عدم آگاهی از هیجان ها و عواطف خود و دیگران، می تواند با افسردگی و اضطراب یا دیگر علایم روانی خود را نشان دهد، به همین دلیل لازم است در کنار درمان های معمول، برای افزایش توانایی های هیجانی، خودآگاهی، توانایی رو به رو شدن با استرس ها و تجربه های دردناک، به افراد کمک کرد.
ضروری است به اشخاص آموزش داده شود که هیجان ها و عواطف، جزء جدایی ناپذیر زندگی هستند و می توان از آن ها برای بهبود کیفیت زندگی یاری گرفت.
محیط خانه به عنوان اولین مکان آموزش و تربیت کودکان، محل مناسبی است تا به آن ها فرصت دهیم احساسات خود را بیرون بریزند و به دیگران نیز فرصت دهند از هیجان ها و احساسات خود حرف بزنند. اما این کار به آن سادگی که به نظر می رسد، نیست. در صورتی که دلبستگی میان والدین و کودکان فراهم شده باشد، فضا برای ابراز هیجان ها و عواطف شخصی آماده خواهد شد.
پیوند عاطفی معمولاً در سال اول زندگی میان کودک و والدین یا مراقبان او شکل می گیرد. ثابت شده است کودکان با دلبستگی مناسب، در سال های بعد، از آرامش و وضعیت روانی متعادلی برخوردار خواهند بود و اختلالات رفتاری و روان پزشکی در آن ها کمتر مشاهده خواهد شد.
رمز اصلی شکل گیری دلبستگی در کودک، توجه کامل به او، برآورده کردن کلیه ی نیازها و ابراز محبت بدون شرط، به ویژه در اولین سال زندگی اوست. محیط خانوادگی که دارای ثبات و آرامش است، به رشد اعتماد اولیه در کودک منتهی می شود. پیدایش اعتماد اولیه، تضمین کننده ی آرامش و رشد متعادل روانی کودک در آینده است.
به این ترتیب همان گونه که کودکان راه رفتن، دوچرخه سواری یا نواختن پیانو را یاد می گیرند، می توانند به تدریج شناخت و مهار هیجان های خود را نیز بیاموزند. طبیعی است تنها والدین یا مراقبانی که از رشد کافی هوش هیجانی برخوردارند، می توانند هیجان های خود را بشناسند و آن ها را به شیوه ای مناسب کنترل کنند. چنین والدینی می توانند راه را برای پرورش هوش هیجانی کودکان خود هموار کنند و به صورت عملی به آن ها نشان دهند که چگونه احساسات خود را بشناسند و آن ها را بیان کنند.
منبع مقاله: یوسفی، حمید؛ (1388)، هوش هیجانی(آشنایی با دانش موفقیت فردی و اجتماعی)، تهران: نشر قطره، چاپ اول