ماهان شبکه ایرانیان

تواضع و فروتنی (۲) آداب و اخلاق اهل علم(۱۱)

در بخش نخست این نوشتار از مفهوم تواضع و ارزش و اهمیّت آن سخن گفتیم وحد و مرز و رابطه آن را با تکبر, چاپلوسی, ذلّت... بررسی کردیم. اکنون اقسام تواضع را بررسی می کنیم:
1 . تواضع در برابر خدا و قانون
اساس بسیاری از کمالات تواضع و افتادگی است و روح تواضع نیز, بندگی و کرنش در برابر خداوند است. تابندگی و انقیاد پروردگار نباشد, مراحل دیگر فروتنی ممکن نمی گردد. انسان باید رابطه خود را با خدا, به گونه ای تنظیم کند که تمامی اعمال و رفتارش رنگ عبودیّت و تسلیم بگیرد و پیوسته خود را در برابر قدرتی لایتناهی و عظمتی بی کران, مشاهده نماید. براساس این اعتقاد و باور درونی, آنچنان, خاکسار و فروتن باشد که جز تسلیم و سرسپردگی در مقابل خداوند و اطاعت از قانون الهی و پایبندی به مقررات و حدود شرعی, اندیشه دیگری او را به خود مشغول ندارد. با چنین دیدی انسان در برابر خداوند, همچون قطره ای در برابر دریای بی کران, احساس حقارت و فروتنی می کند و هیچ گاه گرفتار غرور و تکبر نمی گردد. امام صادق(ع) فرمود:
(اصل التواضع من جلال الله وهیبته وعظمته ولیس لله عزّوجل عبادة یقبلها و یرضاها الاّ وبابها التواضع. ولایعرف ما فی معنی حقیقة التواضع الاّ المقرّبون المستقلّین [المتصلون] بوحدانیته).1
اصل و اساس تواضع, عزت و بزرگی خدا را به یادآوردن و خود را ناچیز شمردن است. هیچ پرستشی مقبول درگاه او نیست جز آنچه از روی فروتنی باشد.
به ارزش و حقیقت تواضع راه نمی یابند مگر مقربین آنان که به توحید و یکتایی خداوند پی برده اند.
تواضع, کشتزار خوف2 و خشیت الهی است. این صفات جز در دلهای فروتن نمی رویند و در غیر آن رشد نمی کنند. از این روی, فرهنگ فروتنی و مهر باید آهنگ ارتباط انسان با خدا در همه زمینه ها باشد.
تواضع در برابر خداوند نمودهای فراوانی دارد که در این جا به ذکر چند مورد مهمّ, که در روایات بدانها اشاره شده است, بسنده می کنیم:
تواضع به هنگام برخورداری از نعمت
از مواردی که انسان گرفتار تکبر و بزرگ خویشتنی می شود, وقتی است که نعمتی به او برسد. به هنگام بهره مندی از مواهب و نعمتها و غوطه ور شدن در دریای بی کران تفضلات و مواهب الهی است که صاحب نعمت را فراموش کرده, سر به طغیان و گردنکشی می زند و در برابر خداوند تکبّر می ورزد.
انسانی که در برابر خدا متواضع است و سراپای وجود خویش را متنعم از تفضلات الهی می داند, به صاحب نعمت توجه نموده و به جای تکبر و گردنفرازی به شکر و سپاسگزاری نعمت توجّه می کند, به گونه ای که هرگاه نعمتی به وی ارزانی شود, با اظهار فروتنی و خضوع در مقابل خداوند, قدر آن نعمت را پاس دارد.
خداوند متعال به عیسی(ع) فرمود:
(اذا انعمت علیک بنعمة, فاستقبلها بالاستکانة, اتممها علیک).3
هرگاه نعمتی به تو ارزانی کنم, با فروتنی و خضوع, استقبال کن و در برابر نعمتهای الهی سپاسگزار باش, تا آن نعمت را بر تو کامل و فراوان سازم.
سپاسگزاری مواهب بی شمار خداوند, نوعی تواضع به شمار می آید4 ,از این روی, در منابع دینی سفارش شده است که به علامت شکرگزاری نعمتها در برابر آن فروتنی کنید:
(انّ من حق اللّه علی عباده ان یحدّثوا لَهُ تواضعاً عندمایحدث لهم من نعمة)5
حق خدا بر بندگانش آن است که چون نعمتی به آنان روی آورد, آن را پاس دارند و با شکرگزاری و قدرشناسی, در برابر خداوند تواضع کنند.
دوری از تجملات
تجملاّت و هزینه ها و مخارج سنگین, خود به خود تعیّن و تکبّر می آورد, امّا زندگی ساده و بی پیرایه که در حد دیگر افراد جامعه باشد و از زرق و برق فزونتری برخوردار نگردد, با فروتنی و افتادگی, بهتر همخوانی دارد. بسیاری از متکبران با کالاهای لوکس, ابزار گرانقیمت, زیاده روی در مصرف, بر دیگران فخر و مباهات می فروشند و خود را برتر می انگارند. لذا انسان اگر برای خدا و از سر تواضع, از تجمّلات دوری کند, از پیامدهای ناپسند آن مصون می ماند و کرامت نفس خویش را حفظ می کند.
پیامبر اسلام می فرماید:
(من ترک زینة للّه ووضع ثیاباً حسنة, تواضعاً للّه وابتغاءَ وجهه, کان حقاً علی اللّه ان یکسوه من عبقریّ الجنّة فی تخات الیاقوت.)6
کسی که از سر تواضع, برای خدا, از زینت و تجملات دوری کند و از پوشیدن لباسهای زیبا و فاخر چشم بپوشد, سزاوار است, خداوند او را از لباسهای نادره بهشتی, که در جامه دانهای یاقوتی باشد, بپوشاند.
در حدیث دیگری می فرماید:
(من ترک لبس ثوب الجمال و هو یقدر علیه, تواضعاً, کساه اللّه حلّة الکرامة.)7
کسی که از پوشیدن لباسهای فاخر و تجمّلی, با وجود آن که قادر بر پوشیدن آنهاست, به خاطر خدا و از روی فروتنی و افتادگی صرف نظر نماید, خداوند او را ردای کرامت بپوشاند.
