ماهان شبکه ایرانیان

محمدی زیستن /قسمت اول

سلسله مقالاتی که از این پس ارایه می­شود در تلاش است، عهده ­دار بررسی یکی از اصول محمدی زیستن، یعنی ساده زیستی باشد. اما با دیدی متفاوت از آنچه رایج است.

دیباچه

سلسله مقالاتی که از این پس ارایه می­شود در تلاش است، عهده ­دار بررسی یکی از اصول محمدی زیستن، یعنی ساده زیستی باشد. اما با دیدی متفاوت از آنچه رایج است.

این مقاله فقط به نمودهای ساده زیستی در اسلام اکتفا نخواهد کرد، بلکه با نگاهی کلی­تر به مسأله، خواهد نگریست، و روح ساده زیستی را در نوع جهان بینی افراد جست و جو خواهد کرد.

از آن­جا که ساده زیستی نوعی روان­سازی زندگی، و رفاه زدگی و تشریفات نوعی سخت گیری در زندگی است به آثار و پیامدهای این دو موضوع یعنی سخت­گیری و روان­سازی زندگی، خواهد پرداخت. در ادامه با طرح سخت­گیری­های پسندیده و ناپسند از دیدگاه اسلام و ذکر گونه­هایی از سخت­گیری­های ناپسند، سعی خواهد کرد بحث به صورت عینی­تر ارایه شود.

و در پایان با توفیق الهی از سیره پیامبر اعظم(ص) و ائمه هدی و انبیای الهی: به عنوان بهترین الگوی رفتاری زندگی روان و ساده توحیدی سخن به میان خواهد آورد.

امید که در زلال زندگی محمدی از رود بندگی تا رسیدن به دریای بی­کران اتصال روان گردیم.

در میان دعاهای رسیده از ناحیه معصومین: یکی از دعاهایی که درخواست آن از خداوند به ما آموزش داده شده است درخواست توفیق زیستی براساس الگو و روش زندگی پیامبر(ص) و ائمه هدی: است.

در زیارت امام حسین7 فرموده­اند پس از عرض ادب بگو: اللهمّ اجعلنا ممن یتّبع النور الّذی أنزل معهم و أحینا محیاهم و أمتنا مماتهم ؛ خدایا زندگی­ام را همچون زندگی این انوار مقدس قرار ده و مرگم را همچون مرگ ایشان بگردان.

هنگام بازگشت از صفا به مروه در مناسک حج و عمره و در تمامی روزهای جمعه یکی از دعاهایی که از زبان مقدس ائمه هدی: به ما رسیده است این که: اللهم... أحینا علی سنة نبیک و توفنا علی ملة رسولک ؛ پروردگارا ما را به روش پیامبرت زنده بدار و جزو ملت رسولت بمیران. این گونه آموزش­ها بیانگر آن است که محمدی گونه زیستن یکی از نیازهای اساسی بشر است که برای رسیدن به آن بایستی با ناله و انابه در مواقع استجابت دعا همچون حج و جمعه و زیارت امام حسین7 از درگاه الهی یاری طلبید و در جهت آن تلاش کرد.

اما به راستی روش زندگی پیامبر(ص) چگونه است؟

چه اصول کلی بر زندگی پیامبر اعظم(ص) و فرزندان طاهرینش: حاکم است که قابل پیاده شدن در هر عصر و نسلی است؟

امت اسلامی تا چه اندازه خود را با این روش هماهنگ کرده است؟

پاسخ­گویی به این گونه سؤالات از یک سو نیاز به مطالعه­ی گسترده­ در زندگی پیامبر اعظم(ص) و فرزندان طاهرینش: دارد و از سوی دیگر در زندگی مسلمین نیز باید تحقیق شود. از این­رو همه­ی صاحب نظران و دلسوزان کاوشی نو را باید دنبال نمایند. این نوشتار سعی دارد که به یکی از اصول کلی حاکم بر زندگی معصومین:، به ویژه پیامبر اعظم(ص) بپردازد و همه مسلمان­ها را در سال منسوب به پیامبر اعظم(ص) به سوی این روش برگزیده فرابخواند.

