فاطمیان و نشر آداب و شعایر شیعی

«خلفای فاطمی از جمله فرمانروایانی هستند که در همه چیز از فرمانروایان عباسی پیروی نمودند، فقط در امور دینی با آنان مخالفت شدید داشتند و به فتوای ائمه شیعه رفتار می کردند

جرجی زیدان می گوید:

«خلفای فاطمی از جمله فرمانروایانی هستند که در همه چیز از فرمانروایان عباسی پیروی نمودند، فقط در امور دینی با آنان مخالفت شدید داشتند و به فتوای ائمه شیعه رفتار می کردند .یعقوب بن کلس، وزیر العزیز بالله فاطمی، کتابی درباره به فقه اسماعیلی تألیف کرده که برابر با نصف صحیح بخاری بود و به چندین فصل و باب تقسیم می گشت، و خود وزیر آن را تدریس می کرد، و هر کس آن کتاب را فرا می گرفت جایزه دریافت می نمود.العزیز بالله برای 35 فقیهی که در مجلس درس وزیر حاضر می شدند ماهانه مقرر داشت، و اگر کسی غیر از کتاب وزیر کتاب فقه دیگری می خواند مورد تعقیب قرار می گرفت.

سایر خلفای فاطمی نیز در انتشار مذهب شیعه اهتمام داشتند و وقتی (6) الظاهر خلیفه شد دستور داد که در مصر فقط کتاب «مختصر الوزیر» و «دعائم الاسلام» خوانده شود و به حافظان این کتب جایزه داده شود.» (7)

آنان در تعظیم شعایر شیعه نیز اهتمام بسیار نمودند، از آن جمله روز عاشورا را تعطیل عمومی اعلان کرده و به سوگواری و عزاداری پرداختند، تا آنجا که گاهی شخص خلیفه با پای برهنه در جمع عزاداران حاضر می شد و همه سوگواران را اطعام می کرد.همچنین روز غدیر خم (هیجدهم ذی حجه) را به عنوان عید عمومی اعلام کردند، و رجال حکومتی و مردم معمولی در مجلس خلیفه حاضر می شدند و خطیب، خطبه ای را که پیامبر در غدیر خم خوانده بود، بازگو می کرد.در آن روز مراسم عقد و عروسی برگزار می شد و فقیران مورد انعام قرار می گرفتند و از طرف خلیفه و رجال حکومتی مبالغ هنگفتی به عنوان عیدی پرداخت می شد.نظیر این مراسم در موالید پیامبر، علی، فاطمه، و امام حسن و امام حسین علیهم السلام نیز برگزار می گشت .

برخی گفته اند: فاطمیان در زمان خلافت الحافظ لدین الله و وزارت ابی علی الافضل به مذهب امامیه اثنا عشری گرویدند، ولی پس از کشته شدن وزیر در سال 526 بار دیگر به مذهب اسماعیلیه روی آوردند.در هر حال مذهب امامیه در عصر آنان با هیچ مانعی مواجه نبود، و بر هر دو احتمال امامی و اسماعیلی بودن فاطمیان شواهدی وجود دارد، گرچه برخی امامی بودن آنان را ارجح دانسته اند. (8)

سرگذشت قرامطه

قرامطه گروهی شورشی و ماجرا بودند و شورشهای آنان دو جنبه داشت: در آغاز صرفا حکومت عباسی را مورد حمله و یورش خود قرار می دادند، ولی سرانجام بر مردم معمولی نیز یورش برده و مرتکب کشتارهای فجیعی گردیدند.اجمالی از این شورشها که مورخان نقل کرده اند به شرح زیر است:

حمدان قرمط از طرف یکی از داعیان علوی به سرزمین واسط (ما بین کوفه و بصره) اعزام شده بود تا مردم آن منطقه را به آیین اسماعیل فرا خواند.مردم آن سرزمین را آمیزه ای از عرب نبطی و سودانی تشکیل می داد که همگی گرفتار فقر و مخالف حکومت و سرمایه داران بودند .بدین ترتیب دعوت قرامطه مورد قبول آنان افتاد.حمدان قرمط در نزدیکی کوفه مرکزی را تأسیس کرد و آن را «دار الهجرة» نامید و از آن به عنوان مرکز تبلیغ استفاده می کرد.او از طریق وجوهی که از پیروان خود دریافت می کرد به مبارزه با مشکل فقر پرداخت و نیز مؤسسات عمومی تأسیس نمود.شعار وی وحدت و برادری میان عموم پیروان خود بود، و در این راه جنسیت، طبقه، و دین را مانع نمی شناخت.سرانجام دعوت او از واسط گذشت و بسیاری از بلاد نزدیک و دور عرب را فرا گرفت.