پرهیز از اسراف
متکبران, اسراف را نوعی بزرگی برای خود به حساب می آورند و با این رفتار ناپسند و نکوهیده, آتش کبر و غرور خویش را فرو می نشانند و به شخصیّت کاذبی برای خویش, ساخته اند, دل خوش می دارند. امّا انسانهای متواضع, زهد و قناعت می ورزند و از اسراف و هدر دادن نعمتهای الهی دوری می کننند.
در حدیثی از امام صادق(ع) می خوانیم که یکی از انصار برای رسول خدا شیر و عسل در آمیخت و آورد, حضرت از تناول آن خودداری کرد و فرمود:
(لااشربه ولااحرّمه ولکن اتواضع للّه.)8
من این را نمی آشامم و تحریم هم نمی کنم ولی برای خدا تواضع می کنم و قناعت می ورزم.
بنابراین, زهد و قناعت و پرهیز از اسراف, تواضع در برابر خدا و از مصادیق آن به حساب می آید.
2 . تواضع در مقابل رهبران
در نظام سیاسی اجتماعی اسلام, رهبر, جایگاه ویژه و مهمی دارد.
او ,همانند دیده بانی است که راه می نماید و دوست و دشمن را شناسایی می کند و با ارائه رهنمودها و هدایتهای پی در پی, زمینه فلاح و رستگاری رهروان را فراهم می آ ورد.
رهبر مانند قلبی پرتپش, به پیکر امت اسلامی حیات و شادابی تزریق می کند. تسلیم و تواضع در برابر این گونه رهبران, وظیفه دینی و اخلاقی است.
کسی که منقاد و مطیع خداوند باشد, در برابر رهبران عادل و صالح نیز مطیع و منقاد است. شنیدن و به کار بستن دستورات و تواضع در برابر آنان, مشخصه اصلی امتی است که به رهبران خویش اعتماد و اطمینان کرده است.
مسلمان واقعی, وقتی رهبر, فرمانی صادر کرد یا قضاوتی نمود (چه به سود او باشد و چه به ضرر او) نه تنها می پذیرد و لب به اعتراض و مخالفت نمی گشاید, بلکه در مقام عمل نیز بدون هیچ اکراهی و از روی میل و رغبت بدان عمل می کند و با فروتنی به فرمان وی گردن می نهد.
در آیات و روایات فراوانی به فروتنی و تواضع در مقابل رهبران عادل سفارش گردیده است و از کسانی که در مقابل رهنمودها فرمانهای آنان سهل انگاری و سرپیچی می کنند, به شدت نکوهش شده است.
خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) می فرماید:
(فلا وربّک لایوٌمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجاً مما قضیت وسلِمّوا تسلیما.)9
به پروردگارت سوگند, آنان موٌمن نخواهند بود مگر آن که در اختلاف خویش تو را به داوری طلبند و فرمان تو را گردن نهند و چنان متواضع و تسلیم باشند که در دل هم از حکم و داوری تو احساس ناراحتی نکنند.
زبیر بن عوام با یکی از انصار, بر سر آبیاری نخلستانهای خود, اختلاف کردند و هر یک مدعی بود که باغ او باید زودتر آبیاری شود. خدمت پیامبر(ص) رسیدند و طرح دعوی کردند. حضرت داوری فرمود. مرد انصاری, که ظاهراً حکم را بر ضرر خویش می دید, از فرمان وی سر برتافت و به توجیه آن پرداخت. در این هنگام, آیه مبارکه نازل شد و مسلمانان را, به شدت هشدار داد که همه باید در برابر فرمانها و قضاوتهای رهبر, کاملاً متواضع و فروتن باشند و با جان و دل آن را بپذیرند.10
بر این اساس, موٌمنان واقعی کسانی هستند که اولاً در اختلافات و منازعات خود بیگانگان را به داوری نخوانند و برای حل آنها به رهبران الهی مراجعه کنند و ثانیاً در برابر حکم و دستورات وی متواضع و تسلیم باشند.
پرواضح است که قبول هر مکتبی, مستلزم تسلیم و پذیرش همه دستورات پیشوایان و رهبران آن است و صرفاً قبول مواردی که به نفع انسان است, کافی نیست.
زید شحام, خدمت امام صادق(ع) آمد. عرض کرد:
(در نزد ما مردی است که نامش (کلیب) است. او هر دستوری که از شما می رسد می گوید: من تسلیم هستم. از این روی, او را کلیب تسلیم نامیده ایم. حضرت به او رحمت فرستاد و فرمود:
أتدرون ما التسلیم؟ فسکتنا, فقال: هو والله الاخبات11. قول الله عزّوجل: الذین آمنوا و عملوا الصالحات و أخبتوا الی ربهم.)12
می دانید تسلیم در برابر رهبری چیست؟
ما سکوت کردیم
سپس فرمود: به خدا قسم تسلیم, فروتنی است چنانکه خدای عزّوجل می فرماید:
کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و در برابر خدا فروتنی نمودند.
تواضع در برابر رهبران الهی, محدود به فرمانبرداری و اطاعت از دستورهای آنان نیست, بلکه نصیحت و تذکر کژیها نیز, از نمودهای فروتنی در برابر رهبران به شمار می آید.
تواضع با مردمان
انسان موجودی است که در جمع زندگی می کند و در جمع نیز به شکوفایی و رشد استعدادش دست می یابد. نزدیک شدن با مردم و ارتباط با آنان, شرایط و آدابی را می طلبد که رعایت آنها به رشد و سعادت آدمی کمک شایانی می نماید. از جمله چیزهایی که زمینه عزت و محبوبیت و رشد و تکامل انسان را فراهم می سازد, تواضع در برابر دیگران است. خود را بزرگ دانستن و دیگران را به چیزی نینگاشتن در انسان روحیه ای ایجاد می کند که خیلی از کمالات و زمینه های رشد, از بین می رود و در نتیجه در میان مردم, مانند موجودی مزاحم و بی فایده جلوه می کند.
برخورد فروتنانه و مهربانانه با مردم یکی از ارزشهای اخلاقی و اجتماعی است. در جهان بینی اسلام همه انسانها بندگان خدا هستند و برخوان نعمت الهی می زیند. برخورداری از مظاهر مادی و نعمتهای دنیوی چونان: مال, منصب, قدرت, زیبایی, علم, مقام و... نمی تواند اسباب بزرگی و برتری انسان گردد و در او ایجاد حس برتری جویی و تکبر ایجاد کند, بلکه مردم, همنوعان و یا برادران دینی او هستند.
به فرموده امام علی(ع):
(الناس صنفان امّا اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق.)13
مردم دو دسته اند, یا برادران دینی تو و یا همنوعان تو هستند.
بنابراین, اگر دیدگاه افراد در رابطه با مردمان, این گونه باشد, موجبی برای تکبر و فخر فروشی بر دیگران نمی ماند.
در قرآن مجید می خوانیم:
(فالهکم اله واحد فله اَسلموا وبشّر المُخبِتین.)14
معبود شما خدای یگانه است. برا او اسلام آورید و بشارت باد بر فروتنان.
مُخبِتین, از ماده (خبت) بر وزن ثبت گرفته شده است. به معنای زمین صاف و وسیع که انسان در آن به راحتی و آسانی گام بر می دارد.
مخبتین, یعنی انسانهایی که با نرمی و فروتنی با مردمان برخورد می کنند.15
در منابع دینی سفارشهایی که در باب ارزش و اهمیت تواضع و اجر و پاداش متواضعان رسیده است, بیشتر متوجه این قسم از تواضع است. فروتنی با مردمان, نمودها و جلوه های گوناگون دارد که رعایت هر یک از آنها نشانه روحیه تواضع در انسان است. این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
ادب و احترام:
در برخورد و معاشرت با مردم, رعایت ادب و نزاکت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. فرهنگ اسلام, سرشار از رهنمودها و دستوراتی است که ما را به رعایت ادب و نزاکت فرا خوانده است. هر چند متأسفانه جوامع اسلامی در زمان ما از فرهنگ اسلامی فاصله گرفته اند و به اموری نظیر ادب, رعایت حقوق دیگران, سلام کردن, نظم و... بهای لازم داده نمی شود و دیگران در عمل بدان بر ما سبقت گرفته اند.16
رعایت ادب و احترام به حقوق دیگران, از نمودهای بارز فروتنی است که در روایات از آن به: (رأس تواضع) یاد شده است; زیرا تواضع ایجاب می کند که انسان موٌدب باشد.
امیرالموٌمنین می فرماید:
(ثلاث هنّ رأس التواضع: ان یبدأ بالسلام من لقیه, ویرضی بالدون من شرف المجلس ویکسره الریا والسمعة.)17
سه چیز, اساس فروتنی است, پیشی جستن در سلام, با هر که باشد, خوشنودی به نشستن در پاییین مجلس و خوش نداشتن ریاکاری و به رخ کشیدن کارها.
از این روی, مراعات مسایل ریز اخلاقی که بخش مهمی از فرهنگ ارزشی اسلام را تشکیل می دهد, لازمه اش افتادگی و انکسار است. مثلاً اگر دقت کنیم می بینیم بسیارند افرادی که وقتی وارد مجلسی می شوند, از میان انبوه مردم عبور می کنند و با زحمت خودشان را در صدر مجلس !جای می دهند و حتی گاهی که در صدر مجلس جا نیست ترجیح می دهند برگردند و در پایین مجلس, ننشینند! و یا هنگامی که از کوچه و خیابان عبور می کنند, انتظار دارند دیگران آنان را سلام کنند! این قبیل افراد در جامعه کم نیستند و دردمندانه در حوزه های علمیه و در میان اهل علم هم گاهی دیده می شوند! چنین افرادی, بی گمان, گرفتار دیو تکبرند, بدون این که خود متوجه باشند.
پرهیز از ستایش دیگران: همان گونه که چاپلوسی و تعریف و تمجید از کارهایی که انجام نیافته و ثناگفتن افراد نالایق مذموم و ناپسند است, انتظار و دوست داشتن تملق هم زشت و نکوهیده است. به دیگر عبارت, تملق و چاپلوسی صفتی زشت و مذموم است, ولی زشت تر آن که انسان منتظر تملق و تمجید دیگران باشد و چاپلوسی را دوست داشته باشد و برای شنیدن حرفهای چاپلوسانه به این سو و آن سو توجه کند.
در باره, انتظار ستایش از دیگران نداشتن, امام صادق(ع) می فرماید:
(انّ من التواضع.... ان لایحب ان یحمد علی التقوی.)18
از نشانه های تواضع, این که:انسان دوست نداشته باشد او را به تقوی و خوبی بستایند.
اشتیاق و علاقه مندی به مدح و ثنا, چه بسا اگر جلوگیری نشود و با اکسیر فروتنی به اصلاح و درمان آن پرداخته نشود, پیامد های ناگواری چونان: غرور, ریاکاری, تکبر, دروغ گویی و... داشته باشد.
از آن گذشته, از عوامل مهم تشویق مداحان و متملّقان به ادامه کار زشتشان وجود همین زمینه های مساعد و روی خوش نشان دادن به آنهاست. فرد متملق, هنگامی که می بیند با چرب زبانی, تملق گویی, بافتن القاب پرطمطراق و عناوین بی محتوی و... به مقصود مادی خویش می رسد, قطعاً تشویق می شود که بیشتر به این خصلت ناپسند روی آورد. از این روی, انسان متواضع خود را مستحق و مشتاق ثناگویی و تملق نمی داند و با برخوردی صحیح و فروتنانه مجال چاپلوسی و مداحی را از آنان می گیرد. با این کار, هم خود از گرفتار آمدن در چنین حالتی در امان می ماند و هم مداحان و چاپلوسان متنبه می گردند.
حق پذیری: از نشانه های تواضع با مردمان, رعایت انصاف است. هر جا سخن حق و صوابی شنیده بپذیرد و از قبول حق, هر چند تلخ باشد, درنگ نکند. حق پذیری و فروتنی در برابر آن, نشانه رشد و بالندگی است, چنانکه اصرار و لجاجت در عدم پذیرش حق, نوعی تکبر و بزرگ خویشتنی است. تواضع در برابر حق, مصادیق بارز و نمونه های روشنی دارد که در زندگی روز مره انسانها, فراوان یافت می شود. افرادی هستند, که با این که می دانند حق با طرف مقابل است, ولی زیر بار حق نمی روند و به مجادله می پردازند و تلاش می کنند خود را محق و پیروز جلوه دهند.
