اگر چه «تولّی» و «تبرّی» در اصطلاح از فروع دین برشمرده شده اند، اما از مجموعه معارف اسلامی، به ویژه آموزه های مکتب اهل بیت(ع) چنین برمی آید که این دو موضوع نه فرع دین بلکه همه دین و تمامیت ایمان اند و به بیان دیگر دین و ایمان چیزی جز دوستی ورزیدن و بیزاری جستن به خاطر خدا نیست.
«فضیل بن یسار» یکی از یاران امام صادق(ع) نقل می کند:
سالت أبا عبداللّه ، علیه السلام، من الحبّ والبغض أمن الإیمان هو؟ فقال: و هل الإیمان إلاّ الحبّ والبغض.5
از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمود: آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟
در روایت دیگری، امام صادق(ع) می فرماید:
من أحبّ للّه و أبغض للّه و أعطیللّه فهو ممّن کمل إیمانه.6
آن کس که برای خدا دوستی بورزد، برای خدا دشمنی کند و برای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمان او کامل شده است.
و باز می فرماید:
کلّ من لم یحبّ علی الدین ولم یبغض علی الدین فلا دین له.7
کسی که دوستی و دشمنی اش براساس دین نباشد، دین ندارد.
همچنین از آن حضرت نقل شده است که:
قال رسول اللّه ، صلّی اللّه علیه و آله لأصحابه: أیّ عُری الإیمان أوثق؟ فقالوا: اللّه و رسوله أعلم و قال بعضهم: الصلاة و قال بعضهم: الزکاة و قال بعضهم: الصیام و قال بعضهم: الحجّ والعمرة و قال بعضهم: الجهاد. فقال رسول اللّه ، صلّی اللّه علیه و آله: لکلّ ما قلتم فضل ولیس به ولکن أوثق عری الإیمان الحبّ فی اللّه والبغض فی اللّه و توالی (تولّی) أولیاء اللّه و التبرّی من أعداء اللّه .8
رسول خدا، که درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد، به یارانش فرمود: استوارترین دستاویزهای ایمان کدام است؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر می دانند. بعضی گفتند: نماز، بعضی گفتند: زکات؛ بعضی گفتند: روزه؛ بعضی گفتند: حج و عمره و بعضی گفتند: جهاد. پس پیامبر خدا(ص) فرمود: برای همه آنچه گفتید فضیلتی است، اما استوارترین دستاویزهای ایمان نیست، بلکه استوارترین دستاویز ایمان، دوستی در راه خدا، پیروی کردن از اولیای خدا و بیزاری جستن از دشمنان خداست.
این همه نیست مگر به دلیل آنکه دوستیها و دشمنیهای آدمی مبدأ همه کنشها و واکنشها و تأثیر و تأثرهای او و تعیین کننده منش و روش او در زندگی فردی و اجتماعی است و نجات و رستگاری یا سقوط و گمراهی هر انسانی بستگی تام و تمامی به این موضوع دارد که او در زندگی خود دل به چه کسی یا چه چیزی بسته و سر به ولایت که سپرده است.
5 .محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص125، ح5.
6 .همان، ص124، ح1.
7 .همان، ص127، ح16.