اصل مورد بحث عبارت از آسان زیستن و پرهیز از دشوار زندگی کردن و به عبارت دیگر ساده و روان کردن زندگی و پرهیز از رفاه گرایی و رفاه زدگی است.

نگاه دین به زندگی دنیوی

در نگرش دین، انسان موجودی روحانی و سوار بر مرکب جسم است. زندگی در این دنیا بخشی از زندگی او است نه تمام آن. حقیقت انسان؛ روح الهی دعوت شده به کشتزار دنیاست که هدف از این دعوت؛ بهره برداری انسان از این منزل، برای رسیدن به رشد و کمال می­باشد.

روشن است در چنین نگرشی به انسان، برای رشد حقیقت پایدار او حساب ویژه­ باز شود و تمام امکانات برای بهتر بهره­مند شدن از این میهمانی پر زرق و برق به کار گرفته شود. از این­رو؛ بطلان نظریه ویژه به جسم هویدا است، چرا که جسم جز ابزاری برای حضور در این آمادگاه نیست؛ با این که وجود جسم و اهمیت نقش آن را نمی­توان نادیده گرفت.

برای رسیدن به این منظور، از لحاظ نظری برای صحیح زیستن، هرگز نباید از توجه به موضوعات ذیل غافل شد:

1. تعریف حقیقت انسان.

2. نقش زندگی در مقطع دنیا برای تکامل این حقیقت.

3. جایگاه ارزشی لذت­های این مقطع از زندگی بشر یعنی لذت­های دنیوی.

پیامبر اعظم(ص) و ائمه طاهرین: با روش خاص خویش که با روش محرومان از علوم کاملاً متفاوت است، پاسخ این سؤالات را به بشر تعلیم و یادآوری کرده­اند. ناگفته پیداست که توجه به این پاسخ­ها زیر ساخت نظری اصل ساده زیستی و روان­سازی جامعه را استحکام می­بخشد.

پرداختن به این پاسخ­ها از محدوده­ی این مقاله خارج است، از این­رو به دور نمایی از این پاسخ­ها اکتفا می­شود.

این­که انسان گوهری الهی و مرغی ملکوتی است که چند روزی میهمان دامی است که برای رشد و تکامل چاره­ای جز دانه چینی از آن را ندارد، بخش مهمی از آموزش­ها و یادآوری­های نبی اعظم(ص) و ائمه هدی: را تشکیل می­دهد. همچنان­که بخش بزرگی از قالب­ها و تشبیهات و استعارات در کلام معصومین: برای تثبیت این مطلب در نفوس انسان­ها است.

برای تعریف دنیا از تعابیری چون مزرعه،([1]) مسجدِ دوستان خد، محل نماز ملائکه مکان نزول وحی و محل تجارت اولیا الله([2]) بهره گرفته شده تا به زیبایی نقش و اهمیت زندگی در مقطع دنیا برای تکامل بشر به تصویر کشیده شود. همان گونه که با عباراتی چون گذرگاه([3]) جایگاه ارزشی لذت­های دنیوی را به شیواترین بیان یادآوری می­کنند. و با یادآوری تلخی از شیر گرفتن، انسان­های آزاده را از خطر لذت شیر خوردن از پستان دنیا، آگاه می­کنند([4]) و از دست زدن به این مار نرم سمی،([5]) باز می­دارند تا آثار شوم لذت­های خطرناک و زودگذر دنیوی را یادآور شوند. از اهل دنیا به سواران خواب تعبیر می­کنند،([6]) تا زنگ هشدار بر گوش­های شنوا نواخته شود، و آن­ها را قبل از رسیدن به مقصد، برای توشه گرفتن در مسیر حرکت بیدار و آماده سازند.

گذشته از این پاسخ­های گفتاری، مطالعه در رفتار و روش زندگی پیامبر(ص) و ائمه طاهرین:، ما را فارغ از هرگونه صعوبت فهم نموده و به صورت عینی و عملی با جایگاه انسان، دنیا و بهره­های آن آشنا می­سازد و چگونگی برخورد با حیات دنیوی را آموزش می­دهد. نیز این حقیقت را آشکار می­سازد که زینت­های دنیوی از دیدگاه صاحبان شریعت تحریم نشده و بشر از همه این زینت­ها، به جز موارد خاصی که حرمت آن روشن شده است، می­تواند بهره بگیرد. ولی بهترین روش زندگی در این دنیا، اکتفا به مقدار نیاز در بهره وری از نعمت­های دنیا است، تا به نیاز بخش جسمانی انسان پاسخ صحیح داده شود ولی روح او در لابه­لای زنجیرهای پر زرق و برق تمایلات جسمانی به اسارت در نیاید.

فرو رفتن انسان در پرنیان آسایش، سقوط انسانیت انسان از اوج خدا بینی به پرتگاه خود بینی را در پی دارد.

گذشته از این؛ رفاه طلبی آغاز دشوار زیستن است، چرا که انسان رفاه طلب، پس از رسیدن به رفاه و آسایش، دچار رفاه زدگی می­شود و خود، آفت رفاه انسان است، زیرا او را به سوی تشریفات و تجمّلات می­کشاندکه باید با آرامش و آسایش روح و روان و حتی جسم وداع گوید. او در واقع سخت­گیری بر خود و دیگران را آغاز نموده است. همان گونه که درختان نرم و نازک و خو گرفته به محیط­های خوش آب و هوا با کوچک­ترین تغییر آب و هوا خزان زده می­شوند و قاتلشان همان چیزی است که بدان خو گرفته­اند و آن چیزی جز گوارایی آب و لطافت هوا نمی­باشد، انسان نیز چنین است.

روان­سازی زندگی؛ نسیم رحمت الهی

سخت­گیری در شؤون مختلف زندگی دنیا که در متون دینی گاه تعبیر به تکلّف شده است، امری ناپسند و غیر ارزشی است. خداوند متعال به پیامبر اعظم(ص) امر فرمودکه به مردم بگو: قل مآ أسئلُکُم علیه من أجرٍ ومآ أنا مِن المتکلّفین([7]) ؛ بگو: مزدی بر این [رسالت] از شما طلب نمی­کنم و من از کسانی نیستم که چیزی از خود بسازم [و به خدا نسبت دهم]. ناپسندی تکلّف و سخت­گیری در زندگی را امام سجاد7 در یکی از دعاها در ردیف صفات ناپسند همچون حرص، غضب و حسد قرار داده و می­فرماید: اللهمّ إنی أعوذ بک من هیجان الحرص، و تعاطی الکُلفة و ...؛ خدایا به تو پناه می­برم از حرص و آز بر دنی و ... اقدام بر کارهای با مشقت و... .([8]) و در دعای دیگر می­فرماید: خدایا مرا مورد مرحمت خود قرار ده تا توفیق ترک به سختی انداختن خویش در امور غیر سودمند را بیابم.،([9]) دعا بیانگر این نکته­ی لطیف است که ترک تکلف و روان­سازی زندگی از جلوه­های رحمت الهی بر بندگان خویش است.

از این رو معصومین: و در رأس آن­ها رسول اعظم(ص) انسان­ها را به آسان گرفتن امور زندگی و پاسخ آسان به نیازهای جسمانی رهنمون می­سازند تا از نسیم رحمت الهی بهره­مند گردند. البته تا جایی که این سهل گیری با عقل و شرع و عرف برخاسته از آینده یا فطرت سالم بشر ناسازگار نباشد.

به بیان دیگر یکی از مشخصه­های زندگی برتر از دیدگاه اسلام، پاسخ­گویی به نیازهای مادی براساس شناخت حقیقت خویشتن و جایگاه ارزشی حیات دنیوی که از نظر قرآن دارای 5 مرحله سراب گونه است است تا حقیقت انسانی که به سوی زندگی پایدار در حرکت است، در پیچ و خم پاسخ­های سخت و دشوار به نیازهای مادی گم نشود و در اثر فشار سخت گیری­های نابخردانه نابود نگردد.