همچنین فردی به نام ابو سعید جنابی حوالی سال 286 ه در احساء بحرین قیام کرد و مردم را بر ضد حکومت عباسی شوراند، و گروهی حتی در بغداد به طور مخفیانه او را حمایت می کردند، و در زمان حکومت معتضد، که دعوت قرامطه در بحرین اوج گرفته بود، معتضد لشکری را برای سرکوبی آنان فرستاد ولی از قرامطه شکست خوردند.

پس از آن ابو طاهر (فرزند ابو سعید 332 301) رهبری قرامطه را به عهده گرفت.قدرت آنان بالاتر گرفت و گاهی به بصره و کوفه و حجاز یورش می بردند و او در همه این یورشها فاتح می گشت.وی در یکی از یورشهای خود به مکه حرمت کعبه را شکست و حاجیان را به قتل رساند و به گفته مورخان تعداد کشته شدگان، به جز آنان که از گرسنگی کشته شدند، سه هزار نفر بود، و در اثر این کشتارها مردم احساس امنیت نمی کردند و به خصوص راهها ناامن شده بود .در حمله دیگر ابو طاهر به مکه کشتار فجیعی نمود و مدت دوازده روز قرامطه دست به کشتار و غارت زدند، و حتی حجر الاسود را ربودند.

در سال 327 قرار داد صلحی میان ابو طاهر و حکومت عباسی امضا گردید و بر طبق آن ابو طاهر قول داد از زوار حمایت کند و در عوض از آنها خراج سالانه و عوارضی دریافت کند.تهاجمات قرمطیان در این زمان فروکش کرد.

پس از مرگ او در سال 332 برادران وی به حکومت رسیدند و سیاست صلح طلبانه ای را در پیش گرفتند، و در سال 339 در قبال مبلغ گزافی که از حکومت عباسی گرفتند و پس از درخواستهای گوناگون و از جمله درخواست المنصور، خلیفه فاطمی، حجر الاسود را به مکه باز گرداندند . (9)

شکست و انقراض قرامطه

همان گونه که یادآور شدیم، جنبش قرامطه نخست به رهبری حمدان قرمط در مجاورت شهر واسط در عراق شکل گرفت.سپس شاخه ای از آن به رهبری ابو سعید جنایی در بحرین قدرت گرفت.جنبش قرامطه در بحرین تا اواخر قرن چهارم هجری (10) فعال بود.در سال 378 اصغر رئیس قبیله بنو منتفق عقیلی قرمطیان را به شدت شکست داد و احساء را به حصار کشید و قطیف را غارت کرد و غنایم را به بصره برد، و از آن پس سلطه بر راههای زیارتی و مالیات گیری به دست اصغر و سایر رؤسای قبایل افتاد، و قرامطه به صورت قدرت محلی محدودی در آمدند.

پس از زوال و فروپاشی دولت، قرمطیان به سرعت در آیین اسماعیل فاطمیان جذب شدند یا از بین رفتند.با اینکه گزارش هایی درباره یک نفر رهبر فرقه ای به نام شباش (متوفای 444) و خانواده اش در دست است که در سواد بصره در میان قرامطه و قبایل پراکنده پیروان زیادی داشته و همین امر می رساند که بعضی از اسماعیلیان قرمطی در جنوب عراق هنوز وجود داشته اند، ولی پس از سال 378 اطلاعات دقیقی درباره این جوامع موجود نیست.

قرمطیان بحرین پس از حدود سال 459 بعد از شورش ساکنین جزیره اوال و شکست ناوگان قرمطی سلطه خود را بر این جزیره از دست دادند، و قبیله بنو عامر بن ربیعه در سال 470 حکومت قرمطیان را به تمامی قلع و قمع نمود. (11)

از دیگر مناطق فعالیت قرامطه سوریه بود.در سال 288 هجری فردی به نام زکرویه (12) در بیابان سوریه ظهور قرامطه را در بین قبیله بنو علیهص اعلام داشت.وی در سال 289 در محاصره دمشق کشته شد و برادرش که به نام ابو عبد الله احمد معروف بود، جانشین او گردید .وی نیز در سال 291 در بغداد دستگیر شد و به قتل رسید.

مرکز قرامطه در سوریه گویا شهر سلیمه بوده است، ولی شواهدی جز آثار جهت دار اهل تسنن درباره به چگونگی رویدادهای آنجا پس از نهضت قرامطه در سال 288 در دست نیست.نهضت قرامطه سوریه بدون اینکه فعالیتی از خود نشان دهد و یا با دروزیها که به هر حال رابطه دوری با یکدیگر داشتند برخوردی داشته باشد متوقف گردید.