اگر انسان احساس کرد که دچار اشتباهی گردیده است, باید با کمال فروتنی و افتادگی به اشتباه خود اعتراف کند و متواضعانه حق را بپذیرد و از مرکب لجاج و تکبر به زیر آید, در حالات مرحوم مقدس اردبیلی می خوانیم:
(شیخ عبد الله تستری, در حوزه نجف, به خدمت علاّمه بزرگوار, مقدس اردبیلی رسید و از وی مسایلی را پرسید.
مقدس اردبیلی جواب داد ولی شیخ جواب را کافی ندانسته به مباحثه پرداخت.
مقدس اردبیلی ساکت شد و فرمود: باید به کتاب مراجعه کنم و به بحث خاتمه داد.
در پایان جلسه, دست مرحوم تستری را گرفت و قدم زنان به طرف بیرون شهر حرکت کردند. آن گاه که از شهر خارج شدند شیخ را مخاطب قرار داده فرمود:
برادرم! حالا مسأله ات را مطرح کن تا پاسخ گویم:
مرحوم تستری مسأله را مطرح کرد و پاسخ کافی, آن گونه که می خواست شنید.
[مرحوم تستری] پرسید: چرا در مجلس, این مسأله را پاسخ نفرمودید؟
[مقدس اردبیلی] گفت: آن جا صحبت و مباحثه ما در جمع حوزویان و عالمان و در انظار مردم بود و احتمال آن می رفت که برای غلبه بر یکدیگر از پذیرش حق استنکاف کنیم و در مقابل حق فروتن نشویم و رذیله زشت تکبر بر ما غالب آید: امّا این جا, جز خدا کسی نیست و موجبی برای تکبر و لجاجت نیست.)19
در روایات از حق ناپذیری و رعایت نکردن انصاف گونه ای از تکبر به شمار آمده و نکوهش شده است.
در حدیثی می خوانیم که روزی رسول گرامی اسلام(ص) در جمع اصحاب فرمود:
(کسی که ذره ای کبر و بزرگ نمایی در دلش باشد, به بهشت نخواهد رفت).
بعضی از یاران آن حضرت عرض کردند:
یا رسول الله, هلاک و نابودی و بدبختی ما را تهدید می کند, چون برخی از ما مردم به کفش خوب و جامه فاخر احساس دلبستگی می نمایند. پیامبر(ص) فرمود: (این کبر نیست, بلکه کبر عبارت است از: (بطر الحق و غمط الناس) حق ناپذیری و حقیر شمردن مردمان.)20
انسان اگر بتواند به جایی برسد که در برابر حق, انصاف دهد و به آسانی و گشاده رویی, تمام حقیقت را بپذیرد, به درجه ای بالا از کمال لایق انسانی رسیده است که بسیار دشواریاب است. عالمان اخلاق, برای متواضعان نشانه هایی ذکر کرده اند و حق پذیری را از مصادیق آن دانسته اند. غزالی می گوید:
(تواضع آن است که حق, قبول کنی, از هر که باشد, اگر همه کودکی باشد و اگر همه جاهلترین خلق باشد)21
فرهنگ حاکم بر مجامع علمی, دانشگاهها و حوزه های علمیّه و دیگر مراکز فرهنگی در نظام اسلامی آن گاه راه رشد و ترقی را در پیش می گیرد و به بار می نشیند که اظهار نظر دانش پژوهان, دانش آموزان و طلاب جوان را بی ادبی در محضر بزرگان به حساب نیاورند و آنان را محکوم به سکوت و قبول بدون چون و چرا نکنند و با تکبر و غرور علمی سخن حق آنان را رد ننمایند. بزرگان ما, همواره, در پذیرش حق و رعایت انصاف, حتی از شاگردان خردسالشان, درنگ نمی کرده اند و با صراحت و شجاعت, بدان اعتراف می کرده اند. در حالات مجدد بزرگ, میرزای شیرازی نوشته اند:
(بین او و یکی از شاگردانش (مولی محمد هرندی) بر سر مسأله ای مباحثه در گرفت. بعد از بحث, مرحوم میرزا به کاظمیه رفت. در آن جا متوجه شد که حق با مولی محمد هرندی بوده است. دستور داد که نامه ای بنویسند و آن را با قاصدی سواره و شیخ اسماعیل ترشیزی به سوی او بفرستند و بگویند که: حق با او بوده است.)22
در تاریخ, به مردمان بسیاری بر می خوریم که معجزات آشکار و حقانیت پیامبران و رهبران الهی را می دیدند و می فهمیدند, ولی از سر عناد و تکبر از قبول و اعتراف به آن سرباز می زدند و با تمسک به دلایل پوچ و واهی و ایجاد شک و شبهه در حقانیّت پیام رسولان اولیای الهی, آنان را به باد تمسخر و استهزا می گرفتند.
فرعون ها, قارون ها, ابوجهل ها, ابولهب ها و... چشمان خود را به روی حقایق می بستند و از قبول حق خودداری می کردند و پا روی انصاف و وجدان خویش می گذاشتند. در قرآن مجید در ضمن بیان داستان موسی و فرعون آمده است:
وقتی موسی و برادرش, هارون, با معجزات و آیات روشن الهی به سوی فرعون و پیروانش رفتند تا پیام الهی خویش را ابلاغ کنند, فرعونیان از روی تکبر حاضر نشدند, انصاف دهند و حق را بپذیرند و با استدلالهای واهی به مخالفت برخاستند و گفتند:
(انوٌمن لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون.)23
آیا به اینان که مانند خودمان هستند ایمان بیاوریم؟ با آن که قوم آنان بردگان مایند!
یا با حالت تمسخر می گفتند:
(اهوٌلاء مَنّ اللّه علیهم من بیننا.)24
آیا همینان را خداوند از میان ما, بر آنان منت گذارد [و بر ما مقدم داشت]؟
بنابراین, حق پذیری و رعایت انصاف از نمودهای بارز تواضع است و انسان فروتن کسی است که در برابر حق تسلیم باشد و در مقابل عناد و لجاج نورزد.
تواضع رهبران
همان گونه که تواضع و فروتنی رهروان در برابر رهبران ارزشمند و پسندیده است, تواضع رهبران در مقابل رهروان نیز پسندیده و مورد ستایش است, بلکه اهمیّت و ارزش فزونتری دارد.
حاکمان اسلامی از متن مردم برخاسته اند و در میان مردم زندگی می کنند و خود را تافته جدابافته نمی دانند; از این روی, شایسته است که خود را جزیی از مردم دانسته و با تواضع و فروتنی بر قدر و منزلت و محبوبیّت خویش بیفزایند. قدرت و مقام, میز و عنوان, شهرت و مقبولیت, آنان را نفریبد و به شکرانه نعمتی که خداوند به آنان ارزانی داشته, با ملت و رعیّت برخورد متواضعانه داشته باشند. همانند پدری مهربان, کانون مهر و صفا باشند.
خداوند, در قرآن مجید با تعبیرهای لطیف و زیبایی به این مهم اشاره کرده است: خفض جناح و لینت. به پیامبر اکرم(ص) دستور داده که در برابر موٌمنان متواضع باشد:
(واخفض جناحک لمن اتبعک من الموٌمنین).25
با فروتنی و مهربانی پر و بال بگستر و موٌمنان را تحت مهر و محبّت خویش قرار بده.
پیامبر اسلام, به عنوان رهبر امت اسلامی, مورد خطاب قرار گرفته است. این حکم مخصوص به پیامبر اکرم(ص) نیست, بلکه همه رهبران و زمامداران اسلامی را شامل می شود. در آیه دیگر می فرماید:
فبما رحمة من اللّه لنت لهم ولو کنت فظاً غلیظ القلب لأنفضّوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الأمر.)26
سبب رحمت خدا با آنان ملایمت و نرمی نمودی و اگر تند خو و سخت دل بودی [موٌمنان] از گرد تو پراکنده می شدند. پس از آنان درگذر و برای ایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن.
مهربانی با مردم, بهادادن به شخصیت آنان, نظرخواهی از آنان در کارهای مهم, دعا و استغفار کردن برای آنان, همه و همه, نوعی تواضع وافتادگی در برابر مردم به شمار می آید و موجب دلگرمی و پیوند هر چه بهتر مردم, با رهبران می گردد. در این میان, فروتنی و تواضع نسبت به محرمان, که دستشان از دنیا تهی است, دارای اهمیّت و ارزش بیشتری است.
خداوند خطاب به پیامبر(ص) فرمود:
ولاتمدّنّ عینیک الی مامتعنا به ازواجاً منهم ولاتحزن علیهم واخفض جناحک للموٌمنین.)27
اگر بعضی از مردان و زنانشان را به چیزی بهره ور ساخته ایم, تو بدان نگاه مکن و غم آن را مخور و در برابر موٌمنان, فروتن باش.
نعمتهای مادی و دنیوی نباید اسباب آن شود که زمامداران به ثروتمندان روی خوش نشان دهند و طبقات فقیر و محروم را از خود برانند, بلکه شایسته است در برابر آنان کوچکی و تواضع کنند و از محبتها و توجهات خویش برخوردارشان سازند. تعبیرهای زیبایی همچون پر و بال فروهشتن (خفض جناح) و نرمی وملایمت کردن (لنت لهم) نشان دهنده عنایت و توجه خداوند به این امر است. بنابراین, در نظام اسلامی, رهبران نیز باید با محبت و ملاطفت و تواضع, همچون پدری مهربان, مردم را در زیر چتر حمایت خود بگیرند و آنان را با تکبر و تندخویی از خود نرانند.
عوامل ایجاد تواضع
آنچه تاکنون گفتیم درباره حقیقت و بیان مصادیق تواضع بود, نکته دیگری که لازم است به آن توجه شود این که چه کنیم و چه راهی را پیش گیریم تا بتوانیم به این فضیلت مهم دست یابیم و روحیه تواضع و فروتنی را در خود ایجاد و یا تقویت نماییم. عالمان اخلاق برای رهایی انسان از تکبر و رسیدن به خصلت تواضع عواملی را برشمرده اند که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1 . توجه به عظمت خدا و ضعف خویش
نخستین و روشن ترین راه برای ایجاد روحیّه تواضع شناخت نقصها و ضعفها و توجه به عظمت خداوند و حیطه قدرت اوست. و این که انسان دریابد و ایمان بیاورد که قدرتهای مادی و معنوی مقهور اراده اوست و آدمی در پهنه فضل و بخشایش خداوند می خرامد و در سایه لطف و احسانش می آرامد و حتی لحظه ای بدون عنایت و تفضل الهی نمی تواند زندگی کند. عزّت عظمت, بزرگی و اقتدار, مخصوص ذات اقدس ربوبی است.
بی گمان چنین معرفتی, انسان را به تواضع وا می دارد و اندیشه تکبر و خود بزرگ خویشتنی را از ذهنش می زداید. در دستورالعملهای اخلاقی می خوانیم:
(من اراد التواضع فلیوجه نفسه الی عظمة اللّه فانها تذوب وتصفوا ومن نظر الی سلطان الله, ذهب سلطان نفسه, لأنّ النفوس کلّها فقیرة عند هیبته.)28
هر که روحیه فروتنی خواهد, باید خویش را متوجه و عظمت خدا گرداند; زیرا توجه بدان, ریشه تکبر را در انسان می خشکاند و اندیشه او را پالایش می کند. آن که اقتدار خدا را می بیند, خود را ناچیز و ناتوان می یابد, زیرا همه نفوس در برابر هیبت و اقتدارش ناچیز و محتاجند.
امیرالموٌمنین(ع), در یکی از خطبه هایش, بر این نکته تصریح فرموده است:
(وإنّه لاینبغی لمن عرف عظمةَ اللّه ان یتعظّم, فانّ رِفعَة الذین یعلمون ماعظمته, ان یتواضعوا له, وسلامة الذین یعلمون ماقدرته ان یستسلموا له.)29
آن که عظمت و بزرگی خدا را بشناسد, شایسته نیست بزرگی ورزد و تکبر کند. ارجمندی کسانی که به عظمت خداوند معرفت دارند در این است که در برابر او تواضع کنند وسلامت آنان که به کنه اقتدارش پی برده اند در آن است که به فرمانش گردن نهند.
