کلمه «اورژانس» بار معنایی خود را سالهاست که بین مردم جا انداخته است. اغلب ما وقتی کار فوری با کسی داریم، می گوییم: «یه مورد اورژانسیه». این موارد اورژانسی ما نیز اغلب هیچ ربطی به بیماری و این دست مسائل ندارند اما کلمه اورژانس حالا به تمام موارد فوری تعمیم داده می شود.
به گزارش ، قانون نوشت: این در حالی است که گویا مسئولان مراکز اورژانس و فوریت های پزشکی، تنها افرادی هستند که بار معنایی این کلمه هنوز به درستی برایشان جا نیفتاده است. لطفا اعتراض نکنید، چون صابون دیر رسیدن این ماشین های فوری، برخورد های غلط پرسنل و نقص در وسایل ضروری که باید همراه داشته باشند ، به تن همه ما خورده است. با اضطراب شماره 115 را می گیری، از حال وخیم مریض می گویی و قسم می دهی که زود خودتان را برسانید.
در بسیاری از موارد قطع تماس همانا و دق کردن در انتظار اورژانس، همان! این در حالی است که شایعترین علت مرگومیر در سال های اخیر، تصادفها و بیماریهای قلبی و عروقی بوده است، که اهمیت تقویت اورژانس در کشور را یادآوری می کند.
مردم این روزها چندان به عملکرد اورژانس کشور اعتماد ندارند. خیلی از آن ها در مواجهه با مریض بدحال می گویند: «اورژانس که معلوم نیست کی برسه، خودمون ببریمش بیمارستان».
پرسنل اورژانس اغلب از تماس های مکرر و صداهای مضطرب مردم عصبی می شوند. حجم بالای ترافیک، یکی از عواملی است که دیر رسیدنها را به آن نسبت می دهند. تهران سالهاست که با ترافیک مواجه است، یعنی در تمام این سالها نمی شد فکری به حال تردد ماشینهای اورژانس به عنوان ناجی جان مردم کرد؟ مقصر برخوردهای طلبکارانه و تجهیزات نامناسب نیز، ترافیک تهران است؟
اورژانس یا آژانس؟
با مردم که صحبت می کنی، تعداد زیادی نیز از عملکرد اورژانس رضایت دارند. می گویند سریع و بموقع رسیده و حتی برای مواقع خاص، روانشناس با خود به همراه داشته است.
«پیمان» جوان 27 ساله ای است که به «قانون» می گوید هنگامی که حال مادرش به هم خورده، او خانه نبوده است. اورژانس او را در حالت هلدینگ تماس نگه داشته و بعد با برادر کوچکش که در خانه بوده، تماس گرفته و صحبت کرده، بهگونهای که پیمان صدای صحبت را می شنیده است و برادرش را راهنمایی کرده که تا زمان رسیدن اورژانس چکار کند.
اتفاقا مواردی از این دست نشان می دهد که اورژانس میتواند عملکرد مناسبی داشته باشد اما نظارت دقیقی روی عملکرد پرسنل وجود ندارد.
«گلشید» یکی از شهروندانی است که از اورژانس دل پری دارد.او به «قانون» می گوید که مدتی قبل، حال یکی از همکارانش در مجموعه به هم خورد. با اینکه چند نفر از بچه ها با اورژانس تماس گرفتند اما ماشین نرسیده بود و همه همچنان منتظر بودند. گلشید میگوید: «بچهها وقتی از درمانگاه نزدیک محل کار ماشین خواسته بودند، درمانگاه گفته بود پول میگیریم. عاقبت خودم تماس گرفتم و گفتم ما نیم ساعت است منتظریم و ماشین هنوز نرسیده است. اپراتور گفت که ماشین نداریم. گفتم من با اورژانس تماس گرفته ام نه با آژانس. یعنیچه که ماشین ندارید؟»
در نهایت یکی از همکاران این مجموعه از خیابان، یک ماشین اورژانس پیدا کرده و با خود آورده است. گلشید تعریف می کند:« هرچه داد میزدیم که حال همکارمان خوب نیست و عجله کن، مامور اورژانس انگار آمده بود قدم بزند. همکارمان را خودمان از پلهها پایین بردیم تا دم در و آقایان زحمت کشیدند توی ماشین گذاشتند».
«مهدی» نیز به عملکرد اورژانس اعتراض دارد و می گوید وقتی خواهر جوانش خودکشی کرده بود، اورژانس به جای فرستادن ماشین او را پشت تلفن سوال پیچ کرده است. اوتعریف می کند: « اگر خواهر من رفتنی بود، آنقدر که آن خانم از من سوال کرد، می مرد. می گفتم خواهرم 30 تا قرص خورده، می پرسید به قصد خودکشی؟ گفتم نه برای تفریح خورده! از سن و سال و جنسیت می پرسید و اینکه پرخاشگری می کند یا نه؟ چهار پنج دقیقه ای سوال می کرد!».
امدادگران طلبکار!
یکی از مواردی که در ماههای اخیر نارضایتی مردم از عملکرد اورژانس را باخود به همراه داشت و همه فهمیدند و به آن اعتراض کردند، مربوط به اسیدپاشی بود که برای 16 نفر زن و کودک در پارک فداییان اسلام اتفاق افتاد.
این افراد میسوختند و خود را در استخر وسط پارک میشستند و اورژانس هنوز از راه نرسیده بود. وقتی هم که رسید، یک قطره آب با خود به همراه نداشت.
مامور اورژانس به یکی از بچهها گفته بود به آنهایی که رفته اند وسط پارک، بگویید بیایند وگرنه ما می رویم! یکی از مصدومان در این خصوص به «قانون» می گفت:« تصور کنید ما در آن شرایط از وسط پارک میدویدیم که فقط برسیم و نکند اورژانس برود. داخل ماشین مثل قبر بود. چنان در را با عصبانیت می کوبیدند و سر پیچها ما را به در و دیوار می کوبیدند که حس کردیم دارند ما را می دزدند. حتی پماد به ما ندادند. میگفتیم چرا آب نیاوردهاید؟ میگفتند ناراحتید خودتان بروید بیمارستان».
اورژانس تهران شرایط مناسبی ندارد
«اورژانس تهران، هزار و 500 نیرو دارد و این تعداد جوابگوی 12 میلیون نفر جمعیت تهران نیست». این را «حسین کولیوند» رییس اورژانس کشور در آخرین اظهارات خود بیان کرده و گفته که بدترین پایگاههای اورژانس در تهران قرار دارند؛ آن نیز در شرایطی که هر لحظه انتظار حادثهای مانند زلزله، آتشسوزی، ریزش ساختمانهای بلند مرتبه قدیمی و غیره در پایتخت می رود.
به گفته رییس اورژانس کشور، کمبودهای اورژانس تهران چنان شدید است که تنها 20درصد ماموریتهای اورژانس در حالت استاندارد قرار دارد. کمبود شدید نیروی انسانی در اورژانس، معضل دیگری است که در کنار کمبود آمبولانس باعث تضعیف شدید این سازمان شده و به گفته کولیوند در حال حاضر اورژانس تهران اصلا شرایط مناسبی ندارد.
هر رفت و برگشت آمبولانسها، سه ساعت به طول میانجامد؛این در حالی است که زمان نقش مهمی در نجات جان شهروندانی که با اورژانس تماس گرفتهاند، دارد. کولیوند افزود: «در کنار این مسائل، فرهنگ پایین برخی شهروندان نیز دردسرهای زیادی برای فعالان این حوزه به وجود میآورد. بهدلیل تماسهای بیدلیل، ماموریتهای کاذب اورژانس بسیار زیاد است.حجم بالای ترافیک تهران باعث شده تا موتور آمبولانسها وارد پایتخت شوند». به راستی چرا سازمان اورژانس شهری مانند تهران، باید این اندازه دچار ضعف باشد؟
اورژانس بیمارستان ها و بازی با جان مردم
وضعیت اورژانس بیمارستانها نیز دست کمی از ماشین های اورژانس ندارد. اولین چیزی که همه به اتفاق از آن گله دارند، این است:« چرا اورژانسها در و پیکر ندارند؟ هیچ کس مسئول نیست». محمد، 30 ساله می گوید که چهارشنبه شب گذشته،یکی از دوستانش را که به سرطان معده مبتلاست با حال خراب به اورژانس رسانده، اما تا یک ساعت هیچ کس به این مرد که از درد به خود می پیچیده، رسیدگی نکرده است وحتی دارویی برای کاهش درد به او تزریق نکردهاند.
به گفته محمد، مسئولان بیمارستان میگفته اند حال این آقا خوب است، مشکلی نیست، رضایت بدهید ببریدش؛ در حالی که این آقا هنوز نیز استراحت دارد و قادر به کار و تردد نیست».
میترا 26 ساله از تجربه اش در اورژانس یکی ازبیمارستانها می گوید:« برای تزریق یک سرم، یک ساعت تاخیر کردند؛ آن نیز در حالی که پرستار کاری نداشت و برای خودش میچرخید. اما انگار لج کرده بود وکاری انجام نمی داد. حتی به حرف سرپرستار گوش نمی داد. عاقبت نیز پرستار دیگری آمد و سرم را وصل کرد. آنجا یک نفر بود که همراه نداشت.در حالت نیمه بیهوشی بود اما همانجا افتاده بود و حتی سرم نداشت».
میترا معتقد است پرستارها، بخش اورژانس را روی سرشان می گذارند که کار داریم و شلوغ است اما به واقع خیلیها کاری نمی کنند. «محبوبه» نیز چند وقت قبل بر اثر درد پهلو به اورژانس مراجعه کرده که پزشک اورژانس تشخیص مشکل صفرا داده و برای او دو نوع آمپول تجویز کردهاست که با هم در سرمش تزریق کردند و چیزی نمانده بود که دختر جوان، مرگ را تجربه کند. نسخه را بعد از آن به هر پزشکی که نشان دادهاند، گفته ترکیب این دو آمپول با هم مرگزاست، چطور پزشک اورژانس این را نفهمیده؟!»
آنچه مسلم است چه اورژانس بیمارستانها و چه ماشینهای اورژانس، نتوانسته اند نه به طور کامل که حتی به طور مکفی، پاسخگوی نیازهای مردم باشند. ماموران اورژانس نحوه ارتباط برقرار کردن با خانواده مضطرب یک بیمار را بلد نیستند و در برخی مواقع کار به خشونتهای کلامی میکشد. این در حالی است که بنا بر استانداردهای جهانی، یک اورژانس قوی باید دارای ارتباطات قوی با افراد جامعه باشد. افرادی که در آن فعالیت می کنند باید دارای قدرت بدنی، تبحر کافی در رانندگی، حفظ خونسردی و تمرکز بر وضعیت بیمار و برخورد صحیح با خانواده اش باشند. اما گویا خیلی از مامورا ناورژانس تنها به خونسردی اکتفا کردهاند؛ آ ننیز نه برای تمرکز، گویا همه چیز برایشان عادی شده و برخوردی را بهتر از این لازم نمی دانند.