گروههای کوچک محلی که در میان آنها نسخ خطی قرامطه تا به امروز باقی مانده، به جز نوشته های راشد الدین سنان سوری (قرن هشتم هجری)، دبستان محمود فانی هندی (موبد شاه قرن یازدهم هجری) و متون ترکی و فارسی حروفیه (قرون نهم و دهم هجری) چیزی از فعالیتهای آیینی فرقه قرامطه را عرضه نمی کند.

دعوت قرامطه در یمن توسط منصور الیمن (ابن حوشب) در سال 266 هجری در دار الهجره ای نزدیک عون لاعة ادامه یافت، ولی در مقابل ایستادگی رؤسای زیدی محل ناکام ماند و فقط توانست بعضی از امارت نشین های کوچک نظیر صیلحی های صنعا و مکرمیهای نجران را ایجاد نماید.

نهضت قرامطه در ایران در سال 260 توسط خلف در شهر ری آغاز شد.دامنه این نهضت بعدها به مرو الرود و طالقان در جوزجان که حاکم و امیر آن به قرمطیان گروید، کشیده شد.دیلمستان که بعدها پایگاهی برای دولت اسماعیلیان نزاری گردید، سرانجام تحت نفوذ محمد نسفی برذعی (متوفای 331 ه) در آمد و او حکام سامانی را به نهضت قرامطه فراخواند.قتل او امیدهای سیاسی قرامطه را خنثی کرد. (13)

رابطه فاطمیان و قرمطیان

از جمله مسائل مورد بحث میان محققان و نحله شناسان، بررسی رابطه فاطمیان و قرامطه است .ابن رزام (که گرایش ضد اسماعیلی دارد) و کسانی که از او پیروی کرده اند، هر دو جنبش را یکی دانسته اند، و تاریخ نگاران مسلمان هم روزگار او، مانند طبری، درباره این موضوع نظریه روشنی ابراز نداشته اند، اما اسماعیلیان جدید هر گونه پیوستگی میان خودشان را با قرمطیان نادرست می شمارند.

کهن ترین مأخذی که یکی بودن فاطمیان و قرمطیان را تأیید می کند، یا دست کم از تعاون میان آنها سخن می گوید، کتاب ثابت بن سنان صابئی است.ثابت را به ندرت می توان متهم کرد که متعصب است یا می کوشد تا فاطمیان را به فرقه های بدعتگذاری مانند قرمطیان منسوب و ایشان را بدنام کند، زیرا وی هیچگونه خصومتی با فاطمیان نشان نمی دهد و در حق شرعی عبید الله که پیوسته به او علوی فاطمی اطلاق می کند، هیچ گونه شکی ابراز نمی دارد.ثابت بر یکی بودن این دو جماعت تأکید نمی کند، بلکه گواهی او ضمنی و غیر مستقیم است. (14)

بهرحال با مراجعه به مجموع گزارش های تاریخی و آرای محققان روشن می شود که یکی دانستن این دو جنبش دینی سیاسی صحیح نیست.آنان در مسئله امامت با یکدیگر اختلاف داشتند، زیرا قرامطه بر این باور بودند که محمد بن اسماعیل آخرین امام و زنده و غایب است و روزی ظهور خواهد کرد، ولی فاطمیان این عقیده را مردود دانسته، به استمرار خط امامت در فرزندان اسماعیل قائل شدند.

اختلاف دیگر میان این دو جناح مذهبی، در برداشت و گرایش انقلابی آنها نهفته است.فاطمیان پس از تسلط بر سرزمینهای شمال آفریقا و مخصوصا مصر و تشکیل خلافت فاطمی به تدریج از حالت نهضت در آمده و با دشمنان دیرینه خود، یعنی عباسیان، راه مماشات پیش گرفته و گاه رابطه نزدیک برقرار نمودند و تا حدی از اصول مبارزاتی خود عدول کردند، و حال آنکه قرامطه به دلیل قرار گرفتن در متن سرزمینهای خلافت عباسی و مبارزه پیگیر با آنها همچنان آرمانها و اهداف نخستین خود را حفظ کرده و در واقع حالت انقلابی داشتند. (15)

از طرفی هر چند فاطمیان از مخاصمات و درگیریهای قرامطه با عباسیان ناراضی نبودند، ولی هجوم آنان به مردم و غارت و چپاولگریهای قرمطیان به هیچ وجه مورد قبول فاطمیان نبود و آنان چنین اعمال وحشیانه ای را محکوم می کردند.مورخان از درگیریهای نظامی میان قرامطه و فاطمیان گزارشی داده اند، چنانکه در ذی حجه 358 هجری، سه ماه پس از تسخیر مصر به دست نیروهای فاطمی، لشکری از قرامطه تحت فرماندهی پسر عموهای اعصم، به نام کسری و صخر، به رمله حمله کرده، اخشیدیان را شکست دادند و با قرار داد صلحی که میان آنان منعقد شد، نیروهای قرامطه عقب نشینی کردند، و باقیمانده های آنان با اخشیدیان در سال 359 از قشون فاطمیان شکست خوردند.اعصم در سال 360 به کمک عز الدوله بویهی و ابو تغلب حمدانی شتافت و دمشق و رمله را بار دیگر تصرف کرد و قشون فاطمیان را از آنجا راند، و در همه جا از عباسیان حمایت کرد.وی حتی قاهره را محاصره، ولی در ربیع الال سا 361 هجری پس از به وجود آمدن مانعی عقب نشینی کرد و به احساء بازگشت.بار دیگر در رمضان 361 رمله را از فاطمیان باز پس گرفت... (16)

از مجموع آنچه بیان گردید، به دست می آید که قرامطه و فاطمیان در عین اینکه هر دو به امامت اسماعیل و محمد بن اسماعیل معتقد بودند، در مسئله استمرار امامت در فرزندان محمد بن اسماعیل توافق نداشتند، چنانکه از نظر استراتژی سیاسی و انقلابی نیز هماهنگ نبودند و مجموع این اختلافات موجب درگیری های نظامی میان آنان گردید، گرچه این اختلافات مستمر نبوده و در مواردی روابط آنان عادی و احیانا دوستانه نیز بوده است. (17)

پی نوشت ها:

1 تاریخ شیعه، ص .213

2 تاریخ تمدن اسلامی، ص .846

3 نهضت قرامطه، ص 29 28، مقاله قرامطه و اسماعیلیان از استرن.

4 تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، ص 214 213 به نقل از عبید الله المهدی، تألیف حسن ابراهیم حسن و طه احمد شرف، ط مصر، ص 169 .77

5 تاریخ الخلفاء، ص 524، الشیعة و التشیع، ص 173، 163، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، ص 215 .214

6 جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ص 848، .845

7 تاریخ الشیعة، شیخ محمد حسین مظفر، ص 191، .188

8 ظهر الاسلام، ج 4، ص 134 132، نهضت قرامطه، ص 82 81 و ص 47، 44، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، ص 217 216، به نقل از براون، تاریخ ادبیات ایران، ج 1، ص 585، .582

9 نهضت قرامطه، ص 52، 51، مقاله ویلفرد مادلونگ.لازم به ذکر است که دخویه تاریخ فروپاشی آنان را به سال 474 ذکر کرده است.همان، ص .71

10 به گفته مادلونگ فردی که در سوریه به دعوت به آیین قرمطی دست زد، حسین فرزند زکرویه معروف به صاحب الشامه بود و کسی که در محاصره دمشق به قتل رسید، یحیی برادر حسین بود که به صاحب الناقه معروف بود و رهبریت نهضت قرمطی را در سوریه به عهده گرفته بود و قتل او در شعبان/290 صورت گرفت.

پس از قتل او صاحب الشامه رهبریت جنبش را به عهده گرفت و او نیز در ربیع الاول سال 291 به قتل رسید.پس از وی زکرویه فردی به نام ابو نمام نصر را به رهبری قرامطه سوریه برگزید .او نیز در رمضان سال 293 به قتل رسید، و زکرویه در ذی حجه 293 از مخفیگاه خود بیرون آمد و یکی از قشونهای عباسی را شکست داده، و کاروان زائران خراسانی و غرب ایران را در برگشتشان از زیارت مکه غارت کردند و اکثر حجاج را به قتل رساندند.زکرویه در ربیع الاول/294 زخم برداشت و در جنگی دستگیر شد و پس از چند روز بمرد.اکثر هواداران او دستگیر و اعدام شدند. (نهضت قرامطه، ص 40 39) .

11 نهضت قرامطه، ص 83، 81، مقاله لویی ماسینیون.

12 نهضت قرامطه، ص 10، مقدمه دکتر یعقوب آژند.

13 همان، ص 50 49 مقاله ویلفرد مادلونگ.

14 نهضت قرامطه، ص 50 49، مقاله ویلفرد مادلونگ.

15 در این باره بنگرید: برنارد لویس، بنیادهای کیش اسماعیلیان، ص 121، .129

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر