ماهان شبکه ایرانیان

دستورالعملی از استاد حسن زاده آملی

دستورالعمل این شماره، توصیه هایی است که حضرت آیة الله استادحسن زاده آملی در سال ۱۳۴۹ به درخواست دوستی نگاشته اند . این دستورالعمل در کتاب هزار و یک کلمه، کلمه ۱۷۸ چاپ شده است . برای اطلاع از شرح حال این استاد فرزانه و ذوفنون به کلمه ۱۴۷ و ۱۶۴ هزار و یک کلمه مراجعه کنید .

دستورالعمل این شماره، توصیه هایی است که حضرت آیة الله استادحسن زاده آملی در سال 1349 به درخواست دوستی نگاشته اند . این دستورالعمل در کتاب هزار و یک کلمه، کلمه 178 چاپ شده است . برای اطلاع از شرح حال این استاد فرزانه و ذوفنون به کلمه 147 و 164 هزار و یک کلمه مراجعه کنید .

بسم الله خیر الاسماء

در حیرتم که چه نویسم؟ روی سخنم با کیست با خفته است یا با بیدار؟ اگر با خفته است خفته را خفته کی کند بیدار . و اگر با بیدار است بیدار در کار خود بیدار است .

وانگهی نویسنده چه نویسد که خود نامه سیاه و از دست خویشتن در فریاد است .

پیری و جوانی چو شب و روز برآمد

ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

بد نوع پشمها که رشتیم و بد جنس تخمها که کشتیم .

خرما نتوان خورد ازین خار که کشتیم

دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم

چون ازکشتزار خودبی خبرم آسوده می چرم، آه اگراز پس امروز بود فردایی .

ولیکن به قول شیخ اجل سعدی:

گاه باشد که کودک نادان

به غلط بر هدف زند تیری

کلمه ای چند تقریر شود، و نکاتی اندک تحریر گردد شاید که دلپذیر افتد .

مگر صاحبدلی روزی به رحمت

کند در حق درویشان دعائی

معرفت نفس طریق معرفت رب است که از سید انبیا و هم از سید اوصیا صلوات الله علیهما ماثور است: من عرف نفسه فقد عرف ربه; هر کس در خویشتن بیندیشد و در خلقت خود تفکر و تامل کند دریابد که این شخص محیرالعقول، واجب بالغیر است . بلکه خود و جمیع سلسله موجودات را محتاج به حقیقتی بیند که طرف و سر سلسله همه است، و جز او همه ربط محض به اویند . و چون معلول هر چه دارد پرتوی از علت است، تمام اشیاء را مرائی جمال حق بیند . و چون معلول به علتش قائم است علت با معلول معیت دارد، نه معیت مادی و اقتران صوری، بلکه معیت قیومی که اضافه اشراقی علت به ماسواهاست . و چون در سلسله موجودات اول علت است و با همه و در همه اول اوست پس اول علت دیده می شود سپس معلول .

دلی کز معرفت نور و ضیا دید

به هر چیزی که دید اول خدا دید (1)

این بنده در ابیاتی گفته است:

من به یارم شناختم یارم

تو به نقش و نگار یعنی چه

عقل خبیر این لطیفه را از کریمه و هو معکم این ما کنتم (2) درمی یابد، و از گفتار حق سبحانه به کلیمش که انا بدک اللازم یا موسی می خواند، و به سر و رمز اشارت ارسطو که «ان الاشیاء کلها حاضرات عند المبدا الاول علی الضرورة والبت » پی می برد . تا درجة فدرجة به جایی می رسد که می بیند حقیقت امر فوق تعبیر به علت و معلول است .

و چون وجود در هر جا قدم نهاد خیر محض و قدومش خیر مقدم است و همه

خیرات از یک حقیقت فائض شده اند که ان من شی ء الا عندنا خزائنه (3) پس کل الکمال و کمال الکل مبدئی واجب الوجود است، و عقل بالفطرة عاشق آن کمال مطلق است که العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان، (4) و جنت اهل کمال همان کمال است که جنت لقاست . در ابیاتی گفته ام:

چرا زاهد اندر هوای بهشت است

چرا بیخبر از بهشت آفرین است

بلکه ماسواه شتابان به سوی او رهسپارند . در غزلی گفته ام:

معشوق حسن مطلق اگر نیست ما سواه

یکسر بسوی کعبه عشقش روانه چیست

و متاله سبزواری چه نیکو فرموده است:

و کل ما هناک حی ناطق

ولجمال الله دوما عاشق

حالا که عقل به فطرت طالب آن مقام است، ناچار از موانع باید برحذر باشد، و اگر رهزنی سد راه شد لابد باید با او بجنگد تا به مقصود رسد، بلکه بی رهزن نخواهد بود و نتواند بود .

در این مشهد که آثار تجلی است

سخن دارم ولی ناگفتن اولی است

و آن رهزن جز مادیگری نیست .

توخودحجاب خودی حافظ ازمیان برخیز

خوشا کسی که درین راه بی حجاب رود

در ترجیع بندی گفته ام:

زنگ دل را زدای تا یارت

بدهد در حریم خود بارت

به خدای علیم بی همتا

حاجبی نیست غیر زنگارت

خواهش گونه گون نفسانی

کرد در دام خود گرفتارت

شد خدابینیت زخودبینی

رفت دینداریت به دینارت

وای بر تو اگر که می خواهی

گرم داری به خویش بازارت

سرتسلیم بایدت بودن

گر بزارت کشند بردارت

اندرین یک دو روزه دنیا

نرسانی به خلق آزارت

تو بهشت و جهنم خویشی

تا چه خواهد که بود اسرارت

گرچه بسیار تو بود اندک

زاندکت می دهند بسیارت

ای بنده خدای به خود آی و در حضور و مراقبت می کوش که:

در خلوتی زپیرم کافزوده باد نورش

خوش نکته ای شنیدم دروجدودرسرورش

گفتا حضور دلبر مفتاح مشکلاتست

خرم دلی که باشد پیوسته در حضورش

ندانم کدام ذره بی مقدار در خواب غفلت است تا بنی آدم غافل باشد، اگر چه هیچ ذره ای بی مقدار نیست که:

دل هر ذره را که بشکافی

آفتابیش در میان بینی (5)

یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم × الذی خلقک فسویک فعدلک × فی ای صورة ماشاء رکبک . (6)

قرآن کریم صورت حقیقیه انسان کامل است و صراط مستقیم که یهدی الی الرشد، (7) یهدی للتی هی اقوم . (8)

ره رها کرده ای از آنی گم

عز ندانسته ای از آنی خوار

جز بدست و دل محمد نیست

حل و عقد خزینه اسرار (9)

بیدار باش و از تن آسایی برکنار باش که:

نازپروردتنعم نبردراه به دوست

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد (10)

کام حیوانی را به بی زبانها گذار، تو که مشمول الرحمن × علم القرآن × خلق الانسان × علمه البیان (11) هستی، اهل بیان باش . خاموش باش تا گویا شوی . چشم ببند تا بینا شوی . رسول الله صلی الله علیه وآله فرمود: غضوا ابصارکم ترون (تروا - ظ) العجائب .

آب کم جو تشنگی آور بدست

تابجوشد (نخوشد - خ) آبت از بالا و پست

به خویشتن خطاب می کنم: ای همبازی اطفال، ای سرگرم به قیل وقال، ای اسیر اصطبل و علف، ای دور از سعادت و شرف، ای محبوس در لظای هوی، ای محروم از جنت لقا، عمر به بیحاصلی و بوالهوسی گذشت چه شود گر به خود آیی و ببینی چه کسی . بل تؤثرون الحیوة الدنیا × والآخرة خیر و ابقی . (12) کلا بل تحبون العاجلة × و تذرون الآخرة .(13)

ندانم چه کسی به در خانه دوست رفت و ناامید برگشت؟ !

یک صبح به اخلاص بیا بر درما

گر کام تو برنیامد آنگه گله کن

چه کسی سوز دلش به التهاب آمد و بردالیقین عشق، التهابش را فرو ننشاند؟

ای که عاشق نئی حرامت باد

زندگانی که می دهی برباد

در به روی همه باز است دربان ندارد، تعیین وقت لازم نیست، هیچ عنوان و رسم نمی خواهی جز اینکه:

درکوی ماشکسته دلی می خرند وبس

بازار خودفروشی از آن سوی دیگراست

کمال اصفهانی چه خوش گفته است:

برضیافتخانه فیض نوالت منع نیست

درگشاده است وصلا درداده خوان انداخته

راهرو چه زن باشد و چه مرد، چه آسیه و مریم، چه جنید و ابراهیم ادهم . به قول عمان سامانی:

همتی باید قدم در راه زن

صاحب آن خواه مرد و خواه زن

غیرتی باید به مقصد ره نورد

خانه پرداز جهان چه زن چه مرد

شرط راه آمد نمودن قطع راه

بر سر رهرو چه معجر چه کلاه

سخنی چند در آداب سائر الی الله بیاوریم که پا در کفش بزرگان کنیم و تشبه به آنان که من تشبه بقوم فهو منهم .

1) قرآن که صورت کتبیه انسان کامل - اعنی حقیقت محمدیه - است، به اندازه ای که از آن بهره برده ای به حقیقت خاتم صلی الله علیه وآله تقرب یافته ای اقراوارقه (14) رسول الله صلی الله علیه وآله فرمود:

ان هذا القرآن مادبة فتعلموا مادبته ما استطعتم و ان اصفر البیوت لجوف (لبیت - خ) اصفر من کتاب الله تعالی .

پس ای اخوان صفا و خلان وفا به مادبه ای آیید که فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین . (15)

2) ای عباد الرحمن: آخر سوره فرقان، از عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض (16) تا آخر سوره، هر یک دستورالعمل کاملی است .

3) در باب سیزدهم و باب بیستم ارشاد القلوب دیلمی آمده است که:

قال النبی صلی الله علیه وآله: یقول الله تعالی: من احدث ولم یتوضا فقد جفانی، و من احدث و توضا ولم یصل رکعتین فقد جفانی، و من صلی رکعتین ولم یدعنی فقد جفانی، و من احدث و توضا و صلی رکعتین و دعانی فلم اجبه فی ما یسال من امر دینه و دنیاه فقد جفوته ولست برب جاف .

حالا که در این عمل سهل رخیص چنین نتیجه عظیم نفیس است خوشا حال آن که از علو همت خود بعد از ادای این دستور از حق تعالی مطلبی بخواهد که آن را زوال و نفاد نباشد، اعنی حلاوت ذکر و لذت لقا و شرف حضور بخواهد، و زبان حالش این باشد که:

ما از تو نداریم به غیر از تو تمنا

حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است

4) و کلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لایحب المسرفین . (17) فضول طعام ممیت قلب است، و مفضی به سرکشی نفس و طغیان اوست، و از اجل خصال مؤمن جوع است .

نه چندان بخورکزدهانت برآید

نه چندان که از ضعف جانت برآید

5) همانطور که فضول طعام ممیت قلب است فضول کلام نیز از قلب قاسی برخیزد . از رسول الله صلی الله علیه وآله روایت است:

لاتکثروا الکلام بغیر ذکر الله فان کثرة الکلام بغیر ذکرالله قسو القلب، ان ابعد الناس من الله القلب القاسی .

6) محاسبت نفس که امام کاظم علیه السلام فرمود:

لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فان عمل حسنا استزاد الله، و ان عمل سیئا استغفر الله تعالی منه و تاب الیه .

7) مراقبت، و این مطلب عمده است . قال الله تعالی: وکان الله علی کل شی ء رقیبا . (18) وقال النبی صلی الله علیه وآله لبعض اصحابه:

اعبد الله کانک تراه، فان لم تکن تراه فهویراک .

8) الادب مع الله تعالی فی کل حال . در باب چهل و نهم کتاب ارشاد القلوب دیلمی آمده است:

روی ان النبی صلی الله علیه وآله خرج الی غنم له وراعیها عریان یفلی ثیابه، فلما رآه مقبلا لبسها . فقال النبی صلی الله علیه وآله: امض فلاحاجة لنا فی رعایتک . فقال: ولم ذلک؟ فقال: انا اهل بیت لانستخدم من لایتادب مع الله ولایستحیی منه فی خلوته .

9) العزلة . سلامت در عزلت است; با خلق باش و نباش .

هرگز میان حاضر و غائب شنیده ای

من در میان جمع و دلم جای دیگر است (19)

10) التهجد:

و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا × وقل رب ادخلنی مدخل صدق واخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا . (20)

11) التفکر، قال الله تعالی:

الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار . (21)

12) ذکرالله تعالی فی کل حال قلبا ولسانا . قوله سبحانه:

واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخفیة و دون الجهر من القول بالغدو والآصال ولاتکن من الغافلین×ان الذین عند ربک لایستکبرون عن عبادته ویسبحونه وله یسجدون . (22)

13) ریاضت در طریق علم و عمل برنهجی که در شریعت محمدیه صلی الله علیه وآله مقرر است وبس، که علم و عمل برای طیران به اوج کمال و عروج به معارج ، به منزلت دوبالند .

14) اقتصاد یعنی میانه روی در مطلق امور حتی در عبادت .

15) مطلب در دو کلمه است: تعظیم امر خالق، و شفقت با خلق .

فرزانه آن که خواهد تعظیم امر خالق

دیگر که باز دارد از خلق شر و شورش

گفتار بسیار است ولی دوصد گفته چون نیم کردار نیست، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان