراسات فی علوم القرآن، قاهره، دار المنار، 1411 ق/ 1991 م، ص273 263.

54. قواعد التدبّر الامثل لکتاب اللّه عز و جلّ، چاپ دوم: دمشق، دارالقلم، 1409 ق/ 1989 م، ص298 263. در این کتاب نگارنده به عنوان یکی از قواعد تفسیری از قسمهای قرآن سخن می گوید و نکات ارزنده ای را ارائه می دهد.

55. اعجاز بیانی قرآن، ترجمه حسین صابری، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1376، ص237 233 و 270 261. وی از تفاوت حلف و قسم و شروع با واو قسم به عنوان برخی از زاویه های اعجاز بیانی سخن می گوید.

56. علوم قرآنی، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید و سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی، 1379، ص307 295.

57. درسهایی از علوم قرآنی، انتشارات اسوه، 1377 ش، ج2، ص440 407.

58. ناشر: المطبعة السلفیه، قاهره، 1349 ه .

59. این کتاب توسط دار الغرب الاسلامی، برای اولین بار در سال 1999 م در بیروت منتشر شده است.

60. این کتاب توسط مکتبه الثقافة الدینیه برای نخستین بار درسال 1421 ه 2001 م منتشر شده است.

61. ناشر: منشورات انوارالهدی، قم، 1414 ه .

62. ناشر: انتشارات توحید، قم، خرداد 1361.

63. ناشر: انتشارات پیام آزادی، 178 ش. با همکاری معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

64. محمدحسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، بیروت، دار الارقم، ج1، ص102.

65. امین خولی، مناهج تجدید فی النمو و البلاغة و التفسیر و الادب، ص301. به نقل از: محمد مختار سلامی، القسم فی اللغة و فی القرآن، ص18.

66. جمال الدین مقداد بن عبداللّه سیوری، کنز العرفان فی فقه القرآن، تهران، المکتبة المرتضویه، 1343 ش، ج2، ص125 118.

67. ابوبکر احمد بن علی رازی جصّاص، احکام القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیة، ج2، ص577 566.

68. سیدمصطفی محقق داماد، قواعد فقه (3)، بخش قضایی، مرکز نشر علوم اسلامی، تابستان 1377 ش، ص91 89.

69. بنگرید به: القواعد الفقهیّة، سیدمحمدحسن بجنوردی، قم، نشر الهادی، 1377ش، ج3، ص71؛ قواعد فقه (3) بخش قضایی، محقق داماد ص53.

70. در صورتی که کسی کشته شود و اولیاء دم علیه متهم دلیلی نداشته باشند، باید پنجاه نفر سوگند یاد کنند که متهم مرتکب قتل شده است، این عمل را قسامه گویند.

71. هرگاه شوهر، به همسر خویش نسبت زنا دهد و بینه ای در دست نداشته باشد، لعان صورت می گیرد که در آن هر یک از زن و شوهر پنج سوگند با صیغه ای خاص و تشریفاتی ویژه باید ادا کنند و در نهایت حکم به جدایی همسر و دفع اتهام از وی و نیز دفع حد قذف از شوهر می گردد.

البته در لعان این اختلاف وجود دارد که آیا یمین است یا شهادت. بنگرید به: القسم فی اللغة و فی القرآن، ص326.

72. ایلاء سوگندی است که شوهر بر همبستر شدن با زن خویش یاد می کند.

73. ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیّه، ج8، ص302 277.

74. الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیّة، ج3، ص57 48.

75. جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج35، ص355 222.

76. عبداللّه بن احمد بن قدامه، المغنی فی فقه الامام احمد بن حنبل، دار الفکر، 1405 ق/ 1984 م، ج9، ص428 385.

77. ابومحمد علی بن احمد بن سعید بن حزم اندلسی، المحلّی بالآثار، بیروت، دارالفکر، ج6، ص341 281.

78. عبدالرحمن بن محمد عوض الجزیری، الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج2، ص121 55.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان