تاریخ مردان بزرگی دارد؛ ولی بی گمان در کنار این مردان بزرگ همواره زنانی بزرگ بوده اند که کمتر دیده شده اند؛ زیرا خداوند انسان را جفت آفریده است. البته همسران همیشه کفو و هم تراز یکدیگر نبوده اند،گاه مردانی با همسرانی بودند که در سطح ایشان نبوده یا زنانی که شوهرانی در سطح خود نداشته اند.
تاریخ از پیامبرانی یاد می کند که زنانی داشته اند که نه تنها در سطح ایشان نبودند بلکه حتی در سطح زنان عادی نیز نبودند و پیامبران(ع) چنان از سعه صدری برخوردار بودند که با چنین زنانی عمری به سر می بردند و از اذیت و آزارشان به تنگ نمی آمدند، بلکه تحمل کرده و می کوشیدند که آنها را به راه آورند، ولی چنان از نظر فکری و عقلی و عملی پائین بودند که بهترین بیان و سلوک پیامبران نیز تاثیری در این سنگدلان به جا نمی گذاشت. به طوری که حضرت نوح(ع) با زنی مواجه بود که همراه با کافران به تمسخر حضرت می پرداخت و مسائل خانوادگی را در اختیار دشمنان قرار می داد و خیانت می ورزید. حضرت لوط(ع) نیز زنی داشت که اخبار خانه را به دشمنان می رساند و با مردان و زنان همجنس باز همکاری داشت و از ورود فرشتگان جوان و زیبا به خانه حضرت(ع) به دشمنان خبر می برد.[1]
در مقابل زنانی بودند که گرفتار مردانی پلید و کافر بودند که در سطح و اندازه شان نبوده و هر چند که از نظر مقام، کفو و هم تراز بودند، ولی از نظر فکر و عقل و عمل بسیاربا هم تفاوت داشتند. حضرت آسیه (س) گرفتار فرعون مصر بود.[2] به طوری که فرعون او را به بدترین شکل به شهادت می رساند. فرعون فرمان داد دست ها و پاهای آسیه را به چهار میخی که در زمین نصب کرده بودند بستند و او را در برابر تابش سوزان خورشید نهادند و سنگ بسیار بزرگی را روی سینهاش گذاشتند. او نیمهنیمه نفس میکشید و در زیر شکنجه بسیار سختی قرار داشت. این گونه بود تا به شهادت رسید.[3]
پیامبر گرامی (ص) نیز همان گونه که زنی چون حضرت خدیجه (س) داشت که اسوه زنان جهان بود، از زنانی برخوردار بود که خداوند در سوره تحریم به آن حضرت (ص) اعلام می کند که اگر خواست آنها را طلاق دهد تا زنانی بهتر در اختیارشان قرار دهد.[4] اما آن حضرت(ص) با بزرگواری و سعه صدر خویش اذیت و آزارهای آنان را تحمل کرد. پیامبر(ص) پس از شهادت حضرت خدیجه (س) در دوره محاصره اقتصادی در شعب ابی طالب هیچ کفو و هم ترازی را در میان زنان نیافت و اینجا بود که دخترش فاطمه(س) در نقش ام ابیها به مادری پدرش ظاهر شد تا بتواند آرامش بهشتی را به ایشان هدیه کند. از این رو آن حضرت همواره برای دیدن دخترش می شتافت و در کنارش بوی بهشت را استشمام می کرد.
امام حسن مجتبی(ع) گرفتار زنی بود که او را با ریختن زهر در آب به شهادت می رساند و خدمتی بزرگ به معاویه و دولت اموی و سفیانی می کند و همچنین امام جواد(ع) را زنی به نام ام الفضل دختر مامون عباسی در 25 یا 27 سالگی به شهادت می رساند.
در برخی از روایات است که در کنار حضرت فاطمه معصومه(س) در قم 6 دختر دوشیزه دفن هستند که آنان به سبب اینکه هم ترازی نیافتند ازدواج نکردند.
داستان حضرت فاطمه (س) نیز این گونه است که اگر امیرمومنان علی(ع) نبود، هم سطح و کفوی برای ایشان نبود.
امام حسین(ع) هر چند که از زنانی بزرگوار چون شهربانو مادر امام زین العابدین(ع) برخوردار بود و زنی چون رباب را به همسری داشت، ولی هیچ تردیدی نیست که تنها خواهر ایشان بود که در سطح و ترازی بود که بتواند در خدمت حضرت باشد.
حضرت زینب(س) نه تنها خواهری عزیز برای آن حضرت(ع) بود بلکه چون مادری برادرش را مورد مهر ومحبت وتوجه قرار می داد. لذا نقشی را که حضرت فاطمه(س) برای پیامبر(ص) ایفا می کرد، حضرت زینب (س) برای برادرش امام حسین(ع) به انجام می رساند.
حضرت زینب (س) در طول زندگی اش به و یژه در کربلا و پس از آن نشان داد که تا چه اندازه به کمال رسیده است که زینت برادر می شود و هر جا خورشید حسینی می درخشد، ماه زینبی است که در پیرامون ایشان می گردد. در شب های تاریک پس از شهادت خورشید است که ماه زینبی، زینت بخش نام حسین (ع) می شود و نور و بازتاب آفتاب درخشان خورشید شهید در طیف می گردد.
از این روست که گفته اند کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود؛ زیرا این ماه آسمان ولایت است که خورشید را در شب تاریک اموی بازتاب می دهد و نور ایشان را به تمام جهان می تاباند و چه زیبا زیبایی کربلا را در سیمای «ما رایت الا جمیلا» به نمایش می گذارد.
پی نوشت
[1] تحریم، آیه 10
[2] همان، آیه 11
[3] بحارالانوار، ج 13، ص 164
[4] تحریم، آیات 1 تا 5