تأثیرگذاری در فرایند هنردرمانی به کار درمانگر بستگی دارد یا به نفْسِ هنر؟
هنردرمانی حاصل تعامل هنر و کار هنردرمانگر است. این دو عامل در درمان نقش دارد، اما هنر ذاتاً قابلیت درمانی دارد و این به واسطه ی ویژگی های فطری است که در ساختار خیال انگیز آن است. هنر، درمانگر است زیرا دارای ابهام زیبا و در عین حال وحدت مدار است، هنر به واسطه ی ابهام، در ضمیر باطن و زوایای پنهان درون و ناخودآگاه نفوذ می کند و فرصتی برای بیان خیال پردازی می آفریند. به گونه ای که هر کس از منظر و دریچه ی خود می تواند آن را مشاهده کند و درون خود را در آن فرا افکنده ببیند، فرصتی برای بیان خویشتن پیدا کند و هم چنین راهی برای بروز پیدا کند. هنر، فطرتاً درمانگر است زیرا ساختار وحدت مدار و هماهنگ آن احساس مطبوع و زیباشناختی را تحریک می کند و فضا و محیط امنی به وجود می آورد که اندیشه و احساس به راحتی در ساختار منظم آن آرامش و جریان می یابد. هنر، درمانگر است زیرا ساختار موزون آن محرک، نیروبخش و انرژی زاست، خاطرات را تحریک می کند، انرژی و احساس مطبوعی به وجود می آورد و آن را فرا می افکند. هرکس می تواند در بستر سیال و خلاق هنر به بیان و احساس و تصورات مخصوص خود دست یابد و آن را پرورش دهد. این احساس آفرینندگی، توانایی و اعتماد به نفس می آفریند، از این رو طبیعت آرام بخش و وحدت مدار هنر فرصت می دهد که از رنج ها و دردهای خویش آثار هنرمندانه ای خلق کنیم و به هم دلی دست یابیم. در هنر رنج ها و دردها والایش و بازیافت می شود. به همین خاطر بسیاری از هنرمندان برجسته ی تاریخ، آثار هنری از جمله شعر و ادبیات و مجسمه های خود را حاصل تألمات، انعکاس و بازتاب رنج های شان می دانند.
هنر هم منشأیی تجربی و هم منشأیی حسی دارد، زیرا کم و بیش از واقعیت نشئت می گیرد و با تأثیر از رگه های واقعیت موجود شکل می گیرد و اثر می گذارد. هیچ هنری بدون ارتباط با واقعیت شکل نمی گیرد، بلکه بر مبنای آن تصویرپردازی و انگاره انگیزی می کند و پس از آن انگاره های نو می آفریند و معنای جدید را شکل می دهد و واقعیت و مفاهیم پیشین را دستخوش تغییر می کند و در جریان شکل گیری این فرایند ذهن خالق و بیننده ی آن را برای ایجاد ایده و درنهایت واقعیتی نو آماده می کند. هنر می تواند به بازنمایی و هم چنین به خلق تخیلاتی تازه منجر شود، در هر دو حالت مبتنی بر واقعیاتی است که هنرمند از آن متأثر بوده است؛ در واقع همه ی تخیلات هنری مسبوق به سابقه است و هیچ هنری حتی معنوی و قدسی نمی تواند خارج از واقعیت حسی بشر باشد.
منبع مقاله :
زاده محمدی، علی؛ (1388)، هنردرمانی: مقدمه ای بر هنردرمانی ویژه ی گروه ها، تهران: نشر قطره، چاپ اول