امام صادق(ع) می­فرماید: خود را به طعامی که پایانش تخلیه، لباسی که پایانش جدایی، عزّتی که پایانش ذلّت، احترامی که پایانش خشونت و بی­زاری، و زندگی که پایانش حسرت است، مشغول مساز.([10]) می­توان گفت: مراد حضرت رهبانیت و نفی بهره برداری از این موارد که نیاز به آن­ها برای بشر از بدیهیات است، نمی­باشد. بلکه با عنایت به تعبیر اشتغال که در روایت آمده از سرگرمی به این امور، و سخت گرفتن در پاسخ­گویی به این نیازها، نهی شده است، زیرا واژه اشتغال وقتی صادق است که انسان کاری را پیشه خویش ساخته و به آن سرگرم شود، در چنین حالتی آن کار را شغل انسان می­نامند.

به تعابیری همچون زهد، مبارزه با شهوت و هواهای نفسانی، ساده زیستی و مذمت­های فراوانی که از دنیا و اتراف و مترفین و مرفهین ـ که در متون دینی آمده است ـ توجه کنید!! آیا غیر از این است که همه آن­ها با وجود اختلافاتی که دارند یک پیام مشترک دارند و آن؛ روان کردن زندگی در سایه اندازه نگه­داشتن در بهره وری از متاع­های دنیا برای پیش­گیری از به زنجیر کشیده شدن روح کمال جوی انسان است؟!

آیا حجم فراوان روایات که در زمینه­ی آفات شهوت­رانی به دنبال امیال و آرزوها و خواسته­های نفس دویدن به صورت مطلق آمده را می­توان حمل بر شهوت میل و خواست حرام کرد؟ یا باید گفت: اسلام انسان را از زیاده خواهی نفس بر حذر داشته و در پاسخ به خواسته­های حلال هم حدی قایل شده است: فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب([11]) تا با اندازه نگه­داری در حلال، زندگی روان­تری حاصل شود و این انسان جهول، به دنیا و آخرت بهتری نایل آید.

گاهی با استناد به آیه شریفه: قل مَن حرّمَ زینة اللهِ الّتی أخرجَ لِعبادِهِ والطّیّبات من الرّزق ... ([12]) [ای پیامبر!] بگو: زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و [نیز] روزی­های پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟ و نیز برخی روایات ضعیف در ذیل این آیه؛ رفاه زدگی، تشریفات و مصرف زدگی، توجیه می­گردد تا بشر از ره­آورد زیبای سادگی اسلامی محروم گشته و حقیقت انسانی او با طناب نمودهایی که نهادی جز دشوار کردن زندگی ندارد، نابود گردد.

در حالی که اولاً: حتی یک مورد از روایات صحیحی که در این زمینه رسیده، استناد به آیه برای بهره­برداری بیش از حد نیاز و یا تشریفات نمی­کند.

ثانیاً: بر اهل دقت روشن است که آیه درصدد نفی حرمت است، نه در بیان تحسین و پسندیده شمردن هر نوع بهره برداری از زینت­های دنیوی. همچنان که اباحه تنها گزینه­ی مقابل حرمت نیست، بلکه احتمال کراهت همچنان­ به حال خود باقی است.

به بیان دیگر؛ آیه شریفه درصدد بطلان برخی تحریم­های ساختگی دوران جاهلی که در افکار مسلمین صدر اسلام همچنان باقی بود و رواج داشته، می­باشد، نه ترویج بهره­وری هرچه بیشتر از زینت­ها و لذت­های دنیوی. از این رو می­بینیم قبل از ذکر این آیه از اسراف که بهره وری بیش از نیاز از نعمت­هاست نهی شده و همگان به اعتدال فرا ­خوانده شده­اند. و این سنت الهی است که تشویق به بهره­وری از مواهب دنیوی را با نهی از بهره­وری ناشایست همراه می­کند تا مرز اعتدال را همچنان نگاه دارد.

