بی تردید سیمای حکیم فرزانه ای چون صدر المتالهین(ره) درمحافل علمی و آثار اندیشمندان ژرفنگر شناخته شده است. آفتاب اندیشه آن بزرگمرد الهی و رهاورد شهودی او چون آفتاب در جهان اندیشه و معرفت می درخشد و گوهر او از ستایش ما بی نیاز است. درهر زمانی، شناختن و سناساندن بزرگانی چنین، که شهود عرفانی رابا معرفت برهانی همراه ساخته اند و در خدمت درک معارف قرآنی قرار داده اند، ضرورت خاص دارد تا راهنمای پویندگان مسیر بینش و جویندگان دانش باشد.
این مقاله می کوشد فهرستی از رهاوردفکری و فرازهای زندگی آن حکیم عارف را ارائه دهد تا چهره تابناک اندیشمندان بزرگ اسلام عزیز همواره در خاطر مومنان پاکدل پایدار بماند.
جلوه ای از سیمای ملاصدرا
ولادت
حکیم و عارف شاهد صدرالمتالهین شیرازی، در سال 979 ه چشم به جهان گشود. (1) پدرش مردی صالح،به نام ابراهیم قوامی بود که در دولت فارس سمت وزارت داشت.
او، که از پسر بی بهره بود، نذر کرد، چنانچه پسری به وی عنایت شود، ثروت فراوان به مستمندان و دانشوران هدیه کند. این نذرمورد قبول خدای کریم قرار گرفت و همسر پاکدامنش پسری برومندبه دنیا آورد که او را محمد صدرالدین نامیدند.
این فرزند، که از آرزوهای فراوان در خانه پرنعمت وزیر دولت فارس به دنیا آمد، مورد توجه و تربیت قرار گرفت و به فراگیری علوم عصر خویش پرداخت. (2)
تحصیل
صدر فلاسفه اسلام، جناب آخوند ملاصدرا، بعد از آنکه علوم رسمی ودانش های ابتدایی را در زادگاهش شیراز فرا گرفت، برای رسیدن به اوج معرفت و تحصیل مراتب بالاتر دانش رهسپار اصفهان شد. اصفهان در آن زمان مرکز حوزه های علمیه و پایتخت حکومت شاهان صفوی بود. او در این شهر در مجلس درس بزرگانی چون شیخ بهائی ومیرداماد حضور یافت و از دریای دانش آن دو بزرگمرد الهی گوهرهای گرانبها به دست آورد. صدرالمتالهین بسیاری از علوم عقلی را از محضر میرداماد فرا گرفت و علاقه خاص به وی داشت. اودر شرح اصول کافی می گوید: سید و استاد و سند من در معالم دینی و علوم الهی و معارف حقیقی و اصول یقینی جناب سید اجل انور،عالم مقدس و اطهر، حکیم الهی و فقیه ربانی، سید عصر و عصاره روزگار، پرچمدار بزرگ دانش علامه زمان و اعجوبه دوران، آنکه محمد نامیده شد و داماد حسنی لقب دارد. (3)
صدرالمتالهین که از توفیقات خاص الهی و استعداد ذاتی بسیار برخور دار بود،مباحث فلسفی و علمی استادش را به طور دقیق دریافت و بسیارعمیق مورد تحلیل و احیانا نقد قرار داد. او با استادش مخالفت کرد. در بینش فلسفی، بویژه در مسایلی مانند اصالت وجود که اساس حکمت متعالیه را تشکیل می دهد.
جناب میرداماد این شاگرد برجسته اش را چنین ستوده است:
جاهت صدرا گرفته باج از گردون داده است به فضل تو خراج افلاطون در مسند تحقیق نیامد مثلت یک سر ز گریبان طبیعت بیرون (4)
فقیه مجاهد و حکیم عارف،احیاگر معارف ناب و احکام نورانی اسلام عزیز در قرن بیستم حضرت امام خمینی(ره) در باره عظمت صدرالمتالهین می فرماید:و ما ادراک ما الملاصدرا!!
از نوشته های آخوند ملاصدرا چنان برمی آید که علوم نقلی را در حضور شیخ بهائی به سرحد کمال رساند.
او در شرح اصول کافی، بیش از کتابهای دیگرش، از شیخ یاد کرده،چنین گفته است: «ذکر الشیخ البهائی و سندنا فی العلوم النقلیه...» (5) و نیز می گوید: «شیخی و استادی و من علیه فی العلوم النقلیه استنادی، عالم عصره و شیخ دهره، بهاء الحق والدین محمد العاملی الحارثی همدانی.» (6)
معلوم نیست جناب صدرالمتالهین عرفان را نزد چه کسی فرا گرفته و از رهاورد شهودی کدامین باکباخته زمزم معرفت نوشیده است. اما استاد حضرت علامه حسن زاده آملی روحی له الفدا در جلسه درس، می فرمود: احتمال بسیار دارد که جناب آخوند عرفان را از شیخ بهائی، فقیه و عارف بزرگ آن زمان آموخته باشد و یا از محضر میرفندرسکی بهره برده باشد;
به هرحال موفقیت زمانی و دشمنی بعضی از افراد با معارف توحیدی سبب شده است تا درباره استاد عرفان و چگونگی فراگیری آن چیزی اظهار نکند و اگر هم اظهار کرده، به دست ما نرسیده است.
حیات محسوس و دوران زندگی صدرالمتالهین نشیب و فرازهای بسیار داشته است. از خانه پرناز و نعمت وزیر شیراز تا دهکده کویری کهک قم تفاوت بسیار است; به همین ترتیب، در حیات معقول و مراحل تحصیل صدرالمتالهین نیز درجاتی فراوان و تحول بسیاربه چشم می خورد و کمال بسیار نصیب او شده است; زیرا از اشتغال به علوم ظاهری و فلسفه رایج و بررسی نظریات اهل کلام تا تاسیس مکتب فلسفی اصیل و عرشی حکمت متعالیه و چشیدن حقایق عرفانی تفاوت از ملک تا ملکوت است.
به این لحاظ، آخوند در باره مراحل آغازین تحصیل خود که دوران سیر در افکار فلسفی و کلامی قبل ازخودش بوده، چنین می گوید: من در زمانهای گذشته و مراحل ابتدایی تحصیل اشتغال فراوان به بحث و تکرار داشتم و مراجعات بسیار به کتابهای فلاسفه و اهل کلام می نمودم تا جایی که گمان کردم به مقامات علمی بسیار رسیده ام; ولی وقتی چشم بصیرتم باز شد وسرمایه علمی خود را بررسی کردم، دریافتم که هرچند به مسایل مبدا و معاد در حد مفهوم رسیده ام، اما حقیقت مطلب، معارف زلال و حقایق عینی که بدون ذوق و چشیدن و شهود به دست نمی آید،همچنان باقی است و من هنوز به وصال شهودی آنها نایل نشده ام. (7)
جناب ملاصدرا این مرحله از عمر و تحصیل خود را که در آن از علوم حقیقی و مکاشفات عرفانی محروم بوده است، از باب «حسنات الابرار، سیئات المقربین »، از ضایعات عمر خویش به شمار می آورد و از آن استغفار می کند و می گوید: «انی لاستغفرالله مما ضیعت شطرا من عمری فی تتبع آراء المفلسفه والمجادلین من اهل الکلام و تعلم جزبزتهم فی القول و تفننهم فی البحث، حتی یتبین لی الاخر الامر بنور الایمان » (8)
هیچ رشته تحصیلی و علوم حصولی به جناب صدر المتالهین آرامش نداد و اورا از حرکت علمی، که کمال حرکت جوهری و وجودی است، باز نداشت.