اگر آدمی کمترین شناختی از خود و ضعفهایش داشته باشد و به کاستیها و ناتوانیهایش واقف گردد, هیچ گاه, با تکبر و گردنفرازی, به منازعه در برابر خدا بر نمی خیزد; زیرا (بزرگی و کبریایی از آن خداوند است و هر که با او به منازعة برخیزد, خرد و نابود می شود).30
امیرالموٌمنین(ع) می فرماید:
(عجبت للمتکبر الذی کان بالأمس نطفةً ویکون غداً جیفةً.)31
در شگفتم از متکبری که دیروز نطفه بود و فردا مردار است.
یادآوری ناتوانیهای و نیازمندیهای خویش و قدرت و شوکت خداوند, راهی برای تهذیب نفس و آراستن خویش به زیور تواضع در برابر خدا وخلق خداست.
مرحوم علاّمه کاشف الغطاء, با همه عظمت واحاطه کم نظیری که بر مسایل فقهی داشت, تا آن پایه که گفته بود:
(اگر تمام آثار فقهی را بشویند یا به دریا بریزند, من می توانم دوباره تمام مسائل فقهی را از ابتدا تا انتها با استدلال کافی بنویسم.)
نیمه های شب خود را روی خاک می انداخت و ضعف و کوچکی خویش و تفضل و عنایت خداوند را یادآوری می کرد و خطاب به خود می گفت:
(کنت جعیفراً, ثم جعفراً, ثم صرت شیخ جعفر, ثم شیخ العراق, ثم شیخ الأسلام, فما انت؟).32
جعفر! تو جعفر کوچک بودی بعد جعفر شدی, بعد شیخ جعفر شدی, بعد شیخ العراق, بعد شیخ الأسلام و اکنون چه هستی؟
آری , دین باوران ناتوانی خویش را در برابر عظمت خداوند, مایه ایجاد روحیه خضوع و فروتنی می دانستند.
2 . شناخت فلسفه آفرینش
هدف عالی و غرض نهایی از خلقت انسان, عبودیت یا همان رسیدن به کمال و قرب الی اللّه است:
(وما خلقت الجنّ والأنس الاّ لیعبدون).33
انسانها همه با هم مساوی اند و هیچ امتیازی بر یکدیگر ندارند. تنها در پرتو تحصیل غرض و پیمودن درجات کمال و ترقی که با قیام به وظایف عبادی و تحصیل دانش و تقوی و جهاد در راه خدا به دست می آید, برتری و امتیاز برخی بر برخی دیگر رخ می نماید. هر که در این عرصه ها پیشگام تر است از کرامت و ارزش والاتری برخوردار است.
امتیازهای ظاهری و اعتباری, همچون: مال, قدرت, مقام و منصب ملاک برتری و بزرگی نمی تواند باشد.
یا ایها الناس انّا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوباً و قبائلاً لتعارفوا انّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم).34
ای مردم, ما شما را از ماده ای بیافریدیم و شما را ملتها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید. قطعاً گرامی ترین شما نزد خدا با تقوی ترین شماست.
بدینسان, شناخت فلسفه آفرینش و توجه به این حقیقت که ثروت و جاه و مقام و... نمی تواند اسباب برتری و بزرگی گردد, می تواند عامل مهمی در ایجاد روحیه تواضع باشد و انگیزهای تکبر را در درون انسان به کلی از بین ببرد.
3 . شناخت زشتی تکبر و زیبایی تواضع
تکبر ریشه و اساس هر بدبختی است. بدیها و مفاسد از آن سرچشمه می گیرد. دنیای انسان را با پیامدهای ناگوار تلخ می کند و آخرت را با محروم ماندن از رضوان بهشت و عقوبت در آتش, تباه می سازد.
رسول اکرم(ص) می فرماید:
(لایدخل الجنّة من کان فی قلبه مثقال حبّة من خردل من کبر.)35
هر کس ذره ای تکبر در وجودش باشد وارد بهشت نخواهد شد.
آگاهی بر زشتی تکبر و این که از این رهگذر چه مصیبتهایی بر سر انسان آمده است, ما را از آلوده شدن به آن باز می دارد و بر ایجاد و تقویت روحیه تواضع ترغیب می کند. ازاین روی, حضرت امیر(ع) در جای جای نهج البلاغة مفاسد و زشتیهای تکبر را بر می شمارد و نمونه های عینی از اقوام گذشته ارائه می فرماید از جمله:
(فاعتبروا بما اصاب الأمم المستکبرین من قبلکم من بأس اللّه و صولاته ووقائعه ومثلاته. واتعظّوا بمثاوی خدودهم, ومصارع جنوبهم واستعیذوا باللّه من لواقح الکبر کما تستعیذونه من طوارق الدّهر.)36
پس عبرت گیرید ازعذاب و کیفرهای سختی که بر مستکبران پیش از شما رسید. وعبرت بگیرید از تیره خاکی که رخساره هاشان [به کیفر تکبر] بر آن نهاده است و زمینهایی که پهلوهاشان بر آن افتاده است. و به خدا پناه برید از تکبر و آثار بد آن در دلها, چنانکه بدو پناه می برید از بلاهای روزگار.
در جای دیگر می فرماید:
(پس خدا را! خدارا! بپرهیزید از... سرانجام ناخوشایند تکبر و خودپسندی که کمینگاه بزرگ ابلیس و مرکز کید و نیرنگ اوست. کید و نیرنگی که با قلب های مردان, همچون زهر کشنده می آمیزد و هرگز از تأثیر فرو نمی ماند و کسی از هلاکتش جان به در نمی برد, نه دانشمند به خاطر دانشش و نه فقیر به سبب لباس کهنه اش.)37
(همچون [هابیل] مباشید که بر برادرش تکبر ورزید, بدون آن که برتری داشته باشد. امّا تکبر و خودپسندی, دشمنی و حسادت را در قلبش انداخت و آتش خشم در اثر نخوت در دلش شعله ور گردید. شیطان با د کبر را در دماغش دمید و سرانجام پشیمان شد و خداوند گناه تمام قاتلان را, تا روز قیامت, به گردن او افکند.).38
4 . دانش و آگاهی
تکبر ثمره جهل و نادانی است. بر اثر جهل, آدمی از خود, کیش شخصیت می سازد و خود را با باورهای خیالی بزرگ و مهم می شمارد و بر دیگران تکبر می ورزد. هر چه آگاهی و دانایی اش افزون شود, واقعیات را بهتر از اوهام باز می شناسد وموجبات تکبر را که همان ارزشهای خیالی و پوچ است از خویش می زداید.
