فرازهای زیارت بلند جامعه کبیره محور بحث بود در مقاله گذشته ویژگیهای امامان(ع) از دیدگاه این زیارت مطرح شده دراین مقاله به برخی از ویژگیهای دیگر امامان می پردازیم.
«عصمت»
از ویژگیهای امامان آن است که آنان معصومند «المعصومون» در گذشته از عصمت امامان سخن گفتیم اینجا به اختصار می گوییم که از مسلّمات معارف اعتقادی شیعه عصمت پیامبران و امامان است. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «انما الطاعة للّه عزّ و جلّ و لرسوله و لولاة الامر و انما امر بطاعة اولی الامر لانهم معصومون مطهرون لایأمرون بمعصیته»(1) اطاعت از آن خدا و رسول و اولی الامر است یعنی تنها اینها شایسته اطاعت اند و از آن جهت اطاعت از اولی الامر واجب شد که آنها معصوم و مطهرند و به معصیت خدا فرمان نمی دهند این افتخار معصومین است که با اختیار خویش راه بندگی را بر می گزینند و مطلقاً در زندگی آنها خلافی نیست ولی این به معنای نادیده گرفتن عنایت ویژه خداوند نسبت به آنان نیست هم آن است و هم این! «ولولا أن ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شیئاً قلیلا»(2)اگر ما گامهایت را استوار نمی کردیم نزدیک بود که اندکی به آنها تمایل پیدا کنی (لیکن تثبیت و تدقیق ما مانع انعطاف شد) درباره حضرت یوسف هم داریم «و لقد همّت به وهمّ بهالولا ان رای برهان ربّه کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء»(3) آن زن آهنگ یوسف را کرد یوسف نیز اگر برهان پروردگارش را نمی دید آهنگ وی می کرد، این ارائه برهان برای آن بود که زشتی و ناپلیدی را از یوسف دور کنیم تا به سراغ وی نرود.
منطق معارضان عصمت
در اینجا مناسب می دانیم جمله معروف مولی علی(ع) را در رابطه با مسئله عصمت مطرح کرده و به پاسخ به پرسش عصمت بپردازیم:
و آن جمله اینست:
«... فلاتکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فانّی لست فی نفسی بفوق ان اُخطی ولاآمن ذلک من فعلی الّا ان یکفی اللّه من نفسی ما هو املک به منّی...»(4)
پس از گفتن حق یا مشورت در عدالت خودداری نکنید زیرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمی دانم مگر آنکه خداوند مرا حفظ فرماید...»
برخی از این جمله به عنوان دستاویزی جهت مخالفت با عصمت ائمه استفاده کرده اند. لیکن این برداشت ناشی از بی دقتی در کلام مولی علی(ع) است نه تنها این جمله نافی عصمت نیست بلکه تحکیم کننده آن است و دقیقاً همانند دو آیه فوق است معنای آن اینست که من به خودی خود ایمن از خطا نیستم امّا با عنایت و لطف او این مصونیت را دارم و مقصود ما از عصمت چیزی غیر از این نیست که امامان علاوه بر آنکه خود وارسته اند عنایت ویژه خداوند را برای عصمت دارند.
در سخنی خود مولی می فرماید: «و انی لعلی بینة من ربّی و منهاج من نبیی و انی لعلی الطریق الواضح القطه لقطاً...»(5)
من نشانه روشنی از پروردگارم دارم و بر طریق واضح پیامبرم گام بر می دارم و در راهی آشکار با هوشیاری و دقت به پیش می برم.
معنای این سخن اینست که حضرت با حمایت پروردگار همیشه راه درست را می پیماید و خطایی در کار نیست.
در حدیثی از نبی اکرم(ص) می خوانیم:
«ما منکم من احد الّا وله شیطان قیل ولا انت یا رسول اللّه قال ولا انا الّا ان اللّه تعالی اعاننی علیه فاسلم.»(6)
هیچ یک از شما نیست مگر اینکه شیطانی دارد کسی عرض کرد همچنین شما ای رسول خدا؟! حضرت فرمود: آری همچنین من ولی خداوند متعال مرا یاری کرد و شیطانم تسلیم من شد(و من به تأیید الهی از شرّ او در امانم).
بزرگواران
«المکرمون» شهادت می دهم که شما بزرگوارانید.
این تکریم زیر مجموعه کرامتهای قرآنی است، آنها مکرمون هستند چون با تقواترین هستند: «و ان اکرمکم عند اللّه اتقیکم».(7) همانا گرامی ترین شما با تقواترین شماست.
آنها مکرمون هستند زیرا که پیوسته مورد عنایت ویژه خداوند هستند: «الحمد للّه الذی وکلنی الیه فاکرمنی»(8) حمد خدای متعال را که مرا به خودش واگذاشت پس مرا گرامی داشت. همین راز و رمز کرامت آنهاست.
آنها بنده ویژه خداوند و گوش به فرمان اویند بر این اساس مکرمند: «بل عباد مکرمون لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون»(9) بلکه آنها فرشتگان بندگان مکرم خداوند هستند، در گفتار از او پیشی نمی گیرند و به امر او عمل می کنند. این یعنی عصمت. درست است که آیه در مورد فرشتگان است ولی با الغاء خصوصیت شامل معصومین هم هست.
بزرگواری جز با بندگی معنا نمی دهد، کرامت منهای خداوند خیال است و وهم. کرامت واقعی تنها در سایه عشق به اوست، در سایه ایمان است. در روایتی از حضرت امام باقر(ع) رسیده است:
«و ما خلق اللّه عزّ وجلّ خلقا اکرم علی اللّه عزّ و جلّ من المؤمن لان الملائکة خدام المؤمنین و ان جوار اللّه للمؤمنین و أن الجنة للمؤمنین و ان الحور العین للمؤمنین.»(10)
خداوند مخلوقی گرامی تر بر او از مؤمن نیافریده است چون ملائکه خادمان مؤمنین هستند، مؤمنان همجوار با خدایند، بهشت از آن مؤمنان است، حورالعین از آن مؤمنان است.
وقتی مؤمنان نزد خداوند این چنین گرامی اند امامان معصوم که رهبر مؤمنان اند یقیقناً در قلّه کرامت اند.
نزدیکان به خداوند المقربون
شهادت می دهم که شما امامان معصوم نزدیکان درگاه ذات مقدس اوئید. این قرب عام نیست که قرب عام شامل حال همه است «و اذا سئلک عبادی فانی قریب...»(11) وقتی بندگان از من بپرسند همانا من نزدیکم.
«و نحن اقرب الیه من حبل الورید»(12) ما از رگ گردن یا رگ قلب یا رگی که زیر زبان است به او نزدیکتریم.
این قرب، قرب ویژه است، قربی که عنایات ویژه حق را با خود دارد این قرب همان است که در آیات ذیل آمده است:
«فامّا من کان من المقربین فروح و ریحان و جنة نعیم»(13) پس اگر او از مقربان باشد در روح و ریحان و بهشت پر نعمت است.
«ان الابرار لفی نعیم علی الارائک ینظرون تعرف فی وجوههم نضرة النعیم، یسقون من رحیق مختوم ختامه مسک و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون و مزاجه من تسنیم عینا بشرب بها المقربون.»(14)
مسلماً ابرار نیکان در انواع نعمت اند، بر تختهای زیبای بهشتی تکیه کرده و به زیبائیهای بهشت می نگرند در چهره هایشان طراوت و نشاط نعمت را می بینی و می شناسی آنها از شراب زلال دست نخورده سیراب می شوند.مهری که بر آن نهاده شده از مشک است و در این نعمتها مشتاقان باید بر یکدیگر پیشی بگیرند. این شراب طهور آمیخته با تسنیم است همان چشمه ای که مقربان از آن می نوشند.
عوامل قرب به خداوند
همه عوامل قرب ویژه در این انوار تابناک الهی جمع است، این عوامل عبارتند از:
1ـ سجده
در روایتی از حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) رسیده است:
«اقرب ما یکون العبد من اللّه عزّ و جلّ و هو ساجد و ذلک قول اللّه تعالی و اسجدو اقترب»(15)
نزدیک ترین حالت بنده حالت سجده است و این همان فرمایش خداوند است که فرمود سجده کن و نزدیک شو. سجده های عاشقانه امامان زبانزد است.
2ـ نماز بویژه نمازهای مستحبی
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «الصلوة قربان کلّ تقی»(16)
نماز عامل قرب هر انسان با تقوایی به خداوند است.
روایت قرب نوافل از روایات معروف بین شیعه و سنی است که بنده مؤمن با نوافل به آنجا می رسد که محبوب خداوند می شود و وقتی محبوب او شد خداوند می فرماید: من چشم او می شوم، گوش او می شوم، زبان او می شوم، دست او می شوم، قلب او می شوم و....(17)
امامان تفسیر نماز عاشقانه و با صفا هستند.
3ـ رفتار اخلاقی با مردم
حضرت امام علی(ع) فرمود: «اقرب العباد الی اللّه تعالی اقولهم للحق و ان کان علیه و اعملهم بالحق و ان کان فیه کرهه»(18) نزدیک ترین بندگان به خداوند حق گوترین آنهاست گرچه علیه او باشد و حقگوترین در عرصه عمل گرچه ناخوش داشته باشد.
در این روایت حقمداری از عوامل قرب به ذات مقدّس ربوبی معرفی شده است. در روایت دیگری آمده است: که چند گروه اند نزدیک ترین بندگان به خداوندند یکی از آنها: «...و رجل قال الحق فیما له و علیه و...»(19) و دیگر کسی که حقگو باشد چه به نفع او باشد چه به زیان او.
در روایتی از حضرت امام صادق(ع) رسیده است که: «فیما اوحی اللّه الی داود یا داود کما ان اقرب الناس من اللّه متواضعون کذلک ابعد الناس من اللّه المتکبرون.»(20)
از جمله آنچه خداوند به حضرت داود وحی کرد این بود که همانگونه که نزدیک ترین کسان به خداوند متواضعان هستند همینگونه دورترین مردم به خداوند متکبرانند.
بر اساس این روایت تواضع از عوامل قرب به خداوند است همان که عجین شده با ذات امامان بود و همگی در قله تواضع بودند.
در تمام خصال اجتماعی به اعتراف دوست و دشمن امامان برترین بودند.
تقوا پیشگان
المتقون شما اهل تقوائید. در ذیل جمله واعلام التقی به تفصیل از تقوا گفتیم. جامع ترین تعریف برای تقوا حریم نگهداری برای خداوند است. حریم نگهداری در همه عرصه ها. بر این اساس است که تقوا جامع ترین مفهوم اخلاقی است که امامان جمعه موظفند مردم را به آن دعوت کنند. این یک واژه نیست بلکه یک منش و سلوک دینی است که در همه عرصه های دینی جریان دارد. تجلّی تقوای جامع امامان(ع) هستند. تقوائی که در همه عرصه های زندگی نشان داشته باشد.
«تقوا نیرویی است روحانی که بر اثر تمرینهای زیاد پدید می آید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف سبب و مقدمه پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمار می رود. این حالت روح را نیرومند و شاداب می کند و به آن مصونیت می دهد... تقوا یک نیروی معنوی است که بر اثر ممارست و تمرین پدید می آید...پرهیز از گناه را سهل می کند، تقوا نیرویی است روحی، نیرویی مقدس و متعالی که منشأ کششها و گریزهایی می گردد که کشش به سوی ارزشهای معنوی و فوق حیوانی و گریز از پستیها و آلودگی های مادی... تقوا حالتی است که به روح انسان شخصیت و قدرت می دهد و آدمی را مسلط بر خویشتن و مالک خود می نماید...تقوا نه تنها مانع آزادی نیست بلکه منبع و منشأ همه آزادی هاست...تقوا به انسان آزادی معنوی می دهد، یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می کند رشته آز و طمع و شهوت را از گردنش بر می دارد و به این ترتیب ریشه رقیتها و بردگی های اجتماعی را از بین می برد.»(21)
اینهمه تعریف از تقوا را یکجا در معصومین علیهم السلام می توان دید آنها تقوای مجسم اند، به تعبیر فقیه متأله آیة اللّه جوادی آملی:
بدین ترتیب برنامه هر یک از امامان معصوم این بود که نقش ویژه اش در ساخت نظام اسلامی بر پایه تقوا باشد و بر اساس این بنیان مرصوص به ایفای نقش خود قیام و اقدام کند بنابراین تأسیس حوزه علمیه امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مانند تأسیس حکومت علوی و حسنی، قیام حسینی تحمّل زندان موسوی، پذیرش ولایت عهدی رضوی و...و... همگی بر محور عنصر تقوا بوده است. این ذوات قدسی که متقیان کامل در دو حوزه علم و مدیریت اند کارشناسان تقوا و کارگزاران آن هستند.(22)
راستگویان و راست کرداران
الصادقون شهادت می دهم که شما در زمره صادقانید. آنها صداقت در ایمان را به نمایش گذاردند:
«انما المؤمنون الّذین آمنوا باللّه و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل اللّه اولئک هم الصادقون.»(23)
مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جان های خود در راه خدا جهاد کرده اند آنها راستگویانند.
آنها نه تنها صادق که صدیقند.(صیغه مبالغه صادق)
«والّذین آمنوا باللّه و رسوله اولئک هم الصدیقون...»(24)
و آنان که ایمان به خدا و رسولش آوردند آنان صدیقانند.
ستون فقرات صداقت در دین، ایمان، استقامت در آن و هزینه کردن در راه آن است که این گلهای معطر از همه هستی خود مایه گذاشتند بدینجهت است که هیچکدام از آنها به مرگ طبیعی نمردند و همگی به شهادت رسیدند. لذا راه سعادت همراهی با آنان است: «یا ایها الذین آمنوا اتّقوا اللّه و کونوا مع الصادقین».(25) ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا پیشه کنید و با صادقان باشید.
در روایات فراوانی صادقان تفسیر به امامان معصوم شده است.(26)
در ایام حکومت عثمان روزی امیرمؤمنان علی(ع) با گروهی از مهاجر و انصار سخن می گفت در ضمن سخنان خود از آنان پرسید؟
شما را به خدا سوگند می دهم آیا یاد دارید که پس از نزول آیه یا ایهاالّذین آمنوا اتقوا اللّه و کونوا مع الصادقین، سلمان پرسید ای پیامبر خدا، این آیه عام است یا خاص، پیامبر اکرم(ص) فرمود: همه مؤمنان مأمور به انجام این فرمانند. اما عنوان صادقین به برادرم علی و اوصیای من اختصاص دارد؟ مهاجر و انصاری که مخاطب سؤال حضرت علی بودند گفتند: آری بیاد داریم...(27)
عالم بزرگ اهل سنت حاکم حسکانی نیز مشابه این روایت را از عبداللّه بن عمر نقل کرده است: ««اتقوا اللّه» قال امر اللّه اصحاب محمد باجمعهم ان یخافوا اللّه ثم قال لهم کونوا مع الصادقین یعنی محمداً و اهل بیته...»(28)
یعنی خداوند اصحاب پیامبر را امر به ترس از او نموده و سپس آیه فوق برای آنها فرمود آنگاه تفسیر کرد به محمد و اهل بیتش.
گرچه به دلایلی خاص تنها پیشوای ششم به نام صادق(ع) شهرت یافته است لیکن از لحاظ وصفی همه پیشوایان معصوم صادق اند.
«سرّ نامگذاری انسان کامل معصوم به صادق اینست که اسم مبارک صادق از نامهای جمالی خداوند است و انسان کامل مظهر اسمای حسنای الهی است در نتیجه هویت او را صدق و حق تشکیل می دهد و وی واجد صدق خبری و مخبری است یعنی عقیده او مطابق با واقع، خلق و خوی هم آوای حقیقت و قول و فعل او نیز هماهنگ با واقعیت است بطوریکه چیزی در جهان تکوین یافت نمی شود که انسان کامل معصوم با وی تعامل صادقانه نداشته باشند».(29)