او همواره برای به دست آوردن حقایق عینی و شهودی می کوشید و به هر رشته علمی که روی می آرود، در آن فن صاحب نظری دقیق و نکته سنجی عمیق می شد. آن عارف بزرگ از کسب کمالات علمی خود و شرارت نا اهلان زمان چنین خبر داده است: من از آغاز جوانی تمام همت خود را در تحصیل فلسفه الهی به کار گرفته ام و آنچه در توان من بود از تلاش و کار و جدیت در کسب معارف کوتاهی نکردم تا آنکه از تمام آثار حکمای بزرگ آگاهی یافتم، از رهاورد فکری آنان واندیشه های عمیق شان بهره مند شدم و از نو آوری علمی و اسرارفلسفی آنها استفاده کردم. در این راستا، کتابی که جامع تمام آنچه در آثار بزرگان حکمای پیشین یافته بودم تصنیف کردم وخلاصه نظریات حکمای مشاء، عصاره اندیشه های ذوقی حکمت اشراق ورواقیان و نیز مطالب فراوان دیگر که در نوشته های حکمای پیشین یافت نمی شد و جواهر علمی زیادی که حکمای اعصار به آنها دست نیافته بودند، همه را در آن کتاب گرد آوردم; ولی پیش آمدها مارا از هدف باز داشت و دشمنی روزگار که در دامن آن اراذل ونادانهاتربیت یافته بودند، مرا از رسیدن به مقصد مانع شد وآتش افروزی های جاهلان و گمراهان و آدم شکنی های آنان ما راگرفتار ساخت; کسانی که چشمهاشان از دیدن نور حکمت کور است ومانند خفاش از نور معرفت و آثار دانش در هراسند; آنها کسانی اندکه اندیشیدن در امور الهی و دقت در آیات سبحانی را بدعت ومخالفت با خواست مردم می دانند، بر اثر دشمنی های احمقانه خوداز علم و عرفان محرومند; و راه حکمت و علوم مقدس الهی را کاملارها کرده اند و توان درک اسرار شریف ربانی را که انبیا واولیای الهی با رمز بیان کرده و حکما و عرفای توحیدی به آنهااشاره کرده اند، ندارند. گروهی که افزون بر آنچه گذشت، پرچم نادانی بر افراشته، علم فضلیت را نابود کرده اند و عرفان و اهل معرفت را ناچیز شمرده، بطور کلی از فضلیت دست شسته اند. (9)
مراتب سلوکی
صدر المتالهین، بعد از گذراندن مراحل تحصیل و طی دوره های سنگین آموزشی و درک محضر علمی بسیاری از بزرگان عصر، به سبب حسن قریحه و ذکاوت فوق العاده، در بسیاری از علوم رسمی به کمال رسید و بر مشربهای مختلف فلسفی و کلامی تسلط یافت واستادی بی نظیر شد. موقعیت زمانی که به گوشه ای از آن اشاره می شود، سبب شد تا مدتی از جلوت کثرت به خلوت وحدت هجرت کند;به پیمودن مراتب سلوکی بسیار توفیق یابد و از درک مفهوم معارف به شهود مصداقی آن نایل آید. بخشی از عواملی که سبب شد صدرالمتالهین دهکده کهک را برای زندگانی انتخاب کند، عبارت است از:
الف) جناب حکیم ملاصدرا، در زمان شاه عباس صفوی و شاه صفی می زیست و در آن وقت، در مناطقی مانند خراسان و آذربایجان جنگ و شورشهای قدرت طلبانه جریان داشت. حکیم آگاه به زمان و سیاست بازی قدرت طلبان، وظیفه خود دید که از این حوادث دردناک کناره گیرد و به فرمان مولایش موسی ابن جعفر(ع) عمل کند.
آن بزرگوار فرمود: «یا هشام، کماترکوا الحکمه لکم، ترکواالدنیا لهم.» بدین سبب در گوشه ای به تذکیه نفس و تصفیه خاطرو ریاضتهای الهی و شرعی روی آورد. (10)
ب) عامل دیگری که موجب انزوای آن حکیم الهی شد، روح بلند ومعنویت بسیار او بود. حضور در دربار شاهان و دمت به ستمگران برای آن حکیم فرزانه تلخ و دشوار بود و ریاست طلبی و فخر فروشی بر عوام نیز با قداست نفس و طهارت باطنش ناسازگار. به این سبب، از اصحاب زر و زور و تزویر کناره گرفت; خود را ازپیامدهای همزیستی با آنان دور ساخت و از شرارت نادانها واراذل و هوسبازان به گوشه عزلت، که در حقیقت اوج عزت بود،پناه برد. (11) آن بزرگوار در تفسیر جمله «وذکرالله » درسوره جمعه، می گوید: «اما ما عدا ذلک من ذکر الظلمه و القابهم و الثنا علیهم و الدعاء لهم فمن ذکر الشیطان، نعوذ بالله من غربه الاسلام و نکدالایام » (12)
ج) سومین سببی که صدر المتالهین را به دیار غربت کشاند، همان است که خود در مقدمه کتاب نفیس "اسفار اربعه" بیان می کند: چون اوضاع را چنان یافتم که کسی قدر اسرار و ارزش علوم آزادگان رانمی داند معارف و اسرار آن رو به نابودی نهاده و سخن حق وانوار آن ناپدید می شود، روش عدالت از بین رفته، نظریات باطل رو به فزونی است و حرف حق خریدار ندارد، از مردم ابن الوقت روی گرداندم و از آنها بطور کامل بریدم. دشمنی روزگار و مساعدنبودن زمینه برای کارهای علمی و ارزشی سبب شد تا در یکی ازنواحی دور دست (کهک قم) انزوا را انتخاب کنم، گمنامی رابرگزینم، از آرزوهایم دست بردارم و به ریاضت های شرعی و عبادت بپردازم تا شاید مقداری از عمرم را که فکر می کنم از آن بهره کافی نبردم. و از ضایعات عمرم می دانم، جبران کنم و گرفتار«واحسرتا علی ما فرطت فی جنب الله » نشوم. لازم به یاد آوری است که در این مدت هیچ تدریس و تالیف نداشتم; زیرا اشتغال به علوم و بازگو کردن مباحث عمیق علمی و پاسخ گفتن به مشکلات وپرسشها و بیان مقاصد در فنون مختلف به تصفیه فکر و آرامش وفراغت خاطر نیاز دارد و این مسایل با موقعیت کنونی که از اهل زمان دیده و شنیده می شود، هرگز برای انسان وجود ندارد; زیرادهن کجیهایی که از سوی گروهی دیده می شود و بی انصافی وستمهایی که به بزرگان و افاضل روا می دارند و صدها گرفتاری دیگر فرصت اندیشیدن را از همه سلب کرده است. هر روز می بینیم که دانشمندان و بزرگان به خاک کشیده می شوند و مردم پست و رذل مورد توجه و احترام قرار می گیرند.
از سوی دیگر، نادانهای زشت کردار و عوام فرومایه خود را به صورت عالم بزرگ و دانشمند توانا معرفی می کنند.
اینها و مفاسد بسیار دیگر که امروزه رو به فزونی است، مجال سخن و تقریر پاسخ پرسشی را به انسان نمی دهد چه رسد به حل معضلات سنگین علمی و بیان مشکلات عمیق معرفتی.
یکی از شاعران زیبا می گوید:
از سخن پر در مکن هم چون صدف هرگوش را قفل گوهر ساز یا قوت زمرد پوش را در جواب هر سوالی حاجت گفتار نیست چشم بینا عذر می خواهد لب خاموش را
بر این اساس، مناسب دیدم که به سید و مولای خود، ابوالائمه حضرت وصی اقتدا کنم و صبر را در برابر آنها خردمندانه یافتم. پس صبر کردم در حالی که تیر در چشم و استخوان در گلو داشتم و ازانس با مردم نادان دوری گزیدم و از همراهی و همنشینی با آنان پرهیز کردم. روی این جهت، رفتار و دشمنی آنها و عداوت ابنای زمان بر من آسان می گذشت و از اقرار و انکار آنان خود را نجات دادم و در نزد من نفع و ضررشان یکسان بود; زیرا توجه کامل به سوی خدای سبحان و پروردگار خود داشتم. مدتی در این حالت انزواو گمنامی بودم و به ریاضتهای الهی و مجاهدات نفسانی مشغول بودم تا اینکه قلبم بر اثر ریاضتها و انوار الهی بر افروخته شد، انوار ملکوتی بر او افاضه گردید، اسرار جبروتی بر من کشف گردید و جمال احدی بر من پرتو افکند. به این لحاظ، اسرارباریکتر از مو که تا آن زمان برایم آشکار بود، نمایان شد وحقایق ربانی و ودایع لاهوتی را، که تاکنون با برهان می یافتم باشهود و عیان دیدم. تا اینکه بر اساس رحمت واسع الهی که هیچ امر ضروری را از افراد مستعد نیازمند پنهان نمی سازد، به من الهام شد. معارف زلالی را که خداوند سبحان نصیبم کرده است،برای بندگان لایق بازگو کنم و جرعه ای از زمزم ناب را که به دستم رسیده است، برکام تشنگان معارف بریزم. (13)
منزلت صدرالمتالهین در کهک قم
حکیم فرزانه جناب صدر المتالهین مدت پانزده سال در کهک به سربرد. خانه آن بزرگمرد الهی در کهک تاکنون باقی و در میان مردم آن آبادی معروف است. روزی در محضر پربرکت حضرت استادعزیز علامه حسن زاده آملی بودم که شخصی خدمت استاد رسید و عرض کرد: قرار است سازمان میراث فرهنگی ایران، خانه صدرالمتالهین در کهک را، به عنوان یک اثر باستانی مرمت کند.
چنانچه پیشنهادی در این باره دارید بفرمایید تا مورد توجه قرار گیرد. حضرت استاد فرمود: پیشنهاد خاصی ندارم، فقط خوب است کنار منزل جناب آخوند کتابخانه ای تاسیس شود تا آثار اودر آنجا گرد آید و مورد استفاده علاقه مندان قرار گیرد. هرچندصدر المتالهین مشکلات بسیار داشت اما آن زحمات در شکل گیری شخصیت الهی او بی تاثیر نبود; چنانکه روزی از محضر استادبزرگوار علامه حسن زاده آملی خواسته شد که از جهات منفی و مشکلات دوران تحصیل خود چیزی بفرماید. استاد فرمود: من عهد کرده ام ازآنچه مورد سوال شماست، چیزی نگویم; زیرا آن زحمات نیز بر گردن من حق دارد. اگر آن فشارها و مشکلات نبود، معلوم نبود این توفیقات را به دست آورم.
مکاشفه بزرگ صدر المتالهین در حرم فاطمه معصومه(س)
این سخن را بارها از بزرگانی مانند استاد آیه الله جوادی آملی شنیدم: اگر انسان کتابی و یا مطلب علمی را در شهری که از نظرآب و هوا و موقعیت اقلیمی از قم بهتر است، مطالعه کند; بعدعین همان کتاب و یا مطلب را در جوار رحمت بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س) در قم مطالعه کند، می بیند که برکات دیگری نصیب انسان می شود، و حقایق بالاتری برای انسان کشف می گردد. این حقیقت برای جناب صدر المتالهین نیز پیش آمده است. زیراایشان، هنگامی که در کهک زندگی می کرد، برای عرض ادب و توسل به بارگاه کریمه اهل بیت فاطمه معصومه (س) مشرف می شد. در یکی از این سفرها در جوار قبر فاطمه معصومه یک مساله مهم وپیچیده فلسفی یعنی اتحاد عاقل و معقول در یک مکاشفه عرفانی،برایش حل شد. او خود در این زمینه می گوید: مساله اتحاد عاقل و معقول از مشکلترین مسایل فلسفی است ک تاکنون هیچ فیلسوف مسلمانی توفیق حل آن را پیدا نکرده است. من باتوجه کامل به سوی خدای سبحان از او خواستم که مشکل برایم حل شود.
دری از رحمت حق بر من گشوده شد و در این مورد معرفت جدیدی برایم حاصل شد. «کنت حین تسوید هذا المقام بکهک من قری قم،فجئت الی قم زائرا لبنت موسی ابن جعفر مستمدا منها و کان یوم الجمعه فانکشف لی هذا الامر;» (14) هنگام نوشتن این بحث من درقریه کهک قم بودم. از آنجا رهسپار قم شدم، به زیارت دختر موسی بن جعفر(س) مشرف گردیدم و از آن حضرت در حل این مساله یاری جستم. به برکت او در روز جمعه این مطلب بر من کشف گردید.
رحلت ملکوتی و محل دفن
صدر المتالهین در سال 1050 و در سن 71 سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. رحلت ملکوتی آن فرزانه در هفتمین سفرش به مکه، جهت زیارت خانه خدا، در شهر بصره واقع شد. آیه الله ابوالحسن قزوینی فرمود: من چهل سال قبل از دانشمند غربی که ساکن نجف بود و به بصره رفت و آمد بسیار داشت، در باره آرامگاه صدر التمالهین پرسیدم: او پاسخ داد: در بصره جایگاهی است که به آرامگاه صدر المتالهین شیرازی مشهور است، اما دراین اواخر بعضی افراد برای تحقیق قبر آخوند به بصره رفتند واثری از آن نیافتند. شاید به سبب شهر سازی خراب شده باشد. (15)
حضرت استاد عزیز علامه حسن زاده آملی در جلسه درس می فرمود: چون جناب آخوند به صورت ناشناس با کاروان حاجیها سفر می کرد، کسی او را نمی شناخت; بدین سبب وقتی رحلت کرد: همسفران، وی را به عنوان یک پیرمرد روحانی، در جایی دفن کردند و کسی او رانشناخت. آیه الله جوادی آملی، ضمن درس اسفار، فرمود: چهل سال عمر لازم است تا این حرفها را انسان درس بخواند و بفهمد; اماطرح آن با درس و بحث امکان ندارد. باید چندین بار پیاده به مکه رفت و توسل به در خانه علی و اولاد او داشت تا بتوان آن راطرح کرد.
فرزندان و شاگردان
مرحوم صدر المتالهین پسری به نام میرزا ابراهیم داشت که متکلمی توانا بود. نوه فاضلی نیز داشت که محمدبن ابراهیم خوانده می شد. (16) از آنجا که آخوند، قبل از آمدن به کهک قم وبعد از آن دوره آموزشی معارف داشته، پس باید شاگردان فراوان در محضرش دانش اندوخته باشند ولی گروهی اندک، که ملا محسن فیض و ملا عبدالرزاق فیاض در شمار آنها جای دارند، شناخته شده اند.
این دو شاگرد شایسته که به افتخار دامادی استاد نیز دست یافتند، از محضر آخوند بهره های علمی فراوان بردند. شیخ حسین تنکابنی نیز در شمار شاگردان ملا جای دارد. رساله او در باره حدوث عالم در حاشیه کتاب مشاعر صدرا چاپ شده است. (17)
آثار علمی و تالیفات
حکیم بلند آوازه جناب صدر المتالهین که بحق صدر حکمای الهی وعلمای ربانی است، از معدود کسانی است که توفیقات خاص خداوندنصیبش شد. به طوری که مراحل علوم تحصیل را بیشتر از همه گذراند و مراتب معارف شهودی را بهتر از دیگران پیمود. او نه تنها خوب فرا گرفت و بهتر شهود کرد و زیبا باز گفت; بلکه درثبت اسرار معارف الهی و تحریر حقایق ربانی و تالیف آثارجاویدان گوی سبقت را از گذشتگان و آیندگان ربود; به گونه ای که از چهار قرن پیش تاکنون، حکمای بزرگ و عالمان توانا مهمان سفره سخاوت اویند; از آثار او بهره می برند و افتخار می کنند که توان فهم اسرار کلام وی را دارند.
عالم بزرگ و دانشمند وارسته شیخ محمد حسین اصفهانی می گوید: «لو علم احدا یفهم اسرار کتاب الاسفار، لشددت الیه الرحال، للتلمذه علیه و ان کان فی اقصی الدیار» اگر کسی بتواند از عهده حل مطالب اسفار بر آید وقادر به فهم آن باشد، بدون تردید من برای شاگردی نزدش خواهم رفت، گر چه در دورترین نقطه جهان باشد.
جناب محقق اصفهانی که در فلسفه و فقه از دانشوران کم نظیر است می خواهد افتخارکند در زمان خود تنها کسی است که از قدرت درک اسرار کتاب اسفار صدر المتالهین بر خور دار است و یا می خواهد اعتراف کندبه درجه ای از دانش فلسفی دست یافته که می فهمد از فهمیدن اسرارعمیق کتاب اسفار، عاجز است. نامهای چند اثر دیگر جناب صدرالمتالهین عبارت است از:
1 اسفار اربعه (حکمت متعالیه) این کتاب ارزشمند از آثاربسیار گرانبها و مهم فلسفی به شمار می آید. بر این کتاب شریف به وسیله بسیاری از حکمای بزرگ و شاگردان مکتب فلسفی صدرالمتالهین حاشیه و تعلیقه نوشته اند. محقق بی نظیر عصر، حکیم علامه حسن زاده آملی اخیرا تحقیق و تصحیح بسیار نفیسی در خصوص اسفار انجام داده است که جلد اول و دوم آن از چاپ خارج شده ودر دسترس همگان قرار گرفته است. این کار حضرت استاد بسیار مهم و منحصر به فرد است و بحق باید گفت: اسفار به وسیله ایشان احیاء شده، کلید فهم اسرار آن کتاب به وسیله استاد در اختیارعلاقه مندان قرار گرفته است; و «مفاتیح الاسرار لسلاک الاسفار»نام دارد.
ب) مفاتیح الغیب این کتاب نیز از آثار علمی بسیار با ارزش ملاصدراست که آن را در اواخر عمر بر مشرب عرفان نوشته است. این کتاب در حقیقت مقدمه تفسیری بود که استاد در نظر داشت بنویسد.
مفاتیح الغیب بسیار شیرین و جذاب است و معارفی بسیار والا رابیان می کند.
ج) شواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه این اثر نیز ازکتابهای بسیار نفیس و گرانقدر است که به روش اهل معرفت نوشته شده است. به گفته بزرگان حکمت این کتاب از آخرین نوشته های ملاشمرده می شود. یکی از صاحب نظران بزرگ می گوید: بهتر است انسان،در آغاز راه حکمت، به جای منظومه ملاهادی سبزواری، این کتاب رابخواند.
د) شرح اصول کافی این کتاب از بهترین شرحهای جالب بر اصول کافی شمرده می شود; ولی متاسفانه کامل نیست.
ه) شرح هدایه اثیریه، تعلقه برحکمت اشراق، تعلیقه بر شفا مبدا و معاد وتفسیر چندین سوره از قرآن، رساله عرشیه، رساله مشاعر و دههااثر ارزشمند دیگر از یادگارهای این حکیم توانای شیعه است.
|