دانش, چون مشعل فروزانی است که انسان با کمک آن تاریکیها را می شکافد و پرده اوهام و خرافات را از چهره واقعی پدیده ها کنار می زند:
(العلم نور یقذ فه الله فی قلب من یرید الله ان یهدیه).39
علم, نوری است که خداوند, بر حسب مشیت خویش, در دل افرادی که خواهان هدایت آنان است, قرار می دهد.
علم وقتی بر دلهای پاک و صاف فرو آید. در کشتزار دل تواضع و فروتنی می رویاند و افتادگی و کوچکی به بار می آورد.
علی(ع) فرمود:
(التواضع ثمرة العلم)40
میوه دانش فروتنی است.
سرفرومی آورد هر شاخه از بارآوری
می کند افتادگی انسان اگر دانا شود
این همه, علم همچون بسیاری از ارزشهای دیگر به خودی خود در حوزه ارزشی اسلام قرار نمی گیرد, بلکه عمل چونان قطرات صاف و زلال بارانی است که از آسمان بر زمین می بازد, جاهای مساعد و زمینهای حاصلخیز و آبگیر را شکوفا و آبادان می سازد و لیکن بر زمینهای کویر و شوره راز چیزی جز شوری و تلخی نمی افزاید:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و درشوره زار خس41
5 . انجام فرایض دینی
عبادت و انجام فرایض دینی نیز, مانند علم اگر با آلودگیهای نفسانی همراه نگردد می تواند از عوامل ایجاد و یا تقویت فروتنی در انسان باشد. عبادت و پرستش خداوند و عمل به تکالیف و فرایض دینی, به فضایل و ملکات اخلاقی و ارزشهای الهی عینیت می بخشد.
علی(ع) در بیان فلسفه عبادات می فرماید:
(ولِما فی ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتّراب تواضعاً وَالتِصاق کرائم الجوارح بالأرض تَصاغُراً ولحوق البطون بالمتون من الصّیام تذَلّلاً.)42
و چون در اینها [عبادات] ساییدن پیشانی به خاک به خاطر تواضع است و گذاردن اعضای پرارزش بدن برزمین دلیل کوچکی و چسبیدن شکم به پشت [در اثر روزه] موجب فروتنی است [خداوند اینها را مقرر فرمود]
و در بیان فلسفه حج می فرماید:
(وجعله سبحانه علامة لتواضعهم لعظمته واذعانهم لعزته).43
خداوند سبحان حج را نشانه تواضع در برابر عظمت و اعتراف به عزّت خود قرار داد.
بنابراین عبادات و انجام فرایض دینی, موجب فروتنی با مردم و اظهار کوچکی و افتادگی در برابر خداوند می شود.
6 . سختیها و مشکلات
مشکلات و سختیها در رشد و تعالی انسان بسیار موٌثر است. در کوران حوادث و شدائد, فولاد وجود آدمی صیغل می خورد و جوهره ارزشی او رخ می نماید.
از جمله آثاری که شدائد و سختیها برای انسان به ارمغان می آورد, تواضع و فروتنی است. خداوند انسانها را با سختیها می آزماید, تا به خود آیند, و از تکبر و گردنکشی دست بردارند:
(ولکن الله یختبر عباده بانواع الشدائد ویتعبّدهم بأنواع المجاهد ویبتلیهم بضروب المکاره, اخراجاً للتکبر من قلوبهم و اسکاناً للتذلّل فی نفوسهم).44
لکن خداوند و بندگانش را به انواع سختیها می آزماید و با مجاهدتها به بندگی شان وامی دارد و به اقسام گرفتاریها آزمایششان می کند, تا تکبر را از قلبهایشان خارج سازد و و فروتنی و آرامش را در دل آنان جایگزین نماید.
انسان, به تناسب دیدی که نسبت به مردم و مخصوصاً طبقات مستضعف و محروم دارد و ارزش و احترامی که برای آنان قائل است و تواضعی که در برابر آنان به عمل می آورد, ارج و منزلت می یابد و خدای سبحان به همین امر آنان را می آزماید:
(ان الله سبحانه یختبر عباده المستکبرین فی انفسهم بأولیائه المستضعفین فی أعینهم.)45
خداوند سبحان مستکبران از بندگان خود را می آزماید به ارزشی که دوستان مستضعف او در دیده آنان دارند.
7 . اشتغال به کارهای خُرد
گاهی انسان چنان فریفته و مغرور می گردد که انجام بسیاری از کارهای به ظاهر کوچک را برای خود دشوار می یابد. در پایین مجلس نمی نشیند. با شاگردان و... هم سخن و هم بحث نمی شود. درسهای ابتدایی و مقدماتی را تدریس نمی کند. اینها و دهها کار جزیی پیش پا افتاده را دون شأن خود می داند. همواره در تکاپوی کاری می رود که به اصطلاح بر عظمت و شخصیت او بیفزاید و قدر و منزلت او را در نزد مردم بیشتر کند. چنین فردی بدون آن که خود متوجه باشد, در آتش تکبر می سوزد و زمینه رشد این صفت نکوهیده در وی فراهم شده است. در این هنگام, راه معالجه تکبر و ایجاد فروتنی در نفس, ملزم ساختن نفس بر انجام همان کارهای پیش پاافتاده است که با طبع و منش او سازگار نیست. امامان معصوم(ع) این راه را توصیه کرده اند.
محمد بن مسلم, فقیه برجسته و مشهور عصر امام باقر(ع), فردی ثروتمند و متشخص بود و چه بسا خوف آن بود که گرفتار تکبر گردد; از این روی, روزی امام باقر(ع) به او فرمود:
تواضع یا محمد).46
فروتنی کن ای محمد!
محمد بن مسلم از این هشدار امام سخت تکان خورد و تصمیم گرفت با دست زدن به کارهای پیش پا افتاده, با سرکشی نفس به مبارزه برخیزد. چون به کوفه برگشت, زنبیل خرمایی خرید و ترازویی فراهم کرد و بر در مسجد جامع, که محل رفت و آمد مردمان بود, نشست و بسان دست فروشان به خرمافروشی پرداخت!
قوم و قبیله او که, مردمانی متشخص و آبرومند بودند, از این عمل وی سخت ناراحت شدند و ملامتش کردند.
محمد بن مسلم, در پاسخ به آنان گفت:
(مولایم به من فرموده است که متواضع باشم و او مرا به این کار اشارت کرده است.)
و برای مبارزه با نفس خویش, دست از خرما فروشی برنداشت و بدون توجه به حرف دیگران به این کار ادامه داد.
خریدن مایحتاج زندگی از بازار و حمل آن به منزل نیز از جمله این کارهاست. بسیاری از علما و بزرگان, خرید و حمل اسباب معیشت و لوازم زندگی را خود به عهده داشته و دارند و با کمال تواضع به کارهای پیش پا افتاده و معمولی اقدام می کنند.
در حالات فقیه کم نظیر, مرحوم حاج آقا رضا همدانی, صاحب کتاب گرانسنگ مصباح الفقیه, نوشته اند:
(بعد از درگذشت میرزای شیرازی که مرجعیت یافت و پیشوای مسلمانان گردید, مانند سابق همه لوزم زندگی را خودش تهیه می کرد و بر عهده دیگران نمی گذاشت. گوشت و مانند آن را خود از بازار می خرید و به منزل می برد. در شبها خود فانوس به دست می گرفت و به تنهایی حرکت می کرد و اجازه نمی داد, آن که شیوه برخی از بزرگان است, کسی برایش در پیشاپیش چراغ بگیرد. روزی او را دیدند که مشغول خریدن هیزم است. گفتند:
ای استاد اجازه دهید دیگران اینکار را بکنند.
فرمود: من هرگز راه و روش سابقم را دگرگون نمی کنم.)47
بنابراین, مبارزه با نفس و وسوسه های شیطان, ایجاب می کند که به کارهای دون شأن و ساده پرداخته شود. هستند افرادی که با همین قید و بندها و توجیه ها, در دام تکبر افتاده اند بدون آن که خود متوجه باشند.
امام خمینی(ره) در دستورالعملی می فرماید:
(یا اگر خدای نخواسته اهل جدال و مراء در مباحثه علمیه هستی, کما این که بعضی از ما طلبه ها گرفتار این سریره زشت هستیم, مدتی برخلاف نفس اقدام کن. در مجالس رسمی, که مشحون به علما و عوام است, مباحثه پیش آمد کرد, دیدی طرف صحیح می گوید, معترف به اشتباه خودت بشو و تصدیق آن طرف را بکن. امید است در اندک زمانی رفع شود این رذیله).48

1 . (بحارالأنوار), ج72/121, چاپ بیروت, موٌسسة الوفاء.
2 . (شرح مصباح الشریعة), عبدالرزاق گیلانی / 326. امام صادق(ع) فرمود: التواضع مزرعة الخشوع والخضوع والخشیة والحیاء, وانّهن لاینبتن الاّ منها وفیها.
3 . (الحهجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء), مولی محسن کاشانی, ج6/227
4 . (اصول کافی), ج2/121.
5 . (همان مدرک).
6 . (کنزل العمال), ج3/117, حدیث 5749.
7 . (بحارالأنوار), ج68/425.
8 . (اصول کافی), ج2/122.
9 . (سوره نساء), آیه 65.
10 . (تفسیر المنار), ج5/239.
11 . (اصول کافی), ج1/391.
12 . (سوره هود), آیه 23.
13 . (نهج البلاغة), صبحی صالح, نامه 53.
14 . (سوره حج), آیه 34.
15 . (لسان العرب), ج2/127, ماده خبت.
16 . (نهج البلاغة), نامه 47.
17 . (کنزل العمال), ج3/701, حدیث 8506.
18 . (اصول کافی), ج2/122. و (بحارالانٌوار), ج 75/118.
19 . (شرح نهج البلاغة خویی), ج9/86.
20 . (کنزل العمال), ج3/527, حدیث 7747.
21 . (کیمای سعادت), ابوحامد امام محمد غزالی طوسی, به کوشش حسین خدیو جم ج251/2.
22 . (میرزای شیرازی), /145.
23 . (سوره موٌمنون), آیه 47.
24 . (سوره انعام), آیه 53.
25 . (سوره شعراء), آیه 215.
26 . (سوره آل عمران), آیه 159.
27 . (سوره حجر), آیه 88.
28 . (فرهنگ معارف اسلامی), ج2/141, دکتر سید جعفر سجادی.
29 . (نهج البلاغة), خطبه 147.
30 . (المحجة البیضاء), ج1/103.
31 . (نهج البلاغة), حکمت 126.
32 . (مجله حوزه), شماره 34/74.
33 . (سوره الذاریات), آیه 56.
34 . (سوره حجرات), آیه 13.
35 . (شرح نهج البلاغة), حاج میرزا حبیب اللّه هاشمی خویی, ج9/83.
36 . (نهج البلاغة), خطبه 192.
37 . (همان مدرک).
38 . (همان مدرک).
39 . (منیة المرید), تحقیق رضا مختاری, /167; (آداب تعلیم و تعلم در اسلام), دکتر سید محمد باقر حجتی,/206.
40 . (شرح غرر و درر), چاپ دانشگاه, ج1/81.
41 . (گلستان), سعدی.
42. (نهج البلاغة), خطبه 192.
43 . (همان مدرک), خطبه 1.
44 . (همان مدرک), خطبه 192.
45 . (همان مدرک).
46 . (بحارالانوار), ج72/121.
47 . ترجمه و اقتباس از (اعیان الشیعه), ج7/21.
48 . (اربعین حدیث), /33, انتشارات طه.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان