(متولد 1255-متوفی 1329 ه.ق)
گفتار استاد:
«در سال 1255،در مشهد،در یک خانواده غیر معروف متولد شد و در 22سالگی به تهران مهاجرت کرد و مدت کوتاهی تحصیل فلسفه کرد،سپس به نجف رفت.دو سال درس شیخ انصاری را درک کرده است،اما بیشتر تحصیلاتش نزدمیرزای شیرازی بوده است.میرزای شیرازی در سال 1291 سامراء را محل اقامت خود قرار داد،ولی آخوند خراسانی از نجف دور نشد و خودش مستقلا حوزه درس تشکیل داد.او از مدرسین بسیار موفق است،در حدود هزار و دویست شاگرد از محضرش استفاده می کردند و در حدود دویست نفر آنان،خود مجتهدبودند.
فقهاء عصر اخیر،نظیر مرحوم آقا سید ابو الحسن اصفهانی،مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانی،مرحوم حاج آقا حسین بروجردی،مرحوم حاج آقاحسین قمی،و مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی...همه از شاگردان او بوده اند.
شهرت بیشتر آخوند خراسانی،در علم اصول است.کتاب «کفایة الاصول »او،یک کتاب درسی مهم است،و حواشی زیادی بر آن نوشته شده است.آراءاصولی آخوند خراسانی،همواره در حوزه های علمیه نقل میشود و مورد توجه است.آخوند خراسانی همان کسی است که فتوی به ضرورت مشروطیت داد.
مشروطیت ایران،رهین اوست.او در سال 1329 هجری قمری درگذشت.» (1)
در فصل گذشته،در سلسله «رجال فضیلت و کاروان نور و رحمت »،به معرفی میرزای بزرگ شیرازی(اعلی الله مقامه الشریف)پرداختیم.اینک در راستای حفظترتیب منطقی و اصولی،به شرح حال محقق فاضل و عالم مدقق و استوانه بزرگ علم فقه و اصول،و یکی از روزنه های بزرگ سیاست آن عصر،مرحوم آخوند (2) ملا محمدکاظم خراسانی می پردازیم.زندگی او در دو بخش خلاصه می گردد:
1-علم و دانش و فضیلت
2-سیاست و کوشش در برقراری حکومت الهی و اجرای قوانین شریعت اسلام
در بخش نخست،فشرده زندگی وی را بررسی می کنیم:او در سال 1255 ه.ق در طوس متولد گردید.پس از طی مراحل تحصیلی لازم،در شهر مشهد،در بیست ودو سالگی عازم تهران گردید و علوم عقلیه را از اکابر فن آن روز فرا گرفت.سپس عازم حوزه علمیه نجف اشرف گردید و مدت اندکی در درس فقه و اصول مرحوم شیخ مرتضی انصاری(اعلی الله مقامه الشریف) حاضر گشت.پس از وفات او،از میرزامحمد حسن شیرازی تلمذ و کسب علم نمود.پس از آنکه میرزای شیرازی به سامراءمهاجرت کرد،او به تدریس طلاب علوم دینیه پرداخت،تا آنکه شماره حاضرین حوزه اش،متجاوز از هزار نفر گردید که صد و بیست تن از آنان از زمره مجتهدان وصاحبان فتوای مسلم بودند.در اواخر،آوازه اش جهانی گردید و مرجعیت عامه پیدانمود.
تالیفات او:
از تالیفات او می توان کتب زیر را نام برد:
1-کتاب الاجاره
2-الاجتهاد و التقلید
جلسه تدریس آیة الله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی.
در این جلسه آیات عظام:بروجردی،مرحوم حاج آقا حسین قمی،مرحوم حاج آقا ضیاء الدین عراقی،مرحوم حاج شیخ محمد حسن کمپانی دیده می شوند.وقتی این عکس به محضر آیة الله العظمی گلپایگانی(مد ظله العالی)ارائه شد،فرمودند:«در رؤیاهمچو منظره ای را می دیدم،با مشاهده این تصویر آن رؤیا تحقق یافت.»
3-التکلمة للتبصرة
4-حاشیه بر اسفار ملا صدرا
5-حاشیه بر رسائل شیخ مرتضی انصاری(ره)
6-حاشیه بر مکاسب شیخ(ره)
7-القضاء و الشهادات
8-کفایة الاصول در دو جلد
و مشهورتر از همه تالیفات او،این کتاب آخری است که در تمام اقطار،درنهایت اشتهار می باشد.دانشمندان حاشیه ها و تعلیقه های متعددی بر آن افزوده اند که ازمشهورترین آنها، حاشیه شیخ محمد حسین اصفهانی،شیخ محمد علی قمی،شیخ عبد الحسین آل شیخ،و میرزا ابو الحسن مشکینی است که هر کدام در کشف معضلات و ابراز حقایق آن کتاب،تلاش فراوانی نموده اند که در روشنگری مطالب آن کتاب مفیدمی باشد.و تاسیس چند مدرسه علمیه را در نجف اشرف،در سری کارهای علمی وتربیت علماء او می توان ذکر کرد.
سیاست:
سیاست و تشریک مساعی در امور عمومی،و مصالح کلی مسلمین،یکی ازوظایف مهم و بزرگ علماء و فقهاء و دانشمندان علوم الهی است که خداوند متعال دخالت در این امور را بر عهده آنان واگذاشته است و متعهد ساخته است که هرگز دربرابر عربده های سیری سیران مست و مغرور،و ضجه فریادهای گرسنگی گرسنگان مظلوم،آرامش و سکوت اختیار ننمایند،و طبق فرمان علم و معرفت و ایمان خویش،که از معارف الهی کسب کرده اند،به این وظیفه مهم الهی و اسلامی قیام ورزند،هر چندکه راحت طلبان و آسایش خواهان می خواهند که همیشه علم و مدارس علمی ودانشمندان علوم الهی را از این مسئولیت،عاری سازند و علم را در زاویه مقدسه کنج مدارس پرورش دهند،و دیگر هیچ وظیفه ای و مسئولیتی و نه تعهد و مقاومتی در برابر نفوذ افکار شیطانی و اعمال جابرانه ستمکاران و جباران تاریخ نداشته باشند.و این جدالی است قدیمی و طولانی که از دورانهای گذشته نه چندان نزدیک،به یادگار مانده است و متاسفانه در عصرهای اخیر تا عصر انقلاب اسلامی ایران،با تلاش و با آن همه سرمایه گذاری استعمارگران،مسیحیان و سیاستمداران و راحت طلبان که در این راه مبذول داشته اند.کفه دوم ترازو بر کفه اول آن برتری پیدا کرده است و انزواء و سکوت و اشتغال محض به درس و بحث و کتاب بر حوزه نجف سایه افکنده بود که جریان مشروطیت و مبارزه با دیکتاتوری و خودسری فرد حاکم بر سرنوشت عمومی مسلمانان،در ایران اوج گرفت و فریاد مظلومیت مسلمانان به گوش مراجع عالیقدرنجف اشرف رسید.آخوند ملا محمد کاظم خراسانی شاگرد و تربیت یافته مکتب میرزای شیرازی،از کسانی بود که به این ندای مظلومان پاسخ مثبت داد و همراه با دیگراساتید علم،مانند:آیة الله شیخ عبد الله مازندرانی و برخی دیگر از علماء احکام روشن وفتاوای صریح در مورد خلع محمد علی شاه قاجار از سلطنت و تشیید مبانی حکومت الهی و وجوب وحدت میان امت اسلامی،صادر نمودند و مشروطیت را که خود گامی به جلو در راه استواری عدالت بود،به وجود آوردند.هر چند از این مشروطیت عوامل نفوذی و مامورین استعمار و استثمار سوء استفاده ها کردند و نتایج ناروایی از آن گرفتند،ولی اساس کار و آن هسته اولیه و نقطه مرکزی کار،بر اساس قویم و نیت پاک واقدام الهی استوار بود.
مبارزه با اومانیسم و لامذهبی:
بحث و گفتگو از مشروطیت و دقایقی که منجر به جدا شدن نیروی روحانیت گردید،یک بحث تاسف آور و خارج از عهده امروزین نگارنده است و اکنون چندان نیزمفید فایده نمی بیند،ولی موضوعی که امروز نیز مطرح است،موضوع روشنفکری وخودرایی و صاحب رای و نظر بودن در برابر احکام قطعی خدا و اوامر مذهب است که نمونه اش در روزگار مشروطیت،سیاستمدار معروف،سید حسن تقی زاده،و ملکم خان و دار و دسته آنان بود،که معتقد بودند:«ایرانی باید از نظر روحی و جسمی و آداب اخلاق،پوشش،کوشش و...صد در صد اروپایی و فرنگی باشد.»
و مفهوم روشن این سخن،مبارزه با تمام مبادی اخلاق و آداب و رسوم و فرایض اسلامی بود که با روش فرنگی مغایرت پیدا می کرد و تقی زاده از جمله کسانی بود که وارد مجلس شورای ملت اسلام آن روز گردید،و این طرز فکر را القاء و تبلیغ و تقنین می کرد و حزبی به نام «حزب دموکرات »تشکیل داد که باعث هیجانهای شدید سیاسی گردید.بدین جهت مجتهد عالی مقام،آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و هم رزم او آیة الله شیخ عبد الله مازندرانی که همیشه پاسدار استقلال احکام بودند،تلگراف زیر را دایر بر اخراج او ازمجلس و تبعید او از کشور صادر نمودند:
از قصر شیرین به تهران:
چون ضدیت مسلم سیاسی سید حسن تقی زاده که تاکنون جدا آن را تعقیب نموده است،با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه برخود و اعیان ثابت شده است و از مکنونات فاسده اش علنا پرده برداشته است،لذا ازعضویت مجلس مقدس ملی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع،بالکلیه خارج قانونا و شرعا منعزل است،منعش از دخول در مجلس ملی و مداخله در امور مملکت و ملت بر عموم آقایان علماء و اولیاء امور و امناء دار الشوری کبری و قاطبه امراء وسرداران عظام و آحاد عساکر معظمه ملیه و طبقات ملت ایران ایدهم الله تعالی بنصره العزیز،واجب و تبعیدش از مملکت ایران فورا لازم،و اندک مسامحه و تهاون حرام ودشمنی با صاحب شریعت(ع)است.به جای او فرد امین دین پرست و وطن پرور،ملت خواه صحیح المسلک انتخاب فرموده،او را مفسد و فاسد مملکت شناسند،و به ملت غیور آذربایجان و سایر انجمنهای ایالتی و ولایتی هم این حکم الهی عز اسمه رااخطار فرمایند،و هر کسی از او همراهی کند،در همین حکم است،و لا حول و لا قوة الابالله العلی العظیم.و به جمیع ما رقم قد صدر الحکم من الاحقر عبد الله مازندرانی،قدصدرالحکم من الاحقر الجانی،محمد کاظم خراسانی بذلک »پس از انتشار این حکم تلگرافی،مجلس شورای ایران ترتیبات اخراج او را به منظور تبعید از تهران صادر کرد.تقی زاده به تبریز آمد و مدتی در آنجا اقامت کرد عاقبت به استانبول رفته و متعاقبا به وطن ایده آل خویش که همان اروپا باشد،رهسپارشد. (3)
تلگراف آخوند خراسانی به آیة الله انگجی:
پس از صدور حکم فساد رای سیاسی تقی زاده،و مغایرت او با احکام مقدسه اسلام،معروف شد که تقی زاده از سوی مرجعیت اسلام تکفیر شده است.عده ای ازدوستان و طرفداران او شروع به نامه پراکنی و ایجاد جو مصنوعی نمودند و آیة الله خراسانی،محض جلوگیری از اتلاف وقت مسلمانان در اموری که ضرورت ندارد،تلگرافی در پاسخ این همه نامه ها به آیة الله انگجی(مرحوم میرزا ابو الحسن انگجی،جد بزرگوار حجة الاسلام و المسلمین سید علی انگجی معروف که در مسجد ملک تهران اقامه جماعت می فرمایند.)که یکی از وزنه های بزرگ روحانیت آذربایجان بود،صادر نمودند که متن تلگراف چنین است:
از قصر شیرین به تبریز،عدد کلمات 98،تاریخ اصل مطلب 5 شوال 1328«جناب مستطاب شریعتمدار کهف الانام ثقة الاسلام آقای حاج میرزا ابو الحسن انگجی دام تاییده:
در خصوص حکمی که از این خادمان شرع انور درباره آقا سید حسن تقی زاده صادر شده بود، مکاتیب و سؤالاتی از تبریز رسیده،لازم است جناب مستطاب عالی به عموم علماء و قاطبه مسلمین اعلام فرمائید حکم مزبور تکفیر نبوده و نسبت تکفیربی اصل است،فقط حکم به عدم جواز مداخله در امور نوعیه مملکت و عدم لیاقت عضویت مجلس محترم ملی و لزوم خروجش بوده،لا غیر.البته زاید بر مدلول حکم اثری مترتب نشود.» (4)
این نوع دقت و موشکافی در مورد یک فرد سیاسی،از دیانت و اعتقاد عمیق ایمانی و الهی آن مردان بزرگ الهی سرچشمه می گیرد که در مورد حفظ اساس تشکیلات اسلامی،آن چنان دلسوزی و مراقبت نشان می دهند و در این راه جان خویش را به مخاطره می افکنند،ولی در حفظ آبرو و حیثیت و شئون یک فرد مسلمان ناسالم هم این قدر تلاش و کوشش دارند تا مبادا افزون بر حکم الهی آثاری بر اومترتب سازند که فردا در پیشگاه عدل الهی مورد مؤاخذه قرار گیرند.
ولی ای کاش این همه دقت و ریزبینی،و این همه تعهد و مسئولیت در برابرقوانین الهی را دیگران نیز بتوانند درک کنند و مورد بررسی و دقت قرار دهند و دست ازتوطئه ها و نقشه کشیها در مورد چنین رجال الهی و خدمتگزاران شریعت آسمانی بردارند و با این مردان راستین و صادق از صفا و وفا،نه از راه غدر و جفا رفتار نمایند.
وفات او:
او در سال 1329 ه.ق،پس از عمری تلاش و کوشش در راه خدا به لقاء الله پیوست.
رحمت و رضوان خدا شامل حال او باد.
پی نوشتها:
1- آشنایی با علوم اسلامی،ص 310.
2- «آخوند»کلمه ای است فارسی،و معنای آن معلم و استاد می باشد،و آن دو کلمه «آقا»و«خوانده »است وبا سواد ترکیب یافته است و در اصطلاح متاخرین در صورت مطلق ذکر شدن،مقصود از آن در علوم عقلی،ملا صدرای شیرازی،و در علوم نقلی(فقه و اصول) آخوند ملا محمد کاظم خراسانی صاحب ترجمه فوق می باشد.
3- اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی زاده،به کوشش ایرج افشار،ص 208.
4- اوراق تازه یاب مشروطیت،ص 217.