نیز باید گفت: آیه روزی­های طیّب را مباح می­کند و طیّب به تعبیر علامه طباطبایی1 بر چیزی استعمال می­شود که با طبیعت انسان سازگار باشد و اگر استفاده از نعمت­های الهی مخاطر و مخالف طبیعت انسان باشد، مصداق آیه شریفه نیست. سخت­گیری در هر بخش زندگی ـ و به هر دو شکل افراط و تفریط در بهره­برداری از دنیا ـ برای طبیعت انسان ضرر دارد و حقیقت انسانی را تا مرز حیوانیت محض پایین می­آورد.

سیره و منش زندگی پیامبر اعظم(ص) و ائمه طاهرین: نیز که پس از این به شکل گسترده مورد بحث ما است، برداشت منفی از آیه، برای توجیه مصرف گرایی را رد می­کند. و فهم ما را که می­گوییم: آیه فقط درصدد نفی تحریم بهره­مندی در حد نیاز از نعمت­های دنیاست و بیش از این چیزی را نمی­رساند، اثبات می­کند. این توجه، آن­جا به خصوص می­شود که قرآن به صراحت ما را به الگوگیری از زندگی پیامبر اعظم(ص) دعوت می­کند.([13]) و این در حالی است که ساده زیستی پیامبر(ص) و تکلف گریزی ایشان و روان کردن زندگی مسلمین صدر اسلام در سایه اقتدا به زندگی حضرت و تبعیت از رهنمودهای ایشان بر هر انسانی که حداقل اطلاعات را از تاریخ اسلام دارد، پوشیده نیست. ولی با تأسف باید گفت: گاه افکار طبیعت زده­ی زندگی، روان و ساده زیستی پیامبر(ص) را معلول فقر یا ریاست ایشان بر مسلمین دانسته و از دایره اطلاق امر قرآن به الگوگیری خارج می­کنند!! در حالی که رسول اعظم(ص) در روایتی صحیح([14]) می­فرمایند: پنج چیز را تا زمان مرگ ترک نخواهم کرد، غذا خوردن بر روی زمین با بندگان، سوار شدن بر الاغ، دوشیدن با دستانم، و پشمینه پوشی و سلام بر کودکان، تا پس از من سنت گردد..([15])

سنت شدن به چه معناست؟ آیا این تعبیر غیر از لزوم الگوگیری از پیامبر در این گونه امور است؟! آیا این عبارت صراحت ندارد که در نزد حضرت، ساده زیستی و پرهیز از تکلف­ پسندیده است، نه آن­که دلیلی بر فقر ایشان باشد؟! و گویاتر این­که حضرت تلاش می­کرد تا این نحوه­ی زندگی به صورت فرهنگ اجتماعی درآید.

البته روشن است که هدف نبی اعظم(ص) از این کلام شریف؛ نهادینه کردن ساده زیستی و تواضع در بین امت اسلامی است، نه جمود بر این رفتارها به گونه­ای که پوشیدن لباس­های دیگر، و دوشیدن حیوان با دستگاه مجهز و یا سوار شدن بر وسایل نقلیه امروزی مردود شمرده شود.

و نیز این نکته مورد پذیرش است که برخی سخت­گیری­های خاص در روش زندگی پیامبر اعظم(ص) و امیرالمؤمنین7 به جهت مقام ریاست ایشان بر جامعه اسلامی و مواسات با ضعیف­ترین افراد جامعه بوده، همچنان­که امیرالمؤمنین7 در اعتراض به رفتار یکی از اصحاب خود به نام عاصم به این نکته اشاره می­فرماید.([16]) نیز برخی پوشش­ها همچون پشمینه پوشی متناسب با زمان این بزرگواران بوده، همچنان که امام صادق(ع) در جواب عباد بصری که توان تطبیق لباس پیامبر اعظم(ص) و امیرالمؤمنین7 را با زمان خویش نداشت، بر جنس و نوع پوشش این بزرگواران جمود کرده بود، و به نوعی قشری گری و ریاکاری مبتلا بود، به این نکته اشاره فرموده است.([17])

در عین حال چند نکته را نباید از نظر دور داشت؛

1. پیامبر اعظم(ص) و امیرالمؤمنین7 دارای خانواده­هایی ثروتمند بودند. گواه بر این مطلب وضعیت بسیار خوب مالی و شرافت و مقام اجداد طاهرینشان، و نیز ثروت حضرت خدیجه3 که در اختیار پیامبر اعظم(ص) قرار گرفت، و نیز تلاش فراوان امیرالمؤمنین7 بر حفر چاه و نخل­های وقفی که تا امروز بخشی از آن باقی و شناخته شده، است. این امکانات می­توانست زندگی بسیار مرفهی را برای آن­ها فراهم کند، ولی هرگز پا را از سطح زندگی پایین­ترین افراد جامعه فراتر نگذاشتند و با وجود انفاق­های فراوان، خود در نهایت سختی زندگی می­کردند.

2. هرچند مواسات و هم­دردی یکی از وظایف رهبران جامعه اسلامی است، ولی جامعه اسلامی در مقطع خاصی از زمانِ این بزرگواران با مشکل روبه رو بوده است که نباید این مشکلات را به تمام دوران زندگی جامعه آن روز تسرّی داد.

ثروت­هایی که مسلمین از ره­گذر فتوحات و تشویق فراوان رهبران اسلامی به کار و تلاش به دست آوردند، بخش مهمی از زندگی آن­ها را حتی در همان اوایل هجرت، با رفاه و آسایش همراه کرد.

3. فقط سخت­گیری­های فراوان این بزرگواران در زندگی، و اکتفا به کم­تر از حد نیاز در استفاده از خشن­ترین لباس­ها و سخت­ترین خوراک­ها و ترک برخی لذت­ها، در دایره­ی مواسات و هم­دردی با مسلمین است که اقتدا و الگوگیری در این گونه امور را مگر برای رهبران جامعه جایز نشمرده­ است، اما زیبندگی ساده زیستی و روان زندگی کردن و ترک تکلف و اکتفا به مقدار نیاز برای همه مسلمین امری است که در گفتار و رفتار معصومین: مورد تأیید قرار گرفته است.

4. اگر هدف از مواسات و هم­دردی، غافل نشدن رهبران از مشکلات فقرا، و آمادگی ضعیفان برای پذیرش وضع موجودشان باشد، فقط رهبرانی این مسؤولیت را دارند که اداره شؤون زندگی مسلمین بر عهده­ی آن­ها است. و رهبرانی که امکان دخالت در امور اجرایی مسلمین را ندارند، مأمور به مواسات نمی­باشند. و این در حالی است که نیمی از زندگی پیامبر اعظم(ص) و بخشی از زندگی امیرالمؤمنین7 و امام حسن7 به اداره­ی جامعه اسلامی اختصاص داشته است و سایر انبیا و ائمه: چنین موقعیتی را نیافتند، با این وجود سراسر زندگی این بزرگواران جلوه­های زیبای ترک تکلف و ساده زیستی نمایان است که نمونه­هایی از آن در بخش سیره عملی معصومین: خواهد آمد.

در پایان مناسب است این نکته را ـ در فصول آینده به آن بیشتر خواهیم پرداخت ـ یادآور شویم که از آنچه گذشت، روشن می­شود که در روش تسهیلی اسلام برای زندگی، آنچه به عنوان ملاک و معیار بهره­وری از دنیا و الگوی مصرف می­تواند شناخته شود، اکتفا به مقدار برطرف شدن نیاز معنوی، مادی، اجتماعی و سیاسی و متناسب با زمان است و هرگز عناوین اعتباری مثل ریاست و پست و مقام، جاه­مندی و دارایی؛ مجوز مصرف و بهره­مندی هرچه بیشتر، و توجیه کننده­ی سخت گیری در زندگی نخواهد بود، چرا که هیچ شأن و منزلت و مقامی بالاتر از رسالت و امامت نیست. در حالی که زندگی ساده و بی­تکلف انبیا و اولیای الهی با وجود دارا بودن چنین شأنی بر هیچ کس پوشیده نیست.

البته ممکن است گاهی استفاده بهینه از فرصت­ها و توان­ها و ... مقدار نیاز را تغییر دهد که در گفتارهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.

ادامه دارد...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان